خداشناسی2 - WEBSITE X5 UNREGISTERED VERSION 12.0.9.30 - معجزات قرآن ---- نوره قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
Go to content

Main menu:

خداشناسی2

ذات اقدس الاهی

سلام.حکما و علما بدانند به عنوان رسول خدا عنوانهای ولی فقیه و نایب امام زمان و هر نوع عنوانی که این حکومت رو به نوعی به منصوبین الهی بخواهد نسبت دهد رو باطل اعلام میکنم و چنین عناوینی مورد تایید بنده نیست.چون فاصلتون با معیارهای الهی چه از نظر عقیدتی چه از نظر عملکردی زیاد هست.و مراجع هم بدانند اولین شرط مرجعیت موحد حقیقی بودن هست و مراجع در حقیقت در ایران معیار سنجش درستیه عقاید هستند ولی مرجعی درین تراز ندیدم و بدانید معیار سنجش عقایدتان فقط باید رسول الهی زمانتان باشد.و ولی فقیه و مرجعیت اصلا اعتباره جایگاهشون حاصله تبعیت از خدا و رسولش هست و اگر تابع رسول خدا نباشند بکل باطل محسوب می شوند و دیگر آن عناوین و جایگاها به اندازه آب بینی یک بز هم ارزش نخواهند داشت.و بدانید هیچ فردی رو هم در سطح عنوانه آیت اللهی نمی دانم پس با حکم رسول خدا از امروز مورخه سوم شهریور 1401 تا زمانی که حکما و علمای قومم تابع خدا و رسولش شوند و از نظر عقیدتی و عملکردی مورد تایید رسول خدا قرار بگیرند هیچ کدام رو لایق عناوین و جایگاهایی که بالا عرض کردم نمی دانم و با حکم رسول خدا تمام دارندگانه این عناوین و جایگاها خلع عنوان و سلب صلاحیت از آن جایگاهای الهی می شوند مگر حقیقتا تابع خدا و رسولش شوند.حقیقتا حقانیت رسول الهی زمانتان رو به انداره کافی فهم کردید و بدانید سرکشان در برابر دستورات الهی ابدا صلاحیت عناوین الهی رو ندارند.پس تا زمانی که تابع رسول خدا نشدید حق ادعای حکومت الهی و ادعای مورد توجه و تایید منصوبین الهی بودن و یاورشان بودن رو ندارید چون به عنوان رسول خدا عرض میکنم ابدا این چنین نیست و فقط یک حاکم و حکومت به مانند دیگر حکام و حکومتهایی که سعی می کنند دین مدار باشند محسوب می شوید نه چیزه بیشتری.و آنان که می گویند چون در میان شیعیان امروزی افرادی شفا پیدا کردند پس ما حقیم باید بدانند در میان تمام ادیان مثل شما شفا داده شده هست یعنی از بین هزاران نفر یک نفر شرایطشو دارد و مضطر حقیقی می شود و به خواست الهی شفا داده میشود.حتی در میان غیر موحدان چون فقط به پاداشهای دنیوی معتقدند و به روز حساب و پاداشهای اخروی اعتقادی ندارند و به تبع ازش محرومند در مواقعی آنها هم لطف الهی شامل حالشان میشود و با مضطر شدن بعضی خواستهایشان در دنیا براورده می شود شفا پیدا می کنند.پس ابدا این معیار ملاک حقانیت نیست چون جزوه تفضل عامه الهیست.و بغیر از حکومت قومم حکمای موحد دیگر نقاط جهان هم بدانند درسته در ظاهر در دنیا شما حاکم هستید ولی در اصل حکم کننده مورد تایید خداوند بر روی زمین رسول خداست که به عنوان رسول انسی احکام الهی رو از رسولان ملکوتی دریافت و منتقل میکند.پس اگر بعنوان حاکمان موحد چه مسلمان چه مسیحی چه یهودی ووو تابع احکام رسول الهی زمانتان بودید به عاقبت بخیری بسیار نزدیکید.وظیفه رسولانه الهی فقط اینست که با کلامشان حق رو آشکار کنند.و بشر حقانیت کلام رسولانه الهی رو عقلا و فطرتا تشخیص می دهد.ولی اگر آنچه از حقانیته رسول خدا فهم کردید رو بر اثر خواستهای نفسانی نادیده بگیرید و زیر بار پذیرش حق نروید و جزوه سرکشان باشید آخرته سختی خواهید داشت...و کلام آخر حکما و علمای قومم بدانند تبعیت نکردن از احکام رسول خدا در دنیا تبعاته بسیار بسیار بسیار سنگینی در آخرت براتون بدنبال خواهد داشت که این عزل عنوانها و جایگاها در دنیا ذره ای در برابرش بحساب نمی آید.و دیدید خداوند با چه آیاتی اجازه نشر این مطلبم رو تایید فرمود برای آرامش دادن به رسولش به تکذیب شدن رسولانه الهی در طول تاریخ و سرنوشت تکذیب کنندگانشان اشاره فرمود.و هم به تعجب کافران مغرور سرکش از برنگیخته شدنه ییامبری از میان خودشان.یاحق

سلام.اگر الان فردی بیاد به کتب الهی و منصوبان الهی توهین کند و هیچ موضعی در برابرش گرفته نشود چه خواهد شد؟؟؟خودش و هم باورانش پله پله اهانت و گستاخی های خود رو بالا می برند.مگر اینکه از خشم موحدان بترسند و این ترس همان ترس قرآنیست که نوع بشر بشدت برای کنترل نفس سرکشش بهش نیاز دارد حقیقتا نعمت عظیم ترس انسان رو در دنیا و آخرت از بسیاری از مشگلات و عذابها نجات می دهد...اگر انسان ترس از ارتفاع نداشت یا ترس از قانون ووو نداشت آنوقت هرجو مرج عظیم در گذرگاها کلانتری ها دادگاها و غسال خانها قابله وصف نبود. و اجازه خداوند برای نشر این قسمت مطلبم مفهومش این بود که اگر ابراز پشیمانی کردند بپذیرید و سخت نگیرید.و بدانید اگر تمام حکام دنیا همشان مهرشان را بزنند پای حکم رسالته رسول خدا به اندازه ذره ای به اندازه پره کاهی به مقام و جایگاه رسول خدا چیزی اضاف نمی شود ولی بسیار بسیار بسیار فرق هست اگر حاکمی مهر تایید رسول الهی زمانش رو داشته باشد یا نداشته باشد.فرقش قابل وصف نیست چون می تواند فرق بهشتو جهنم باشد.حقیقتا دوست ندارم مهر سرکشی و یاغی گری پای پرونده حکومتی بزنم چون آنوقت آخرتی بشدت سخت و هولناک خواهند داشت...اینم عرض کنم یکوقت خدایی نکرده از عمد کاری نکنید که بخواید باعث ناراحتی و عصبانیت رسول خدا بشوید چون قطعا عصبانیت رسول خدا آثار و تنبیهات سختی در دنیا هم براتون بهمراه دارد.و بدانید رسول خدا بسیاری ار افکار باطل و بدگویی هایی که نسبت به او می شود را می فهمد همانطور که افکار مثبت و الهی نسبت به خود را معمولا می فهمد و بدسته اول از سر محبت می گویم افکار و زبان خود را کنترل کنید وگرنه در آخرت ترد شدیه درگاه الهی خواهید بود.و هر آن آماده برپا شدن آن روز وعده داده شده باید باشید شاید نزدیک باشد.و بدانید بعد شرک که بدترین بدی هاست در مرحله بعد فتنه بر ضد رسولانه الهی قرار دارد که به راحتی آخرتتان را نابود می کند.اینکه برای فشار بر رسول خدا آتش به اختیارانه حکومتی فتنه مالی کردند بر مبنای پاسخهای متعدد و دقیق الهی می شود گفت شکی درش نیست.و حقیقتا دشمنان خدا و رسولش نادان و حقیرند و از سر دلسوزی عرض می کنم اگر استغفار و توبه و جبران نکنند ابدی خواهند داشت در زمریه سرکشان و یاغیان عالم که چه بد ابدی خواهد بود.و آنوقت یقینا آرزو می کنند ای کاش خلق نمی شدند.و در آخر خطابم به رییس جمهور چین هست آنچه ازعمق قلبشان درک می کنم شخص ایشان را نه تنها دین ستیز نمی دانم بلکه خدا نابورهم نمیدانم.ایشان هم بدانند توجهشان به احکام رسول خدا هر چند اندک باشد می تواند در آخرت بسیار بکارشان بیاید و پاک کننده خطاهای گذشتشان شود و هرچه توجهشان در دنیا به احکام رسول خدا بیشتر باشد به همان نسبت توجه رسول خدا در آخرت بهشان بیشتر خواهد بود.و توقعم از ایشان به اندازه یک رهبر خداباوره مدعی نیست

لعنت خداوند بر حاکمان متجاوزگره سرتاسر دنیا که بناحق خون می ریزند و به عنوان رسول خدا پست ترین درکاته جهنم رو برایشان تضمین میکنم- سلام.شنیدم مامورانه حکومتی خانه بهاییان را خراب کردند.شاید این ظلم صحت نداشته باشد ولی متاسفانه انواع ظلم سیستماتیک به این فرقه در ایران صحت دارد.بعنوان رسول خدا بطور کلی عرض میکنم بدانید اگر بر فرض خداوند حکم می داد بر مبنای درجه باطل بودنه عقیدها موحدان می توانند خانه بر سر یکدیگر خراب کنند آنوقت آنها حق داشتند خانه های شما را خراب کنند.چون هردو فرقه موحدید و هر دو به پیامبران الهی عقیده دارید ولی دوزه باطل بودن یعنی شرک در عقاید شما بالاتر از عقاید آنهاست.یعنی اگر شما در زمان برادرم محمد سلام لله بودید چون یک انسان عادی بر خلاف عقاید شما بود همینطور که به منه رسول الهی زمانتان ایمان نیاورید به ایشان هم ایمان نمی آوردید.و اگر آن مسائل سنگین شرک در عقایدتان هم به این مورد اضاف کنیم که قبلا مفصل دربارش بارها توضیح دادم و باز اگر برداشت و عقیده اشتباهتان درباره مفهوم امام رو بهش اضاف کنیم که عرض کردم منجی آخرو زمان امامی هست در مرتبه پیامبران الهی که فقط کافی معتقد به رسالت رسول اسلام و حقانیت اوصیایش باشد وگرنه نیاز نیست از یک خاندان باشند چون سلسله مردان خدا سلسله شاهان که نیست که حتما باید از پدر به پسر برسد.پس اگر تمام عقاید باطل شما رو با عقاید باطل بهاییان در یک ترازو بزاریم عقاید باطل شما قطعا سنگین تر هست.حقیقتا انصافا خبط بهاییان که به خدا و تمام رسولانش ایمان دارند ولی به غلط مقام یک انسانی رو همسطح رسولان خدا می دانند خطا و انحرافه بیشتریست؟ یا خبط و انحراف شما که به غلط به 12 انسان یا به عبارتی به 14 انسان ویژگی های خاص و مطلق خداوند رو نسبت دادید و مقامشان رو از رسولان الهی هم بالاتر بردید و حقیقتا خدای زمینی ساختید.قطعا خبط و انحراف عقاید شما بیشتر هست.پس یکوقت نبینم قبل اصلاح عقاید خودتان بخودتان اجازه دهید وکیل وصی دین خدا شوید و ازین غلطها و ظلمها بکنید.و پاسخ بسیار پرنکته خداوند درباره نشر همین چند خط ابتدایی کلامم رو علما دیدند که به اطاعت از رسول خدا و آفت مغرور شدن در دینداری اشاره شده بود که غرور در دینداری آفت فراگیر و مهلکیست.و دقیقا بخشی از علمای قومم به این آفت مهلک دچارند و چون عقاید خود را حقترین می دانند بخاطر همین بخودشان حق می دهند حتی به گروهی دیگر از موحدان آشکارا ظلم کنند.در حالی که همینطور که بالا عرض کردم اگر بخواهیم در عقایدشان ریز بشویم بیشتر از بسیاری از فرقهای موحد دیگر نیازمند هدایت و اصلاح هستند.حکم خداوند درباره بهاییان و دیگر فرقهای موحد رو ماها قبل بیان کردم به آن حکم الهی مراجعه کنید و از نافرمانی از رسول خدا بشدت بپرهیزید چون از کمترین آثار نافرمانی از احکام  رسول خدا خراب شدن خانه های آخرتتان هست و بدانید ذره ای نوره ایمان الهی در قلوب در نزد پروردگار عالمیان حرمت بالایی دارد  پس بسیار بترسید اگر به ورود کنندگان به حریم ولایت الهی ظلم می کنید و بیگناه از بسیاری از امتیازات اجتماعی محرومشان کردید چون در آخرت باید به ولی یشان پاسخگو باشید.هر هشداره رسول خدا در پرونده اعمالتان ثبت میشود و با هر بار سرپیچی از فرامین رسول خدا بر مرتبه سختی ابدتان بمراتب افزوده می شود.تمام اهل عالم بدانند ثواب و اهمیت خواندن مطالب رسول زمانتان از تمممام مستحباته دینتان بالاتر هست چون اختصاصی مختصه هدایت و تعالی شماست.و فقط بخواندن یکبار بسنده نکنید و هی منتظر مطلب جدید نباشید بلکه تمام مطالبی که درین حدود 3سالیه رسالتم بیان کردم قسمته مهمیش وحی الهیست و قسمتیش آموزها و مفاهیمی هستند که کاملا مورد تایید خداوند هستند پس بارها مرورشان کنید که نکات آخرت ساز فراوانی دارند.و گروهی هستند با اینکه فهمیدن این انسانی که ادعای رسالت الهی کرده حقیقتا دارد مفاهیم جدید و روشن کننده ای به قومش و اهل عالم منتقل می کند و به خواست خداوند هم حکام قومش هم حکام عالم از وجودش مطلع شدند ولی آن گروه غافله مغرور بازم از سر بندگی نفس چون احکام رسول خدا خلاف حکم نفسه سرکششان هست مطالبش را نمی خوانند و خود را از هدایت محروم میکنند(البته اندکند) آنوقت این چنین انسانهای قدرنشناسی حتی اگر بخیال خودشان مومن ترین انسان ها هم باشند چون حتی شنیدنه هدایت الهی روهم پس زدن در آخرت بخاطر شرکشان بمراتب بیشتر بهشان سخت گرفته خواهد شد و از ترد شده ترین مخلوقات خواهند بود و هیچ شفیع و یاوری نخواهند داشت و بهشان گفت می شود انقدر نشانه بر حقانیت رسالته رسول الهی زمانتان بود که قطعا باید بسیاراحتیاط می کردید ولی از سر بندگی نفس خود رو از هدایت الهی محروم کردید و حقیقتا آخرت سختی خواهند داشت.و بدانید مردمانه زمانی که عقل رشد یافته دارند و ادعای فراوان ولایت مداری هم دارند ابدا بر چنین مردمانی نشانهای چشم پرکن قرار نمی گیرد بلکه سنت الهی بر این هست که بر چنین قومی نشانهای عقل گیر قرار گیرد.که نشانهای فراوانی بر حقانیت رسالتم فهم کردید که مهمتریتش کلام حق و عقلگیر و فطرت پسند رسولانه الهیست.و کلام آخر حکما و علمای قومم بدانند یا منطبق با آموزهای رسول خدا عقایدتان را اصلاح می کنید یا هیچ حمایتی از جانب خدا و رسولش نخواهید شد چون حمایت از شما با این عقاید شرک آلود یعنی حمایت از گسترش شرک در عالم.پس یا تابع رسول خدا می شوید و بتبع یاری خداوند رو خواهید داشت یا در صورت تمرد از فرامینه رسول خدا رها خواهید شد.یاحق

سلام.این مبحثم یک از مطالب قدیمیم و مهم هست و بعد اینکه این هفته تصمیم نشرش در قلبم قوت گرفت و نوبت نشرش رسید متوجه شدم این روزها مربوط به دگرباشان جنسی می باشد.گروهی از سر نادانی فکر می کنند تمام انسانهایی که همجنس بازند مریضند و دست خودشون نیست و نباید بهشون سخت گرفت و سرزنش شوند.و امروز بعنوان رسول خدا حق رو بیان میکنم.قطعا اختلال ژنتیکی باعث می شود فقط زنو مرد بجای تمایل به جنس مخالف به جنس خود تمایل داشته باشند در هر صورت انسان به انسان تمایل دارد پس مثال واضح برای دانستنه اینکه بخشی از تمایلات جنسی ژنتیکی و غیر ارادی نیست بلکه از سر اراده و بندگی نفس هست همان انسانهای نفس پرسته مسخ شیطان شده ای هستند که به رابطه جنسی با حیوانات تمایل دارند.پس بخش وسیعی از انسانهایی که بدنبال هم جنس بازی یا دوجنس بازی هستند بمانند آن تجواز کنندگان به حیوانات اختلال ژنتیکی و هورمونی ندارند بلکه از سر غرق گناه شدن بدنبال آزمایش لذات جدید هستند.و اگر انسانی از نظر پزشکی تشخیص داده شده بخاطر اختلالات ژنتیکی هورمونی ظاهرش و روانش منطبق با جنسیتش نیست بعنوان رسول خدا حکم میکنم تمام حکومت ها موظفند بطور رایگان شرایط هرگونه درمان و جراحی های لازم رو برای چنین انسانهایی فراهم کنند تا به جنسیت حقیقی خود برسند و روحشان آرام گیرد و بتوانند مسیر تعالی رو طی کنند.ولی آن دسته ای که به مانند قوم لوط از سر بندگی نفس و وقاحت و بی قیدو بندی مرتکب اعمال شنیع می شوند باید اول با گفتمان هدایتشان کرد و در صورت موثر نبودن باید با ایجاد ترس و خوف از تنبیهات دنیوی و اخروی مجبور به ترک عادات شیطانی کردشان.و بندگان ابلیس می خواهند چنان بی قیدی و ولنگاری رو گسترش و رسمیت بدهند که حتی بدنبال به رسمیت شناختن و موجه دانستن عمل شنیع افرادی هستند که به رابطه جنسی با کودکان علاقه دارند.و انقدر احمقند و چنان مسخ شدند که نمی فهمند این کودکان که نه توان ذهنی و تصمیم گیری کافی و نه توان جسمی کافی دارند وقتی در سن کم به عنوانه برده جنسی ازشان بهره کشی می شود چنان آثار روحی سختی برایشان دارد که تا آخر عمر دیگر نمی توانند به زندگی عادی و مسیر تعالی برگردند.یعنی باید زندگی و روحو روان و فرصت تعالی یک سری انسان گرفته بشود و از بین برود چون یک سری انسان هوس باز به نفس افسار گسیخته خود لبیک گفتند.حقیقتا انسانهای مسخ شدیه شیطان که فطرت و عقلشان بر اثر بی توجهی به هدایتها و تکرر گناهان خاموش و باطل شده دیگر هر کاری که بشر بتواند بهش فکر کند و انجام بدهد رو حق مسلم خود می دانند مثل رابطه جنسی با حیوانات و کودکان و محارم و هر عملا شنیع دیگری که انسان فطرتن ازش انزجار دارد.امثال این افراد و تمام سو استفاده گران جنسی دیگر بعد چنبار تذکر و بعد توبیخ و تنبیه اگر باز هم جلوی نفس طغیانگر خود رو نگیرند و به اعمال شنیع خود ادامه دهند حکمشا قطعا اعدام هست.حکام عالم و همگان بدانند آنچه به عنوان رسول خدا بیان کردم وحی هست و حکم الهیست و تخطی کنندگان ازش آخرت سختی خواهند داشت.و کلام آخر شنیدم مامورانه حکومتی در روستایی بر سر بهاییان خانهایشان را خراب کردند که اگر حقیقت داشته باشد مرتکب ظلمی آشکار شدند.که هفته بعد نکاتی درین باره اشاره خواهم کرد.یاحق

