سوالات1 - WEBSITE X5 UNREGISTERED VERSION 12.0.9.30 - معجزات قرآن ---- نوره قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
Go to content

Main menu:

سوالات1

سوالات پر تکرار/30

جواب30سوال پرتکرار

با سلام بحث مهمی درباره انقلاب داشتم که صلاح دونستم گزیده ایشو منتشر کنم.برادر من اولا که فقط در بهشته که تمام بنی بشر راضی میشن وگرنه در طول تاریخ در هیچ ملت و امتی نبود که همیه مردمش از حکومتشون راضی باشن..دوما وقتی ملتی بخاطر زمینه سازی ظهور حضرت ولی عصر عج در برابر طاغوتها قرار گرفتن مسلما زیر شدیدترین فشارهای شیاطین جنو انس قرار خواهند گرفت و این طبیعی که عده ای بخاطر عدم ایمان لازم ناراضی باشن.دقیقا بمانند زمان حضرت موسی ع که طبق نصح صریح قرآن آیه نازل شد که ای موسی به قومت بگو در برابر سختی طاقت بیارن و وارد آن شهر بشن و با طاغوتیان مبارزه کنند و ما نصرتشان میکنیم.ولی قوم موسی ع چون هیچ سختی و رنجی تحمل نکنند و هیچ خون و عرقی در راه ایمان بخدا و آزمایشهای الاهی نریزند گفتند نه ما اینکارو نمیکنیم و همین باعث شد که مورد غضب الاهی قرار گرفتن و 40سال در بیابان سرگردان بشن.پس طبق نصه صریح قران قرار نیست هروقت مردم هرچی بخوان همون درست باش و خواست الاهی باش.ابدا.و قوم موسی ع طبق خواسته الاهی عمل نکردن و تنبیه شدند.و در زمان امام علی ع هم تا زمانی که باهاشون بیعت نکردن بودن امام حکومت الاهی تشکیل ندادن و رهبری رو قبول نکردن.ولی زمانی که مردم بیعت کردن دیگ قضیه فرق میکنه دقیقا عین زمان حضرت موسی ع که رهبر الاهی قومش بود و چون قومش با او بیعت کرد بودن و به او و پرودگارش ایمان اورد بودن ولی بعدش بخاطر وسوهای شیطان و بخاطر دنیا طلبی و بدست آوردن آسایش دنیا از خواست و قبول وظایف  الاهی سر باز زدن و تنبیه شدن.و زمان حضرت علی هم دقیقا تا قبل بیعت مردم هیچ وظیفه ای نداشتن ولی از لحظه ای که با حضرت بیعت کردن اگر از وظایف الاهی که بر دوششون قرار میگرفت و بخاطر دنیا و لذتها و اسایس دنیا از وظایف الاهیشون اگر سر باز میزدن تنبیه میشدن..و زمان حضرت علی ع هم فشار شیاطین بسیار عظیم بود و بخاطر توطئها در قلمروی حکومتی حضرت جنگهایی در مقابل دشمنان داخلی و خارجی صورت میگرفت و ایشون نامهای زیادی به کارگزارهای حکومتی برای توبیخ میفرستادن..پس بتبع مردمی از کارگزاران حکومتی ناراضی میشدن و انقدر تبلیغ سو و فتنه توسط شیاطین جنو انس در زمان حضرت علی ع در ملک فرمانرواییشون بود که بعد شهادت مردمه دورتر از پایتخت میگفتن مگر علی نماز هم میخواند و در همین جمله خیلی حرفه خوابیده و نشان از فشار و فتنهای بسیار عظیم شیاطین جنو انس هست...و در زمان انقلاب هم دقیقا همین تاریخ و آزمونهای الاهی موبمو تکرار شد به این مفهوم که تا زمانی که مردم ایران با امام خمینی نایب زمینه ساز ظهوره ولی عصر عج بیعت نکرد بودن هیچ وظیفه الاهی ای نداشتن ولی وقتی بیعت کردن و رای 95درصدی  دادن دیگه آزمونها و خواستهای الاهی یعنی ایستادگی در برابر طاغوتها بمانند زمان حضرت موسی و زمام حضرت علی ع و...شروع شد و عینن سختی ها و فشارهای شدید شیاطین جنو انس هم بمانند آن زمانها شروع شد.و بجرأت بر مبنای درک باطنیم اینو میگم در طول تاریخ هیچ امتی به اندازه امت فعلی فلات ایران که کل شیعیان اطراف ایرانو هم شامل میشه هیچ امتی در آزمونها و وظایف و ماموریتهای الاهیشون موفق نبود و برای همین مقام شهیدان و مومنان این امت و بخصوص رهبر این امت عجیب عظیم  و بالاست و ولله بلله تلله در قیامت خواهی فهمید که آنچه گفتم حق بود و حق بود و حق بود چون خواهی دید چطور تمام اقوام و رهبران الاهی تمام تاریخ به مقامات رفیعه این امت قبطه خواهند خورد.و شدید بنفعه آخرتت هست که جزوه مومنان این قوم باشی.و بحث کوتاه و مهمی هم درباره شفاعت اولیای الاهی داشتم که گزیدشو منتشر میکنم برادر من در قرآن به مرتبیه شفاعت اولیای الاهی اشاره شده.و در بعضی آیاتم که در قرآن خداوند میفرماید جز خدا شفیعی و یاوری نیست منظور در مقابل شیطان و حزب شیطان یعنی ابزارها و واسطهاش یعنی طاغوت ها و بتها و تمام عناصر شرک آلود هست و منظور برین هست که شیطان و حزبش نمی توانند شفیع باشند.وگرنه تمام ابزار و واسطهای الاهی جزو حزب الاهی محسوب میشن و یکی هستن.بطور مثال میگن فلان انسان خدایی و الاهیست و تمام پیامبران و اولیای الاهی و فرشتگان واسطهای الاهی هستند.پس دارای مرتبه و مقام شفاعت هستند.مثالی دیگر اینکه یک شرکت یک مناقصرو میبره و درسته که فقط اسم صاحب شرکت تو مناقصه برد میشه ولی فقط اون صاحب شرکت ازین پیروزی که فیض نمیبر بلکه تمام واسطها و کارمندا و کارگرایی که شرکت و حزب اونو انتخاب کردن و پیشش کار میکنن و بهش ارادت دارند همیه اونام این سود و فیض عظیم شامل حالشون میشه و وقتی گفت میشه شرکت (ایکس) بمفهوم هم رئیس هم هیئت مدیره هم  تمام واسطها و کارکنان و عناصرشم هست.و در قرآن هم هرجا گفته میشود شفاعت خدا تمام ابزارها و واسطهای الاهی یعنی تمام حزب الاهی رو هم شامل میشود و آنها هم حق شفاعت دارند چون خدایی هستند.یا حق


با سلام و عرض ادب عزیزانی سوال میکنند منظور خداوند در قرآن ازینکه میفرماید دنیا جز بازی و سرگرمی ای بیش نیست چه هست؟!..که درین مبحثم  بطور مفهومی توضیح دادم.سلام عزیز برادر.خداقوت.درباره سوالی که دربارش نظر خواهی کردید که بعضی بزرگان!!! معتقدند عالم یک رویا و خیاله و دو حدیثی هم که بهش استدلال کردید  درسته واژگانشون شبیه هم هست ولی مفهوم و منظورشون خیلی متفاوت هست.منظور پیامبر اکرم از خواب بودن مردم که حضرت به عده خاصی اشاره میکنن نه به کل انسانها منظور از خواب درین روایت مشغول و سرمست دنیا شدن و فراموشی از آخرت هست ولی در حدیث دیگر که حضرت علی ع فرمودید دنیا خوابیست منظور از خواب درین حدیث زودگذر بودن هست و اینجا خواب استعاره از کوتاه بودن زمان زندگی دنیاست.که مدت کم زندگی دنیا نسبت به بلند بودن و ابدی بودن  زندگی آخرت سنجیده شد.پس واژه خواب در هیچ کدوم ازین احادیث به معنی رویا بودن عالم نیست.و توصیه برادرانه میکنم برای بیان سوال و رسوندن مفهوم ذهنیتون کلام حضرات معصوم رو برای توجیح کلام انسانهای بظاهر عالم غیر معصوم تفسیر به رای نکنید و به جای این دست احادیث که مفهوم اصلیشونو بیان کردم به آیات قرآنی که مضمون و مفهومشون نزدیک به سوال شما هست بپردازید.که خیر درین است.مثل سوره عنکبوت آیه64 و دوتا آیه دیگر که به این مفهوم اشار کردن که زندگی دنیا بازی و سرگرمی ای بیش نیست و زندگی واقعی سرای آخرتست.که بنده بحثی قبلا درباره مفهوم این دست از آیات داشتم که با مثالهام سعی کردم بصورت مفهومی حق مطلب رو بیان کنم. که گزیدشو خدمتتون عرض میکنم.یک فوتبالیست حرفه ای براش بازی فوتبال و هم سالن فوتبال محل تفریح نیست و محل کار و محل ثابت زندگیشون هست و اونجا خیلی جدی فعالیت میکنن و اگر اونجا هر حادثه یا مصدومیتی براشون پیش بیاد تو کل آیند زندگیشون مهمه چون دیگ نمیتونن درامد خوبی داشته باشن و کسب کنن.ولی منو شما ممکن ماهی 3یا 4بار  بریم سالن یا چمن فوتبال بازی کنیم.و درست که نشاط و طراوت و یا ناراحتی ای که در طول هفته خواهیم داشت نشعت گرفت از همون چند ساعت فعالیت و تفریح و نوع برخوردی هست که در زمین بازی با هم تیمی ها و تیم مقابل داشتیم. ولی بازی فوتبال برای ما فقط یک سرگرمی هست و هم سالن یا چمن فوتبال برای ما محل تفریح و نشاط هست نه چیزی دیگری.و درسته باید قوانین فوتبال رو رعایت کنیم تا بازی شکل بگیر و حتی اونجا حین بازی شاید بما سختی هم برسه ولی چون کار حرفه ای ما نیست زیاد سختی هاشو جدی نمیگیریم یعنی موقع بازی مون مربیا میگن چون بازی تون تفریحی و دوستانه هست مواظب باشید برخورد و تکل شدید نکنید و بهم فحاشی نکنید چون نتیجه بازی مهم نیست.و مراقب رفتار و گفتارتون باشید.و اگر یکوقت برخوردی هم پیش بیاد چون بازی تفریحی هست میگن برخوردتون باهم سخت نباشه تا مسدومیتی پیش نیاد یا جزئی باش.و سریع رفع بش.و مثل دنیا هم عینن مثل همین بازی فوتبال دوستانه هست که قوانین و نظم فوتبال باید رعایت بشه تا بازی شکل بگیر ولی اون جدیت و اهمیتی که نتیجه و سختی ها و مصدومیتهای بازی برای یک بازیکن حرفه ای که دائم در زمینه فوتبال(یعنی دنیا) باید باش دار برای مایی که بقصد بازی دوستانه رفتیم سالن یا چمن و چند ساعتی گذرا فقط اونجا هستیم نباید داشت باشه و باید فقط مراقب رفتار و گفتار و برخودمون با دیگران موقع بازی باشیم تا جایی که بهدف کسب انرژی و طراوت و شادابی(یعنی کسب ثواب خیرات و برکات) رفتیم خدایی نکرده یکوقتی باعث ناراحتی روانی و جسمانیمون(یعنی پر شدن ظرف وجودیمون از بدی ها معصیتها و رذایل اخلاقی) نشه...و نکته آخر و مهم اینکه وقتی کاری یا بازی ای نتیجش از اول معلوم باش این بازی دیگ مثل بازیای مهم که برا برد حاظرن هر کاری بکنن و تو سرو کله هم بزنن نباید باشه.و خداوند در قرآن میفرماید.(تیم) صالحان وارثان زمینند.یعنی هرکی وارد این تیم بشه برنده هست..یعنی به این مفهوم که اگر تیم مقابله تیم صالحان در دنیا اگر  هرکاری هم بکند و تمام جنود شیطان رو هم بر علیه جبه حق جمع کند و تمام قدرت و سلاحها و بمبهای اتم عالم هم داشت باشن بازم صالحان وارثان زمینن و در نهایت پیروزی با آنان هست.پس خداوند چون در قران از اول نتیجرو معلوم کرد حقیقتا دنیا بازی ای بیش نیست.و عزیزجان اینم بدون دنیا بسیار عزیزه البته ازین منباب که تمام اولیای الاهی از همین ورطه دنیا برای رشد و تعالی و خدایی شدنشون استفاده کردن وگرنه اگر دنیا و حق انتخاب و آزمونهاش نبود به هیچ عنوان هیچ پیامبر و ولی الهی ای به درجات عظیم قرب الاهی نمیرسید.پس از ورطه دنیا اگر درست بتونی استفاده کنی عزیز ورطه ایست.و تمام اهل  قبور افسوس میخورن که کاش میشد فقط لحظاتی دوباره بتونن به دنیا برگردن و ازین ورطه عزیز برای رشد و افزودن به قرب الاهیشون استفاده کنند. و وقتی انسان از رحم مادر خارج میشه وجود انسان بمانند یک ظرف خالی هست حالا این ظرفو در طول زندگی دنیویش میتونه هم از خیرات برکات خوبی ها ثوابها پاکی ها پر کنه و هم میتونه از بدیها و زشتی ها وجودشو پر کنه.دیگ اختیار با خود انسان.و در یک جمله اگر بخام بگم هدف خلقتت درین ورطه دنیا چیست اینکه اول تلاش کنی ظرف وجودیه خودتو از خوبی ها و نیکی ها خیرات و حسنات پرکنی بعدشم تلاش کنی ظرف وجودی دیگران رو هم پر کنی.و اگر در دنیا تلاشت برا کسب ثروت و علم  و بکل  تمام شئونات زندگیت اگر در جهت دوهدفی که نامبردم باش بدون شک عاقبت بخیری.ولی بسیاری غافلند و برای رسیدن به مقام و مکنت و مال دنیا هرکاری میکنند.و اگر میتونستن درک کنند که این مالی که برای بچهاشون به ارث میزارند چه سمه مهلکیست حاظر بودن همرو آتش بزنند. انشالله به بهترین و مفهومی ترین حالت حق مطلب رو بیان کرد باشم.در نشر کوشا باشید.یا حق