سلام.آیا حکام ایران اگر در جنگ اخیر متجاوز بجای روسیه آمریکا بود همین نظر و موضع گیری رو داشتند...آمریکا هم با بهانه بخطر افتادن امنیت و منافعش لشگر کشی می کرد و بهانه دیگرش آن بود که اگر حمله نکند مورد هجوم تروریستی قرار می گیرد.و به بهانه حفظ امنیت و رفاه مردم خودش امنیت و رفاه مردم نقاط دیگر جهان رو نابود می کرد.چطور آن بهانه ها را پوچ و واهی می دانستید ولی در قبال دوستتان همان جنس بهانه ها را حقیقی و درست می خوانید...دقیقا درین مواقع انسان آزمون می شود که آیا رفتار و اعمالش برای خدا بوده هست یا نه تمایلات نفسانی و منفعت اندیشی های باطل ناحق دنیوی هم درش دخالت داشته.مثال بارزش افرادی بودند که حکم های الهی رو صادرمیکردند (البته گروهی که بحق صادر میکردند) و پیش می آمد مجبور بودن برای فرزندان یا نزدیکان خودشان هم حکم بدهند اینجا آزمایش الهی بسیار مهمیست که آیا از سر خواستها و تمایلات نفسانی در صدوره احکام نزدیکانش تعلل می کند و تخفیف و تبصره می آورد یا نه.و آنوقت بخوده طرف اثبات می شود حقیقتا عبدلله حقیقی هست یا نه هر وقت عبدلله بودن بنفعش نیست و به خودش و عزیزان و دوستانش سختی میرساند عبد نفس خود و بتبع عبد شیطان می شود.و اگر انقلاب برای خدا بوده از منظر الهی طاغوت طاغوتست.شرقو غرب و شمالو جنوبم ندارد.و طاغوت به حکومتهایی گفته می شود که فقط بدنبال تأمین منافع خود حتی در صورت نابودی دیگران هستند و بجای تبعیت از خواستها و احکام الهی تابع خواستها و احکام نفوسه سرکش خود هستند و با زوره مالی یا سیاسی یا اسلحه دیگران رو هم مجبور می کنند تابع خواستهای نفوسه طغیانگره آنها باشند.ولی اگر طاغوت غرب رو نفی کردی ولی رفتی در آغوشه طاغوت شرق این نشانه ضعف ایمان الهی و نشانه عدم اطمینان به وعدها و قدرت الهی و نشانه بطلانه افکار و عقایدتان هست.شما جلوی آمریکا اگر بخاطر خویه استکباریش ایستادی این ارزش الهی دارد ولی اگر اینطور بود در مقابل روسیه هم همین موضعرو باید اتخاذ می کردی.ولی مشخص شد مشگل شما با آمریکا خصومتی شخصی(حکومتی) هست و ربطی به فرمان الهی(استکبار ستیزی ندارد) البته احتمال زیاد اولش بخاطر فرمان الهی بوده ولی درین 45سال منحرف شدید.و بدانید ممکن سرانه کشوری بخاطر بعضی نیازهای بسیار واجبه مردمش (مثل تامین گاز)احتیاط کنند و عمل حکومت متجاوز رو قاطعانه محکوم نکند این یک بحثه ولی حتی همون کشور که به گاز آن حکومته متجاوز که آشکارا انسانهای بسیاری رو قتلو عام کرده نیاز دارد حق ندارد در هیچ حالتی با بهانه تراشی برای حمله نظامی تجاوز آن حکومته متجاوز را تایید کند.وگرنه در تمام قطره قطره خونهای که آن حکام متجاوز ریختند شریک هست. ممکن حکامی دین دار و خداترس باشند ولی بخاطر بی احتیاطی ها وعدم استفاده بجا از اختیارات  و تعلل در صدور احکام قاطع می بینند در آخرت خون میلیونها انسان که مثلا بر اثر ضعف در خودرو سازی کشورشان ریخته شده و هم بخاطر تایید اعمال فلان حاکم خونریز جنایات و قتل انسان های بسیاری در پرونده اعمالشان ثبت شده و در آخرت با دیدنه پروندشان می گویند چی فکر می کردیم چی شد !!! کلام آخر قضیه حکام قوم من مثل حکامیست  که می گویند ما گوشت خوک با اینکه زیاد هم خوک داریم و گوشتشم می گویند لذیذست ولی بخاطر تبعیت از حکم خداوند نمی خوریم.ولی همین کج فهمان گوشت سگ که هم کمتره هم حتما به لذیذی گوشت خوک نیست رو می خورند با اینکه آن هم بمانند گوشت خوک حرامست.یعنی آن همه سختی که برای نخوردن گوشت لذیذ و فراوان خوک برای تبعیت از حکم خداوند بخودشان می دهند با خوردن گوش سگ بی ارزش می کنند.قضیه حکومت قوم منم همین شده این همه سختی بخودش و مردمش بخاطر استکبار ستیزی با آمریکا می دهد ولی ازونور یک مستکبر دیگرو جنایاتش رو تایید می کند این یعنی این همه تحمل سختی و تاوان که بخاطر تبعیت از خواست خداوند دارید می دهید هیچ ارزش اخروی براتون نخواهد داشت.بقول معروف برای امتحان با خواندن یکی دو فصل حتی اگر درون دو فصل خبره و استاد هم شده باشی نمیتوانی نمره قبولی بگیری چرا؟ چون تمام فصلهای کتاب رو باید خوانده باشی یعنی از تمام مستکبران باید تبری جسته باشی تا در آزمون قبول بشی.منظور از استکبار ستیزی قطع رابطه کامل نیست بلکه منظور تایید نکردن و تبری جستن از اعمال و جنایات سران طاغوت و سر سنگین بودن باهاشون هست و ارتباط سیاسی و کاری در مواقعی که برای تأمین منافع مردمتان راه دیگری نباشد جایز هست.وجود رسول خدا و هدایتگری هایش رو بسیار غنیمت بدانید و این رو لطف الهی بدانید که فرصت اصلاح بهتان داده شده چون اگر نعمت معلم راهنما شامل حالتان نمیشد دیگر در آخرت(روز حساب) ابدا فرصتی برای برطرف کردن و جبرانه عیبها در عقاید و اعمالتان رو نداشتید پس برای ساختن آخرتتان از هدایتگری های رسول خدا بسیار بهره بجویید و تعلل کنندگان درین مورد همان خسران دیدگان حقیقی در آخرت هستند.حتما با مباحثم درین حدود 3سال فهمیدید در برابر سنتها و احکام الهی همه برابرند.و هر حکومتی که شما فکر می کنید گمراه ترین حکومتها و انسانها هستند اگر به رسول خدا ایمان بیاورند و تابع رسول خدا باشند جزوه رستگار ترین حکومتها خواهند شد.یاحق

سلام.حکما و علما بدانند دارید در آزمون تعلل می کنید و یکوقت شب که خوابیدید صبح می بینید همه چی بر باد رفته و می فهمید نه انگار واقعا فرصت آزمون تمام شد چون می بینید دیگر بستر آزمون جمع شده و آنجا می فهمید انگار حقیقتا منصوب الهی آمد و رفت و لبیک نگفتید و مست بندگی نفس بودید و در آن زمان چه بد حالی خواهید داشت که قابل وصف ابدا نیست و می فهمید منصوب نفستان همان بت یعنی مخلوقی فرا بشر که با ویژگی های خدایی در ذهنتان ساخته بودید و منتظرش بودید توهم و القا ابلیس بوده و آنوقت می گویید ای کاش از رسول خدا وعقلتان تبعیت می کردید تا در دنیا و آخرت جزوه زیان کاران نبودید...قضیه شما مثل آن فردی هست که دارد می رود برای مصاحبه شغلی تا اخلاقش رفتارش و عقایدش و...سنجش بشود و تو مسیر شرکت دقیقا نادانسته همان معاون شرکت(منصوب الهی) که مسئول گزینش و نمره دهی هست رو سوار می کند و چون آن موقع نمی داند درحضوره معاون شرکت که از طرف رییس شرکت(ذات اقدس الهی) به عنوان مسئول گزینش انتخاب شده هست قرار دارد برای همین در برابر معاون شرکت(منصوب الهی) چون هنوز نمی شناسدش آن منه حقیقی خودش رو که بدونه تعارف و ظاهر سازی هست نشان می دهد و در اصل در مسیر شرکت گزینشش انجام شد.چون بالاترین تاثیر در گزینشش رو همان حرفها و رفتارش در مسیر قبل رسیدن به آن زمان و مکانی که فکر می کرد محل گزینش هست دارد...سران حکومت بسیار مراقب باشند و بدانند نه زمان آزمون نه سوال آزمون نه مسئول گرفتنه آزمون رو هیچکدام را شما انتخاب نمی کنید بلکه مثال شما مثل همان بچه محصلی هست که فقط برای مدرسه ثبت نام کرده یعنی مشتاق تحصیله(مشتاقه یاری منصوب الهیست) و فقط همین و از بعد ثبت نام دیگر تمام برنامه ریزی ها معلمها ساعت کلاسها ساعت آزمونها نوع سوال آزمونها و مسئول آزمون ها همه و همه توسط رئیس مدرسه(رئیس عالم یعنی ذات اقدس الهی) تعیین می شود و درین موارد شما هیچ کاره اید و هیچ نقشی ندارید و اگر هر حق و نقشی بخواهید برای خودتان در این زمینها قائل بشوید که معلمتان یا سوالها باید فلان مدل یا فلان سطح با فلان ویژگی ها باشد گمراه شدید و بهتون تذکر داده می شود و در صورت تبعیت نکردن از مدرسه اخراج و پروندتان بسته خواهد شد...یاحق

سلام.بخاطرشنیدن بعضی تصمیمات افراطی که امیدوارم شایعه باشند تصمیم گرفتم به بحث حجاب بپردازم.حکومت بداند نمی تواند پوشش حداکثری به عنوان مثال چادر رو اجبار کنید فقط یک پوشش اندازه و متناسب با عرف جامعرو می توانید اجبار کنید یعنی حداقل پوششی که در شأن ورود به جامعه هست.و قطعا لباس فرم یک شکل هم مثل بچه مدرسه ای ها برای مردمه جامعه نمی توانید تعیین کنید خوب با این پارامترهایی که عرض کردم به چه نتیجه ای می رسید؟ به این نتیجه که بهترین و حق ترین کار فرهنگ سازی بر روی یک الگو یا الگوهایی میانه که بدحجاب ترین فرد جامعه هم خودشو با این الگو دور و بی ربط نبیند و براش نامانوس و غیر قابل پذیرش نباشد هست.مثالی میزنم شما بین ده نفر با سطحه توان جسمی و روحی متفاوت مسابقه ای ترتیب می دهید و می گویید یک هدف در 100متری شماست تقریبا همیه آن ده نفر با هر سطح توان جسمی و با هر سنی(قطعا همشون از میان سنینی انتخاب شدند که توانایی تصمیم گیری و تحرک زیاد رو دارند یعنی از حدود 10تا حدود 70سالگی) خوب حالا بعد رسیدن به هدف اول که هر10نفر رسیدن می گویید هدف بعد 500متر دورتر هست درین مرحله 80درصد به خط پایان می رسند و در مرحله  بعد یکهو یک هدف بسیار دور و سخت یعنی بالای یک قله کوه که مثلا چندهزار متر فقط تا پایه کوهش فاصله هست رو تعیین می کنید خوب درین مرحله چون هدفتون انقدر ترازش بالاست که در فهم بخشی ازون ده نفر اصلا نمی گنجد و براشون قابل پذیرش نیست و اصلا 50درصد به سمتش حرکت نمی کنند چون هدفو خیلی دور و دست نیافتنی می بینند و کلا ذهنن نمی توانند هضمش کنند بپذیرنش چون هم توانشو در خودشون نمی بینند و هم تصمیم شمارو غیر عقلانی می دانند.پس ابدا تصمیم و انگیره ای برای حرکت بسمت هدف(الگوی) مورد نظر شما(حجاب حداکثری) ندارند.خوب این مثال مفهومی به این نتیجه رسیدید که اصلا برگذار کنندگان مسابقه هدف گذاری و تعیین مسیرشان درست و همه جانبه نبوده.و شماهم حقیقتا باید بپذیرید فرهنگ سازیتون در زمینه حجاب درین سالها درست نبوده.ازین ببعد کارشناسانتان رو می فرستید سعی کنند همه نوع طیف سلایق و نوع پوشش هارو شناسایی کنند و اگر تیپ پوششی که مورد پسند طیف و بخشی از جامعه هست اگر تضادی با عرف و عقاید جامعه  دارد مثلا یک بخشایی از آن پوششی خیلی کوتاه یا چسبه حالا شما طراحانتون باید آن ضعفهارو با مهارت بالا جوری که تغییر خیلی خاصی در شمایل کلی آن پوشش داده نشود برطرف کنند و لباسی با همان الگویی که مورد سلیقه بخشی از جامعه هست طراحی و وارد چرخه تولید شود.این یک راه هست و راهای عقلانی متعددی هست که باید بررسی شوند.و نکته بعد در ایران بر طبق کتیبه های باستانی داشتن پوشش مناسب در نزد ایرانیان  بسیار فراگیر بود و بخاطر قدمته فراوان این فرهنگ درست و حق بقول معروف با خونه ایرانیان اجین شده پس اگر حکومت مردم رو سر لج نندازد و برنامه ریزی درستی داشته باشد پذیرش پوشش مناسب توسط ایرانیان شاید از خیلی از اقوام دیگر راحت تر باشد.و نکته مهم بعد حکومتها حق ندارند قانونی که برخلاف عقل و فطرت انسانی و بر خلاف شرع الهی(خواست و احکام الهی) هست رو تایید و اجرا کند.انسان فطرتا به پوشش گرایش دارد.یک انسان سالم رو برهنه کنید در ملا عام بطور غیر ارادی سعی می کند با دستانش خودش را بپوشاند.و به سرانه آن کشورهایی که در محاول آموزشی و اداری حضور زنان محجبرو منع کردن به عنوان رسول خدا عرض میکنم شما بغیر از صورت که بخاطر شناسایی فرد می توانید پوشاندنش رو منع کنید دیگر هیچ عضوی از بدنه انسان از سر تا نوک انگشتان پا رو حق ندارید پوشاندنش رو منع کنید.شما هرکاری رو از فحاشی بگیر تا قتل که انسان فطرتا و بتبع عقلا میفهمد کاری ناپسند هست رو حق ندارید ذره ایش رو اجبار کنید یعنی بگویید ذره ای فوش دادن یا فلان عمل غیر اخلاقی حتی ذره ایش در ملع عام اجبار هست حجاب هم از همین جنس هست و ابدا حق ندارید ذره ای سر سوزنی انسانی رو مجبور به بی حجابی کنید.وگرنه مصداق بارزه شیاطینه انسی محسوب خواهید شد.و نکته بسیار مهم اینکه بدانید فطرت و عقل ابزار پیامبران برای هدایت بشریت هستند و نفس ابزار شیاطین برای گمراهی بشریت هست.فطرت یعنی همان آموزهای فطری که انسان از قبل ورودش بدنیا در وجودش نهادینه شده و در دنیا با کمترین تلنگری فعال می شود و انسان بدون هیچ آموزش خاص و مهمی تقریبا تمام زشتی ها و بدی ها و گناهان رو بسرعت تشخیص می دهد.و خود آموزهای فطری اثبات می کند که ما قبل ورود به دنیا معلمی داشتیم که برنامه ریزی مان کرده هست برای یک آزمون و در حقیقت انسان قبل ورود به آزمون دنیا وظیفش بهش گفته و تفهیم شد و در وجودش نهادینه شد که در دنیا فقط وظیفش دوری از گناه و بدی ها و انجام خوبی هاست چون فطرتا به پاکی ها و خوبی ها گرایش دارد پس اینو کاملا میفهمد و  ابزار مورد نیازش  هم برای تشخصیص خوبی ها از بدی ها بواسطه همان آموزهای فطری بهش داده شده و فقط بشر باید با تربیت و مهاره نفس که ابزار شیطان هست تلاش کند به آموزهای فطری که ابزار یاری کننده پیامبران هستند عمل کند برای همین شیاطین انسی(مسخ شدگانه ابلیس) تمایل دارند عقل ها خاموش و فطرتها خواب و تاریک باشند و بجاش به تمایلات باطل نفسانی پرداخته شود و رواج و گسترش داده شوند.و دقیقا وظیفه رسولانه الهی برعکس هست زیرا کلامشان روشن کننده عقلها و بیدار کننده فطرتهاست.کلام آخرم با سرانه قومم هست شما مشروعیتی به اسم یاری و تبعیت از منصوبان الهی کسب کردید پس بدانید اگر از احکام رسول الهی زمانتان تبعیت نکنید دیگر آنوقت صلاحیت انتصاب به منصوبان الهی رو نخواهید داشت و مشروعیت تان سلب خواهد شد و بدانید اگر دشمن رسول خدا محسوب شوید دشمن خدا محسوب خواهید شد پس بشدت بهتان توصیه میکنم تا فرصت دارید تمرکزتان را بگذارید بر روی عمل به احکام رسول خدا که در راسش شرک زدایی و ظلم زداییست و گوشزد میکنم ابدا حق ندارید بدونه اجازه رسول خدا فرامین و احکام کلی صادر کنید چه در زمینه احکام دین چه موارد دیگر.و حق فروش تجهیزات به هیچ کشور متجاوزی رو ندارید.و فقط مطیعه رسولانه الهی باشید که دریافت کننده وحی الهی و جدا کننده حق از باطل هستند.یاحق

سلام.حقیقتا مشگل اساسی بشر ریشش به ضعف در ایمان الهی برمی گردد که این ضعف ایمان بصورت شرک در عقاید و عمل بروز می کند و هم نسبت به انسانهایی که سطح ایمان بالاتری دارند و از شرک مبرا هستند ضعفشان به صورت ناخالصی ظهور میکند.شرک در عقیده که دربارش مفصل صحبت کردم و در عمل هم به این مفهومه که موحدان احکام الهی رو دستچین میکنند آنهایی که به نفسشان سخت نمیاد می پذیریند و عمل می کنند و آنهایی که براشون محدودیت یا سختی  ایجاد می کند را نادیده می گیرند و در آن مواقع منطبق با خواستیه نفس خود یا نفس دیگران عمل می کنند و در حقیقت خواسته نفوس رو شریک و هم سطح خواسته خداوند می دانند.پس موحدانی در عقیده به ظاهر ممکن مبرا و تهی از شرک باشند ولی در اصل شرکایی برای خداوند قائلند.چون بجای اطاعت از خواسته خداوند از سر ضعف ایمان در مواقعی عملکردشان بر مبنای خواستهای باطل و سراسر ظلمه نفوسه سرکش عالم (سرانه زرو زور) هست و از آنها  اطاعت می کنند که حقیقتا مصداقه شرک هست.و باز هدف انسانهای با تقوا تر که در عقیده و عمل از شرک دوری می کنند رسیدن به خلوص بالا باید باشد یعنی علاوه بر عمل به خواسته خداوند فقط هم برای رضای خداوند عمل کنند و ذره ای نیته خود نمایی و کسبه رضایته غیر خداوند رو نداشته باشند یعنی در یک کلام رضایت هیچ انسان و مخلوقی رو ذره ای شریک رضایت الهی نکنند.و حقیقتا درصد بالایی شاید حدود 95درصد موحدان  در طول تاریخ دچاره این ضعف مهم و عظیم یعنی شرک بودند و هستند.و نکته بعد اینست که بعضی موحدان بجای آفته افراط به آفته تفریط گرفتارند  و جنس ایمان و عقیده آنها هم به رسولان الهی منطبق با حق نیست.تاکید می کنم احترام و یاد کردن از بندگانه برگزیده الهی و توسل بهشان حق هست ولی باید حقیقتا مراقب بالاترین حربه و دامه شیطان یعنی سوق دادنه بسمت دامه افراط و تفریط بود زیرا باعث  دوری از حق و انحراف از صراط مستقیم می شود.و حقیقتا گروهی حتی از گذاشتن یک سنگ قبر یا مقبره کوچک هم امتنا می کنند و برعکس گروهی چنان مقبرهایی می سازند که قصرها در برابرشان کوچک هست.و تمام این افراطها و تفریطها نشانه بندگی نفس هست و نفس بالاترین ابزار شیطان هست.و بازم تاکید می کنم خیلی از امورات و نشانها که اهل دنیا نشانه خوشبختی می دانند پیامبران الهی که حقیقت عالم براشون بیشتر قابله درکه ابدا نشانه خوشبختی نمی دانند بلکه پیامبران الهی فقط و فقط و فقط داشتنه رضایت الهی یعنی نبودن شرک در عقاید و عمل و  اهل گناه و ظلم نبودن و رسیدنه به درجاته بالای خلوص الهی رو نشانه تفضل و رحمته الهی و عامل خوشبختی و سعادتمندی می دانند.کلام آخر حقیقتا شیعیان امروزی که ادعای ولایت مداری دارند تا جایی که می بینم هم درسشونو اشتباه خواندن(نشانش وجود شرک در عقاید و گاها در عمل هست) و همون قسمتی هم که درست خواندن نفهمدینش(تبعیت و نوع رفتار با ولی خدا).یعنی همون قسمتی که درست خواندن رو هم فقط طوطی وار حفظ کردن و اصلا درسشان رو نفهیمدن برای همین وقتی استاد اعظم(ذات اقدس الهی)کمی جای مجهولات رو عوض می کند با اینکه بارها از روش حل کردن ولی سر جلسه امتحان تو گل می مانند و اشتباه می کنند وگرنه رفتارشان با رسول خدا و میزانه اطاعتشان خیلی فرق می کرد.حقیقتا تا بحال در میان شیعیان امروزی شیعه ای که درسشو درست خوانده باشد و هم درست فهمید باشد ندیدم.و بدانید برای کسب رضای الهی و موفقیت درین آزمون الهی هیچ راهی جز تبعیت از رسول الهی زمانتان ندارید.حقیقتا هیییچ راه دیگری وجود ندارد.ابلیس به خداوند عرض کرد برای اینکه آدم مخلوقی نیست که طبق میلم(خواستیه نفسم)باشد برای همین هر کار دیگری بگویی برای کسب رضایتت حاضرم انجام بدهم تا از احترام به آدم و پذیرش ولایتش معافم کنی ولی هیچ راه دیگری نبود.شماهم اگر بگویی خداوندا  اگر تمام ثروتم ابروم حتی جانم رو در راهت می دهم ولی بجاش از تبعیت از رسولت معافم کن پاسخ این خواهد بود راه دیگری برای قبولی درین آزمون مهم وجود ندارد.پس تابع فرامین رسول خدا باشید و بدانید کلام و وعدها و خشم رسولانه الهی بار الهیه بالایی دارد و قطعا چه در دنیا چه آخرت تاثیرشو خواهید دید.یاحق