با سلام و عرض ادب عزیزانی پرسیدند اگر خلقت بشریت بصورت تکاملی بوده است و خداوند هم در تعدادی آیات به آن اشاره فرموده است پس چرا در آیاتی دیگر بیان شده که خلقت حضرت آدم آنی بوده است؟ در جواب عرض کنم که عزیزان آیات مبتنی بر خلقت تکاملی بشر هیچ تضادی با آیه مبتنی بر خلقت دفعی و آنی حضرت آدم ندارد.برای درک مطلب به مثالها و نکاتی که بیان میکنم بدقت توجه کنید.نوزاد انسان قبل از تولد مراحل تکاملی از بدوه تشکیل نطفه و لقاح و شروع رشد در رحم را طی حدود 9ماه طی می کند.و تمام حیوانات چه پستانداران یا خزندگان و پرندگان قبل از تولد بنحوی دارای مراحل تکاملی می باشند چه در رحم مادر چه پوستی تخم.که تکامل جنین در تمامی جانوران  به طور طبیعی زمانبر است که این زمان از 1ماه تا بیش از یکسال در جانوران مختلف متغیر است.ولی در چند مورد که در قرآن هم بیان شده ذات اقدس الهی برمبنای حکمت خود اراده فرمود و این مراحل تکاملی بصورت آنی انجام شد.نمونه اول خلقت حضرت آدم ع است که خداوند تبارک و تعالی در قرآن می فرماید حضرت آدم رو آنن و دفعا خلق کرده است.نمونه دوم حضرت عیسی ع می باشد که بخشی از مراحل قبل تشکیل جنین در رحم مادر به اذن الهی حذف شده است.نمونه بعد در قرآن پرندهایی هستند که خداوند تبارک تعالی به حضرت ابراهیم ع می فرماید گوشت و پرشان را باهم مخلوط کن و سپس گوشتهای ترکیب شدرو به چند قسمت تقسیم کن و هر قسمت رو بر سر قله ای قرار بده و ببین به اراده خداوندت چطور آنن پرندگان زنده می شوند و پرواز میکنند.در این جا هم مراحل زایش و تکامل جنینی پرندگان در تخم به اذن الهی حذف شده است نمونه بعدی در قرآن عصای حضرت موسی ع می باشد که به اذن الهی بدون نیاز به طی کردن مراحل تکاملی جنینی آنن تبدیل به اژدهایی زنده می شد با این مثالهایی که از قرآن بیان کردم متوجه شدیم که ذات اقدس الهی هرآن اراده فرماید میتواند هر موجودی را آنن بدون نیاز به مراحل تکامل جنینی خلق فرماید.تکامل جنینی خود نمونه ای از تکامل بشریست که تمام این مراحل برمبنای حکمت الهیست.پس ذات اقدس الهی که می توانسته حضرت آدم و عیسی ع و هر موجودی را بدون نیاز به مراحل تکامل جنینی آنن و دفعا خلق نماید پس بدون شک خداوند تبارک و تعالی  میتوانسته هر موجودی را  بدون نیاز به گذراندن مراحل تکامل بشری هم آنن خلق نماید.و نکته  مهم اینجاست که قبل از خلق حضرت آدم ع  نوعی از انسانها را خداوند برمبنای حکمتش بدنبال آفرینش تکاملیش خلق فرموده بود که به آنها انسانهای اولیه گفته میشود که از لحاظ چهره واستخوان بندی بین میمونها و انسانهای تکامل یافته کنونی محسوب میشوند.و سری بزرگتر از انسانهای امروزی داشتند.که به آنها (نئاندرتالها) گفته میشود.و حضرت آدم اولین انسان از نسل تکامل یافته وکنونی امروز بشر بوده است که با چهره و شمایل انسان امروزی خداوند خلق میکند و طبق بیان خداوند در  قرآن خلقت حضرت آدم آنن یعنی بدون نیاز به طی کردن مراحل جنینی بوده است. از آیه 30 سوره بقره می توان فهمید که قبل از خلقت آدم ع انسانهایی هم زندگی می کردند به این دلیل که فرشتگان با سابقه ذهنی که از آن انسانهای اولیه داشتند قبل از خلق حضرت آدم از خداوند می پرسند آیا کسی را خلق می کنی که فساد کرده و خونریزی می کند
در کتاب توحید صدوق  نیز از امام صادق ع
نقل شده است که فرمودن شما گمان می کنید که خدای عز و جل غیر از شما بشر دیگری نیافریده است. بلکه هزار هزار آدم  آفریده که شما از نسل آخرین آدم  از آدم ها هستید
انشالله توانسته باشم  به بهترین نحو جواب را بیان کرده باشم

درباری اعجاز پیامبران عزیزانی سوال پرسیدن که چرا پیامبر اسلام عصا اژدها نکرد و مرده زنده نکرد. در دو بخش به سوال این عزیزان پاسخ میدم.1.معجزات پیامبران برمبنای مقتضیات مکانی و برمبنای نیاز و فهم زمانشون بوده.حضرت موسی به اذنلله عصا اژدها میکرد چون سحرو جادو در زمان ایشان رواج بسیاری داشت.حضرت عیسی به اذنلله مرده زنده میکرد و مریضیهایی مثل صرع و... رو شفا میداد چون در زمان ایشون مریضیهای زیادی شیوع پیدا کرده بود و باعث مرگو میر زیادی شده بود یعنی اگر حضرت موسی در زمان حضرت عیسی ظهور میکرد بدون شک بدلیل نیاز و مقتضیات زمانش به اذنلله مرده زنده میکرد و برعکس اگر حضرت عیسی در زمان حضرت موسی ظهور میکرد به اذنلله عصا اژدها میکرد.پاسخ2.عزیزان خوب دقت کنند.تمام معجزات پیامبرانه قبل  حضرت محمد  ص  تماما معجزاته آنی بوده یعنی حضرت موسی اراده میکرد به اذنلله آنن عصی اژدها میشد یا حضرت عیسی اراده میکرد باذنلله آنن مرده زنده میشد.و به تبع بعده از دنیا رفتن این پیامبران دیگ معجزه ای صورت نخواهد گرفت و برای نسلهای بعدشون اعجازشون قابل رویت نیست.و ما مسلمانان هم چون معجزات پیامبران اللعزم در قرآن بیان شده به آنها ایمان داریم.پس دوستان به این نکته خوب توجه کنن که خداوند برای آخرین پیامبر خود باید معجزه ای قرار دهد که بعده از دنیا رفتن ایشان همچنان باقی و جاوید بماند و بر خلاف معجزات پیامبران قبلشان معجزه ای قابل رویت و درک  برای نسلهای بعد ایشان تا آخرو زمان باشد.به همین دلیل خداوند تبارک تعالی قرآن که بدلیل داشتن اعجاز فراوان علمی و عددی اعجازش تا آخرو زمان برای همه بشر قابل درک هست رو  برای آخرین پیامبر خود قرار داد و هر روز با پیشرفت علم بشر بیشتر به عظمت این معجزه جاوید و عظیم الهی پی میبرد و این پیبردنها و رمز گشاییها تا آخرو زمان با پیشرفت روز افزون علم ادامه خواهد داشت.انشالله به بهترین و قابل درک ترین نحو جواب را بیان کرده باشم

عزیزانی بطرق مختلف سوال کردن و حتی از بنده گلایه میکنند. و بیان میکنند که ما با مطالب شما ایمانمون مستحکمتر شد و حتی  باعت عمل بواجباتمون شده.ولی چرا دعا و توسلمون در فلان مورد جواب نمید سریع.اولین جوابم که کاملترین جواب است به این عزیزان اینست که اللهو اعلم و اوست که فقط علمش غالب بر تمام امور مخلوقاتش هست.و بنده فقط در جواب دومم از نگاه جدید سعی میکنم موضوع رو تفهیم کنم و ابهامات قلبی سوال کنندگان رو برطرف کنم.عزیزانه من در این عالم تمام امور دارای نظام و مراتب هست.بمانند مبحث تکامل  که دارای نظام و مراتب خاص خودش بود که قبلا توضیح دادم و تمام امور در این عالم دنیا درحدامکان باید برمبنای قوانین و سنتهای الاهی حاکم بر این عالم  انجام گیرند.مگر در موارد استثنا.و عزیزان مراتب توسل مثل همان بازی جورچین مانند هست که نیاز به نظم یکپارچه هست و همه قطعات باید با نظم و مهندسی خاصی با فاصله خاصی از هم قرار بگیرند.یعنی به قطعه اول وقتی یک ضربه میزنیم پشت هم قطعها به قطعهای بعد میخورن میریزن و تا ساعتها این کار میتونه ادامه پیدا کن و قطعها روی هم اثر میزارن.توسلم همینه خیلیا فکر میکنن خاسته اونا یعنی فقط  همون تیکه اول جورچین مهمه.و دقت نمیکنن خواستشون بر خلایق دیگر از جنبهای گوناگون میتونه چه تاثیرات عظیمی داشت باش. مثلا با یک بچه شما یک نسل عوض میشه و ایجاد میشه و تغییر میکن و زندگیهای زیادی و حوادث زیادی بعدها بر اثر خاسته شما ایجاد میشه یا تغییر میکنه یا نابود میش و چه گناها و ثوابهایی که اتفاق میفته.مثالی میزنم یک ماشینو میخایم کنار یک خیابون پارک کنید ولی میبیند که چون دوتا ماشین عقب و جلو بد پارک کردن و جای پارک سومو گرفتن شما مجبوری بری کوچه بعدی پارک کنی و تو همین فاصله حادثه ای براتون اتفاق میفته و تصادف میکنید.و چه برنامهای زندگی خودتون و چه کسایی دیگر که به شما یا کارتون وابسطه اند در کار و زندگی اونام تغییرات و اختلالهای زیادی ایجاد میشه یعنی وقتی یک پارک کردن ماشین و یک تصمیم درست یا اشتباه ساده در این عالم چنین تغییرات عظیمی در محاسبات و امور دیگر خلایق ایجاد میکن بعد شما اینو تصری بدید به امورات بسیار مهمتر مانند خلق یک انسان که چه تغییرات عظیمی در سرنوشت انسانهای زیاد دیگه ای میتونه ایجاد کنه و سرنوشتهای زیادی رو عوض کنه.و دو نکته مهم درباری دعا و توسل بیان میکنم. خیلیا خواستشون از خداوند تو مرور زمان حوادث سره راش با خواسته شما متضاده و اونها برحق ترن و توسل اونها چون اجابت میشه مال شما نمیشه یا به تاخیر میفته.بطور مثال شخصی فلان مریضی رو گرفته و در حال احتضاره و خانوادش براش ماها دعا و توسل میکنن که حالش خوب بشه.ولی از دنیا میره.و خانواده این فرد نمیدونن که همین مرگ در این لحظه هم بصلاحه خودش بوده  هم بصلاح دیگران بوده.شاید حتی یکروز دیگ اگر زنده بود و می نشست پشت ماشین بر اثر تصادف چندین نفرو میکشت که اون افراد همشون یا یکنفرشون  هنوز صلاح بود و باید در این عالم می بوده و اموراتی باید توسط اون انجام میشد ... یا نکته مهمه بعد شاید حتی خواسته شما با خواسته کسان دیگر چه در حال حاظر چه با نسلهای بعد تضاد ندار و بکل آثار سو هم برای دیگران ندار و مستجاب میشه دعا و توسل شما و ثمر داده.. ولی تا در این عالم ماده عینیت پیدا کنه و برای شما قابل فهم بشه مراتب دار یعنی در زندگیهای دیگه ای تغییرات ریزو درشتی باید اتفاق بیفتد بطور مثال یک ازدواجی یا یک تولدو باید در جای دیگ تغییر کنه بکل و نظمهایی تغییر کنه تا توسل شما در عالم ماده عینیت پیدا کنه و به نتیجه برسه و این ها زمان بر... به این نکاتی که بیان کردم توجه نمیشه و برای همین توقعات غلط و اشتباه در دلها ریشه میکن انشالله توانسته باشم به بهترین وجه این بحث مهم رو تفهیم کرده باشم و حق مطلب رو بیان کرد باشم.موفق و مؤید باشید