سلام.حکما و علما این دو نکته مهم را بدانند اولا که هیچ منصوب الهی ای شرک و ظلم رو تایید نمی کند و همینطور که بنده رفتار میکنم رفتار خواهند کرد.و نکته دوم اینکه اگر منتظر این هستید که منصوب الهی مورد نظرتان رو خداوند بفرستد تا بهش ایمان بیاورید ابدا چنین اتفاقی نخواهد افتاد چون دیگر ابدا میزان خلوص الهی و عبد بودنتان سنجش و برای خودتان مشخص نمی شود و این کلا خیالی باطل هست و مصداق تعیینه تکلیف برای خداوند و هم نشانه شرک در عقاید هست پس خود این انتظار بکل عقیدیه نکوهیده و باطلیست که مفصل دربارش هفتها صحبت کردم ولی اگر نه منتظر حقیقی بودید و می گفتید خداوند هر منصوبی بفرستد ما تبعیت می کنیم (چون باید تابع منصوبین الهی باشید نه منصوبین نفستان) آنوقت این انتظار حق و حتی پر ثواب هست.ولی جنس انتظار شما نه.خوب به بحث اصلی بپردازم در آموزهاتون دارید رفتارتان با دیگران از سر احترام و تواضع باشد چون ممکن طرف مقابلتان از شما در درگاه الهی مقربتر باشد یا ولی خدا باشد پس احتیاط کنید.حالا حکما و علمای قومم و دیگران گوششان زنگ بزند نشانهای متعددی بر حقانیت رسالتم فهم کردید و ارتباطم با ملکوتیان را بطور غیر قابلی انکار و متعددی توسط خود ملکوتیان بهتان فهمانده شد و بطور غیر قابل انکاری تایید مکرر رسول خدا توسط قرآن کریم که بالاترین اعجاز الهی هست را دیدید و نشانهای خلقی و خولقی و شب بیداری های همیشگی از قبل نصف شب دقیقا از زمان شروع رسالتم را متوجه شدید(چون نماز شب کامل بر رسولانه الهی واجب می شود) و از دیگر نشانها شناسانده شدنم اول به حکمای قومم و بعد به حکمای دنیاست تا انذارها و بشارتها و احکام هدایتگر الهی بواسطه رسول خدا به اهل عالم برسد و بیش از یکساله که خبر برنگیخته شدنه رسول خدا در ایران به اراده الهی به سران و حکام جهان بخصوص آنهایی که بظاهر قدرت نظامی و اقتصادی بیشتری دارند رسیده و سرانه آن حکومتها از حکام کانادا آمریکا و اروپا مثل روسیه انگلیس آلمان فرانسه تا خاور میانه مثل ترکیه عربستان تا شرق دور مثل چین و شبه جزیره کره و بسیاری از سرانه کشورهای دیگر بندرو می شناسند و خبر رسالتم تقریبا به تمام حکام سیاسی و دینی عالم رسیده و بسیاریشون هم مطالب رسول خدا رو می خوانند و مهمترین و بالاترین نشانه حکمت در کلام و کلا جنس کلامه رسولانه الهیست که بالاترین نشانه حقانیته آنهاست چون به فضل الهی کلامشان آشکارا روشن کننده عقلها و بیدار کننده فطرتهاست و آشکارا حق رو از باطل جدا می کند.تاکید می کنم درین مبحثم به ایمان کار ندارم که امری قلبیست و انسانهای کمی در طول تاریخ موحد حقیقی بودند و هستند یعنی انسانهای کمی توحید و ایمانشان توهی از شرک هست و هم اعمالشان برای خداوند خالص هست و حقیقتا  خداوند رو بنده هستند یعنی خداوند رو برای براورده شدنه خاستهاشون بندگی نمی کنند بلکه حقیقتا راضی به رضای او هستند و فقط همین انسانهای اندک در طول تاریخ رسالته پیامبران الهی رو آنجور که حق هست پذیرفتند و خواهند پذیرفت و از هرگونه شرک و بت سازی تبری می جویند چون پیامبران الهی همه انسانهای عادی بودند و هستند پس در زمانه حیات پیامبران انسانهای بسیار کمی به رسالتشان ایمان حقیقی می آوردند و بعد فوتشان هم شاید 95 درصده انسانهایی که بهشان ایمان می آورند در حقیقت به بتهایی که در ذهن از پیامبران الهی تراش دادند و بعد اینکه آنها را معصوم و مقدس و مخلوقی فرا بشر کردند بهشان ایمان آوردند.پس انسانهای معدودی هستند که هم توحیدشان یعنی ایمانشان به ذات اقدس الهی و هم ایمانشان به رسالته رسولانش خالصانه و با ارزش بالاست.پس کلا درین مبحثم اصلا به بحث ایمان قلبی کار ندارم که جز بندگان مخلص که حقیقتا راضی به رضای او هستند به توحید و ایمانه خالصانه نمی رسند.ولی بحث احتیاط بحث عقلیست که توضیحات لازم رو عرض کردم که با دیدن و فهم این همه نشانهای متعدد بر حقانیت رسول زمانتان که سرپرست دیگر اولیای الهی هم محسوب می شود اگر باز هم احتیاط لازم رو نکنید و حرمت رسول خدا و کلامش( احکام و دستوراتش)رو نگه ندارید و بی توجهی کنید رانده شدیه درگاه الهی خواهید بود و آخرته سختی خواهید داشت.مخصوصا که قومی هستید که بخاطر عقایتان این آموزها رو بخوبی یاد دارید و هم بشدت ادعای ولایت مداری دارید.و بدانید یک محصل چون در حال رشد و تعالیست هی درساشو باید تمرین کنه و نمونه سوال حل کنه حتی یک جاهایی آزمونهای آزمایشی میده و حتی یک جاهایی آزمونهای کوچکی ازش گرفت میشه و تمام این تمرین کردنها و نمونه سوال حل کردنها و دادنه آزمونهای آزمایشی و حتی آزمونهای کوچک برای اینکه در آزمون نهاییش بتونه قبول بشه.که درون آزمون خلوص و تبعیت یعنی میزانه حقیقی عبد بودنش مشخصه می شود.پس بدانید تمام اعمال عبادی واجب و مستحب  نمازه اول وقت نماز شب روزیه واجب مستحب جلسات قرآن دعا ووو تمام مصداق همان تمرین هست تا بتوانی عبد بودن رو تمرین کنی تا در آزمون یا آزمونهای اصلی بتوانی بر نفست افسار بزنی و موفق بشی و آزمونی که با برنگیخته شدنه رسول خدا داره ازتون گرفته می شود جزوه آزمونهای اصلیست و ادعاتون داره سنجش می شود و با این همه نشانه اگر احتیاط لازم رو نکنید در آخرت عبادتها و دیگر اعمالتان در حد کمی بکارتان می آید و آخرته سختی خواهید شد.در آخر عرض کنم توجه سران نظام رو به احکام و آموزهای پیامبر الهی زمانشان متوجه می شوم ولی حقیقتا توقعم بعد 3سال بمراتب بالاتر هست

سلام.حکما و علمای قومم بدانند اقوام و ادیان متعددی به منجی آخرو زمان معتقدند و تنها فرق شما با آنها این است که از حدود 45سال پیش اسم حکومتتان رو به عنوان حکومتی که داوطلب و خواهان کمک به منجی آخرو زمان هست مطرح کردید و به اصطلاح فقط اسمتان در لیست مورد نظر ثبت شده فقط همین نه هیچ چیزه دیگری چون قطعا حتما باید قبل رسیدن به این عنوان صلاحیتتان بررسی و تایید بشود که مهمترین فاکتورها درستی عملکردتان و درستی عقایدتان هست.بعنوانه رسول خدا با کلامی روشن و عقل گیر درباره نیاز به اصلاح بخشی از عقایدتان و زدودنه شرک ازش بارها صحبت کردم.و درین حدود 45سال اعمالی هم داشتید که ظلم بودنشان عیان بوده ولی هیچ توجه و اصلاح درست و بموقعی برای رفعشان انجام نشده.چنتاشو به عنوانه نمونه نام می برم.در زمینه خودرو  که هر خانواده ایرانی با هر سطح درامدی حق دارد یک خودرویه با امنیت مناسب و با قیمت مناسب در حد وسعش بتواند بخرد ولی ولی ولی درین حدود 45سال افراد ثروتمند بخاطر پولشان خودروهای با امنیت بالا می توانستند سوار شوند تا جانشان حفظ شود ولی اکثریت قشره جامعه که وسع پرداخت هزینه چنین خودرو هایی رو نداشتند و ندارند باید سوار خودروهایی با امنیت بمراتب نازل شوند که همان اندک لوازم امنیتی یشان هم امکان اینکه درست و بموقع عمل نکنند بالاست و چه فراوان فراوان فراوان انسانهایی که بخاطر امنیت کم و ضعیف خودروهاشان درین حدود 45سال جانشان رو از دست دادند.و جالب اینجا هست که توصیه به فرزند آوری برای افزایش جمعیت کشور می کنید که در صورت بررسی ها و حمایتهای لازم توصیه ای حق و بجاست ولی تعداد فراوانی از همان جمعیت افزایش یافترو چند سال بعد با خودروهای کم امنیت بکشتن می دید !!! یا در زمینه بورس چه تخلفات و ظلمهای آشکاری انجام شد و جالبه وعدهای بسیار زیادی هم درین باره داده شد ولی در عمل کوتاهی شد یا در زمینه تخلفات بانکها و سودهاشون که تولیدی ها و کارخانهای کوچک و حتی بزرگ را درگیره مشگلات فراوانی میکنند ولی برخورد بجا و اصلاحات مناسبه بموقع و کافی درین باره نشده.یا چرا بعد 45سال باید  خانوادهایی بخصوص سمت مرز یا در حاشیه شهرهای بزرگ  وجود داشته باشند که از بسیاری از اولی ترین نیازهای زندگی و آسایشی و آموزشی و غیره محروم باشند.یا وجوده سیستم حقوقی نا عادلانه در کشور درین 45سال یا سیستم نظارتی ضعیف در بسیاری از مراتب که بسیار ظلم زاست.سطوح پایینش که شامل نظارت از تولید و ورود می شود تا رسیدن به دست مصرف کننده ولی بطور مثال در سطوح بالاترش یک عده سرانه ثروتمنده زرو زور اراده می کردند پولشون رو سمت هر بازاری می خواستند می بردند و یکهو یک بازارو نزول می دادند و یک بازار دیگرو می کشیدن بالا یکهو ثروتهای باد آوردشون رو می بردند سمت بازار طلا و سکه می کشیدن بالا باز یکهو می بردن سمت بورس یا یکهو سمت زمین و ملک یا دلار و غیره و سودهای سنگینش رو می بردند و تحمل سختی و مکافات و گرونیش می ماند برای اقشار عادی جامعه که اکثریت جامعه هستند.و ظلمها و موارد دیگر...پس بدانید ابدا با حرف زدن و مدعی شدن به مقام والای نماینده و یار منجی آخرو زمان نمی رسید بلکه فقط ملاک سنجش حقانیته عقاید و اعمالتان هست.و حقیقتا بعضی حکما و علمای قومم بخاطر آموزهای اشتباه تصور می کنند که فقط آنها می توانند یاری گر منجی آخرو زمان باشند و اگر آنها یاریش نکنند نعوذبلله پروردگار عالمیان توان یاری رسولش رو ندارد پس بخاطر یاری رسولش ظلم در اعمال و شرک در عقایده آنها را رو نادیده می گیرد.و حقیقتا خیلیا در حکومت خیال کردند همیشه این بستر آزمون هست و این کشور و این موقعیت رو همیشه دارند شاید فکر می کنند سپاه که هست پس هرچه قدر هی خطا کنند بازم فرصته جبران دارند سپاه این فرصت رو براشون تضمین میکند !!! ولی بدانید سپاه که هیچ تمام ارتشها و چریکهای عالم هم برای حفاظت شما تلاش کنند اگر لحظه ای از آن موعد مقرر آزمونتان بگذرد و اصلاحاته لازم رو در عقاید و اعمالتان نکرده باشید اسمتان از لیست خارج می شود.همه چیز در عالم حساب و زمان مشخصی دارد مثل زندگی دنیوی انسان که با تمام شدنه زمانش در هیچ صورتی حتی فرصته بیانه یک حرف و نفسه اضافه داده نمی شود.پس بدانید اوجبه واجبات حفظ نظام شما نیست بلکه اوجبه واجبات فقط و فقط و فقط عمل همیشگی به حق(خواست و حکم خداوند) و حفظ عقیده حق و دوری از شرک هست و باور به اینکه اوجبه واجبات حفظ نظام هست خیلی خطرناکه و میتواند آن نظام رو به ظلم بیندازد و ظلم در هر حدیش بشدت ممنوعه و نکوهیده هست و استمرارش بالاترین مقام ها رو خلع و بی ارزش می کند.و کلام آخر بدانید با دو سه تا نمریه خوب نمی توانید کل معدلو بالا بکشید و هنوز با  حده نصابه لازم فاصله زیادی دارید چون نمریه منفی شرک در عقاید و ظلم در اعمال بسیار بالاست و معدل نهایی رو بسیار پایین می آورد.و به عنوانه رسول خدا برای کسب صلاحیت لازم عقاید و اعمالتان رو نیازمنده اصلاحات اساسی می دانم.و بدانید حکم رسول خدا بالاترین حکم در میان اهل زمین هست پس تابع  احکام و آموزهای رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

سلام.مشگلی که با علمای قومم دارم اینست که خودشون رو در آخرو زمان کاره ای می دانند.در حالی که باید مثل یک سربازی باشند که اگر حتی جانفشانی هم کرده باشد بازم خودشو هیچ کاره می داند و هیچ توقعی ندارد.و من این حالتو در میان علما و حکمای قومم نمی بینم یعنی رسول خدا بهشون بگوید بروید کنار دیگ کاره ای نیستید با جانو دل می پذیرند؟یا نه می گویند چون مارو گذاشتی کنار پس تو منصوب الهی نیستی.گوشهاتون زنگ بخورد ادعای فراوان قطعا آزمونهای سختی بدنبال دارد.و فقط منه رسول خدا می توانم به امر خداوند حکم کنم شما  لیاقت دارید و کاره ای هستید یا لیاقت ندارید و کاره ای نیستید.ولی شما پیش پیش بدونه تایید شدنه عقاید و اعمالتان خودتان رو نماینده و سربازانه منجی آخرو زمان می دانید.ولی بدانید تا تاییده منه رسول خدارو نداشته باشید هیچ کاره اید.و بدانید اگر در آخرت شیعیان و بسیاری از موحدان امروزی با بت پرستان هم جایگاه بودند هیچ تعجب نکنند.دلیل اولشو رو که چند هفته قبل عرض کردم هر موجودی  چه سنگ چه حیوان چه انسان چه جن رو اگر تقدیس کنید و ویژگیهای مختص خداوند رو بهش بدهید بت(خدای زمینی)ساختید.و دلیل دوم اینکه بهتان گفته می شود خداوند هیچ مخلوقی با چنین ویژگیهای الهی که بعنوان پیامبر و امام بهشان باور داشتید خلق نکرد بود بلکه شما بتهایی برای خود خلق کرده بودید.یعنی بسیاری از موحدان در ذهن خودشان به مانند بت پرستان که سنگها و چوبها رو طبق نظر و سلیقه خودشان تراش می دادند و جلوه و مظهره زمینی خداوند می دانستند موحدان هم منصوبان الهی رو بر طبق نظر خودشان در خیالشان تراش کاری می کردند و در حقیقت به بت ذهنیشان که ویژگی های آرمانی یعنی عصمت و قداست الهی مدنظرشون رو بهش نسبت می دادند ایمان می آوردند نه به منصوب مورد نظر خداوند.و دیدید پاسخ خداوند بعد نشر بحث هفته قبلم رو که سوره نور آیه54 آمد و بحثم کاملا درباره اطاعت از رسول خدا و اهمیت ایمان بهش و تبری از شرک و کلام مبین رسولانه الهی بود و بلافاصله خداوند کلام رسولش رو تایید کرد و فرمود تا تابع رسول خدا نباشید و از شرک تبری نجویید ابدا جزو بندگان صالح خداوند که وارثان زمینند نخواهید بود.و حقیقتا با این سطح عملکرد و ظلم فراوان و شرک در عقاید ابدا صلاحیتش رو در حال حاضر ندارید.و وقتی مطلبی رو رسول خدا می گوید کاملا منطبق با عقل هست و نکته مهم این جاست چون رسول خداست حجتی بالاتر از عقل یعنی حجتی که  به منبع وحی متصل هست یعنی فرشتگان هم هدایتش می کنند که این هم بهتان فهمانده شده پس یک انسان باید بشدت احمق باشد که وقتی کلام مبین و عقلگیره رسول خدارو می شنود  احتیاط نکند و حقیقتا این چنین افرادی مصداق همان انسانهایی هستند که خداوند در قرآن فرمود از چهارپایان پایینترند چون زیر باره پذیرش کلام روشن و حق رسولان خدا نمی روند و بر باطل سماجت می کنند.و نکته اینجاست که منه رسول خدا که مرتب خداوند و فرشتگانش حضورشان رو بهم می فهمانند و بهم دقیقا فهمانده شده مطالبی که نشر می دهم یا وحی هست و بخشی هم که وحی نیست توسط ملکوتیان اصلاح می شود ولی با این وجود بازم بسیار می ترسم که کلمه ای ناحق بگویم و بسیار احتیاط می کنم و هربار از خداوند اجازه می گیرم.بعد متعجبم شما با چه جرأتی برداشتهای بسیار پر ابهام  خودتان رو به دین خدا ربط می دهید و از بعضی آیات قرآن با تفسیر به رای واجبات دینی و عقیدتی استخراج می کنید که اصلا مفاهیم آن آیات چیز دیگریست.مثل خمس که اصلا در آیش به واجب بودن از هر مالی اشاره نشد.و فقط زمان خاص و شرایط محدودی که خمس بهش تعلق میگرد رو بیان کرد بعد با چه عقل و جرأتی این آیرو که آشکارا چیز دیگری می گوید شما با سرخودی تمام شرایط زمانی و نوع کابردش رو تغییر می دهید و عام می کنید و با وقاحت تمام وارد دین هم می کنیدش یعنی با بی احتیاطی بسیار زیاد که نشانه عدم ترس از خدا و بی تقواییست برداشتهای ذهنی خودتون رو واجب شرعی هم می کنید و می گویید حتی اگر کسی به شما خمس ندهد دینش ناقص هست چون عمل واجبی رو ترک کرده( اگر می گفتید مستحبه شاید حکم بدعت در دین خدا به پاتون نوشته نمی شد) آخر کج فهمی تا چه حد...یا سر آیه تطهیر می آیید از یک بخش کوچکی از یک آیه که اصلا بحث آیه موضوع دیگریست یک برداشت بی ربط طبق نظر خودتان می کنید و با وقاحت وارد دینش هم میکنید در حدی که اگر شیعه ای به عصمت امامان و رسول اسلام ایمان نداشته باشد اصلا عقیده و ایمانش و دینش را بکل مشگلدار می دانید.و اوج کج فهمی و وقاحت اینست که با اینکه رسول خدا به لطف الهی با کلام و مفاهیم بسیار روشن و عقلگیر حق رو بیان میکند ولی بازم گروهی نادان تر از نادان زیر بار پذیرش حق نمی روند.دین خدا روشنه و کاملا قابل فهمه و کلام رسولانه الهی هم مبین هست یعنی آشکارا حق رو از باطل جدا می کند.و هشدار بشدت شدیدی به حکام و علمای قومم می دهم کاری نکنید که مورد  خشم رسول خدا قرار بگیرید چون خشم رسول خدا سخترین زندگی ابد رو نصیبتان می کند و اگر خشم به نفرین ختم شود دنیاتون هم بر باد می رود.پس زودتر به اصلاحات مورد نظره رسول خدا بپردازید و بدانید اگر رسول خدا شما را لایق و دوست بداند آنوقت اگر تمام دنیا دشمنتان باشد دیگر اهمیتی ندارد چون کاری از پیش نخواهند برد ولی اگر رسول خدا شما را  نالایق و دشمن بداند دوستی تمام دنیاهم ذره ای بکارتان نمی آید.یاحق