عزیزانی سوالات متعددی و متنوعی از بنده درباری مرگ پرسیدند.عزیزان انسان بدون شک وجودی جاودانه دارد.مرگ فقط بمانند یک تعویض لباسه سادست.بعد مرگ فقط خداوند این کالبد و جسم مادیمونو که به عبارتی لباسی از خاک هست رو برای مدتی ازمون پس میگیره.و روحمون که ذات و عصاره اصلی وجودمان است وارد لباسی دیگر بنام جسم برزخی میشه.و باز دوباره بعد از مدتی خداوند همان لباس اصلی و مادیمون رو در قیامت یعنی همان خانه ابدیمون بهمون بازمیگردونه البته به مراتب با کیفیته بالاتر.در قرآن این معجزه جاودانه الهی. ذات اقدس الهی در آیات متعددی به وجود قیامت و رستاخیز جسمانی و وجود بهشتو جهنم اشاره فرموده.پس شکی در وجودشان نیست.و انسان بدون شک موجودی جاودانست.به این مثالی که بیان میکنم عزیزان خوب توجه کنید.بدون شک همه انسانها خوابهایی رو دیدن که عینا همون خواب در آینده در زندگیشون اتفاق افتاده.و یادشون اومده که این صحنرو عینن در خواب دیدن.این واقعه خودش اثبات وجود روحه یعنی جنبه ای از وجود ذاتی انسان که  در کالبد جسم و هم حصار زمان و مکان محصور نمیشه.و این خودش اثبات میکنه یک بعدی انسان دارد که فراتر و بسیار قدرتمندتر  از بعده جسمانیشه  که میتونه براحتی از حصار و بعده کالبدی جسم مادی و هم حصار و بعده زمانی و مکانی خارج بشه و بره بخشی از آیندرو ببینه و برگرده.وگرنه جسم و مغز انسان چون از  ماده است به هیچ عنوان همچین قدرتی نداره که در بعده زمانی و مکانی به آینده سفر کنه و برگرده.مگر جنبه ای فراتر و بسیار قدرتمندتر از جنبه مادیه انسان که همان روح یعنی بعده جاودانه انسان است که از جانب خداونده تبارک تعالی برما دمیده شده. در آخر بگم که مرگ فقط یک گذرگاه بسیار کوتاه بیش نیست.و بعد بلافاصله وارد عالم بعدی یعنی برزخ و جسم برزخیمون میشیم.و در حقیقت عالم برزخ به مانند عالم جنینی یک عالم واسطه است.عالم جنینی واسطه ای بود بین عالم قبلش یعنی عالم ذر و عالم دنیا و برزخم واسطه ای است بین عالم دنیا و قیامت.یعنی منزلگاه اصلی و جاودانیمان.امیدوارم بحول قوه الهی به بهترین و قابل درکترین نحو جوابم رو بیان کرده باشم

سوال دوم پر تکرار عزیزان درباری بیان توسل بر مبنای آیات قرآن است که بنده بیان کردم.این تفسیر و برداشتی که از آیه 55سوره مائده درباری توسل ارائه کردم بدلیل اینکه تا بحال بیان نشده بود باعث پرسیدن سوالات زیادی توسط عزیزان شد.که تمام خواستار توضیح بیشتر برای درک بهتر بودن.برای توضیح و تفهیم بیشتر موضوع مثالی از امور دنیوی  بیان میکنم لطفا به مثالی که می آورم خوب دقت کنید.شما یک  گروهبان سوم رو در یک مرکز نظامی در نظر بگیرید.تمام نیروهای کادری که درجه بالاتری ازین گروهبان دارند به عنوان فرمانده او محسوب می شوند ولی  با مراتب و قدرتهای مختلف یعنی یک استوار می تواند به گروهبان ما فرمان دهد باز یک ستوان هم می تواند  به گروهبان ما فرمان دهد هم به استوار. یعنی هم فرمانده گروهبان ما محسوب می شود هم استوار باز یک سروان رو در نظر بگیرید هم فرمانده ستوان هم استوار هم گروهبان ما محسوب میشود و الی آخر حالا وقتی سردار فرمانده کل قرارگاه بخواهد دستوری رو صادر کند خودش هیچوقت مستقیم بیان نمی کند بلکه برمبنای سلسله مراتب اول به معاون خود جناب سرهنگ دستورو ابلاغ می کند بعد ایشان به جناب سرگرد فرمانده پرسونلی باز ایشان به جناب سروان یعنی معاونش برا ابلاغ به فرماندهای گردان دستور را ابلاغ می کند و باز فرماندهای گردان به فرماندهای گروهانشان ابلاغ میکنند.تا آخرسر به گروهبان ما ابلاغ شود. حالا این سلسله مراتب در عکس این حالت هم  صدق میکن یعنی وقتی گروهبان ما با فرمانده کل قرارگاه کاری دارد باید دقیقا تمام این سلسله مراتب را بصورت برعکس یعنی از پایین به بالا طی کند یعنی اول از معاون گروهانش باید اجازه بگیرد بعد معاون از فرمانده گروهان باز فرمانده گروهان از فرماند گردان باید اجازه بگیرد و همینطور الی آخر یعنی در هر امری که سلسله مراتب وجود دارد این امر از هر دو سو باید رعایت شود تا بهترین نتیجه حاصل شود.این مثال رو در مورد ادارات هم می توان زد هر بخشی معاونی و رييسی دارد و الی آخر و  این امر برای تمام اموری که دارای سلسله مراتب است صدق می کند.آیات متعددی در قرآن درباری توسل  می توان بیان کرد.ولی توسط کج فهمان کور دل بهانه های بنی اسرايیلی برای آنها گرفت می شود ولی برای تفسیری که برای این آیه بنده حقیر خدمتتون عرض کردم هیچ بهانه بنی اسراييلی و بنی شیطانی هم نمیتوان آورد.انشالله توانسته باشم برای عزیزان به بهترین و قابل درکترین نحو جواب را بیان کرده باشم

عزيزاني تعبير و فهم بندرو ازين جمله الاهي خانم زينب کبري (سلام الله عليها) خاستار شدن(چيزي جز زيبايي نديدم). بنده کمترين هم به انداره درکيات ناچيز خودم سعي ميکنم اين جمليه تاريخ ساز رو براي عزيزان تفسير و قابل فهم بکنم.خانم زينب کبري عليه سلام آن قديسيه مطهره با اينکه جلوي ديدگانش حدود سي نفر از محارمشو سر بريدن و زير سمهاي اسب  مثله کردن بخصوص که پاريه تنش، قلبش،هميه وجودش يعني حسينش رو جلوي ديدگانش سر بريدن.واي که حقيقتا حتي فکرش و بيانشم ميخاد قبض روحم کنه.ولي بعد آن بانو   آن قديسه چه ميگويد؟؟!!!ميگويد چيزي جز زيبايي نديدم.اين جملرو من حقيقتا با معنا ترين جمليه تاريخ عالم ميدونم.و هزاران کتاب در تفسير و تفهيمش ميشه نوشت.ولي در يک جمله بيان کنم که يعني آنچه خواست خداوند باشه در مقابلش تسليمم.چون خواست خداوند بدون شک عاقبت و فرجام زيبايي خواهد داشت.و بر هرچيز ارجح است.حتي اگر براي ما در ظاهر سختي و رنج و مشقت داشت باشه.(چون انسانها اکثرا ظاهر امور رو ميبينند و به عاقبت و فرجام و سرنوشتش يعني باطن و اصل امور توجه نميکنند)و در واقعه کربلا که پشت پردش يهوديان بسيار تندرويي بودن که اتاق فکر يزيد لعنة لله عليه بودند و برنامه دقيق چيده بودند که ريشه اسلام حقيقي رو در همونجا خشک کنند و دفن کنند.و تعبير من هميشه اين بوده که فقط تنها راه اين بود که به اين درخت جوانه اسلام آب و اساره و اکسير جاويدان داده شود.و اون اکسير جاويدان چيزي نبود جز خون حجت خدا.خليفة لله في ارضه. امامه عزيزتر از جانم امام حسين عليه سلام که با خون ایشان اين درخت آبياري و جاويدان شد.و اون ملعونان نادانسته خودشون سبب اينکار شدند و نکته مهم اينجاست و تعبير و درک من از اين جمله تاريخي اينست که خانم زينب کبري ع  چون اين را ميدانست که اين واقعه يعني جاويدان شدن دين الهي يعني درخته اسلام راستين فقط با آبياري شدن با خون برادر که خون خداست(ثارلله) است امکان دارد.براي همين بعد اون واقعه سخت و دردناک چون باطن امور توسط حجت خدا بر خواهر گفته شده بود فرمود چيزي جز زيبايي نديدم.و معني اون زيبايي از ديده خانم زينب کبري در يک جمله که بخوام خدمت عزيزان عرض کنم اينست يعني جاويدان شدن دين خدا. و خاهر ميدانست تا مادامي که اين جهان پابرجاست اين خون خواهد چوشيد و خشک نخواهد شد.و تضمينه بقاي اسلام راستين است.اميدوارم بحول قوه الهي توانسته باشم به بهترين نحو حق مطلب رو بيان کرده باشم

عزیزانی نظر و تحلیل بندرو درباری وضع منطقه و این غدی سراطانی داعش خاستند بدونند.عزیزان بدون شک این گروها و گروهکهای که از دهه های پیش در   خاورمیانه و اطراف ایران ایجاد شدن مثل طالبان القاعده و حالا هم داعش اینها تمام بدون شک نطفه ایجادشون توسط خود  آمریکا گذاشته شده که آمریکا ازین نطفه گذاریهای منحوسش در منطقه و اطراف ایران بدون شک 3تا هدف مهم برای خودش داشته.1.دلیلی برای حظور در منطقه برای تسلط بر عظیم ترین منابع انرژی جهان و تاراجه آن داشته باشه.دلیل 2وم.از نفوذ ایران در منطقه بکاهه (بنفع همپیمانانه سست عنصرش در منطقه.اسرائیل و عربستان)برای حفظ تعادل قدرت.و دلیل3وم.با ایجاد این گروهکها هدفش ایجاد اسلام هراسی در جهان بود.چون بخصوص در این نیم دهی اخیر طبق بررسیها و آمارها گرایش جوامع غربی در اقشار مختلف به اسلام عزیز بسیار زیاد شده است چون هرچی علم پیشرفت میکنه حقایق و اعجاز قرآن روز بروز بیشتر قابل درک و نمایان میشه.و بحقانیت قرآن روز بروز بیشتر پی برد میشه.و آمریکا در این آخرین نطفه گذاری منحوسش یعنی ایجاد داعش به مانند ایجاد طالبان و القاعده همین 3هدف که بیان کردم رو دنبال میکند.که البته تو هر دوره یکی از این 3هدف بیشتر دنبال میشه.و اینبار  در ایجاد این گروه آدمخواره داعش هدف سوم رو بدون شک بیشتر دنبال میکنند.یعنی اسلام هراسی رو و با این اعمالی وحشیانه داعش که بدون شک با تحریک و خواست تشکیل دهند  اصلی یعنی آمریکا و همپیمانهای منحوسترش یعنی اسرائیل و غیره است میخاهند با ایجاد اسلام هراسی و ایجاد ترس و نفرت از اسلام در دل مردم اروپا و کل جهان مانع از نفوذ و گرایش روز افزون مردم کشورشون به اسلام عزیز که کاملترین و برترین دین الاهیست شوند.ولی با نکته ای که در آخر بیان خواهم کرد خواهید فهمید که کوچکتر از آن چیزی هستند که بخواهند در برابر ارادی الاهی قرار بگیرند.و این نکته که تا بحال جایی بیان نشده و به آن دقت دقت نشده اینست.که این شیاطین سازنده داعش فکر کردند و حیله و مکری کردند که با ایجاد این گروه آدم خواره بظاهر مسلمان میتوانند با ایجاد ترس و نشان دادنه چهری خشن و ترسناک از اسلام میتوانند  مانع از اسلام گرایی روز افزونه مردم کشورهایشان شوند.ولی نکته ای که میخام بگم اینجاست که به اذنلله این آیه قرآن عزیز شامله حالشان شد.که خداوند میفرماید (و مکرو و مکرولله اللهو خیرن ماکرین)  و مکرشون بخدشون برگشت.به این شکل که اونا با این مکره ایجاد داعشه وحشی میخاستن با اسلام هراسی  مانع از گسترش اسلام در مردم کشورشون و نسلهای آیندشون شوند.ولی حالا با هجوم مردم آواری مسلمان به کشورای غربی و زادو ولدی که در اونجا انجام خواهند داد باعث گسترش بسیار شدیدتر اسلام از گذشته در کشورهای غربی میشوند.و در حقیقت مکرشون به اذلله به خودشون بازگشت.(و مکرو و مکرلله اللهو خیرن ماکرین).موفق و مؤید باشید