با سلام و عرض تسلیت و آرزوی سلامتی برای حادثه دیدگان-علما بدانند اگر در زمان منصوبان الهی قبل بنده هم بودید از نظر ایمانی در همین سطحه فعلی بودید که توضیح خواهم داد.بغیر از شرک در عقایدتان که مفصل دربارش ماها صحبت کردم ((که البته علمای خدا ترس متعددی هم درین قوم هستند چون میفهمم بعد گذشته حدود 3سال از رسالتم و بیان مکرر کلام خداوند بر آنها تا حد خوبی خواسته خداوند رو رعایت می کنند ولی علما و حکما باید بدانند علاوه بر اطاعت از فرامینه رسول خدا و رعایته آموزهای الاهیش وظیفه نشر کلام رسول خدا رو هم دارند و اگر درین کار کوتاهی کنند درصده بالایی از مسئولیت شرک در عقاید مردمه حال و هم آیندگان گناهش به پای آنهاست)) و بدانند از بدعت گذاری در دین خدا که بشدت آخرت سوز هست هم باید بشدت اجتناب کنند مثل مبحثه خمس که اگر مسلمانی خمس ندهد بدینش ربط بدهند و بگویند دین و عقیدش نقص دارد و... و پاسخهای دقیق خداوند رو حدود 4ماه پیش درباریه خمس دیدند.خمس فقط در زمان منصوبان الهی و فقط توسط منصوبان الهی یا افرادی که آنها تایید کنند قابل دریافت هست.و برای آن گروه از شیعیان و دیگر موحدان لجوج بخصوص از بعد آن که کلام رسول خدا که آشکارا جدا کننده حق از باطل هست رو شنیدند ولی بازم بر باطل سماجت می کنند نگرانم که به 3 دلیل در آخرت هیچ شفاعت کننده ای نداشته باشند و جزوه معتقدین به پیامبران و برگزیدگان الهی محسوب نشوند دلیل اول اینکه تکذیب یک رسول الهی مساوی با تکذیب تمام رسولان الهیست که این بهم دقیق فهمانده شده(منظورم تکذیب توسطه انسانهایی هست که کلام روشن و حق رسول خدا به خواست خداوند به گوششان رسیده)دلیل دوم اینکه گناهانه بزرگه شرک و بدعت گذاری در دینه خدا قابل شفاعت نیستند و دلیل سوم هم اینست که گفته می شود شما به برگزیدگان الهی که خصوصیاتشان در قرآن بیان شده بود و هم توسط رسولمان برایتان  گفته شد ایمان نداشتید بلکه به تصورات باطل خود و پدرانتان باور داشتید.یعنی اگر بغیر از رسول الهی زمانتان هر منصوب الهی دیگری هم برایتان می آمد بهش ایمان نمی آورید یا اگر در زمان منصوبان الهی گذشته هم بودید بهشان ایمان نمی آوردید چون خلقتشان مطابق خواسته و توقعاته باطل شما نبود.مثالی برای فهم این حقیقته مهم می زنم برفرض شما به یک بازیگر قدیمی با اینکه چندین سال قبله تولده شما فوت کرده بخاطر یک سری شنیدها علاقه فراوان دارید ولی بعد سالها دست نوشتهای اصلی خوده آن بازیگر رو می بینید و می خوانید و میفهمید آن شخصیتی که مده نظره شما بوده نیست مثلا شما شنیده بودید 10تا زبان مختلف بلده و به همسرش خیلی وفادار بوده و چندین بار نامزده جشنوارهای خارجی شده و متولی چندین خیریه بوده و بخاطر این شنیدها خیلی دوسش داشتید ولی بعد سالها متوجه می شوید این شنیدهاتون اشتباه بوده و دیگر از آن لحظه علاقه و ایمانی بهش نخواهید داشت.این یعنی شما وجوده حقیقی آن فرد رو دوست نداشتی بلکه خیالها و تصوراته ذهنی خودتان رو دوست داشتی...پس در اصل شما دنبال منصوبان الهی که مورد تایید خداوند هستند نیستید یعنی بخاطر حکم و دستور خداوند منصوبان الهی رو قبول ندارید بلکه بخاطر آن ویژگیها و تصوراته باطل ذهنی تان ولایتشون رو قبول کرده اید نه بخاطر اطاعت از امر خداوند.و این نوع دوست داشتن و ولایت مداری سره سوزنی ارزشی ندارد و در آخرت نجات بخش نیست.و حقیقتا تاییدها و نشانهای غیر قابله انکاری بر حقانیته رسالته رسول الهی زمانتان فهم کردید که از همه مهمتر جنس کلام رسولانه الهیست ولی امان از بندگی نفس و تصوراته باطل...حرف آخر این رو علما و حکما بدانند حتی ذره ذره ایمانی که ته قلب به رسالته منه رسول خدا دارید در آخرت بکارتان می آید.پس نگذارید افول کند و رشدش بدهید تا انشالله کاملا تابع فرامین الهی رسول خدا شوید تا رستگار شوید ولی اگر بر اثر وسوسه شیاطینه جنو انس و بندگی نفس بر روی حق چشم ببندید بعنوانه رسول خداوند وعده آخرته سختی بهتان می دهم .آنچه بیان کردم بمانند تمام مطالبم با اجازه دقیق الهی هست...یاحق

سلام.اوج کج فهمی بعضی انسانها اینکه معیارهای سنجش خودشون در این دنیایه فانی و بشدت کوچک و بشدت زودگذر رو که میزانه حساب بانکی خونه ماشینو مدرکو تعداد زنو بچهو و امثالهم هست رو همین هارو معیار پیامبران الهی هم می دانند و چون ذهنو چشمشان هرز می چرخه و بندیه دنیا و بنده شکم و زیر شکم هستند پیامبران الهی رو هم بمانند خودشان می پندارند.خطابم اول به بعضی از این کج فهمانه که بدانند هرچه پروردگار عالمیان  مرتبه فهم انسانی رو از عالم غیب بالاتر ببرد آن فرد به مقام شهوده  باطنی بالاتری(درک عمیقتری) از وجود پرودگار عالمیان و ملکوتیان و بهشتو جهنم می رسد و به همون نسبت توقع خداوند از آن انسان بالاتر خواهد بود و بطور مثال اگر یک فرد عادی روزی دها فوش و غیبت و بدگویی می کند ولی اتفاق خاصی برایش نمی افتد ولی اگر پیامبران الهی و دیگر بندگان مقرب الهی چون به اصطلاح پردهای بیشتری از جلوی چشم دلشان کنار رفته و حقیقته غیب عالم رو ملموستر فهم می کنند غیبت و بدگویی و تهمت و فحاشی عمدی که هیچ اگر کلامشان حتی کمی شبه دار باشد و بوی تهمت حتی با دوزه بسیار کم بدهد توبیخاته سنگینی خواهند شد.و نمونش در قرآن متعدد بیان شده.و علتشم این هست که خداوند بشدت اکراه دارد که پیامبرانش را در آتش جهنم وارد کند.برای همین در همین دنیا پاکشان میکند.ولی در طول تاریخ وقتی واقعه ای که برای عوام مصداقه سختی بود برای اولیا خدا حادث میشد بمانند بیماری ها و گرفتاری ها و سختیهای برادرانم ایوب و یوسف و دیگر پیامبران الهی آنوقت نادانهای قومشان بهشان می گفتند اگر خدا تو را دوست داشت بهت سختی نمی رسید.و حقیقتا نادانی آن نادانان به نسل های بعدشان هم منتقل شده هست.و نکته بسیار مهم اینکه پیامبران الهی فقط بدنبال رضای خداوند هستند و اگر برفرض سختی ای بهشان برسد برای رفعش  اگر صلاح بدانند تلاش می کنند ولی ابدا به خداوند برای برطرف شدنش اصرار نمی کنند چون می دانند در آخرت به افرادی که سختی های دنیا از جلو پاشون با دعا و نذر و توسل ورداشته شده می گویند آزمونهای انسانها در دنیا بر مبنای ظرفیت آنها بود و اگر آن سختی دنیارو مثلا مریضی بچه ات رو تحمل میکردی و کم صبری نمیکردی و مدام واسطه نمی فرستادی و شفا پیدا نمیکرد الان جایگاهت در بهشت بسیار رفیع تر و قرب الهیت بمراتب بالاتر بود.برای امر مبارک و پسندیده ازدواج هم بعضی بزرگواران برای رسول خدا دلسوزی میکنند که عزیزند و باید بدانند این چنین نیست که رسولان الهی بیفتند دنبال خاستگاری ازین خانه به آن خانه.بلکه اگر بانویی شباهتها و نزدیکی های لازم رو داشته باشد ببینند اقدام می کنند. برادرم محمد سلام لله در 25 سالگی ازدواج کردند که در عربستان آن زمان با آن آبو هوا که بلوغ سریعتر حاصل میشده و بر مبنای زندگی قبایلی که ازدواج زود هنگام مرسوم بوده و معمولا حدود10تا 15 سالگی دختران و حدود15تا 20 سالگی پسران ازدواج می کردند ولی پیامبر اسلام در سن 25سالگی ازدواج کردند که نسبت به زمان خودشان سنی بالاست و حدود35سالگی الان محسوب می شود آن هم پیشنهاد دهنده ازدواج همسره بزرگوارشان بوده هست.یعنی اگر ایشان پیشنهاد نمی دادند ممکن بود برادرم محمد در سن بالاتر ازدواج می کردند.و تا حدود55سالگی که همسرشان زنده بودند ازدواج مجدد نکردند( و حدود 3سال پیش اوایلی که رسالتم داشت بهم تفهیم می شد بنظرم اولین یا از اولین استخارهایی که پاسخهای دقیق خداوند بعد بارش چند ماهیه بسیار مکرر00 بهم شروع شد نیتم برای ازدواج بود و چنتا بانو تو ذهنم بود ولی نظرم در انتخابم عوض شده بود و حالا با تغییر نظر می ترسیدم حقی بگردنم باشد و خداوند گواه هست دقیقا آن آیه معروف زنان پیامبر آیه51 سوره احزاب در پاسخ استخارم آمد.پس بدانید اجازه ای که خداوند به برادرم محمد سلام لله داده به تمام پیامبران داده هست چون خداوند می داند به لطف و عنایت خودش رسولانش اهل دنیا نیستند و در موارد متعددی از حلال دنیاهم می گذرند چه برسد از حرامش  و تمام اعمالشان در مسیره کسب رضای او و به هدفه گسترش کلام حق و فرامین و اهداف الهیست)برادرم موسی سلام لله هم آنچه فهم کردم حدود25تا 30سالگی ازدواج کردند که به نسبت زمان ایشان هم بالا هست و پیشنهاد دهنده ازدواج هم پدر همسر بزرگوارشان یعنی برادرم شعیب سلام لله بوده.برادرم عیسی سلام لله هم که اکثر پیروانشان معتقدند ازدواج نکردند ولی گروهی معتقدند مدارک محکمی بر ازدواجشان هست که اگر درست باشد احتمال زیاد ازدواجشان همان نزدیک 40سالگی قبل عروجشان بوده است.نسبت به بنده حقیرم از سالهای گذشته و همچنین حالا خانوادهایی برای وصلت رقبت نشان می دهند که کاملا متوجه می شوم و همشان عزیز و بزرگوارند ولی دو دلیل سختی انتخاب و فهم و شناخته بیشترم از ماهیت دنیاست که باعث تاخیر هست.و ابدا ابدا ابدا آن ارزش و جذابیت و مسخ کنندگی  که دنیا برای اکثریت اهل عالم دارد برای پیامبران الهی ندارد و این خود از نشانهای مهم پیامبران الهیست.و گروهی بجایی که بروند دنبال این که این انسان چه ویژگی هایی داشته که توسط خداوند برگزیده شده و رسول لله شده و بروند مطالبشو زیرو رو کنند و به آن اعمال و عقاید کلیدی رسول خدا برسند تا سعی کنند این ویژگی ها رو در وجوده خودشان پرورش بدهند تا رضایت الهی رو کسب کنند و اصلا اکسیر تعالی راضی بودن به رضای خداونده و اوج سعادت بشر در اینکه بنده ای بتواند باشد مورد پسند الهی و اصلا تمام سعی و تلاش و آموزشهای بشر برای رسیدن به این هدف باید باشد.وگرنه زندگیش زیانده هست.بعد بجای تمرکز بر این موارد گروهی حقیقتا از سر بندگی نفس و بها دادن به القائات شیطان به یک خزعولات باطلی فکر می کنند که حقیقتا از نادانیه این انسانها متحیر میشم.و نکته آخر پیامبری در طول تاریخ  نبوده هست که از بعده اینکه از جانب خداوند به رسالت برنگیخته شده نسبت به قبل بیشتر به دنبال دنیا و معاش دنیا رفته باشد بلکه فقط در حد بر طرف شدنه نیازهای خودش و خانوادش.من در همین حد هم که صبح ها تا حدود 1 ظهر و گاها دوساعتی هم عصرا یعنی حدود 6تا 7 ساعت دنبال معاش دنیا هستم و بقیه ساعات رو اکثرا به کمک به خانواده و عبادات و رازو نیاز و صحبت با پروردگار عالمیان و ثبت وحی الهی و ثبت دقیق دیگر مطالبه حق میگذرانم و با این وجود که اهل دنیا و دنبال دنیا  نیستم (مگر فردی نیاز به هدایت در بعضی اموراته دنیوی داشته باشد وگرنه حقی از بین میرود)ولی اگر کمی حواسم بیشتر از حداقل مجاز پرته دنیا شود بلافاصله بهم فهمانده می شود محو ملکوت و وظیفه الهیم شوم.کلا رسولانه الهی بیش از سیر کردن در دنیا روحا و ذهنا در عالم بالا سیر می کنند...و کلام آخرم خطاب به حاکمانه دنیاست درسته در دنیا شما نسبت به اعمال مردمتان نظر می دهید و حکم می کنید ولی در آخرت این جایگاه عوض می شود.پس بسیار مراقب باشید جز حق حکم و عمل نکنید.یاحق

با سلام و عرض تسلیت و آرزوی سلامتی برای حادثه دیدگان-متوجه شدم بحث هفته قبلم برای گروهی از مسیحیان پذیرشش سخت و سنگین بوده.برای همین این هفته به شرک مسیحیان می پردازم.دلایلی که مسیحیان برادرم عیسی آن عبد صالح خداوند را فرزند خداوند می دانند درست روشن نیست ولی بنده دوتا دلیل رو عمده و قابل بحث می دانم دلیل اول  اینست که برادرم بدونه پدر متولد شدند و دلیل دوم اینست که برادرم می توانستند مرده زنده کنند.خوب درباره دلیل اول عرض کنم که خداوند اگر می خواست وجودی مثل خودش بیافریند ابدا نیاز نبود از یک واسطه استفاده کند.یا اگر نعوذبلله خداوند فرزندی داشت و می خواست این فرزند رو وارد دنیا کند ابدا نیاز نبود از یک واسطیه انسی یعنی مادره بزرگوارم حضرت مریم استفاده کند همانطور که طبق آیات قرآن فرشتگان عذاب در کالبد انسی نزد برادرم ابراهیم سلام لله در دنیا حضور پیدا کردند.مفهوم کلامم اینست که اگر خداوند فرزندی داشت ماهیت وجودیه آن فرزند از ماهیت وجودیه فرشتگان بمراتب بالاتر بود پس بمانند همان فرشتگان که بر برادرم ابراهیم وارد شدند عیسی سلام لله هم می توانست وارد دنیا شود.ولی وقتی از یک واسطه انسی برای ورودشان به دنیا استفاده شده پس همین دلیل خدا بودنشان را بکل رد میکند.و یک دلیل مهم دیگر آنکه برادرم آدم سلام لله  هم بدونه پدر خلق شد حتی بدونه مادر ولی  آن خطا رو مرتکب شد که همان خطا دلیله بسیار قوی ای  بر رده داشتنه ماهیته خدایی هست.پس ابدا پدر نداشتنه برادرم عیسی هم نمی تواند دلیلی بر خدا بودنش باشد.و حالا به دلیل دوم یعنی مرده زنده کردنه برادرم مسیح می پردازم.برادرم موسی سلام لله هم مرده یعنی موجودی بی جان را زنده میکرد آن هم در سطحی بالاتر از برادرم عیسی سلام لله چون برادرم عیسی یک انسان که مراحل تکاملی رو طی کرده بود و به دنیا آمده و بعد مدتی فوت کرده بود را دوباره زنده می کرد.یعنی به امر خداوند روح بر کالبده آن انسان بر می گشت پس آن انسان قبلا زنده بوده و مرده و باز دوباره به امر خداوند زنده شده.ولی در اعجاز الهی برادرم موسی سلام لله سطح حیاط بخشیدن بمراتب بالاتر بود.بلکه در اعجاز برادرم موسی از یک چوب خشک که ماهیتا گیاه بود و از گوشتو خون تشگیل نشده یک مار غول پیکر در آنی بدون طی کردنه مراحل جنینی خلق میشد.که بر خلاف آن انسانهایی که برادرم عیسی زنده میکرد اصلا قبلا ماهیته وجودی نداشته پس بکل سطح اعجاز برادرم موسی سلام لله بالاتر بود.(بمانند اینکه شما بیایید بخار آب رو تبدیل به یخ کنید که هردو یک ماهیت دارند یا اینکه بخار آب رو تبدیل به آهن کنی که ماهیتشان بکل متفاوت هست) و اعجازشان تماما به امر خداوند بوده و برادرم موسی و عیسی که هردو بندگان خدا هستند درش نقشی نداشتند.و باز اعجاز الهی برادرم صالح  سلام لله که شتری از دل کوه بیرون آورد  از مرده زنده کردنه برادرم موسی هم بالاتر بود چون برادرم موسی از یک تیکه چوبه خشک که زندگی نباتی داشته یک جانداره سطح بالاتر و پیچیده تر به امر خداوند خلق میکرد ولی در اعجازه برادرم صالح از هیچ به امر خداوند آن شتر خلق شد یعنی در اصل زنده نمی شود بلکه خلق می شود.پس سطح اعجاز برادرم صالح هم از معجزیه برادرم عیسی بالاتر بود حتی از معجزه برادرم موسی.در اصل برادرم عیسی سلام لله فقط به اذن خداوند می توانسته مرده زنده کند یعنی ذرات آن انسان  قبلا خلق شده و دیگر دوباره نیاز نیست خلق شود بلکه فقط جمع میشود مثل زمان رستاخیز برای قیامت.ولی در اعجاز برادرم موسی و صالح مخلوقی ذراتش جمع و زنده نمی شود بلکه مخلوقه جدیدی خلق می شود پس سطح اعجازشان بالاتر محسوب می شود...پس با این استدلالهای عقلی که بیان کردم نه بدونه پدر متولد شدنه برادرم مسیح نه مرده زنده کردنش هیچکدام کاری خاص و مختص ایشان نبوده که حالا پیروانشان آن بندیه خدا آن رسول الهی را فرزند خدا می خوانند.بلکه با توضیحاتم متوجه شدید انسانهایی ویژگی های ایشان را در سطحه بالاتری داشتند ولی بازم فرزند خداوند نبودند و خوانده نمی شدند و خداوند طبق نصه صریح قرآن نه زاییده و نه زاده شده و شبیه و مانندی هم ندارد. و بر حقانیت قرآن همین بس که خداوند در آیات قرآن حدود 1500سال قبل فرمود که این کتاب رو حفظش میکند و الان بعد حدود 1500سال همه فرقهای مسلمان به یک قرآن استناد میکنند.ممکن فردی برود الان 10 صفحه قرآن رو بکند و 10صفحه دست نوشته خودشو بهش بچسباند و بعد از روش هزاران نسخه چاپ کند و بعد از روی جهالت بگوید چرا خداوند پس قرآن رو از تحریف حفظ نکرد.در پاسخ باید گفت منظور از حفظ و حراست اینست که شما هزاران هزار قرآن جعلی هم چاپ کنی باز هم همه مسلمانان به یک قرآن با آیات مشخص استناد میکنند و نسخه اصلی مشخصه ولی  تورات و انجیل این چنین نیستند و به یک نسخه با آیات مشابه استناد نمی کنند و هم آیاته عجیب با مفاهیم بشدت باطله و شرک درباره فرزند خدا بودنه برادرم عیسی آن عبد صالح خداوند در آیات تحریف شدیه انجیل دیدم.در آخر خطابم به رهبران  تمامه فرقهای مسیحیت هست که در آنچه رسول خدا  گفت خوب بیندیشید و تابع رسول خدا باشید تا رستگار شوید.(خداوند گواه هست در جواب اجازه نشر برای این مطلبم آیه 53 سوره آل عمران آمد که آیات قبل و بعدش درباره سرگذشت برادرم مسیح و مادر بزرگوارشان و شرک مسیحیان هست)

سلام.بعنوان رسول خدا به تمام موحدان عالم  اعلام میکنم بدانید بت بته چه با روح چه بی روح چون هردو نوع بت تقدیس می شوند و ویژگی های الهی بهشان داده می شود.پس هر موجودی  چه سنگ چه حیوان چه انسان چه جن رو اگر تقدیس کنید و ویژگیهای مختص خداوند رو بهش بدهید بت(خدای زمینی)ساختید و این عقیده و عمل باطل و حرام هست. و یقینا هم برادره بزرگوارم عیسی سلام لله از گفتار و عقاید پیروانش که او را پسر خدا می خوانند و تقدیس می کنند تبری می جوید هم برادرم محمد و اوصیای بزرگوارش و هم تمام منصوبان الهی دیگر از بت شدن یعنی از تقدیس شدن و ویژگیهای خدایی بهشان دادن بشدت تبری می جویند.یعنی پیامبران و اوصیایشان از فرزند خدا دانسته شدنشان و نسبت دادن ولایت مطلق نظارت مطلق علم مطلق پاکی مطلق و امثالهم بشدت تبری می جویند.و نکته بسیار عجیب اینکه من اوایل فکر میکردم شیعیان امروزی ولایت منصوبین الهی رو مطلق نمی دانند یا علمشون رو یا نظارتشون رو یا پاکیشون رو ولی وقتی بیشتر پای برنامهای دینی نشستم  عینن از کلام علما در برنامهای صدا سیما ولایت مطلق نظارت مطلق علم مطلق ووو شنیدم.و صراحتا ولایت امامان رو همان ولایت خداوند می دانند.و نظارت و پاکی و علمشان هم همینطور مطلق می دانند که هرچی رو اراده کنن میفهمند و تصرف پیدا میکنند.یعنی حقیقتا تمام ویژگی و خصلتهای مختص ذات اقدس الهی رو به طور کامل مطلق برای امامان قائلند منهای قدرت خالقیت این یکی هم بنظر راهی برای نسبت دادنش پیدا نکردند.و متوجه شدم واقعا اصلا برای حکما و علمای قومم مهم نیست حدی برای این دست عقایدشون داشته باشند.و وقتی قید و حدی نگذاری یعنی تا نهایتش رو قائلی و منصوبان الهی رو بت میکنی و خدای زمینی می سازی. البته حقیقتا حدی هم نمیشه گذاشت چون وقتی به مخلوقی ویژگیهایی خاصه خداوند رو اختصاص بدی هیچ حدی برای آن کمال نمیتوانی قائل شوی.و آنوقت هر عالمی رو هر منبری به اصطلاح ساز خودش رو می زند و جملات بسیار غلو آمیزه سنگین و کاملا باطلی رو بیان می کنند و حقیقتا بدون هیچ محدودیتی و شاید حتی بالاتر از اباطیله بت پرستان قرون گذشته هرچه می خواهند به زبان می آورند.و حقیقتا  این عقاید شرکزا  که از پایه باطل هست اگر جلوش گرفته نشود قرن به قرن هی بهش افزوده میشود و ریشش زخیمتر میشود و یکی از دلایل برنگیخته شدنم به عنوان رسول خدا نابود کردنه ریشه شرک در عقاید موحدان عالم هست.و حقیقتا حفظه شئن و حرمته پیامبران و تمام اولیای الهی بسیار حق و کار بسیار خدا پسندانه ایست ولی در عوض تقدس بخشیدن بهشان کاری کاملا باطل و نکوهیده هست.و علمای قومم حقانیته رسالتم چه از بوعد ملکوتی یعنی ارتباطم با فرشتگان رو فهم کردند که پس نباید تعجب کنند بعنوان رسول انسی از رسولانه ملکوتی فرامین الهی رو دریافت میکنم و چه از بوعد عقلی چون جنس مطالبم رو درین 3سال که بطور آشکارا حق رو از باطل جدا می کند خواندند.و از بعد سماجته آن عالم بر باطل و پاسخ خداوند  در آیه33 فرقان که فرمود که بر قلبم تفسیری بهتر و پاسخی جامعتر قرار می دهد و از بعد آن پاسخ خداوند  دقیقا جنس کلامم تغییرش حس شد. البته با مطالب قبلم هم حق رو فهم میکردند.ولی از بعد آن جواب خداوند بطور ملموس حق بیشتر آشکار شد.و هم نشانهای متعدد مهم دیگری هم علما فهم کردند و حقیقتا علما بر مبنای عقلشان فهم کردند که تمام شواهد و قرائن نشان از حقانیته رسالت الهی بنده دارد.و دیگر برای کفرشان عذری ازشان پذیرفته نخواهد شد.و علمای لجوج باید بدانند که در طول تاریخ برای حکومتهایی که  ادعای قداست داشتند و خودشون رو نماینده خدا می دانستند و با قداست زایی شرک رو گسترش می دادند از جانب خداوند رسولی فرستاده می شده تا از جهالت بیرون بیان.و  علمایی که از سر بندگی نفسه سرکششان کلام رسول خدارو در دنیا شوخی شوخی می گیرند با یقین می گویم در آخرت خواهند دید چطور جدی جدی به جهنم برده خواهند شد.و بعنوانه رسول خدا عرض کنم رسولان و دیگر اولیای الهی اگر حکومتی تشکیل دهند ولی اگر برای حفظ حکومتشان مجبور شوند به ظلم متوسل شوند قدرت رو رها می کنند.پس بدانید ظلم و شرک با حکومته صالحانه عالم یکجا جمع نمی شود.البته منظورم از ظلم فقط بحث گرانی و اعتراض مردم نیست.بحثم کلی تره و طی این حدود نیم قرن منظورمه که یک بخشیش علتش فشار از خارج بوده ولی بخش مهمی از ظلمها ریشش از داخل قابل خشکاندنه که درین حدوده نیم قرن همته کافی براش نشده  و شرک هم که آشکارا ریشه در داخل دارد.پس اگر دوست دارید جزوه صالحان عالم باشید نیاز به ظلم زدایی و شرک زدایی عمیقی دارید.و در آخر یک سوال از آقای پوتین که موحده مسیحی هست دارم.آقای پوتین اگر از خالق سرپرست  ولی و صاحبه حقیقیمون یعنی خداوند یا از رسولش مسیح سلام لله برای شروع این جنگ که درش هزاران هزار انسان بیگناه به خاکو خون کشیده شدن اجازه میگرفتی آیا خداوند و رسولش بهت اجازه می دادند؟؟؟ قطعا نه.پس وقتی جواب پروردگار عالم  که همه کارت هست خالقت هست صاحبت هست  ولی و سرپرستت هست رو میدانی پس چرا بر خلاف خواستش رفتار کردی؟!!! اگر برفرض تمام ژنرالها و  کل مردم کشورت ازت می خواستند این جنگه خونبار رو شروع کنی و ادامه بدی ولی چون میدانی هرگونه ظلم و بخصوص ریختنه خونه بیگناهان برخلاف خواستیه پرودگار عالمیان هست حتی شده سمتت رو رها کنی و کشورتو ترک کنی باید این کارو میکردی ولی برخلاف خواسته پروردگاره عالمیان عمل نمیکردی.هنوزم به عنوان رسول خدا بشدت بهتون توصیه میکنم هرچه زودتر بر نفس خود افسار بزنی و بخود بیاید و از بندگی ابلیس تبری بجویی و از فرمان خدا و رسولش تبعیت کنی...

سلام.بعضی علما در بعضی مسائل جوری با قاطعیت حرف می زنند که انگار مشاوره مخصوص خداوند هستند !!! حتی منه رسول خدا جرأت نمی کنم درین موارد با قاطعیت صحبت کنم چون احمق نیستم که برای خداوند تعیین و تکلیف کنم.خداوند اگر بخواهد و صلاح بداند دین جدید می فرستد و این نه بشما مربوط هست نه به منه رسول خدا و شما غلط می کنید برای خداوند تعیین و تکلیف می کنید و با قاطعیت می گویید دین جدیدی نمی فرستد.(در قضیه فرستادن رسولان الهی و مقدس و معصوم دانستنشان هم با برداشت بشدت اشتباه از آیاته قرآن چنین خبطی کردید)حقیقتا باید جلوی این جهالت و منیت عظیم گرفته شود.بشدت توصیه میکنم حد و حدود خودتان را بدانید و پاتون رو فراتر نگذارید و جوه مدارک و منصبهای دنیا نگیرتون.و اگر از منه رسول خدا  بپرسند جوابم اینست (که تنها جوابه حق هست) که نمی دانم و فقط تسلیم امر پروردگار عالمیان هستم.و پیامبران الهی دو دسته اند رسول یا نبی که در یک مرتبه هستند و بطور مثال فرقشان مثل فرق سرهنگ نیرو زمینی با سرهنگ نیرو هواییست یعنی هردو در یک رده هستند فقط وظیفشون فرقهایی دارد و اگر خداوند بخواهد و اراده کند رسول که آورنده پیام انذار(ترس از عدالت خدا) و بشارت از جانب خداوند برای بشر هست  در صورت لزوم می تواند نبی هم باشد یعنی جنس پیام آوریش تغییراتی کند و برنامهای الهی جدید هم بیاورد.و خوب بدانید رسولانه الهی ابدا دنبال مقام نیستند نه دنیوی نه الهی بلکه فقط در پی رضای خداوند هستند یعنی اگر بهشان بگویند می توانی رسول نبی یا امام باشی(امامی در مرتبه پیامبران الهی) میگویند آنچه خواسته خداوند هست همان خواسته من هست و تعالیه من در تسلیمه خواست خداوند بودن هست.برای فهم بهتر مثالی میزنم یک زن تعالیش در زن بودنه و یک مرد در مرد بودن و اگر جای نقش ها عوض بشه بجای تعالی خسرانه عظیمی خواهند کرد. یا یک سگ تعالیش در سگ بودنه ولی اگر زورش و خوی وحشی گریش مثل یک ببر باشه اکثرا دیگه آن سگو نمیخوان و نکته اینجاست که ببر دوستان هم آن رو نمی خواهند چون هرچقدر شبیه باشه ولی هیچوقت یک ببر اصل و واقعی نمیشه.یا عالمی دیگر میگفت پیامبران باید اثبات کنند رسول خدا هستند و در جواب آن دست از علما باید بگویم پیامبران نیاز نیست چیزی رو اثبات کنند بلکه عقل و فطرت شماست که اگر در سلامت باشند خودشان وظیفه اثبات رو در وجودتان دارند چون حق رو دریافت میکنند.مثل یک گیرندیه وایفا که فقط کافی سالم و روشن باشد و آنوقت خودش خود بخود امواج رو دریافت(فهم) میکند.و بهانه این دست علما همون مفهوم جمله معروفه کفار در قرآن رو بیان میکند که به پیامبرانه زمانشان می گفتند اگر پیامبری پس معجزه ای چشم پر کن بیاور و پاسخ تمام پیامبران اینست که من بنده خداوند و تابع او هستم و اگر خودش صلاح بداند نشانه چشم پر کنی هم برایتان آشکار خواهد کرد و پاسخ خداوند این بود قوم هایی قبل شما معجزات چشم پرکن دیدند ولی ایمان نیاوردند یا ایمانشان موقتی بود شماهم مثل همان ها...و اگر نشانه چشم پرکن بیاید و ایمان نیاورید که اکثرا بمانند قوم های گذشته ایمان نمی آورید آنوقت قلبهایتان مهر خواهد شد و فرصتی دیگر داده نخواهید شد و آنوقت آخرت بمراتب سخت تری خواهید داشت.و بارها گفتم نشانهای چشم پرکن برای راضی کردن نفوس سرکش هست.وگرنه عقل و فطرت انسانی با همان نشانهای کوچکتر ولی متعدده موجود که قبلا دربارش صحبت کردم به حقانیت رسولانه خداوند پی می برند که مهمترینش جنس کلام رسولانه الاهیست که طبق نصه صریح قرآن کلامشان مبین یعنی روشن هست یعنی کلامیست که بطور ملموس حق رو از باطل روشن میکند و عقل انسان این رو فهم میکند.و به این دست از مسلمانان که اثبات(نشانه چشم پرکن)می خواهند عرض کنم آیا برای برادرم محمد سلام لله نشانه چشم پرکنی در قرآن قید شده؟نخیر ابدا.و نکته مهم اینکه همین قید نشدنه نشانه چشم پرکنی در قرآن برای رسول اسلام خودش از نشانهای حقانیت رسالته الهی ایشان  هست چون اگر ایشان پیامبری دروغین بودند و کلامشان(قرآن) از جانب خداوند نبود  قطعا برای خودشان نشانهای چشم پرکنه متعددی بمانند نشانهای برادرانم موسی و عیسی سلام لله در قرآن بیان می کردند ولی حتی یکدانه هم قید نشده.و الان که موحدین با قاطعیت می توانند اعجاز چشم پرکنه برادرانم موسی و عیسی سلام لله رو تایید کنند سنده اصلیشون اشاره شدن به این اعجاز در قرآن هست چون هیچ فرقه ای از اسلام نمی گوید ما قرآنمان فرق دارد و همه به یک قرآن واحد استناد می کنند در حالی که در مسحیت و یهودیت این چنین نیست و نسخهای مختلفی از کتب پیامبرانشان دارند.و حقیقتا جوری قرآن باهام صحبت می کند که از هر موجوده زندیه هوشمندی زنده تر و هوشمندتر می دانمش.نسخه اصلیه کتب(فرمایشات) پیامبران شامل وحی و مطالبیست که مورد تایید خداوندست.و حقیقتا شیعیان امروزی به خواست خداوند بواسطه منه رسول خدا بعد قرن ها با کلامی روشن که جدا کننده حق از باطل بود به فهم اشتباهشان از مفهوم امام پی بردند که قرن ها امام در مرتبه اولولامر رو با امام در مرتبه رسولانه الهی اشتباه میگرفتند و فرقی قائل نبودند.و هم فهمیدند با برداشت بشدت غلطه علمایشان قرن ها مفهوم قداست و پاک رو اشتباه فهم کرده بودند که برای همان بعدش به آن مفهوم بشدت باطله معصوم رسیده بودند که وقتی مفهوم قداست برای انسانها  بواسطه کلام مبین رسول خدا باطل بودنش آشکار شد آنوقت بکل مفهوم عصمت هم باطل بودنش آشکارست. و بعنوانه رسول خدا درباره خوده مفهوم عصمت یعنی نسبت دادن علم مطلق خداوند چه داشتنه تمام علوم دنیایی چه علم غیب(تمام علوم ملکو ملکوت)چه نظارت مطلق چه ولایت مطلق چه پاکی مطلق(قداست) که به غلط همیه این مفاهیم رو بواسطیه کلمه معصوم به منصوبان الهی نسبت می دادند و درباره باطل بودن و شرک بودنه چنین عقیده ای بارها صحبت کردم.پس حتی اگر به غلط آیه تطهیر رو درباره منصوبان الهی هم بدانید باز هم از دل این آیه که بالاترین سندتان می دانید به قداست و عصمت منصوبان الهی که مصداق شرک هست نمی توانید برسید.و خداوند بواسطه رسولش به علمای قومم فهماند آیه تطهیر درباره زنان پیامبر هست نه منصوبان الهی (آن هم برای پاک شدن و  همکوف شدن بخاطر وصلت با رسول خداست و بعده وصلت با رسول خدا اگر چشم و دامن خود رو نگه نمی داشتند بمانند دیگر انسانها آلوده گناه می شدند که در آیات بهش اشاره شده)پس بلطف خداوند توسط رسول خدا به آن مفاهیمه شرک آلود در عقایدتان پی بردید و بخش باطله عقایدتان از بخشه حق عقایدتان جدا شد.پس فهمیدید قرنها علمایتان اشتباهاته مهمی داشتند ولی باز هم بعضی علما با کمال وقاحت به جای استناد به قرآن و کلام رسول خدا و عقل به مانند کفاره گذشته به حرفهای باطل پدرانشان استناد می کنند و در برابر اوامر رسول خدا لجاجت میکنند.ننگ بر لجوجانه بر باطل.حقیقتا دوست ندارم لب به نفرین باز کنم ولی بدانید در صورت لجاجت و سماجت بر باطل نفرین خواهید شد و آخرت بشدت سختی خواهید داشت.یاحق