عزيزاني بصورت سوالي و افراديم از سر عناد و تکذيب اين مطلب رو پرسيدن چرا در قرآن آياتي درباري جنگ و کشتن داريم.اين مطلب بسيار مهم رو سعي ميکنم به قابل درکترين حالت بيان کنم.در جواب آن عزيزان و اون افراد عرض کنم که خداوند فقط در دو حالت اجازه و دستور به جنگ و ستيز با کفار( کافر بمعنی پوشانندی حقیقت) رو داده است.خوب توجه کنيد.اول افرادي که بر عليه دين الاهي تبليغ کنند و مانع گسترش دين الاهي شوند به قول معروف آنچه پيامبران الاهي براي بيانش زجرها کشيدن همرا به باد دهند.دوم افرادي که سر ستيز با مومنان رو داشته باشند و به تعقيب و ستيز و نابودي مسلمانان بپردازند.در اين دوحالت در حد توان  بايد با آنها مقابله کرد و آنها را نابود کرد.در غير اين دوحالت خير.افرادي که غير مسلمانند و کافر بر اسلامند ولي سر ستيز و عناد با مسلمانان رو ندارند و جلوي بيان دين الاهيم نميگيرند به هيچ عنوان خداوند دستور ستيز و جنگ با آنهارو نداده.سعي کردم بسيار قابل درک و مختصر و مفيد اين مطلب رو بيان کنم که اگر عزيزان خواستند براي ديگران بيان کنند برايشان راحت باشد.چون حقيقتا موضوع مهميست. و عزيزان در آخر این را بیان کنم که حقیقتا جمالی به زیبایی و مهربانی جمال دین ندیدم(اسلام عزيز) اگر بخواهم دين رو در يک کلمه خلاصه کنم بايد بگم دين يعني مهرباني مطلق.نمازش يعني مهرباني به روح و ذات وجوديه خودمان.چون ذات و روح انسان في نفسه پاکه و به پاکي مطلق يعني ذات اقدس الهي گرايش داره.و اين روح در کالبد جسم فقط با نماز اين عطش و نياز گرايشش پاسخ داد ميشه.روزه اش يعني مهرباني به جسم خودمان.و حجابش يعني مهرباني به ديگران و حتي قصاصش يعني مهرباني به جامعه.حقيقتا در طول عمرم جمالی به زيبايي جمال دين نديدم

عزيزاني سوال ميپرسن چرا نذرهامون جواب نميد.سعي ميکنم مختصر و مفيد جواب عزيزان رو بيان کنم به دو دليل عزيزان دليل اول که زياد بيان شد و درستم هست اينکه حتما بصلاحتون نيست.چون شما که نميدانيد مثلا اين فرزند يا مالي که برايش نذر کرديد چه اثري در آينده بر زندگي شما و ديگران دار ولي چون ذات اقدس الهي علمش غالب بر تمام زمانها و مکانهاست ميداند اگر اين خاستتون رو براورد کنه باز چندسال بعد يک نذري ميکنيد که همينو تغيير بديد. دليل دوم هم که پاسخيست که بنده کمترين به اين سوال ميدم اينست که دليل ضعفه عقيدهاست يعني طرف هنوز اون  ايمان و اعتماد قلبي رو  به خداوند و توان الاهي ندارد و به پيشنهاد ديگران و بعضيام از سر چشمو هم چشمي نذر ميکنن حالا چون بقيم ميکنن ماهم بکنيم ولي اون ايمان قلبي و باطني در قلبشون وجود ندار.و اين مثالو بنده هميشه ميزنم که اين نوع نذرها بمانند تقلب سر امتحانه يعني اون چيزي که ديگران نوشتن من هم بنويسم يعني چون ديگران اين کارو کردن منم بکنم ولي چون اون سواد قبل امتحان نيست يعني اون عقيدهه نيست شايد يک سوال رو با تقلب درست بنويسه ولي بقيه اشتباست و اصلا بعد امتحان تو گزينش نهايي رد ميشه يا اصلا چون سواده نيست يعني عقيده نيست امسالم رد کنه سال بعد ميفته.عزيزان حقيقتا عقيده کليدواژيه فراموش شدست در اعمالمان.عقيد حضوره قلب ميار يعني طرف با عقيد کامل به نماز بايسته يعني يقين داشت باشه الان در محضر خداوند است و دارد با ذات اقدس الاهي سخن ميگويد بدون شک اين يقين برايش حضور قلب ايجاد ميکنه.و نکته مهم اينجاست که اين حقيقت يعني حضورمان در محضر ذات اقدس الاهي رو بايد در تمام اعمال زندگيمون بسط بديم.و اين امر باعث موفقيت و سربلنديمون در دنيا و آخرتست.انشالله به بهترين نحو جواب عزيزان رو بيان کرد باشم

عزيزاني پرسيدند چرا 12 پيشواي يهوديان و مسيحيان در زمان پيامبرشان  بودند ولي اسلام نه؟چون عزيزان حضرت موسي و عيسي ع آخرين پيام آور خداوند نبودند.و بعد انها پيامبر ديگري مبعوث ميشد.پس آن پيشوايان مسيحيت و يهوديت فقط مسئول تثبيت دين خدا در زمان خود بودند.ولي پيامبر اخروزمان چون ديگر پيامبري بعد ايشان برانگيخته نميشد براي همين 12پيشوا و پيشبرندي دينش بايد آخرين دين الاهي را براي آيندگان تثبيت و رسا ميکردند.و هر کدام ازين 12 پيشواي پاک اسلام وظيفه اي داشتند 3 امام و پيشوا و پيشبرندي اول اسلام وظيفه حفظ دين و تثبيت اسلام ناب محمدي را داشتند.و 9 امام و پيشبرندي بعد وظيفشان بر روي نشر و بيان و قابل درک کردن و قوام بخشيدنه حقيقت دين ناب محمدي بود تا بطور کامل و ناب به آيندگان منتقل شود زيرا اسلام آخرين و کامل ترين دين الاهيست براي تمام بشر تا آخرو زمان.ودر آخر اين نکته مهم که از حکمتهاي الاهيست را بيان کنم که همانطور که ميدانيم خداوند  124 هزار پيامبر براي راهنمايي بشر فرستاد و بسيار ازين پيامبران در يک زمان بودند و در يک زمان در نقاط مختلف عالم فرامين الاهي را براي قوم و مردمان ديار خود بيان ميکردند.حکمت الاهي اينست که ذات اقدس الاهي ميتوانست حضرت موسي و عيسي ع را  با پيامبران تبليغي بيشتري ياري کند.و ديگر به دوازده پيشوا نياز نباشد.ولي خداوند حکيم براي حضرت محمد ص چون که آخرين پيامبرش بود بايد 12 پيشبرنده و تثبيت کننده دين الاهي را قرار ميداد براي همين براي حضرت موسي و عيسي ع هم  12 ياري دهنده قرار داد که وقتي اين فرمان و خواست الاهي بر پيامبر آخرو زمان هم قرار گرفت امري دور از ذهن نباشد و براي مردمان قابل درک باشد.دقيقا بمانند اينکه امام زمان روحي فداک قبل از غيبت کبري به امر الاهي غيبت صغري داشتند تا غيبت کبري براي امت قابل درک و پذيرش باشد.انشالله با توفيق الاهي توانسته باشم بهترين جواب را بيان کرده باشد.موفق و مؤيد باشيد

اشخاصی مطالب شبه برانگیز و فتنه آمیز در شبکات اجتماعی نشر میدهند.مطالبشان اللظاهر خوب تارو پودشون توسط شیطان بافته شده و میتواند عقیدهارو سست کند.یکی از مطالبشون اینست( چین وهند 2.5میلیارد جمعیت دارند 150 خدا و 800عقیده دارند.و درصلحند.ولی مسلمانان یک خدا و یک کتاب دارند ولی خیابانهایشان سرخ شده بخونه هم.قاتلش میگوید اللهو اکبر.مقتولش هم میگوید اللهو اکبر)همانطور که عزیزان میبینید اللظاهر تارو پود مطالبشان خوب بافته شده.در جواب این افراد که هر که هستند معلوم  بسیار بی بصیرتند عرض کنم.چون حق و باطل کامل اینجاست.یعنی تضاد صددرصد.حقه کامل یعنی اهل بیت علیه سلام و باطله کامل یعنی دشمنان و قاتلینشون یعنی وهابیت(نه اهل سنت حقیقی چون اکثرشون ارادتمند اهل بیتن)منظورم عربستان و داعشیان که فرزندانه همان معاویه و یزیدیان لعنت الله علیه هستند میباشد.ولی در هندو چین و جاهای دیگر هیچ قومی حقو باطل صددرصد نیست.اگر پیروی پیامبر آخروزمان و اهل بیتش نیستن دشمنم نیستند.این جواب اول.جواب دوم اینکه تمام این اتفاقات تحریکها برای جنگها توسط مستکبرین و لاویهای کله گندی ثروت و قدرت جهان که صاحب کمپانیهای بزرگ اسلحه سازی و نفتو گازو دارو هستن که بخصوص در آمریکا و اسرائیل و بخشی از اروپاییون هستند صورت میگیر.تا 1.ثروت منطقرو غارت کنند و قیمتهارو دست خودشون بگیرن.و2 هروقت انبار اسلحه و داروشون پرشد با ایجاد این جنگها و تنشها خالی کنند.هر بیسوادو بیحکمتی دوتا جمله بظاهر قشنگو تو دهن برو گفت انسان نباید سریع خوشش بیاد.چون زیباییش زینت شدی شیطان هست.ولی در باطن ذره ای ارزش ندار

عزیزانی پرسیدند چرا در قرآن خداوند که خود را در قرآن بارها مهربان و بخشنده(بسم الله رحمن رحیم) میخاند پس چرا در همان قرآن خداوند  فرموده از من بترسید.پرسیدن این ترس و رحمانو رحیم باهم تضاد ندارد؟عزیزان سعی میکنم با یک مثال جوابتون رو بیان کنم تا انشالله حق مطلب بیان بشه.در تمام دادگاها در جلسات رسیدگی به پروندها یک خواهان وجود دار(شاکی) و یک خوانده وجود دار(متشاکی) و یک قاضی بعنوان حاکمه جلسه و تصمیم گیرنده.خوب حالا اگر خواهان و خوانده هردو بدونند که قاضی جلسه بسیار بسیار مهربان و عادل است آیا بنظر شما هردو نباید بترسند؟ بدون شک یکیشون باید بترسه و یکیشون نه.یعنی اون طرفی که جرمی نکرده و حقیقت رو گفته بخاطر اینکه میداند قاضی دادگاه بسیار عادله اصلا نمیترسه و خوشحالم هست.ولی برعکس شخص دوم که خودش میداند حقیقتو نگفته و مقصره بخاطر اینکه میداند قاضی بسیار عادلست بیشتر میترسد و دلهره داره.پس این عادل بودنه قاضی که ریشه در مهربانیش داره باعث خوشحالی و دلگرمی یکیشون و همین عدل قاضی باعث ترس و دلهریه یکی دیگرشون میشه.و عزیزان ترس از خداوند هم از جنس همین ترس است یعنی از عدل خداوند باید ترسید.چون همانطور که هممون میدونیم قاضی قضات عالم ذات اقدس الاهیست و او عادل ترینه عادلان است و مهربانترین مهربانان.امیدوارم با این مثالم به بهترین وجه حق مطلب رو بیان کرده باشد.موفق و مؤید باشید