سلام.بعنوانه رسول خدا  سرانه اسرائیل رو خطاب قرار میدهم بواسطه پاسخی دقیق میدانم خداوند از عملکردتان غضب ناک هست که در ظاهر امر بخشی ار علته غضبه الهی مشخص هست ریختنه خون مظلومان و نژاد پرستی و زیاده خواهی و... تا دیرنشده بخود بیایید و به درگاه الهی بسیار استغفار کنید و بجبرانه گذشته بپردازید باشد که مورد عفو الهی قرار بگیرید.و حقیقتا رسولانه الهی مشتاق به هدایت و عاقبت بخیری همه مخوقاته خداوندند.چند هفته قبل میخاستم با سرانه اسرائیل به عنوانه رسول خدا صحبت کنم و خواستم قبلش آن تشری که خطاب به سرانه اسرائیل از سالها قبل بصورت عکس نوشته در سایتم در بالای بخش طاغوتها و استکبار جهانی  قرار دادم که با اشاره به آیاته 4تا7 سوره اسرا نوشتمش ((البته اگر بعد رسالتم مینوشتم متنش فرق میکرد ولی تشرهاش فرقی نمیکرد)) و چون تشرهای تندی داشت میخواستم قبل نصیحت بطور موقت حذفش کنم که بدلم افتاد از خداوند اجازه بگیرم  که خداوند گواه هست آیه ای آمد با این مفهوم که پرچم شعائر الهی رو بالا نگه دارید و باعث ترس در دل کفار ودشمنان  خداوند شوید.دقیقا عبارات آیه یادم نیست ولی مفهومش این بود که عرض کردم و کاملا متوجه شدم خداوند از حکومتشان غضبناک هست و اجازه حذف آن هشدار و تشره قرآنی رو نمیدهد.چندروز گذشت و بعده تکمیل بحثم درباره اسراییل از خداوند اجازه نشر خواستم که یکوقت حرفه ناحقی نگفته باشم که علما دیدند در اجازه نشر برای این بحثم که به اسرائیل پرداختم خداوند چه آیه ای رو فرمود خود ذات پاکش رو گواه میگیرم که آیه 8ته سوره اسرا آمد که در صورت استغفار و پشیمانی و جبران خداوند از سر تقصیراتشان میگذرد ولی اگر به فساد و برتری جویی ادامه دهند باز به کیفر شدید گرفتار خواهند شد.که نکته بسیار بسیار بسیار بسیار مهم این بود که از آیه 4تا7 که دقیقا توضیحاته مربوط به آیه استخاره یعنی آیه8 هست دقیقا همون آیاتی هست که سالها قبل تو سایتم با استناد بهشون به حکومت اسراییل تشر زده بودم و هم دقیقا همون آیات رو میخاستم قبل نصیحت به سرانه اسرائیل بطور موقت حذف کنم که خداوند با پاسخی دقیق و محکم منعم کرد و اجازه نداد.که این آیات یعنی ایه 4تا7 سوره اسرا به بیان آن دو تخلفه بزرگ قوم بنی اسراییل می پردازد که بروید بخوانید که بیان میشود در صورت استغفار و جبران نکردن اعمالشان بشدت در هم کوبیده خواهند شد.و خداوند با بیان این آیاته دقیق به منه رسولش فهماند که مبحثه اسراییل و غضبش بر آنها از گذشته هست و هم بسیار جدیست.سرانه اسراییل بدانند پاسخ خداوند یعنی آیه8 سوره اسرا نشان از اینست که امکان بخشش الهی و رستگاریتون هست البته اگر بدنبال تغییر رویه اساسی در افکار و عملکرد خود باشید و بسیار استغفار کنید و سعی در جبران ظلمها و گناهان گذشته خود داشته باشید و ارتباطتون رو با دشمنان خداوند قطع کنید. و منه رسول خداهم هم برایتان استغفار خواهم کرد ولی ولی ولی  در صوت لجاجت و تبعیت نکردن از رسول خدا تحقق وعده الهی قطعیست و حمله به کشورهای دیگر هم هیچ فایده ای برایتان نخواهد داشت.خداوند گواه هست اینهارو از سره دلسوزی و وظیفه رسالتم دارم بیان میکنم و به عاقبت بخیری تمام عالمیان بسیار مشتاقم...و لعنت خداوند و تمام پیامبران و فرشتگان الهی بر من اگر رسول خداوند نباشم و اگر دروغی در پاسخهایی که خداوند فرموده و مطالبم بیان کرده باشم. و این رو هم بدانید اگر میلیاردها بمب اتم هم داشته باشید و تمام ثروتهای عالم هم مال شما باشد و از لحاظ قوای بدنی هم بمانند بعضی قوم های گذشته بمانند قوم عاد عظیمتر و قوی تر بودید باز هم اگر اراده الهی بر تنبیه تان باشد ذره ای آن نیروها و تجهیزات و ثروتها و قوا بکارتان نمی آید.و بدانید اگر خداوند بخواهد در دنیا تغییری انجام دهد  درسته سنته الهی در دنیا استفاده از ابزار و واسطهاست ولی اگر شما بتوانید تمام واسطهارو یعنی حکومتهایی که باهاتون دشمن هستند و تمام بمبهای اتم دشمنانتون رو هم نابود کنید بدانید خداوند برایه تحقق ارادش در حقیقت به هیچ ابزار و واسطه ای نیاز ندارد مثال بارزش آفرینش برادرانم آدم سلام لله و عیسی بن مریم سلام لله هست که خداوند یکی رو بدونه واسطه پدرو مادر و دیگری را بدونه واسطه پدر آفرید.پس تشکیله نطفه و تکامله رحمی و تکامل بشر تمام بابت ایجاد سیستمی منطبق با نظامه درکی و عقلی بشر هست.وگرنه ذات یگانیه مقدسش برای آفرینش به هیچ واسطه ای نیاز ندارد و طبق نصه صریح قرآن هرچه بخواهد و اراده کند آنن موجود میشود.پس از سره دلسوزی پیامبرانه می گویم به دنبال اصلاح عقاید و افکار و اعمال خود برای فروکش کردنه خشم الهی باشید نه بدنباله ناتوان کردنه واسطهای احتمالیه الهی چون همینطور که بالا توضیح دادم عملی بیهوده هست.و اینکه بمب اتم بسمت شما شلیک نمیشود چون قرار نیست مردم بیگناه نابود بشوند چون اگر خداوند می خواست بکل محوتان کند مثل بسیاری از قومهای سرکشه گذشته با یک طوفان یا زمین لرزه مهیب جوری محو می شدید که انگار اصلا وجود نداشتید ولی اگر تابع رسول خدا نباشید در بزنگاه تنبیه سخته الهی قطعیست و حکومت و ساختار اسراییل و دفاع کنندگانش بشدت درهم کوبیده خواهند شد و دیگر حق تشکیل حکومت نخواهید داشت.و چند نکته مهم عرض کنم حتما نیاز نیست ماموریتهای الهی توسط حکومت یا قوم مومنی انجام شود.در مواقعی بخواست خداوند یک حکومت کافر توسط یک حکومته کافر دیگر شرش دفع میشه...و نکته مهمتر اینکه خیال نکنید حتما توسط یک حکومته دشمن تنبیه میشوید.نه ممکنه توسط قوم و حکومتی تنبیه شوید که اصلا فکرشو نمیکنید چون باهاتون بظاهر دوست و هم پیمان بوده.پس لزومی ندار حتما واسطه الهی حکومتی مومن و دشمن شما باشد..پس بدانید خداوند بالاترین تدبیرکنندگان هست و مکرو و مکرولله اللهو خیرون ماکرین و هم منقلب کنند قلوب هست و اگر بخواهد و اراده کند در آنی بظاهر دوست ترین دوستان شما دشمن ترینه دشمنان شما میشوند.پس زیاد بنده محاسبات ظاهری و دنیوی نباشید و فقط با تبعیت از رسول خداست که میتوانید از غضب الهی نجات پیدا کنید.و بدانید  حکومتی مومن حقیقی هست که به خداوند و تمام پیامبرانش ایمان داشته باشد و ازشان اطاعت کند و شرکی هم در عقاید نداشته باشد.و حکومت قومم و حکومت اسرائیل بدانند در صورت تبعیت نکردن از فرامینه رسول خدا عاقبت تلخی خواهند داشت.یاحق

سلام.تویه بظاهر عالم دین که به اسم دین با کلامت مغز انسانها رو شستشو میدی و تحریک به توهین و ترور و بخاکو خون کشیدنه انسانهای بیگناه میکنی بدان پست ترین و مخوفترین و رنج آور ترین جهنم رو برای خودت ساختی جوری که جایگاهه بشدت رنج آوره مستکبران خونریزه تاریخ در برابر جایگاه جهنمی تویی که به اسم دین فریب دادی و خون ریختی هتله 7ستاره محسوب میشه.اینو گفتم تا خوب عمق فاجعه و جایگاه بشدت پست و بشدت وحشتناک و رنج آورت رو فهم کنی که عباراته این دنیا توانه وصفش رو ندارند..حقیقتا انگار بعضی از حکما و علما برای خودشان بدون اطاعت از رسول خدا سهم  و حقی در دین خدا و برنامهای الهی قائلند.و هم در عین حال خیال کردند میتوانند هرچی که میخواهند رو بندگی کنند هرچی که میخواهند رو ویژگی های الهی بهش بدهند و در حد خدایه زمینی بالا ببرند و بتش  کنند یا خیال کردند هرچیزی رو می توانند تقدیس کنند  و سرخود مقدس بنامند.حقیقتا یک ولبشو و ولنگاری بدی در عقاید موحدانه کنونی عالم می بینم و به عنوانه رسول خدا  از سر رئفت و دلسوزی بهشون تشر میزنم و اخطار میکنم که اگر تابع فرامین رسول خدا نباشید آخرته سختی خواهید داشت..و تمامه حکمای موحد بخصوص حکمای قومم بدانند اکنون که خداوند رسولی برای روشن کردن حق از باطل فرستاده ازین به بعد دیگر تمام عقاید اهداف و برنامهاتون رو باید با احکام و فرامینه رسول خدا تطبیق بدهید وگرنه نه تنها هیچ مسئولیت و نقشی در انجام اهداف الهی ندارید بلکه در صورت تخلف از دستوراته رسول خدا و سماجت بر آن باطل محسوب خواهید شد.جمعیتی که تمام پیامبرانه الهی قبل بنده حقیر از زمان برادرم آدم سلام لله تا زمان رسول مکرم اسلام یعنی در حدود 1500سال پیش مامور به هدایتشان بودند همشان روی هم شاید به جمعیته حال حاضر جهان هم نرسد.برای همین بنده حقیر رسالته اصلیم بر حکمای جهان هست و آنها موظفند مطالب و فرامینه رسول خدارو گسترش دهند و اگر به رسول خدا ایمان بیاورند و تابع فرامینم باشند به عاقبت بخیری بسیار نزدیک خواهند بود.و نکته مهم اینکه حکما و علمای قومم بدانند از نظر خداوند نشانها و معیارهایی که برای تشخیص حقانیته منه رسول خدا نیاز بود عقلا بفهمید فهم کردید که متعدد و آشکار بودند و آیا خداوند میخواهد نشانه چشم گیر هم برایم قرار دهد نمیدانم و تسلیم خواسته او هستم و پیامبران بسیار بسیار معدود و کمی نشانهای چشم گیر داشتند.و تمام رسولان گذشته بمانند بنده حقیر نشانها و معیارهای حقانیتشان عقل گیر بوده هست البته بر مبنای سطح عقل و فهم مردمان زمان خودشان.و مهمترین نشانه تمام پیامبران الهی جنس الهی کلامشان و مفاهیم عمیقی هست که با هدایت الهی بیان میکنند که بشدت عقل پذیره و کلامشان بطور آشکار جدا کننده حق از باطل هست و هم نشانهای خلقی و خولقی  ای که دارند و هم کنده بودنشان از دنیا معیار هست (و حکما و علما خوب میدانند بشدت از خداوند می ترسم پس بشدت می ترسم بر خلاف خواسته اش حرفی بزنم و می دانند تمام آنچه نشر می دهم دقیقا ریز بریز از ذات اقدس الهی اجازه میگیرم و بشدت پاسخهای دقیقی دریافت میکنم و خوبه خوب می دانند جرأت ندارم بر خلاف خواسته پروردگار عالمیان چیزی بگویم و مطیع او هستم اینارو از اسم بچهاشون بهتر می دانند و بعضا منه رسول خدارو از بچهاشونم بهتر می شناسند.ولی نفسشان...) و قرآن این وجود مبارک و زنده و مقدس و فرشتگان این مخلوقات عظیم شأن و  مقدس که سلام بر وجود مبارکشان باد به کرات و مداوم صدقه کلام و حقانیته منه رسول خدارو بطور غیر قابل انکار تاکید میکنم متعدد و بطور غیر قابل انکار به علما و حکمای قومم به طرقه مختلف فهماندند و هم منه رسول خدارو به حکمای عالم شناساندند. حکما و علمای قومم بدانند در انتها دو راه بیشتر ندارند یا به رسالتم ایمان می آورند و تابع رسول خدا می شوند و مفاهیم الهی که بیان کردم رو نشر می دهند یا  با قاطعیت تمام و بسیار محکم می گویم کافر از دنیا می روند و این بارها بهم فهمانده شده.و یک وقت حرفی رو روحانی محلتون بیان میکند شاید بگید حالا یک چیزی شنیده یا یک حدیثی با ده ها واسطه یعنی ده ها نفس که محولگاهه شیطان هست پشتش می باشد بیان کرده یا برداشت و فهم  غلط از آیات قرآن داشته و جدی نگیری ولی یکوقت رسول خدا که امین خداوندست و مستقیم از واسطه ای مقدس یعنی فرشتگان وحی الهی رو بر قلبش  دریافت میکند حرفی میزند آنوقت بشدت بنفعه زندگی ابدت هست که جدی بگیریش...و این بمرور شامل تمام مخلوقاتی که رسول خدا بهشان شناسانده شده می شود و کافران و منافقان در آخرت هیچ ارج و قربی در درگاه الهی نخواهند داشت و جایگاهشان دوزخ خواهد بود.کافر از جنس کلام و دیگر نشانها حق رو تشخیص می دهد ولی زیر بار حق نمی رود و منافق هم در اصل همان کافره با این فرق که نشان میدهد به ظاهر زیر بار حق رفته و ایمان آورده و بظاهر دوستی میکنه ولی قلبا کافر هست.و منافقان باز آخرته سخت تری دارند.و کفار میفهمند مدعی رسالت الهی واقعا از سمت خودش حرف نمی زند و عقل و فطرتشون تایید میکند و ندا می دهد که انگار نه واقعا خبرهایی هست و این فرد مدعی رسالته الهی کذاب نیست و کلامش آشکار کننده حق هست ولی بخاطر تعلقات نفسانی یعنی وابستگی فراوان به مدارک و ثروت و مقامات و علمه بشدت ناچیز و ناقصه دنیویشون زیر بار حق نمی روند.و در زمان حال که سطح عقل و زکاوت انسانها بسیار بالاتر از زمان برادرانم پیامبران گذشته شده اگر بنده حقیر کذاب بودم و رسول خدا نبودم عقلا بشدت راحتر از انسانهای گذشته برایتان قابل تشخیص بود.ولی عقلتان و فطرتتان چون از عناصر هدایتگر هستند بانشانهای فراوانه موجود رسالتم رو تایید میکنند ولی امان از نفس سرکش که برخلاف بقیه عناصر وجودیتان همکار و ابزار ابلیس هست مگر افسارش رو در دست بگیرید تا بیشتر مواقع بتوانید کنترلش کنید و بشدت به حکما و علما اخطار میدهم اگر افسار نفستان رو مهار نکنید کافر از دنیا خواهید رفت.یاحق

سلام.در ابتدا به آقای پوتین عرض کنم شاید بازی خورده باشید و شمارو برای ورود به باتلاق جنگ تحریک کرده باشند تا به اصطلاح پو تین با دستهای خودش خودش رو حذف کند ولی در هر صورت چه این نظریه درست باشه یا نه شما در ردیف اول مسئول تمام ظلمها جنایتها و قطره قطره خونهایی که در جنگ اوکراین ریخته  شده  هستید.فردی در جنگلی آتش روشن میکند و قصد دارد چند ساعت بعد آتشو خاموش کند ولی بی احتیاطی میکند و آتش گسترش پیدا میکند و جانه جاندارانه بسیاری چه گیاهان چه حیوانات چه انسانهارو میگیرد حالا مسئول این خبطه عظیم همون فردی هست که تصمیم گرفته در جنگل که احتمال گسترش آتش و فاجعه بالاست آتش روشن کند.در دنیا که از حکمه رسول خداوند سرپیچی کردی ولی بدان بزودی زود در آخرت در دادگاه الهی خواهید فهمید رسولانه الهی چه اختیاراتی دارند و میفهمی بشدت به شفاعت رسول خدا نیاز داری ولی مستکبرانه  لجوج بدانند اگر در دنیا به احکام رسول خدا  که مصداقه حکم خداوندست بی توجهی کنند و به خلقلله ظلم و ستم کنند در آخرت خداوند و رسولانش به التماسها و ضجهاشان در جهنم هیچ توجهی نخواهند کرد. و نکته ای مهم عرض کنم درسته که خالق بهشتو جهنم خداونده ولی سازندش ما انسانها با اعمالمون هستیم و مثالی برای فهم دقیقش میزنم در بازی های کامپیوتری که انجام دادید خالقه بستره بازی یک نفر دیگرست ولی دقیقا برمبنای تفکر و تصمیم ها و واکنشها و عملکرد شما دنیای داخل بازی (بهشت و جهنم) خشت خشت و ذره ذرش ساخته میشود و پیش میرود.و خالق بازی در تصمیم گیری ها و عملکرد و روند شما در بازی دخالتی ندارد.البته هدایتهایی برای موفقیت در بازی توسط خالق بازی انجام میشود که برای پیروزی در بازی و رسیدن به امتیاز بالا توجه به آن هدایتها بسیار مهم هست.و دقیقا بهشت و جهنم هم برمبنای تفکر و تصمیم ها و عملکرد ما در زندگی دنیا ساخته میشوند و خشت خشتشون مرحله به مرحله بنا میشود و تمام آموزشها و راهنمایی های لازم هم برای گرفتن بهترین تصمیم ها  برای موفقیت درین بازی بصورت فطری قبل شروع بازی و بواسطه پیامبر درون(عقل) و پیامبران انسی به بشر(بازیکنها)منتقل میشود.و علت اینکه چرا بندیه کوچک خداوند بعنوانه رسول خدا موظفم با تقدس گرایی باطل مقابله کنم اینست که چون ریشه تمام شرکها در میان موحدان به تبدیله حرمت قائل شدن برای منصوبان الهی که حق هست  به قداست قائل شدن برایشان که باطل هست برمیگردد.مثل فرزند خدا نامیدنه برادرم عیسی سلام لله که کلام و عقیده باطلیست و ریشه اش به تقدس دادن به ایشان و مادر بزرگوارشان برمیگردد.یا مقام عجیبه عصمتی که مدنظر شیعیان امروزی هست ریشه در مقدس دانستن پیامبران و اوصیاییشان دارد و بخشی از یهودیان و دیگر موحدان هم ازین دست عقاید باطل در باورهاشون رسوخ کرده.و علمای همشان از سر کج فهمی قداست رو درجه بندی کردند.و بعضیاشون بنظر درصدی هم قداست برای خودشان قائلند !!! ولی بدانند مخلوقی میتواند مقدس باشد که ذاتا گناه یعنی تخلف از خواست خداوند درش اصلا راه ندارد یعنی اصلا نمیتواند ناپاک بشه که بعد نیاز باشه پاک بشه پس مخلوقی مقدس می تواند باشد که بدونه نفس خلق شده باشد.ولی وقتی خداوند در قرآن میفرماید پاکان یعنی مخلوقی که میتواند ناپاک باشد ولی با اختیار نشده.یا ناپاک بوده و پاک شده که هردوی این تعابیر و مفاهیم اصلا با مفهوم حقیقی و متعالی مقدس متفاوت هستند.ولی علما با اشتباهه آشکار واژه پاک در قرآن رو به قداست تعبیر میکنند و از سر یک واژه پاک منصوبان الهی رو مقدس میخوانند که عرض کردم مقدس یک مفهوم هست و واژه پاک که خداوند در آیه تطهیر و دیگر آیات میفرماید یک مفهوم دیگرست و نکته مهم اینجاست مخلوقی که نیاز داره از گناه  پاک بشه اصلا نمیتواند مقدس باشد و نکته مهم بعد اینکه اصلا بر موجود مقدس بمانند فرشتگان وسوسه ای از جانب شیاطین وارد نمی شود چون کاری بیهوده هست چون نفس یعنی راه نفوذ ندارند.ولی تمام جنو انس دارای راه نفوذ هستند چون نفس دارند و طبق نصه صریح قرآن ابلیس حتی نسبت به پیامبران هم سعیش رو میکند با اینکه میداند احتمال موفقیتش بسیار اندک هست.و صحنهایی از بوسیدنه دسته بعضی علمای دینی دیدم و از علمای موحدی که  اجازه این عمل باطل رو می دهند میخواهم توضیح دهند که اگر بدانید انسانی مقامش در نزد رهبره حکومت همسطح شما یا بالاتره آیا بازم اجازه میدهید دستتان را ببوسد؟؟؟ مثلا اگر امام جمعه باشید قطعا اجازه نمیدهید امام جمعه دیگری یا جایگاهی بالاتر مثلا رییس خبرگان دست شمارو ببوسد.حالا سواله مهم و اصلیم بعنوانه رسول خدا این است که از کجا می دانید انسانی هایی که دستتان را می بوسند از شما انسانه بهتر و مقربتری نزد پروردگار عالمیان نیستند؟؟؟و پدرو مادر چون مقام و جایگاهشان حتی در صورت مشرک بودن از جانب خداوند تایید شده پس دست بوسیشون به عملکرد و قرب الهیشون ربطی ندارد.ولی دست بوسیدن علما و حکما به این مفهومه که آن دست بوس دارد میگوید توی حاکم و عالم از من انسانه بهتر و مقربتری در  درگاه الهی هستی و من هم با تواضع و افتادگی و تعظیم و دست بوسی در برابر تو در پیش خدا عزیزتر میشوم.یعنی انگار از باطن و خلوصه آن عالم یا حاکم و پرونده اعمالش خبر دارد !! آخر نادانی تا چه حد؟؟!! و به عنوانه رسول خدا دست بوسی از علما و حکمایه موحده عالم که رایج هم هست و اکثرا تعظیم به غیر خداوند رو  که باز خودش عمل باطله  دیگری هست رو به دنبال دارد رو چون از نشانهای تقدس گرایی باطل هست و شرک زاست ممنوع و حرام اعلام میکنم.و انسانی که حقیقتا درجه قرب الهی بالایی دارد قطعا به مراتبه بالایی از تهذیب نفس رسیده و حقیقتا همه مخلوقات رو از خودش بهتر میداند پس اجازه دست بوسی یا هر عملی که ذره ای از خضوعش کم کند رو نمی دهد.یاحق