عزیزانی توضیحات بیشتری از بنده از عالم ذر خواستند.و بنده کمترین هم سعی میکنم بر مبنای سطح درک و فهم خودم موضوع رو برای عزیزان تفهیم کنم.عزیزان برای عالم ذر تعاریف و تفسیرهای متعددی بیان شده.ولی حقیقتا حق مطلب رو ادا شده نمیدونم.و یک فرد عادی با خواندن این تفاسیر موضوع براش تفهیم درست نمیشه.بنده سعی میکنم با بیان تعبیر خودم و بیان مثالهایی به بهترین نحو موضوع رو تفهیم کنم.تا انشالله حق مطلب ادا بشه.بنده عالم ذر رو مرحله و عالم تعیین سطح برای آزمون اصلی میدونم.و این دنیا یعنی عالمی که در آن حضور داریم رو محل آزمونه اصلی میدونم.و عالم برزخ هم به اصطلاح عالم تصحیح اشتباهات یعنی وقت اضافه ای میدونم قبل از عالم اصلی و باقی یعنی آخرت.که وجود عالم برزخ لطفیست از جانب ذات اقدس الاهی.سعی میکنم با مثالهای خودم به بهترین نحو موضوع رو تفهیم کنم.تو همین دنیام آزمونهای مهمی هست که انسان قبلش باید تعیین سطح بشه.مثلا اگر بخاهیم در یک کشور دیگ ادامه تحصیل در مقطع بالاتر بدیم مدرک تحصیلیمون باید در اون کشور معادل سازی بشه و اون دانشگام یک آزمون تعیین سطح علمی از ما میگیر تا بتوانیم وارد اون دانشگاه که ورطه اصلی هست بشویم.و عالم ذر و مراتبش بمانند اون آزمون تعیین سطح برای سنجش و لول فرد هست.و این عالم هم بمانند همان دانشگاهست که ورطه اصلی آزمون هست.یعنی آزمونهای اصلی یعنی میان ترم و پایان ترم در آنجا گرفته میشود.مثال بعدم که همیشه در تفهیم این موضوع بیان میکنم این است که این عالم که الان در آن هستیم بدون شک مهمترین ورطه آزمون ماست و آزمون اصلی ما در این دنیاست و از عقل و ادراک بنده  به دور است که خداوند قبل از ورود به این ورطه آزمونه اصلی و سخت مارو آب دیده نکرده باشد.بنده این رو دور از عدل الاهی میبینم..و بدون شک طبق درک و فهم بنده انسانها در عالم ذر برای ورود به این عالم که ورطه آزمون و کنکوره اصلی ماست آب دیده میشوند.دقیقا به مانند آزمونها و کنکورهای دنیایی که داوطلب برای شرکت در کنکور اصلی قبلش با دادنه آزمونهای آزمایشی لول و سطحش سنجیده میشه و حتی تقویت میشه.و در همون حدم ازش انتظار وجود دار.عزیزان تفاسیر مختلفی از عالم ذر وجود دار چون بحث مهم و پیچیده ایست.که بنده آنهارو رد نمیکنم.ولی فهم و تعبیر خوده کمترینم رو نزدیکتر به عدل الهی و حقیقت باطن عالم میدانم.موفق و مؤید باشید

عزیزانی پرسیدن آیا خودمان میتوانیم در انتخاب کیفیته آزمونهامون تاثیری داشته باشیم.بله عزیزان با شرایطی میشود.اگر انسان احساس قلبی کنه که آزمونی که بر دوشش هست میتواند به بهترین نحو انجام دهد میتواند از خداوندش درخواست مراتب بالاتر و آزمونهای سختری بکند.و اگر خداوند حکیم صلاح بداند انجام خواهدشد.ولی حقیقتا دیگر باید تمام وجود خود را خالص کرده باشد و تسلیم محضه ذات اقدس الهی باشد و خودش را آمادی هر آزمونی از جانب خداونده حکیم بکند.البته نکته مهم اینست عزیزان یکوقت هست بر مبنای حکمتهای الاهی ممکنست آزمون نگرفته نمرش داده شود و سطح ارتقا یابد که اون برمیگردد به ظرفیت و خلوص قلبی انسان.عزیزان برای درک مطلب مثالی دنیوی میزنم.مثلا یک دانشجویی در درسی مثلا ریاضیات 1 نمریه بالایی گرفته ترم بعد مرحله بعده همین درسو یعنی ریاضیات2 رو باهمون استاد داره ولی زمان امتحان مشگل یا مریضی ای براش پیش میاد نمیتونه بره آزمون بده ولی چون ریاضیات1 رو که با همین استاد داشترو با نمری بالایی پاس کرده و دانشجوی ساعی ای هم هست استاد همون نمریه بالای ترم قبلو برای این آزمونشم لحاظ میکن.و استادان فهمیده به این شکل زیاد داریم.و او فهمیده ترینه فهمیدگان و استاد استادانست.و برای بندگانی این اتفاق میفتد و مورد این لطف الهی قرار میگیرند.موفق و مؤید باشید.

عزیزانی مسئله مهمی رو مطرح کردن و آن هم درباری جادوگری،جن گیری، رمالی و فالگیری و ازین دست کارهاست و پرسیدن اگر اینکارها باطل و نادرستند پس چرا در مواردی صحیح و تاثیر گذارند.و جواب و نظر بندرو در اینباره خاستار شدند.بنده کمترین هم از جنبه جدیدی به این موضوع میپردازم و با مثالهایی که بیان خواهم کرد سعی میکنم به حول قوه الاهی به بهترین نحو انشالله موضوع رو تفهیم کنم.عزیزان به اذنلله دو نیرو در جهان وجود داره.اول.نیروی خیر(الاهی) دوم نیروی شر(شیطانی) که برای آزمون بشر و لازمیه اختیار بشره.نیروی اول یعنی خیر نیروی اصلی و غالب در عالم است ونیروی دوم شر نیروی کاذب است.کاذب یعنی بمانند سرابه,یعنی اون پوسته و ظاهر حقیقی رو دارد ولی در تغییر باطن و اصل و حقیقت امور قدرتی ندارد و پوچ است.عزیزان در مقدمه این نکته مهم رو بیان کنم که تمام امور و افکار و اعمال در این جهان هم2جنبه دارد یا الاهین یا شیطانی.(این رو هم عرض کنم که برگی از درختی نمیفتد مگر به اذن الاهی و وجود جنبه شیطانی به سبب وجود قانون الاهی اختیار است در بشر. و اگر این جنبه به اصطلاح غیر الاهی از عالم نبود دیگر قدرت اختیار انسان معنا پیدا نمیکرد و انسان هیچوقت بین دو راهیه انتخاب بین حق و باطل قرار نمیگرفت.و اونوقت اصلا خلقت انسان معنایی نداشت.و خداوند تبارک تعالی بهمان خلقته فرشتگان بی اختیار بسنده مینمود) بیان این مقدمه لازم بود تا اینرا بیان کنم. منشاء این اعمال جادوگری،رمالی،فالگیری و امثالهم تماما بدون استثنا از جنبه غیر الهی عالم میباشد.و نشآت میگیرد.و بدلیل اختیاره محدودی که این جنبه از  عالم دارا میباشد فقط در مواقعی به جوابهای سطحیه درستی ما را میتواند برساند. ولی نکته بسیار بسیار  مهمی که میخام خدمت عزیزان عرض کنم و واقعا توجه هم به این نکته نشده این است که نتایج درست و تغییراتی که از این روشهای جادوگری رمالی و فال بینی و امثالهم بدست می آید همانطور که عرض کردم به دلیل اینکه منشاء قدرتشون رو از جنبه غیر الاهی عالم میگیرند بسیار بسیار سطحیست و هیچ و هیچ تغییری در عمق و باطن و سرنوشت امور نمیتونه ایجاد کنه.عزیزان به مثالهایی که عرض میکنم خوب توجه کنید تا موضوع براتون کاملا قابل درک بشه.بطور مثال یک خانواده ای میخان فلان شخص عروس یا دامادشون بشه و برای رسیدن به هدفشون متوسل به رمالی و وردو دعا نویسی می شوند تا مهر دختر یا پسرشون تو قلب طرف مقابل بیفته و همینطور که عرض کردم ممکن اللظاهر به نتیجه هم برسن ولی نکتیه بسیار مهم اینجاست که این نیروهای غیر الاهی و شیطانی بدلیل اختیار  و قدرت بسیار کمی که دارن اصل و باطن یعنی سرنوشت امور رو نمیتونن عوض کنن.یعنی عاقبت و سرنوشت خوبی برای اون زندگی رقم نمیخوره.چون تقدیر الاهی نبود.و این اعمال و نیروهای غیر الهی فقط میتوانند ظاهر کار و خواستهای مارو خوب جلوه بدن و اللظاهر عملی کنند ولی در باطن و اصل و عاقبت و سرنوشت امور هیچ اختیاری ندارند و هیچ تغییری نمیتونند حاصل کنند.یا بطور مثال شخصی ماشینش رو می دزدند و اون شخص هم برای پیدا کردن ماشینش متوسل به پیشگویان و رمالان میشه.و شاید با اعمالی که اونها بهش میگن انجام بده ماشینش واقعا پیدا بشه.ولی این فقط ظاهر امر است یعنی ممکنست اصلا تقدیر و خاست الهی این بوده تا خودرو گم یا بزودی پیدا نشه تا از سرنوشت شومی برای اون شخص و خانوادش جلوگیری بشه.حالا چطور به این شکل که عرض میکنم.خداوندی که حاکم بر زمان و مکانست میداند که اگر این بندش در ساعت 7ته عصر در روز مثلا هفتمه ماه هشتمه سال94 اگر در فلان جاده حرکت کند دچاره تصادف شدید خواهد شد و مثلا خودش و زنو بچش فوت خواهند کرد.ولی بخاطر دعا و صدقاتی که خانوادیه این مرد قبلا دادن خداوند این بلارو از سره خانوادش با گمشدن ماشینشون چندروز قبل این حادثه  یا دیر پیداشدن ماشینشون دفع میکنه.ولی اون مرد میره بعد از گمشدنه خودرو از راه های غیر الاهی مثل پیشگویی و رمالی پیگیره پیدا شدنه ماشینش میشه.و ماشینم الل ظاهر پیدا میشه.ولی همانطور که عرض کردم این نیروها قدرتی در تغییره باطن و سرنوشته  امور رو ندارند و اون مرد با این عمل یعنی متوسل شدن به امور شیطانی سرنوشت مرگشون رو دوباره برمیگردونه.یعنی با سوار اون ماشین شدن در اون روز و ساعته مورد نظر خودش و خانوادش رو بدامان مرگ میبرد.بدلیل اینکه از راه غیر الهی وارد شد و برای پیدا شدنه ماشینش به نیروها و اعمال ضعیف شیطانی متوسل شد.در آخر این رو عرض کنم که به جای توسل به اسباب و نیروهای ضعیف شیطانی باید از راه درست و الاهی یعنی توسل به قرآن و ائمه اطهار واردشد. که علاوه بر ظاهر باطن و سرنوشت هر امری رو هم می توانند تغییر دهند.زیرا منشا و قدرت خود را از  صاحب اصلی عالم خداوند تبارک تعالی دارا میباشند.انشالله بحول قوه الهیتوانسته باشم این موضوع بسیار مهم رو با بیانات و مثالهای خودم خوب برای عزیزان تفهیم نمود باشم

عزیزانی درباری مبحث ولایت فقیه بطرقه مختلف سوال میکنن و بنده کمترین سعی میکنم انشالله با جوابیم در 3بخش سوالات تمام عزیزان رو پاسخ بدم.و بهترین پاسخ را جوابم در  مباحثی میدانم که قبلا با افرادی داشتم که اللظاهر مدارجی در فهم علوم دینی هم داشتند ولی آنچه معلوم بود فقط به ظاهر امور بسنده کرده بودند.و بخشی از جوابیم در مباحثم رو در اینجا بیان میکنم چون بهترین جواب برای سوال کنندگان و همچنین برای تمام انسانها و علمایی که مانند آنها فکر میکنند میدانم و بهشان پیشنهاد میکنم شده ده ها بار این جوابیم رو بطور کامل بخونند چون بدون شک فهم این مبحث براشون ثمرات معنوی زیادی در دنیا و آخرت خواهد داشت...بخش اول.اگر انسانها به امور زندگی خود با دقت توجه کنند دستها و هدایتهای  باطنی رو حس میکنند بدون شک.حالا این هدایتها برای انسانی میتواند ماهی یکبار پیش بیاید برا یکی هفته ای یکبار و برای انسانی هم هرروز.بطور مثال سوال مهمی در ذهنمان پیش اومد و همینکه کتابی رو باز میکنیم یا شبکه از تلویزیون رو میاریم میبینیم عینن جواب سوال نادر و پیچدیه ای که در ذهن داشتیم نوشته شده یا بیان میشه.یا مثلا کاری برامون پیش اومده و یکهو میبینیم از جایی که انتظارشو نداریم مشگلمون رفع میشه و گره کار باز میشه یا حتی در مواقعی جواب اموری در خواب یا حتی در بیداری بدون واسطه و بدون وسیله بهمان فهمانده میشه.. اینها که عرض کردم. همه همان شعور عالم هست که فیوضاتیست که از عالم معنا,غیب شامل حال اهل دنیا میشود..و به اذن الهی تمام اموره مربوط به این عالم چه جنبه  مادی و چه معنوی عالم چه کوچکترین چه بزرگترین چیزی نیست که بر حجت خدا امام زمان(روحی فداک )پنهان باشد و بدون اذن امام انجام گیرد.پس هر فیض معنوی که به هر انسانی در دنیا میرسد به اذن حجت خدا در زمین است.خوب حالا که در بسیاری از امور و تصمیمات روزمریه زندگی فیضها و راهنمایی های الاهی شامل حال بندگان میشود.پس بدون شک در مهترین تصمیمه عالم یعنی انتخاب نایب امام زمان(ارواحنا فدا)بالاترین فیضها و راهنمایی ها به اذن الاهی توسط خود حجت خدا بر قلب تصمیم گیرندگان قرار میگیرد.و در حقیقت اون افراد خواست حجت خدا که همان خواست ذات اقدس الاهیست رو بیان میکنند.من واقعا در عجب و حیرتم افرادی که سالها در کسب و فهم علوم دینی مجاهدت کردند چطور هنوز به این درجه از فهم نرسیدند و این فیض الاهی شامل حالشون نشده!!! بخش دوم جوابیم مربوط به تشگیل حکومت اسلامی قبل ظهور امام زمان علیه سلام میباشد.عزیزان کسی که برای برقراری حکومت الاهی قیام میکند 2شرط رو که بنده بیان میکنم رو کامل باید داشته باشد.شرط اول.باید گوش بفرمان برگزیدگانه پیامبر اعظم که برگزیده ذات اقدس الهی هست باشند چون پیامبر اعظم  آنکه را برمیگزیند آنان هم برگزیدگان الاهین و سردمداران حزب الاهیند. یعنی همان 12 امام همام.و باید سلسله مراتب فرمانبرداری رعایت شود.وگرنه  اطاعت از خود فرماندی ارشد هم باطل است.و قابل قبول نیست.برای تفهیم عرایضم مثالی بیان میکنم.فرمانده قرارگاهی جانشینی برای خودش انتخاب میکند و درجه ارتشبدی خودشرو به او تفیض و منتقل میکند و به سربازانش میگوید ایشان دیگر بجای من و از بعد من جانشین من و فرماندیه شما در برابر سربازان دشمن است.و فرمان پیامبر خدا فرمان خداست و به همان سلسله مراتب فرمان  جانشینه پیامبر خدا فرمانه خداست.خوب نکته مهم که میخام خدمتتون عارضشم اینجاست که وقتی در یک قرارگاه وقتی فرمانده ای جانشینی بطور کل یا برای عملیاتی بجای خودش تعیین میکند سربازان موظفن عینا همونطور که از فرمانده کل فرمانبرداری میکردند از جانشین او هم فرمانبرداری کنند و اگر سربازی بگوید من فرمان تو جانشین رو گوش نمیکنم و فقط فرمان فرمانده کله رو گوش میکنم اون شخص بعد برگشت از عملیات توسط خود فرمانده کل توبیخ شدیدی خواهدشد.چون امر جانشین او امر او بوده و هرگونه تخطی بهر بهانه ای جایز نیست و قابل قبول نیست.و جانشینان و برگزیدگان پیامبر اعظم که همان سردمداران حزب الاهیند آن 12 نور پاک آن 12 امام همام هستند.پس طبق بیانات و مثالم متوجه شدید تمام جهاد این داعشیان باطل است چون طبق دستور پیامبر اعظم که فرمانده اعظمند گوش بفرمان و پیروی جانشینان ایشان یعنی 12 امام همام نبودند.و چنان دلایل مهم و روشن بر جانشینی این 12 نور پاک وجود دارد که مانند ماهی بر پیشانیه مبارکشان میدرخشد و جای هیچگونه تکذیب و تردیدی نیست.مگر همان دلیل جاهلیت انسانها.مورد دوم و شرط دوم اینکه تا وقتی اکثریت مردم یک ملت خودشون خاستاره حکومت الاهی نباشند کسی مثل این داعشیان وحشی با زور اسلحه حق چنین کاریرو ندارد. در زمان خود حضرت علی علیه سلام هم اکثریت مردم خودشون خاستند و بدر خانه حضرت رفتند و از ایشان خاستند خلافت جامعه اسلامی را قبول کنند.و در انقلاب اسلامی ایران هم مردم خوده ایران خاستار حکومت الاهی بودند و قیام کردند و طبق نصر صریح قرآن خداوند آنان که با جان مال خویش در راه او قیام میکنند را نصرت و یاریشان میکند و این نصرت شامل حال ملت ایران شد و خداوند فرمانده ای اصلح خمینی کبیر که پیرو و مطیعه آن 12 جانشین پاکه پیامبر اعظم بود رو برای آنان قرارداد.یعنی دو شرطی که بیان کردم در انقلاب اسلامی ایران به طور کامل بود..ولی این داعشیان و بقیه این گروهکهای طالبان و القاعده هیچ کدوم این دو شرط لازم که عرض کردم رو ندارند.یعنی1.پیرو و فرمانبر از برگزیدگان پیامبر خاتم 12 امام همام نیستند.و عدم پیروی از جانشینان فرمانده اعظم یعنی عدم پیروی از خود فرمانده و این یعنی توقیف و سلب هرگونه اختیار از آنان.و دوم.خودشون سر خود بدون هیچ خاسته مردمی خاستند دین ساختگی خودشون رو اجرا کنند که این هم باطل هست.در اینجا به بخش سومه عرایضم میپردازم  و در جواب کسانی که میگویند حکومت اسلامی فقط در زمان امام معصوم میتواند باشد عرض میکنم( البته  اول ازشون میخاهم خوب توجه کنند و بسیار توجه کنند مخصوصا اون افرادی که بعضن هم بظاهر مراتب علمی بالایی دارند ولی این حرفرو میزنند و باعث تعجب من میشوند ازشون میخام خوب به آنچه عرض میکنم توجه کنند).در زمان امام معصوم هم فقط خود شخصه امام معصوم بودند و هستند ولی اطرافیانشون و صدها و هزاران استاندار و شهردار و بخشدارشون که معصوم نبودند و نیستند.و نکته مهم اینجاست در زمان تمام پیامبران و امامان علیه سلام نهایت 3تا10تا یار مخلصه کامله کامل اطرافشون داشتند.که بر فرض زمام ده تا از  استانها و ولایتها بهشون داده شده.تازه باز هرکدوم ازون استاندارها ده ها شهردارو صدها بخشدار میخاهند.پس به این نتیجه میرسیم در زمان حکومت امام معصوم هم مسئولیتها بر عهدی انسانهای غیرمعصوم هست که ممکن است اشتباه و خطایی از آنها سر بزنه. و اینجا حتما سوال میشود امام که معصوم هست پس بر مبنای علم غیبشان افرادی را میگذارند سر امور که بهترین افراد باشند.2جواب به مطرح کنندگان این سوال میدهم1.اینجا بهشت که نیست که همه انسانها بدرجه کمال و نفس کامل رسیده باشند.و همه هم امام شناس کامل و پیروی حقیقی نیستند. همینطور که گفتم در زمان همه پیامبران یا امامان  حداکثر 10نفر امام شناس ناب و خالص بودند و یار حقیقی بودند.پس نکته مهم اینجاست که چون اینجا زمین هست باید با همان انسانهای عادی زمینی توسط امام معصوم اداره بشود.و این رو در زمان حکومت امام علی علیه سلام میشود متوجه شد.که  قصور و کوتاهی از والی یا هر دولت مردی سر میزد و امام بهش گوشزد میکرد و حتی توبیخشون میکرد.چون همان طور که گفتم اینجا بهشت نیست و زمین هست و هزاران انسان مخلصه خالص و عارف بلله وجود ندارد که امام بتواند بر سر هر ولایت و استان و شهر و بخش بگذارد.و باید از بین گزینها و انسانهای موجود انتخاب کنند و بگذارند.و مبحث و جواب دوم اینکه امام معصوم اگر بخواهد میتواند بر مبنای علمی که به اذن الاهی بر باطن امور دارد بداند فلان استاندار و  بخشدار  مثلا از چه زمان تا چه مدتی انسانی مخلص و حقمدار است و از چه زمانی ایمانش سست میشود و وسوسه شیطان بر او قالب میشود و اونوقت او را عوض کنند.و باید بگویم بدون شک امام معصوم باطنی ترین امور  عالم رو هم اراده کند بر او آشکار میشود.ولی نکته مهم که خدمت عزیزان عرض میکنم اینست که برای اداری این دنیا و امورش سنت الاهی بر این نیست که بر مبنای فهم و امور باطنی اداره شود.چون اگر اینطور شود عدل الاهی زیر پا گذاشت میشود.پس امام معصوم که اصلا وجودش مصداق عدل الاهیست و خودش عدل کامل هست هیچ وقت این کار رو نمیکند و ذره ای از معیار عدل الاهی منحرف نمیشود.مثالی بر فهم موضوع عرض میکنم که چطور اگر این اتفاق بیفتد عدالت زیر پا گذاشت میشود. شما معلمی رو در نظر بگیرید که در حال گفتن دیکته سر کلاس هست.معلم چند خط دیکته ساده اول میگوید و بعد همینکه میخاهد دیکترو سخت کند بیاید به مبصر کلاس بگوید تو دیگ نمیخاد بنویسی تا همینجا که ساده بود برای تو بسه تو برگرو تحویل بده برو بیرون.ولی شاگردای دیگه باید بقیه دیکترو بنویسند.خوب حالا شما استاندار رو بمانند اون مبصر در نظر بگیرید که همینکه امتحانش میخاد سخت بشه و چون میدونیم احتمال اینکه تو آزمون سختتر بی تقوایی کنه و منحرف بشه و نمره کمی بگیره هست پس همون لحظه اونو از استانداری بر داریم و بگیم احسنت تا همینجا که امتحان الاهیت آسون بود  نمره خوبی گرفتی کافی و برگی مسئولیت رو بده و برو.خوب این یعنی مصداق بی عدالتی چون اگر برای این شخص این امتیاز در نظر گرفته بشه برای دیگر انسانها هم باید در نظر گرفته بشه و  آنوقت بهشت و جهنم و درجاتش بی معنی خواهد شد و برای همین این برخلاف عدل الاهیست و امام معصوم هیچوقت نمی یاید استاندارش را اون لحظه که میخاهد تازه وارد مرحله سخت آزمونهای دنیویش شود معاف کند.چون اگر این چنین شود بر مبنای عدل الاهی این معافیت باید شامل حال تمام بندگان شود.خوب عزیزان تمام این صحبتها و مثالهایی که بیان کردم برای فهم این امر بود که تشگیل حکومت الاهی قبل ظهور امام زمان (عج) اگر دو شرطی که عرض کردم رو دارا باشد مورد تایید امام زمان (روحی فداک) میباشد و باید تلاش کنند خودشان را هر روز به بهترین شرایط (مدینه فاضله) روزبروز  نزدیکتر کنند. و در آخر این نکته مهم رو هم بیان میکنم که همانطور که گفتم اداری امور حکومت در زمان امام معصوم هم توسط انسانهای غیر معصوم انجام میگرفت و میگیرد و در آخر این را بیان کنم چه در زمان حکومت امام معصوم چه در زمان حکومت ولایت فقیه اگر فردی از مسئولین دولته اسلامی خطا و ظلمی کند چون خواست و هدفه حکومت و ملت الاهیست خداوند در آخرت به آن ظلم دیده آنچنان نعمت عطا خواهد کرد و آنچنان رضایت او را خواهد گرفت که آن فرد نه تنها راضی میشود.که حتی  اگر به نا حق حتی کشته شده بوده بدون شک میگوید اگر میدانستم این چنین از من رضایت گرفته میشود حاظرم برگردم و هزاران بار کشته بشم.(عزیزان بدی و اشتباه بسیاری از ما بندگان اینست که فقط این عالم رو بحساب میاوریم در حالی که این عالم و مدت زمانی که در آن هستیم نسبت به عوامل دیگر که در آن بودیم و خواهیم رفت ذره ای است و قطره ایست در برابر دریا.و نسبت این عالم به عالم باقی به اندازه یک امتحانه یکساعته به اندازه کل عمرمان هست.)میدونم عزیزان جوابیم این بار بسیار طولانی شد ولی حقیقتا همینم خلاصه بیان کردم و اگر ازین کمتر میخاستم جوابم رو بیان کنم حق مطلب بیان نمیشد.موفق و مؤید باشید