با سلام.مطلب این هفتم بسیار مهم هست و خطاب به علمای قومم و تمام شیعیان می باشد.به هر جلودار و پیشوای دینی میشود امام گفت مثل امام نماز جماعت.یا به یاران پیامبران الهی که پیشوای الهی هستند و انسانهارو به سوی خداوند هدایت میکنند میشود امام خطاب کرد.پس امامت دارای مراتب بسیار متعددی هست و مقام امامتی (رهبری) که در قرآن خطاب به پیامبران بیان شده مقامیست که برای رسیدن بهش باید حتما اول پیامبر الهی بود بعد در صورت صلاح دید خداوند پیامبرانش میتوانند به آن مقام نائل شوند.پس هیچ مخلوقی قبل پیامبر الهی شدن نمیتواند به آن مقام امامتی که از جانب خداوند به پیامبران الهی داده میشود برسد.ولی قطعا اوصیای برادرم محمد سلام لله به مانند حواریون برادرم عیسی سلام لله امام یعنی پیشوای دینی بودند و طبق پاسخ دقیقی که خداوند بهم فرمود بندگان صالح خداوند هستند و اهل بهشتند و می شود بهشان توسل کرد  و در درگاه الهی دارای احترامند.ولی قطعا دارای آن مقام امامتی که خطاب به پیامبران الهی در قرآن آمده نیستند.چون عرض کردم برای رسیدن به آن مقامه امامتی که برادرم ابراهیم سلام لله رسید اول باید به مقام رسالت رسید.پس اوصیای رسول مکرم اسلام امام و پیشوای الهی هستند ولی در مرتبه اولولامر نه در مرتبه پیامبران.و خداوند در آیه 59نسا میفرماید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبرانش و اولولامر را. و اگر نگیم صددرصد ولی اکثریته قریب به اتفاقه بزرگان و علمای شیعه همانطور که گفتم سطح امامت و جایگاه اوصیای برادرم محمد(س) که سلام خدا بر آنها باد را به اشتباه با سطح امامته برادرم ابراهیم سلام لله که پیامبر الهی بود قیاس میکنند و حتی مقام و جایگاه و قرب الهیشون را بالاتر از پیامبران می دانند !!! دلیل آن هم بخاطر برداشت و فهمه اشتباهی هست که از آیه تطهیر دارند که منجر به عقیده باطلی شده.که قبلا توضیح دادم آن مفهومی که شیعیان امروزی برای معصومیت قائلند یک مفهوم عجیب و بسیار شرک آلودست که قداست با آن مفهوم سنگینش فقط یکی از زیر مجموعهاش به حساب می آید و فقط مختصه خداوند است و نه هیچ پیامبری معصوم هست و نه به تبع هیچ امام و پیشوای دینی دیگری...و دو نکته مهم عرض کنم اول اینکه ایمان داشتن به امامته اوصیای رسول مکرم اسلام از شروط و ملزومات مسلمان محسوب شدن نیست و فقط ایمان به رسالته خود رسولانه الهیست که لازم و واجب هست و نکته دوم اینکه ایمان داشتن به امامتشان هم باعث خروج از اسلام نمی شود.ولی ابدا نباید جایگاهشان را بمانند پیامبران یا بالاتر دانست چون بی احترامی به حکم الهی و مخالفت و مداخله در کاره خداوند محسوب می شود که نشانه تسلیم نبودن در برابر پروردگار عالمیان هست پس عقیده اشتباه و نکوهیده ایست و خود آن بزرگواران هم ابدا چنین ادعای نداشتند و هم نباید دارای مقام عصمت دانستشان همینطور که هیچ پیامبری دارای مقام عصمت نبوده و نیست و چنین عقیده ای مصداق شرک هست. و نکته مهم آخر اینست که علما بدانند در آخرو زمان مرشد و هدایت گر اعظم قطعا دارای مقام دریافت وحی می باشد و امامی در مرتبه پیامبرانه الهیست.آنچه بیان کردم با اجازه دقیق پروردگار عالمیان است و با خواست و اراده او این مفاهیم مهم بواسطه منه رسولش با تفسیری بهتر و کلامی روشن بشما منتقل شد پس در برابرش جوابه حقی نخواهد بود جز شنیدم و اطاعت کردم.تابع رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

سلام.حکما و علما بدانند که کاره ای نیستند و حق ندارند و نمی توانند نوع و شیوه و مسیر آزمونهای الهی رو تعیین کنند.دیدم بعضی از علما چنان از گذشته و آینده با آبو تاپ و محکم صحبت میکنند که انگار صبحها صبحونشان رو می روند در گذشته میخورند نهارشون هم تشریف می برند آینده میل میکنند و فقط برای صرفه شام و استراحت میان زمانه حال تا دیگران رو هم از علمه نابشان بهره مند سازند !!!! و با یقین می گویند فلان شرایط حتما در آینده پیش می آید و این اتفاقات هم حتما در مسیر انقلاب بوقوع می پیونده و انقلاب حتما بظهور ختم میشود و چی میشود الی آخر و حقیقتا یک جوری حرف میزنند که انگار نعوذبلله فکر میکنند میتوانند برای خداوند تعیین تکلیف کنند !!!! و به عنوانه رسول خدا به این افراد میگویم شما اگر حقیقتا فهم و درکتون از حقیقت عالم هستی بالا بود اینجوری گرفتار شرک در عقایدتان نبودید و انقدر هم بنده نفس نبودید که بعده هدایتها و  شنیدن کلام روشنه رسول خدا  باز هم بر باطل اصرار بورزید...پس ابدا این طور نیست چون آن شیوه و مراحلی که در ذهن و محاسبات شما بشره نوعی با فهم و عقله بسیار ناقص هست و حاصل میشود با  آن مراحلی که تقدیر الهیست و حق هست ممکنه بسیار فرق کند.و بدانید اگر در حکومتتان طی این حدود نیم قرن هیچ ظلمی نکرده بودید و در عقایدتان شرکی هم نبود و بهترینهای خلق خدا هم بودید بازم اگر به رسالت رسول خدا ایمان نیاورید و از فرامین الهیش تبعیت نکنید در دنیا و آخرت ابدا مورد توجه و عنایت پروردگار عالمیان نخواهید بود.بله خوبه شرایط و مسیر آزمونها و تعالیتان را تصور و بیان کنید ولی باید بخودتان مدام یاداوری کنید که همه کاریه عالم خداونده و هروقت و هرجور او بخواهد پازل و شرایط آزمون رو می چیند و جلو می برد و هر جور می چیند حق همان هست و باید راضی به رضای او باشید و فقط شما نقشه  کلیه مسیرو آن هم فقط تا حدودی می توانید از قبل بفهمید ولی اصلا از بسیاری از جزییات هیچ نمی دانید بلکه حتی نوع و کیفیته اعمالتان در مسیر بسیاری از جزییات و حتی مقدرات رو کمو زیاد و جابجا میکند و فقط در صورت تبعیت و اطاعته محض در طی مسیر از پروردگار عالمیان و رسولانش هست که میتوانید به سر منزل مقصود برسید و عاقبت بخیر بشوید.و باید مدام سرنوشت ابلیس رو بخودتان یاداوری کنید و بدانید امتحانی از جنس امتحان ابلیس از مخلوقاتی که ادعای بندگی و خلوص بالایی دارند گرفته میشود و کلا چنین گروهی باید آماده آزمونی از جنس آزمونه ابلیس باشند.پس بدانید در آزمون مهمی هستید مهمتر از دیگر موحدان.و قبولی یا رد شما درین آزمون ضریب اوج گرفتن یا سقوط دادنش برای شما بمراتب بالاتر از دیگر ملتهاست چون یا ادعای بندگی و خلوص زیادتان را اثبات می کنید و مقرب درگاه الهی می شوید یا نه بمانند ابلیس نشان می دهید دوزه بندگی نفستون بالاست و مخلص مخلص خالص خالص همش ادعا بوده و مثل خوده او برگردانده میشوید به سطوح و جایگاه بمراتب پایینتر.و نکته مهم اینکه  نادانی بسیار عظیمیست که اگر انسانی یا حکومتی برین تصور باشد که اگر از منصوب الهی که برای هدایتشان آمده تبعیت نکنند خداوند بجای تنبیه تشویقشان میکند و یک منصوب الهی دیگر میفرستد تا آن سرکشان یاریش کنند و نادانی بزرگتر اینست که خیال کنند منصوبان الهی از انسانهایی که شرک در عقاید دارند و ظلم در اعمالشان دیده میشود یار میگیرند ابدا مطلقا این چنین نیست.و حقیقتا تا از رسول الهی زمانتان تبعیت نکنید و تا شرک زدایی و ظلم زدایی اساسی در عقاید و اعمالتان نداشته باشید به هیچ عنوان نمی توانید یاور منصوبان الهی محسوب شوید و اصلا به آن مرحله نمی رسید.برای فهم مطلبم مثالی میزنم مثل اینکه شما خانه ات شلوغ و کثیفه و جاهاییش حتی بوی نعفن(شرک و ظلم) می دهد بعد با کمال پررویی بروید یک مقام و شخصیته مهمه کشوری رو دعوت کنید خونتون و این حقیقتا اوج بی احترامیه...شما حقیقتا برای شرک ستیزی و ظلم ستیزی نیاز به یک دگرگونی و زیر سازی اساسی دارید یعنی یک سمباده کشی اساسی و بعد بتونه کاری اساسی نیاز دارید که اگر بعدش کیفیته لازم رو بدست آوردید آنوقت حق دارید ادعای یاری کردن منصوبان الهی رو بکنید و بسیاری از ظلمها و تبعیضها که در کشور دیده میشود قابل رفع و رسیدگی هست.و نکته مهم آخر اگر قومی باور بسیار محکمی داشته باشد و آن باور ناحق نباشد مثلا ادعا داشته باشند اگر منصوبی الهی از جانب خداوند بیاید جوری ازش اطاعت خواهند کرد که هیچ قومی در طول تاریخ این چنین مطیع منصوبان الهی نبوده...و حال اگر برفرض برفرض قصده خداوند این نبوده که چنین آزمونی بگیرد ولی بخاطر ادعای زیاد آن قوم آزمونی رو که خودشان ادعا دارند که درش قهارند و نمره بالایی می گیرند خداوند دقیقا همان آزمون رو برمبنای سنتها و قواعدی که از قبل گذاشته و از افراد و قومهای گذشته گرفته از آن قومه اهل ادعا هم میگیرد.و منجی آخروزمان انسانه مدنظر شما نخواهد بود (همانطور که آدم مدنظر ابلیس نبود) بلکه مدنظر و منتخب خداوندست.و بدانید مقام و منزلت افرادی در نزد خداوند و حتی سرنوشت اخروی بعضی افراد بهم دقیقا فهماند شده...بازم تاکید میکنم تابع رسول خدا باشید تا رستگار شوید وگرنه چه بسیار بندگانی که خیال میکنند بنده خوب و عزیز خداوندند ولی در آخرت بد جایگاهی خواهند داشت...یاحق


سلام.هفته قبل قبل از نشر بحثم از لجاجت عالمی بر باطل و بیان جملات شرک آمیز ناراحت شده بودم چون نشانهای متعدده غیر قابل انکاری بر حقانیت رسالتم دیدند که شناسانده شدنم با  خواست و تدبیر الهی به حکام دنیا به عنوان رسول خدا و هم جنس کلامم فقط دوتا از نشانها هستند.و خود علما بعد برنامه آن عالم دیدند در پاسخ خداوند چه آیه ای آمد آیه33 سوره فرقان که خداوند فرمود آنها هیچ مثلی برای تو نمی آورند مگر ما حق رو برای تو می آوریم و تفسیری بهتر و پاسخی دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند یعنی پاسخی که عقل و آموزهای فطری شون کاملا حقانیت پاسخه تو رو فهم و تایید کند و عقلن و فطرتا نتوانند آن پاسخ رو انکارش کنند دقیقا مثل پاسخ هفته قبلم و بسیاری از  پاسخهای گذشتم.و ایشان با وجود دیدن نشانهای فراوان بر حقانیته رسول خدا کلامشان بوی انکار رسول خدارو هم میداد که آیاتی که دنباله پاسخ خداوند بود سراسر درباره عاقبت تکذیب کنندگان رسولان الهی بود.و در آیه 39 همون سوره هم دقیقا خداوند در تایید آیه 33میفرماید بعد آوردن مثالهای متعددی تا حق رو فهم و درک کنند چون زیر بار حق نرفتند به عذاب الهی دچار شدند.و درین آیه خداوند نمی فرماید اعجاز چشم پرکنی برایشان فرستادیم و چون ایمان نیاوردند دچار عذاب شدند نه بلکه این آیه مختص اقوامیست که عقل و فهم بالاتری دارند که خداوند می فرماید بواسطه رسولمان با مثالهایی روشن بمرور حق رو بهشان فهماندیم ولی بخاطر بندگی نفس زیر باز پذیرش حق نرفتند تا آخر بخاطر سماجت بر باطل دچار عذاب الهی شدند.و منظور از مثالها بغیر از بیان سرنوشت گذشتگان منظور بیانه مثالها و مفاهیمی بمانند مثالها و مفاهیم قرآنی برای بالا بردن درک و فهم انسانها از حق هست که آیه33 هم بوضوح به این مورد اشاره میکند.پس مثالها و خود توضیحاته مفهومی که درین 3سال زدم و بیان کردم که با اجازه دقیق الهی هم نشر میدهم رو خیلی بهشون توجه کنید و اینهارو مفاهیم الهی بدانید که برای فهماندن بیشتر حق بخواست الهی بر قلبم قرار میگیرد...و مثالهای متعدد مهمی هم برای فهم عقاید باطل شرک زا در این حدود 3سال زدم که منطقم رو عقلن و بر مبنای آموزهای فطری کاملا میفهمند ولی بازم بعضا علما بر باطل لجاجت میکنند.و خداوند در آیه48 سوره قصص به بهانه جویانی که کلام حق بهشان رسیده ولی به پیامبرشان میگویند اگر پیامبری پس باید معجزاتی چشم پرکن بمانند  موسی(سلام لله)بیاوری میفرماید مگر بهانه جویانی همانند آنها نبودند که با دیدنه نشانهای چشم پرکنه موسی بازم ایمان نیاوردند و شماهم ایمان نمیاورید و فقط دنبال بهانه جویی هستید ولی بدانند این بهانه جویان که این بهانه ها ذره ای در آخرت بکارشون نمی آید چون  معیار و اصل بالا رفتن فهم شما از حقیقت هست که این از صدها اعجاز حجیتش بالاتره.یعنی در آخرت در دادگاه الهی به شما گفت میشود ما حق را با کلام و مثالهای روشنه رسولمان که ما بر قلبش قرار می دادیم بگوشتان رساندیم و حق رو فهم کردید و پی بردید که باورهای پدرانتان باید اصلاح شود....پس در آخرت توبیخه کافر و مشرکی که بواسطه کلام و مثالهای رسولان الهی حقیقته باطل بودن عقایدش که قرن ها بهش مداومت شده رو فهم کرده و بهش پی برده ولی بخاطر بندگی نفس بر آموزهای باطله پدران خود سماجت کرده کمتر از کافر و مشرکی که اعجاز چشم پر کن دیده ولی ایمان نیاورده نیست بلکه میتواند بیشتر باشد.و عقل و وجود انسان رو بمانند یک سیستم یکپارچه اگر بدانیم آموزهای فطرت رو بمانند محتویات اولیه پیشفرض آن سیستم که قابل کمو زیاد شدن نیست  باید بدانیم و کلام و مثالهای رسولان خدا رو هم بمانند یک نرم افزار قدرتمند که بر جانه این سیستم عقلو فطرت انسانی می نشیند و تمام باگها و عامله تمام کندی ها (ابهامات) رو برطرف میکند باید بدانیم.و بدانید  فقط رسولان الهی هستند که بواسطه اتصال به منبع وحی میتوانند بدرستی حق رو از باطل جدا کنند پس تمام موحدان باید عقایدشون رو با احکام رسول الهی زمانشان بسنجند و هرجا عقایدشون با احکام رسول خدا مغایرت داشت باید سریعا به اصلاح بپردازند وگرنه گمراه کننده دیگران محسوب خواهند شد.و وقتی ذات اقدس الهی اراده کند رسولش به رهبرانه عالم شناسانده شود تا پیامهای الهی بگوششان برسد قطعا این چنین می شود.و رهبران دینی و رهبران سیاسی ای که کلام منه رسول خدا بهشان می رسد این رو خواست خداوند بدانند و خود رو مورد خطاب الهی بدانند و در صورته تبعیت از رسول الهی زمانشان و زدودنه ناخالصی ها و ناپاکی ها از عقاید و اعمالشان رستگار خواهند شد.(و اغلب به خواست خداوند متوجه می شوم کدام رهبر دینی یا سیاسی در جهان به احکام رسول خدا گوش فرا داده هست) و کلام آخر بعید می دانم انسانی که خودش خانواده خواهرو مادر داشته باشد دستور برخورد شدید و پاشیدن اسپری فلفل و غیر رو به خاهرو مادر مردم بدهد اونم در یک تجمع کم.البته در همه جای دنیا مامورانی سرخود رفتارهای بشدت نادرستی رو انجام میدهند که البته علتش بخشیش برگرفته از خود آن سیستمی که بهشون آموزش داده و درش پرورش پیدا کردند هست و احتمال زیاد شیوه و سیستم آموزش و پرورش آن مامورها ضعف و نقص داشته.و نکته آخر اگر بعد این همه مدت هنوز برای مسائل کوچک نتوانید تدبیر و برنامه ریزی درستی بکنید این یک ضعف بد و ریشه ای محسوب میشود و  اگر در هر زمینه ای برنامه ریزی نکنید خودتون رو آسیب پذیر می کنید و احتمال خطا و ایجاد مشگل رو خودتان بسیار بالا می برید و دیگران براتون براحتی برنامه ریزی خواهند کرد.پس از این به بعد اگر از این دست حوادث دیدم که علتش ضعف در آموزش یا ضعف در برنامه ریزی باشد که اغلب علتش یکی از این دوحالته دیگر از مسئولش توجیه نمیخواهم و قبول نمیکنم بلکه استعفا میخواهم و البته کاملا بنفعه آن مسئول هست که استعفا بدهد چون حضورش و عملکردش درین پست داره آخرتش رو بشدت سخت و نابود میکند.تابع رسول خدا باشید تا رستگار شوید