سوال21_عزیزانی درباری وضع این کشورهای عرب مسلمان اطراف و مقایسه با ما پرسیدند.البته جواب این سوال رو قبلا بطرقی دیگر دادم.و اینجا بطور خلاصه پاسخ میدم. اگر قرار بود ماهم مثل این کشورای عرب اطرافمون مثل امارات و قطر و کویتو عربستان و غیر... تو نازو نعمت باشیم برامون کاری نداشت راحت مثل اونا کافی بود یک اسلام آبکی داشت باشیم و مثل اونا بند نظرات و تسلیم طاغوت جهانی باشیم اونوقت سرتا پامونم طلا میگرفتن و دیگ نه بیکار داشتیم نه هیچ مشگلی و نه هیچی و تو نازو نعمتم بودیم.ولی طبق نثر صریح قرآن اصل و کمال در این دنیا رسیدن به نازو نعمت نیست بلکه ستیز با طاغوت جهانی این مسخ شدگان شیطانه که تقویت کننده معاویه و یزیدیان زمانند.البته منظورم از ستیز  ایستادگی فقط بصورت مسلحانه نیست.بلکه بهترین ستیز و ایستادگی در برابر آنان قدرتمند شدن بوسیله کسب دانش و تقویت اقتصاد است. عزیزانیم نظر بندرو درباری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پرسیدند.یک نکته مهم در انتخابات اینبار آمریکاست اونم وجود ترامپ هست.این حرفمو که الان میخام عرض کنم تا حالا جایی بیان نکردم.و اون هم اینکه حقیقتا وقتی به ترامپ نگا میکنم احساس و ندای قلبم بر ظهور دجال و ضد مسیح است.که در کتب اسلامی به نام دجال خوانده میشود ودر کتب مسیحیت به نام ضد مسیح.و احتمال بیشتر بر این میدم که او از یاران و ضمینه سازان ظهور ضدمسیح است (حالا چه رای بیاورد چه نیاورد.همین وجود چندماهش برای درک شروع زمینه سازی کافیست.)همانطور که خمینی کبیر و  انقلاب اسلامی ایران ضمینه ساز ظهوره منجی عالم بشیریت مهدی فاطمه سلام الله علیها هست.و حقیقتا بنده با ظهور ترامپ ظهور دجال همان ضد مسیح را نزدیک میبینم و احساس میکنم.و به تبعه اون به تمام مومنان عالم و تمام سربازان گمنام امام زمان عج نزدیک شدنه ظهور منجی عالم بشیرت امام عصرو و زمان قائم آل محمد مهدی فاطمه سلام الله علیها را  بشارت میدهم.و انشالله این امر هر چه زودتر تحقق یابد و سیده خراسانی این نایبه اصلح و برحقه امام زمان عج با دستانه با کفایته خودشان این المه به پا افراشتیه پر عزته انقلاب اسلامی را تحویله صاحبه اصلیش مهدی فاطمه  ارواحنا فدا  دهند.موفق و مؤید باشید


عزيزاني سوالاتي درباري مبحث ديه و ارث در اسلام و توضيحاتي از بنده درباري فهم اين مباحث خواستند.و بنده هم سعي ميکنم با توضيحاتم و مثالهام به بهترين نحو حق مطلب رو بيان کنم.عزيزانه من هميشه عرض کردم که براي فهم مبحثه ديه بايد گفته بشه حقه باز ماندگانه مرد و حق باز ماندگانه زن.چون در حقيقت مرد يا زني که از دنيا ميره ديه که متعلق به او نيست حالا هرچقدرم زياد باشه چون در حقيقت  ديگ توانايي استفادشو ندار و دستش از مال دنيا کوتاه.بلکه ديه متعلق به باز ماندگانش هست.پس در حقيقت در اسلام حکم ديه يعني اکرامه زن و مقام زن.چون مردي که از دنيا ميره ديش به زنش و خانوادش تعلق ميگير تا اون زن بعد فوت شوهرش که سرپرست و نان آوره خانواده بود مجبور به انجام کارهاي سخت براي تعمين معاش نباشه و اين در حقيقت يعني اکرامه مقام زن.يک مثالم براي فهم کامل و بهتر موضوع ميزنم زنو مردي در مسابقه اي شرکت ميکنند و مرد فوت ميکنه و بعد فوته مرد معلوم ميشه هم زن هم مرد جايزه بردن ولي جايزه مرد دوبرابره زنه.آيا بنظر شما بايد در اينجا زن ناراحت بشه که چرا شوهرش دوبرابر اون جايزه برد?! معلوم اصلا ناراحت نميشه چون اون جايزيه مرد در حقيقت مال زن شده.به مانند ديه.عزیزانی چون درباري مبحثه ارث هم پرسيده بودن  توضيحي هم درباري اين مبحث ميدهم.زن چون سرپرست و نان آور خانواده نيست ارثي که بهش تعلق ميگيرد همش متعلق  بخودشه و شرعا و عرفا هيچ وظيفه مالي نسبت به شوهرو خانوادش ندار.ولي مرد شرعا و عرفا سرپرست و نان آور زنو بچشه بخاطره همين ارث بيشتري به او تعلق ميگيره.و اين حکم هم متوجه اکرام زن و خانوادست.عزيزانه من اسلام يعني عدالت.خيليا از سر بي بصيرتي و کج فهمي و بخواب زدنه خودشون  ميگن عدالت يعني مساوات.که اصلا اينطور نيست يک مثال براي فهم موضوع ميزنم.دونفر يک جرمي رو مرتکب ميشن که 6ماه مثلا زندان داره. يکي از دو مجرم مثلا يک زني هست که يکماهه مادر شده.در اينجا اللقاعده هردو مجرم بايد بطور مساوي و همزمان زندان و مجازات بشن.ولي چون اسلام دين عدالته تمام احکامش با رعايت حقناس يعني رعايت حق مجرم به ديگران صادر ميشه.و در اينجا تساوات يعني ظلم چون اگر اون مادر بخاد الان کامل زندان باشه به نوزادش ظلم ميشه و حق اون بچه ضايع ميشه پس در اينجا عدالت اسلامي باعث ميشه زندان اون مادر به تعويق بيفته يا کمتر بشه تا حق بچش ضايع نشه.و در اينجا عدم تساوي يعني عين عدالت.انشالله به بهترين نحو حق مطلب رو بيان کرده باشم و با مثالهايم مطالب براي عزيزان تفهيم شده باش.موفق و مؤيد باشيد

تعدادي از عزيزان پرسيدن براي جلا دادن قلب و پاک کردن قلب از مريضيها چه کنيم بعضي از عزيزان هم  پرسيدن به نظر بنده کدام زيارت نامه را در هنگام زيارت امام رضا عليه سلام بهتر است بخوانيم.بنده کمترين هم جواب اين دو سوال رو باهم خدمت عزيزان عرض ميکنم.به عزيزان توصيه ميکنم برا افزايش حضور قلب و جلا خوردن قلب و پاک شدن قلب از هر مرضي و براي  جلوگيري از نفوذ تيرهاي شياطين که باعث افزايش وسوسهاي نفساني ميشود براي تمام اين مواردي که عرض کردم  در کنار خواندن قرآن و تقيد به نماز اول وقت به عزيزان توصيه به مداومت در خواندن زيارت عظيم و پرفيض زيارت عاشورا ميکنم و همچنين زيارت آل ياسين که زيارت امام زمان عج ميباشد.اين دو زيارت عجيب قلب را  آرام ميکند و جلا ميدهد و خضوع و خاشع در برابر پرورگارش ميگند.به دوستان توصيه ميکنم بعد از چند هفته که خودشون متن عربي و فارسي اين دو زيارت پر فيض رو خواندند و مفهوم والاي زيارتها خوب در قلبشان قرار گرفت بعد ديگ ميتونن و حتي توصيه ميکنم فايل صوتيشونو از سايتها دانلود کنيد يا برنامه اندروييدشونو نصب کنيد و با صوت زيبا به زيارات گوش دهيد.که حقيقتا بر تاثير معنوي و تاثير پذيريشون بر روي قلوب بشدت مي افزايه.در جواب عزيزاني هم که سوال فرمودن که کدام زيارت رو در محضر امام رضا عليه سلام بخوانيم که بقول بعضي دوستان بيشتر مورد توجه حضرت قرار بگيرن.عزيزان در جواب شما هم بيان ميکنم زيارت عاشورا...! که آنچه براي بنده حقير قابل درک است اينست که امامم  به شنيدن اين زيارت مشتاق ترند...البته اينو براي عزيزاني عرض ميکنم که مرتب هفته اي چند بار به محضر آقا مشرف مي شوند.و به يک نماز و يک زيارت میخواهند بسنده کنند.بنده هم به آن عزيران خواندن  زيارت عاشورا رو اونم با حضور قلب در محضر حجت خدا توصيه ميکنم.ولي به عزيزان ديگ که وقت کافي دارند خواندن زيارت امين لله و دعاي توسل هم توصيه ميکنم و باز اگر فراق باله بيشتري دارند خواندن زيارت وارث و بخصوص زيارت عظیم و پر فیض جامعه کبيره هم حتما توصيه ميکنم.التماس دعا..موفق و مويد باشيد

سوال24.سوال میکنند حضرت علی علیه سلام چرا از جانشینی برحق خودشون که در واقعه غدیرخم آشکارا پیامبر اکرم بیان کردند دفاع نکردند و بیش از 30 سال سکوت کردند و در مواقعیم مشاوره به خلفای قبل خودشون میدادند؟ بنده در جوابیم سعی میکنم با مثالی به بهترین وجه موضوع رو تفهیم کنم و حق مطلب رو بیان کنم. با  مثالی برای درک مطلب پاسخم رو شروع میکنم شما یک استاد بزرگی رودر نظر بگیرید که هدفش تاسیس یک دانشگاه بزرگ علمی است که4تا شاگرد دار و برای تاسیس این دانشگاه بزرگ به کمک این 4تن نیاز دار.خوب حالا چون یکی از شاگرداش سطحش از همه لحاظ از اون 3تای دیگ بسیار بالاتره مثل تقواش علمش شجاعتش و..و استاد برای همین توجش و محبتش به این شاگرد از اون 3تای دیگ خیلی بیشتره و بخاطر ویژگیهای برترش میاد اون شاگرد رو علنن به عنوان جانشینه بعد خودش انتخاب میکن.ولی استاد بعد این انتخاب از دنیا میره و بر مبنای خاستیه استاده اعظم همون شاگردی که تعیین کرده بود باید ریاست اون دانشگاه نو پا و تازه تاسیس رو بر عهده میگرفت چون طبق تشخیص استاد فقط اون شاگرد سواد علمی و ایمانیش در حدی هست که بتواند اهداف متعالی استاد اعظم رو تحقق ببخشه  و این دانشگاه نو رو پا به اهداف متعالیش برسونه.ولی بعد فوت استاد اعظم اون 3شاگرد دیگ به علت حسادت و کینه و تمعه دنیا  باهم متهد میشن تا اون شاگرد برگزیده که نوره چشم استاد بود رو کنار بزنند.حالا میرسیم به نکته اصلی که میخام عرض کنم اگر شما جای اون شاگرد برگیزیدی بر حقه استاد یعنی(حضرت علی ع) بودید چیکار میکردید؟ آیا خودتونو در نظر میگرفتید و بخاطر حفظ مقام و جایگاتون با اون 3نفر درگیر می شدید.یا نه بخاطر حفظ اون دانشگاه تازه تاسیس و نوپا پا رو نفس و مقام  خودتون میذاشتید و بخاطر حفظ بقای دانشگاه و رسیدن به اهداف بلند مدت و عالیه یه استاد اعظم از اهداف کوتاه مدت و جایگاه خود میگذشتید؟بدون شک راه دوم رو هر انسان با ایمان و فهمیده ای انتخاب میکنه.اصل اول حفظ  نظام اسلامیست و این دلیل سکوت حجته خدا و گذشتن از حق الهی و مصلمشون بود.و دو نکته مهم هم در تایید این جوابیم عرض کنم.که علی ابن ابی طالب در یکجای دیگر هم بخاطر حفظ دین الهی که اوجبه  واجبات هست مصیبتی تحمل کرد که حقیقتا عظیم ترین مصیبت در بین تمام برگزیدگان الاهی از اول تاریخ تا آخر بود و آن وقتی بود که پهلوی ناموس خدا فاطمه زهرا سلام الله علیهارو اون نا نجیبان شکستند ولی علی علی علی که خودش  یدلله بود غیرت لله بود بخاطر حفظه دین خدا این مصیبت عظیم رو تحمل کرد.و همچنین مصیبت عظیم دوم اهل بیت درصحرای کربلا هم بخاطر حفظ و پایدارشدن دین الاهی یعنی اسلام عزیز بود برای همین زینب کبری علیه سلام بعد اون واقعه سنگین  فرمود چیزی جز زیبایی یعنی جاویدان شدن دین خدا ندیدم.پس میبینیم وقتی علی ابن البیطالب بخاطر حفظ اسلام حقیقی اون واقعه و مصیبت عظیم یعنی شکستن پهلوی ناموس خدا رو تحمل میکنن.پس گذشتن از خلافت برای حفظ دین که (اوجب واجبات هست) در قیاس با اون واقعه بسیار امر کوچک و ساده ایست و حقیقتا در آن برهیه زمانی اگر حجت خدا علی ابن ابیطالب در هرکدام ازون 2 واقعه میخاست دست بشمشیر ببرد و از حق خود دفاع کند چنان تنش و درگیری عظیمی در میان امت رسولله ایجاد میشد که حقیقتا کل آن دانشگاه نو پا ویران میشد یعنی اصل اسلام ناب نابود میشد.و علی ابن طالب برای حفظ جان فرزندان بزرگوارشان حسنین علیه سلام که در آن زمان کودک بودند و  برگزیدگان الاهی  بعد ایشان بودند و باعث حفظ و استمرار اسلام حقیقی میشدند پس در آن برهه زمانی باید سکوت میکردند و این مصیبت عظما را  تحمل میکردند.و دلیل راهنمایی هایی که حضرت علی علیه سلام به 3خلیفه میکردند در مواقعی بخاطر رفع اشتباهات خلیفها  بخاطر حفظ ارزشهای اسلامی در قلبها و جلوگیری از سست شدن ایمان قلبها بود.چون هنوز مدت زیادی از ظهور اسلام نمیگذشت و بهمین دلیل هنوز ایمانها در همی قلوب مسلمین  تثبیت نشد بود.و اشتباه 3خلیفه بعد فوت پیامبر اکرم میتوانست ایمانمردم به اسلام عزیز را سست کند و سالها زحمات خاتم انبیا محمد مصطفی ص  کمرنگ شود یا از بین برود.به همین دلیل امام علی ع اگر جایی این خطر را میدید با مشاوره و پندو توصیه به خلیفها مانع میشدند.یعنی در اصل نیت و هدف کمک به 3خلیفه یاری سیاسی آنها نبود بلکه یاری و ثبات دین خدا بود.و این راهم خطاب به شیعیان تندرویه بی بصیرت که البته تعدادشان کم است عرض کنم که خود امام صادق علیه سلام هزاران شاگرد از اهل سنت داشتند که در کلاسهای حضرت شرکت میکردند.و این کار امام صادق ع که رئیس مذهب ما هستند این رو اثبات میکنه که ما هم اگر  پیروی  اهل بیت علیه سلام هستیم باید رویه آنها را در پیش بگیریم یعنی بجای ستیز با برادران اهل سنت باید آنهارو با مباحث و بیان حقایق روشن کنیم.البته حساب وهابیت و سردمداران تند روشون جداست و آنها چنان مسخ شیطان شدند که راه برگشتی ندارند و اگر در مقابلشان نایستیم حتی یک بچه شیعه و علوی بر روی زمین باقی نمی گذارند.عزیزانی درباری استفاده و کپی کردنه پاسخهام و جوابیه هام سوال پرسیده بودند هیچ عیبی نداره ولی بهتره سایت یا ایمیلمو هم قید کنید که اگر عزیزانی سوالی براش پیش اومد بتونند سوال کنند.موفق و مؤید باشید

این جوابیرو در پاسخ به مباحثم به طرفداران نظام شاهنشاهی دادم و این جوابیم رو برای اولین بار بیان میکنم.و بسیار مهم است پس توصیه میکنم خوب و خوب  و خوب به آنچه میگویم توجه کنند چه طرفدارانه نظام شاهنشاهی هستند چه شیعیان تندرو یا کندروی مخالف ولایت فقیه هستند بهمشون توصیه میکنم اگر ایران رو دوست دارید خوب آنچه بیان میکنم رو شده بارها بخوانند.تا بدانند و انشالله لطف الاهی شامل حالشان بشه تا بفهمند.اگر نظام شاهنشاهی ایران الان سر کار بود الان ایران سرنوشتی بمانند لیبی تونس مصر عراق و امثالهم داشت.و بکل هر نظامی بغیر از نظام ولایت فقیه الان سرکار بود ایران سرنوشتی بمانند کشورهایی که عرض کردم داشت.و صهیون جهانی بهدف خودش رسیده بود.و سالها پیش تمام برنامها توسط این جرسومهای شیطان صهیونه جهانی ریخته شده.و اونهم فلج کردن و بعد فتح کردنه تمام کشورهای بزرگو قدرتمنده مسلمانه خاورمیانه بود که احتمال میدادند در رسیدن به هدفشون یعنی تشگیل کشور و حکومت بزرگ اسرائیل براشون مشگلی ایجاد کنند.و تک تک رو از مصر تونس لیبی عراق سوریه یمن همرو با نقشها و برنامهای دقیق ارتش و کل کشورشون رو فلج کردن.و فقط ایران اسلامی این کشور و نظام برگزیده الاهی رو نتونستند فلج کنند چون ایران اسلامی با نظام ولایت فقیه و هشدار  خمینی کبیر اون روح خدا اون عارف بلله همانطور که فروپاشی شوروی رو میدید و شد از همون بدو تشگیل اسرائیل یعنی از بدو کاشتن این تخم حرام عاقبت و هدف و نتیجه رشده این غده سرطانی منحوس را میدید و هشدار میداد که این هشدارها باعث ایجاد بازوانه پر توانی بمانند سپاه قدس و حزبلله و همچنین بازوانی مستحکم در سایر کشورها شد که این بازوانه الاهی سد مستحکمی شدند در برابر برنامها و طرحای شیطانی آن جرسومهای شیطان.و خود آمریکا با تمام هیبته پوشالیش بازیچه ایست در دست این صهیونه جهانی این جرسومهای شیطان.و اینو در پاسخ به کسانی عرض میکنم که میگن آمریکا در سرکار اومدنه نظام ولایت فقیه کمک کرده اگر بقول اینا این چنین هم باش.این ضرب المثل شامل حالشون میشه که با دست خودشون گور خودشونو کندن چون این دو آیه قرآن شاملشون شده. که خداوند میفرماید یدلله فوق ایدیهم(دست خداوند بالاتر از هر دستیست).که یکی از معانی و مفاهیم  این آیه بغیر از اشاره به اینکه بیعت با پیامبر بیعت با خداوند است و بغیر از اشاره به جایگاه علی ابن ابیطالب که یدلله است. اشاره به این دارد که تدبیر الاهی بالاتر از هر تدبیریست. و هم این کلام خداوند  شامل حالشون شده.(و مکرو و مکرلله اللهو خیرن ماکرین).خداوند مکر آنها را بباد داد و بخودشون برگردوند و اگر این ها برفرض یاری هم در مواردی کرده باشند حتما فکر میکردن ساقط کردن  نظام جمهوری اسلامی وقتی خاستن شروع به انجام برنامشون کنن  راحتتر.ولی نمیدانستن به تدبیر الاهی خودشون دارن با دست خودشون گور خودشونو میکنند.و مثال و نمونشم در تاریخ زیاده مانند ( موسی ع در قصر فرعون)که فرعون  نمیدانست موسی در آینده چطور جلوش می ایسته و چه بلایی به سرش خواهد آورد....و بازم عرض میکنم اگر نظامی بغیر از نظام اسلامیه ولایت فقیه در ایران بود آنها تونسته بودن کشوره مارو هم با فتنها و نقشهاشون صدباره بمانند کشورهایی که بالا عرض کردم نابود کنند.و بشما بگویم برنامه این صهیون ها این جرسومهای شیطان فقط تسلط به خاورمیانه که قلب جهان هست نیست بلکه هدفشون تسلط به تمام جهان هست و خود را قوم برتر و صاحب جهان میدانند و از سالها پیش اجرای نقشهاشونو با ایجاد فرقه وهابیت در عربستان در بین سنی یان و ایجاد فرقه بهاییت در ایران در بین شیعیان شروع کردند.و هدفشان نابودی اسلام حقیقی بود و سست و بی خاصیت و فلج کردن و تو مشت گرفتن این دو کشوره مهمه اسلامی بود و بعد تمام کشورهای بزرگ اسلامی.که الان دارید میبینید با برقراری حکومت وهابی در عربستان به هدف خود در عربستان رسیدند و تا حدی در کشورهای عربی دیگر هم رسیدند و ترفندهای شیطانی مختلفی رو برای رسیدن بهدف نهاییشون بکار میگیرند.از تغییر و سست کردن عقیدها شروع کردند و با ایجاد گروهکهای تندروی وحشی برای به تشنج کشیدن جامعها و ایجاد اسلام هراسی برنامهای شیطانیشونو  ادامه دادند و الان دیگه به فلج کردنه کشورهای مهم اسلامی رسوندند.و مطمئن باشید برنامهای شیطانی یشان ادامه دار هست.ولی در ایران عزیز نتوانستند نقش شومشون رو پیاده کنند  و حقیقتا در منطقه به سد بزرگی بنام ایران خوردند و خطاب و هشدار به این مسخ شدگان شیطان میدهم که این سد قابل شکستن نیست چون باید بدانند رهبرش نایب و برگزیدیه مهدی موعود قائم آل محمد است.همان کسی که نابود کنند نهایی آنها و نقشهایشان هست.و در آخر خطاب به این دولت مردان میدهم اگر صلاح ایران را میخاهید پیرویه محثه ولایته فقیه باشید و قدر آن را بدانید.و چه تندروی چه کندروی از ولی فقیه تاوانه سنگینی برای کشور خواهد داشت و این بمرور نمایان خواهد شد.و  اگر حتی هزاران دکترا و هزاران سال تجربهم داشت باشید بازم اینها ذره ای بفهم این امور بهتون کمک نمیکنه.و فقط باید پیرویه سید علی خامنه ای این عارف بلله و نایب اصلح و برحقه مهدی فاطمه ارواحنا فدا باشید.(که بدون شک بیشترین توجهات و عنایات الاهی بر قلب مبارک ایشان قرار میگیرد.)تا کشور از نقشهای شومه این جرسومهای شیطان در امان بماند.همانطور که تا الان مانده.و حقیقتا ولایت فقیه هدیه ای بود از جانب خداوند بر این ملت و حقیقتا قدر این نعمت الاهی که خداوند بوسیله آن شر شیاطین را از این سرزمین اهورایی و این ملته برگزیده دور نموده بدانید. و بدون شک این ملت ملته  برگزیده ایست برای مدده قائم آل محمد  ارواحنا فدا.به یگانگی خداوند قسم آنچه درباری ولایت فقیه گفتم ذره ای در آن غلو نبود و حق بود و حق بود و حق بود.و من چه باشم چه نباشم و  چه شما باشید یا نباشید آیندگان و فرزندانتان به آنچه گفتم خواهند رسید و درک خواهند کرد.(الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ)

 
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
Back to content | Back to main menu