با سلام و تبریک سال نو و آرزوی رشده بیش از پیش عقلو ایمان برای اهل عالم بخصوص حکام عالم-عزیزان من معیارتان فقط خواسته خداوند باشد و در تمام امور زندگیمون باید فقط دنبال رضای حضرت حق باشیم و تسلیم او باشیم و صحبتها و اعمال دیگران رو با خواست خداوند بسنجیم و هر مخلوقی با سماجت بر باطل باطل محسوب می شود و ابدا فرقی نمی کند کی باشد.و قدسیت(پاکی مطلق) فقط مختص ذات اقدس الهیست و هر آنچه بطور محض تابع اوست بدون ذره ای خطورات باطل و خطا بمانند قرآن و فرشتگان.و آنچه نفس دارد و اختیار دارد قدسیت بمفهومه پاکی مطلق دربارش تعریف نمی شود و هیچ جنو انسه معصومی خداوند خلق نکرده هست و رسولان و منصوبان الهی برخلاف اکثر شاهان و رهبران دنیوی قداست و برتری برای خود قائل نیستند و هر حدیثی و روایتی درین باره دیدید جعلی و باطل هست و البته  توسل و تبرک  با رعایت حدود عقلانی حق هستند.ولی مقوله قداست به مفهومه پاکی مطلق چون از مفهوم عصمت سرچمشه میگیرد در دنیا نسبت به جنو انس امری باطل هست و البته مبحث قداست مرتبه کوچکی از عصمت هست چون فقط به بخش پاکی مطلق اشاره دارد وگرنه عصمت علاوه بر پاکی مطلق علم مطلق ولایت مطلق نظارت مطلق و موارد مطلقه دیگری رو هم شامل می شود که همشون فقط مختص ذات اقدس الهیست و نسبت دادنشون به هر مخلوقی مصداق شرک هست و باطل هست.البته پیامبران و تمام منصوبان الهی به عمد گناه نمیکنند یعنی بسیار مراقبند بر خلاف خواسته خداوند فکر و حرف و عملی نداشته باشند و وقتی مطلبی و حکمی رو بعنوان رسول خدا بیان می کنند قطعا درست و حق و منطبق با خواسته خداوند می باشد.و طبق آیات قرآن نقص در توجه و حواس مثل فراموشی کوتاهه یاد خدا توسط برادرم یوسف سلام لله یا نقص در دانایی مثل برادرم موسی سلام لله که علم بر کارهای برادرم خضر سلام لله نداشت.یا نقص در صبر مثل برادرم یونس سلام لله علیه و مواردی دیگر...که اینها گناه نیستند ولی نقص و بعضا اشتباه محسوب میشوند و نشان از ادامه داشتن تعالی روحی شان هست و مخلوقی که ممکنه  فراموش کند و  کم صبری کند نمیتواند مقدس باشد.و در دنیا هرجا پای رشد و اختیار میاد وسط نقص هم میتواند به دنبالش باشد حتی کمو زیاد کردن به اندازه یک حرف ولی فرشتگان چون خواستیه نفسانی ندارند و عقل محضند و بخاطر نداشتن محدودیتهای مادی هیچ ضعفی هم ندارند چون گشته یا تشته یا خسته نمیشوند پس نه از سر خواستیه نفسانی و نه از سر خستگی یا گشنگی یا فشار چیزی رو فراموش یا کمو زیاد نمیکنند.و همین طور که عرض کردم حتی پیامبران الهی هم از نظر روحی نیاز دارند تعالی پیدا کنند و در روزه اول رسالتشان سطح تعالی روحشان در حده روزه فوتشان نیست بلکه بمانند جسم انسان که برای  رسیدن به بالاترین حد توانش باید رشد کند روح انسان هم همینطور باید رشد و تعالی پیدا کند تا به کمال برسد.آخرین حد مثالو میزنم که خوب قضیه تفهیم شود حتی برادرم عیسی بن مریم که سلام خدا بر او و مادر عظیم شأنشان باد میزان ایمان و فهمش از وجود خالق و پروردگارش و حقیقت عالم در سن 40سالگیش بمراتب بالاتر از موقعی بود که در گهواره به اذن الهی سخن گفت.و موجودی که باید آزمون شود تا  رشد و  تعالی روحی پیدا کند پس ایمان و فهم امروزش نسبت به فرداش نقص دارد چون از اول بمانند فرشتگان در اوج تعالی  خلق نمی شود و جسمش هم که از خودش بخاطر مقتضیات جهانه مادی پس مانده متعفن تولید میکند.پس انسان و هیچ مخلوقه مادی ای در دنیا ابدا نمی تواند مقدس به مفهومه پاکی مطلق باشد.و خداوند در قرآن از عمد به نقصها و شکستها و  مریضی ها و سختی های پیامبران الهی اشاره فرموده تا دیگر بهانه ای برای بت کردنه منصوبان الهی وجود نداشته باشد.و  اگر هدف یک حکومت رو الهی بدانیم و حتی اگر خونهای پاکیم در راه هدف الهی داده باشند ولی هیچکدام دلیل بر قداست آن حکومت  نمی شود.بلکه حکومتی رو می شود مقدس دانست که ذره ای عیب و اشتباه و ظلم در کارش نباشد که همچین حکومتی در دنیا وجود ندارد لااقل تا الان بنده به عنوان رسول خدا همچین حکومتی رو ندیدم.پس اگر حاکمانی حکومت خود رو مقدس نامیدند این حرف جز یک فهم اشتباه نیست.و یا از سر غرور هست.بقول معروف با دیدنه این همه ظلم و کوتاهی و نقص اگر حکومتی با غرور خودش رو مقدس بداند مثل همان قضیه ای هست که انسان این مخلوقه خود شیفته با دیدنه این همه ضعف و نقص در خودش این چنین غرور و تکبر میگیردش در حالی که می بیند با یک ویروس کوچک جانش بالا می آید یا با کمی افزایش گرما یا سرما یا تغییر اکسیژن بازم جانش بالا می آید یا اگر دیر غذا بهش برسد یا حتی کمی زیاد بخورد بازم جانش بالا می آید.یا می داند  حمل کننده فضولات متعفن هست و در کل می داند تماما عجز و نیاز هست ولی بازم با کمال وقاحت تکبر میکند.و این نادانیست که چون حکومته زورگویی در برابر یک حکومته زورگویه دیگر ایستاده یا موضع سخت گرفته این رو نشانه حق بودنش بدانیم و رهبرشم یاره خوبانه عالم بدانیم یا اگر فردی بر علیه ظلمش حرفی زد گمراه بدانیمش بطور مثال یک انسانه جانی و بدکار در خیابان به خواهرش یا همکارش بی احترامی یا تعرض می شود و آن فرد از ناموس و همکارش دفاع و پشتیبانی میکند بعد ما اگر بخاطر این یک عمل خوبش بر روی تمام گناهانه بزرگش  قتلو جنایاتش چشم ببندیم و او رو خوب بدانیم و باهاش دوستی کنیم این کار حقیقتا نادانیست.و کلام آخر برخی از فرقه ها ی ادیان الهی  معتقدند فقط خداوند ایمان و عقیده آنهارو کاملا حق و معیار سنجش می داند پس اگر اعمالشان بد هم باشد بخاطر عقیدشان خداوند در قیامت شفاعت  شفیعان رو در حقشان قبول میکند ولی این عقیدرو دارند که برعکس اهل دیگر ادیان الهی حتی اگر انسانهای خوبی هم باشند و اهل گناهم نباشند بازم بخاطر نقصه عقیدشون چون دقیقا منطبق با عقیده آنها نیست پس اعمال خوبه آن موحدانه دیگر رو خداوند کامل نمی پذیرد.در پاسخ به این تفکر و عقیده غلط به عنوان رسول خدا عرض کنم که قبلنم گفتم در حال حاضر بین موحدان و حکومتهاشون فرق خیلی خاصی نمی بینم چون همشان انواع شرک و انواع ظلم در عقاید و اعمالشون رسوخ کرده که کیفیته ایمان الهیشون رو پایین آورده.و هر انسان یا قوم یا حکومته موحدی که درجه شرک در عقایدش کمتر باشد و بیشتر از گناه و ظلم دوری کند در یک کلام بیشتر تسلیم حضرت حق باشد کیفیت توحید و ایمان و قربه الهیشون بالاتر هست.آنچه امروز بیان کردم همانند  مباحثه گذشتم با اجازه دقیق الهیست.تابعه رسول خدا باشید تا رستگار شوید

سلام از بعضی سیاستمدارانه  کهنه کار و دنیا دیده که خود رو موحد و پیروی ادیان الهی معرفی کردند در تعجبم چون بعضیاشون با اینکه حدود70سالشونه یعنی میانسالی رو رد کردند و میشه گفت وارد سن پیری شدن و از دو سه سال دیگرهم رسما میشه پیرمرد خطابشون کرد.ولی بجایی که تو این سنو سال به استغفار از گناهانشان بپردازند و بدنبال ادای حقناسهایی که به گردنشون هست باشند ولی هنوز بدنبال پایمالی حقناس و بدست آوردن مالو مقامه دنیایی که دیگر زیاد میزبانشان نخواهد بود هستند.بعضی انسانها از سن جوانی به فضل الهی اهل دنیا نیستند و خدا جو هستند و از گناهان دوری میکنند.و بعضی انسان ها هم خیلی اهل عبادات و توجه به خداوند نیستند ولی بر گناهان سماجت نمیکنند که باعث شده قلبشون در دریافت پرتوهای هدایت الهی کمو بیش توانایی داشته باشد و آنوقت درین سنو سال حدود70سالگی کمکم بطور طبیعی از دنیا  کنده میشوند و بفکر آخرتشون می افتند و این دست انسانها حتی اگر برفرض در جوانی مقامی داشتند و جنگی هم راه انداخته بودند سر پیری دیگه به عبادت و استغفار می پردازند و تلاش برای جبران خطاهاشون میکنند.ولی نوع سومه انسانها بر اثر بی توجهی فراوان به فرامین الهی نفسشان چنان سرکش میشود که در پیری هم بدنبال دنیا هستند و مقام و دارایی های بیشتری میخواهند و حتی از جوانیشونم بیشتر حرص میزنند چون در طول عمر بخاطر سماجت بر خواستهای ناحق نفسانیشون قلبشان در دریافت پرتوهای هدایت الهی بمراتب ناتوان تر شده.که البته بستگی به میزانه سماجت آن انسانها به گناه دارد.و جالبه که این دست از انسانها هم مدام مردن و رفتنه انسانهای دیگر رو می بینند که همه مالو منال و مقامات دنیویشون رو    می گزارند و می روند و می بینند اصلا این دارایی ها و مقامات نمیتونه از مرگ نجاتشون بدهد ولی بازم عبرت نمی گیرند!!! (مرگ فقط یک دریچه انتقال هست, فقط همین و هر انسانی باید بزور واردش بشود و بمانند یک اتاق پروو لباس هست که حقیقته وجودیت رو از لباس و جسم مادیت خارج میکند و لباسی دیگر بر تن میکنی که به اصطلاح جسم برزخی گفته میشود و وارد عالمی بسیار عظیمتری می شویم)و بدانید حتی اگر شروع کننده و مقصر جنگ طرف مقابلتان باشد بازم شما حق ندارید به انسانها و مراکز غیر نظامی حتی یک تیر یا موشک شلیک کنید چه برسد طرف مقابل شروع کننده جنگ هم نباشد.و اگر این کارو کردی اگر برفرض حق هم بودی دیگه باطل محسوب خواهی شد و اگر هر حکومتی یا انسانی ازت دفاع کند اونم باطل محسوب میشود.و سران و علمای قومم بدانند و البته می دانند که بدونه تایید منه رسول الهی زمانشان در آخرت بشدت گیر خواهند کرد و توانایی عبور از صراط رو نخواهند داشت.و به عنوان رسول خدا به سران قومم تذکر میدهم که فاصله و حریم خودتون رو با طاغوتها و سرکشان عالم حفظ کنید و آیه257 سوره بقره(آیه نفی طاغوتها) پاسخ دقیق خداوند برای اجازه نشر مبحثم بود.خیلی مراقب باشید اولیایتان طاغوتها (که بنده نفسند)نشوند چون آنوقت بمرور دیگر نور هدایت الهی شاملتان نمیشود و طاغوتها از نور به سوی ظلمات می برنتان.خیلی مراقب حرفها و موضع گیری هاتون باشید به زبانه ساده بگویم هر انسان یا حکومتی که به بهانه حفظ و قوی تر شدن خودش دیگر انسانها و مخلوقات بی گناه رو به خاکو خون میکشد یا سختی و عذاب میدهد طغیانگر در برابر فرامین الهی محسوب میشود و طاغوت خوانده میشود...و بدانید که ذره ای گرایش و تمایل به طاغوتها منجر به آلودگی میشود و آخرت خراب کنه و طاغوت طاغوته هیچ استثنا و شرقو غربو شمالو جنوبم ندارد و از همه مهمتر حکومتهای مدعی حقانیت خیلی مراقب خودشان هم باشند که جزوه طغیان کنندگان در برابر فرامین الهی محسوب نشوند.و آقای پوتین بدان اگر بخاطر این تجاوز شما حکومتهای دیگری از شما تبعیت یا الگو برداری کنند و نفوس آنها هم طغیان کند و هوس کنند به کشورهای ضعیفتر لشگر کشی کنند و جنگ عظیمتری در جهان شکل بگیرد آنوقت به ازای هر قطره خونی که آنها بریزند بخش اعظمی از گناهانشان به پای شماهم ثبت و در پروندتان کپی میشود و آنوقت ممکنه نامتان در میان آدم کش ترین انسانهای تاریخ قرار بگیرد...و آقای پوتین میدانم مطالبم رو می خوانی متوجه میشوم و بدان در همین حد یکدرصدی هم توجهت به رسول خدا در آخرت بکارت میاد.ولی اصل یعنی99درصد عمل به فرامین رسول خداست که اهمیت و امتیاز دارد.و حقیقتا هر ذره ذره توجهت به فرامین الهی رسول خدا ارزش و فایده عظیمی در آخرت برات خواهد داشت.مثالی برای درک مطلب میزنم دیدید وقتی در یک مکان بسیار گرم که دار جونت بالا میاد قرار داری و در اوج گرما هیچ آب و مایع و وسیله خنک کننده ای هم نیست حالا در اوج این فشار و سختی اگر حتی یک نسیمه بسیار کم سو از یک منفذ کوچک هم بوزد درون موقعیته بسیار پر مشقت همون ذره ای نسیمه کم سویه باد و خنکا به اندازه تمام تمام تمام ثروتهای عالم برات ارزش خواهد داشت  پس سعی کن یکدرصد توجهت به فرامینه رسول خدارو بسیار افزایش بدهی.و در آخر خطابم به سرانه عربستانه که میدانم آنها هم مطالب رسول خدا بگوششان میرسد.نکند یکوقت لابلای چند قاتل چند دگر اندیشه سیاسی و عقیدتی و افراد دیگر رو هم قاطی کنید و اعدام کنید.تمام مباحثم رو که در هفتهای قبل خواندید بغیر از حکومت ایران و روسیه خطابم شامل شما و همه حکومتهای دیگر هم میشود.و بدانید چه شما چه روسیه چه دیگر حکومتها اگر موشکهاتون برسر بی گناهان فرود بیاد و کلا بناحق خون بریزید چه خودتان چه کسانی که بشما موشک و سلاح دادند چنان سرنوشت سخت و هولناکی در آخرت خواهید داشت که هیچ کلمه و عبارتی نمیتواند آن عمقه وحشت و ترس و عذابتان رو بیان کند.و خلاصه ای از دستوری 14 ماده ای از رهبر طالبان خواندم که باعث خوشنودیم شد و برای عمل بهش باید بسیار تلاش کنند.و بزرگترین مانع در برابر اجرای حق نفوس سرکش هست.یاحق

سلام. این سنت الهیست که هر ملته ظلم دیده ای تلاش برای ظلم زدایی بکند یاری شود. چون ذرات عالم که تماما شعور دارند و بشدت هوشمندند جوری برنامه ریزی شدند که کلید و شرط یاری رسوندنشون به مخلوقات عزم و تلاششان هست.ولی دو فاکتوره  مهم دیگر هم  وجود دارد یک بحث دعاست که کاتالیزور بشدت قدرتمندی هست. و دوم بحثه آثار اعمال هست با مثالهایی مبحثو تفهیم میکنم معلمان انگیزشی به بحث خواست و تلاش زیاد میپردازند. و مثلا برا 100نفر که دوره آموزشی میزارند و همشونم به نسبت استعدادشون تلاش مناسبی میکنند ولی مثلا 5تا 10نفرشون نتیجه درخوری در حد وسعه استعدادی خود میگیرند.و علته نتیجه کاملتر و بهتره آن حدود 10نفر همون بحث برتری در کیفیته دعاهای پشت سرشان و بحث آثار اعمالشون هست بطور مثال دعای پدرو مادر برای فرزند چنان قدرتی میتونه داشته باشه که اگر مثلا یکدرصد ذرات عالم برمبنای تلاشش قرار بود یاریش کنند حالا بخاطر آن دعای با کیفیت بمراتب نیروهای بیشتری برای رسیدنه به هدفش اون انسان رو یاری میکنند و بحث سوم که آن هم بسیار مهمه بحث آثاره اعمال هست بطور مثال  دو تا انسان استعداد تلاش و تمام شرایطشون برابره و دعای خیره پدر و مادر هم دارند ولی یکیشون یک انسان صادق درستکار و روراست در زندگی و کارهاش هست ولی آن یکی در زندگی و شغلش کلکها و ناخالصی هایی دارد و اینجا آثار اعمال کاملا میتواند آن دعاهای که اگر حتی بسیار با کیفیت هم باشند رو بی اثرشان کند.و در مواردی هم با وجود تمام شرایط ممکنه درخواستتان به صلاح شما نباشد و مثلا با ورودتون به یک محیط کاریه جدید آن مسیره تعالی روحی که با سرعت بالایی داشتید طی میکردید بخاطر آن محیط و دوستان جدید ترمزش کشیده شود و به فرعی منحرف شوید و این رو پروردگار عالمیان با علم کاملش میداند و تو نمیدانستی برای همون آن خواستت با داشتن تمام شرایط مستجاب نمیشود.و  نکته بعد اینکه ممکن غیر موحدان یا موحدانی که ایمانشان به عالم غیب ضعف دارد ثبت اعمال انسان توسط ملکوتیان(که نصه صریحه قرآنست) رو انکار کنند ولی با پیشرفت علم بشر تا به امروز(مثل ساخت حسگرها و دوربینها و حافظهای بسیار کوچک ولی بسیار پیشرفته و قوی و...)دیگر از گفتنه ثبت و نگهداری گفتار و اعماله انسان توسط ذرات عالم نباید انسانه امروزی تعجب کند.و حقیقتا وقتی ما صحبت میکنیم یا عملی انجام می دهیم تمام اصوات و انرژی که بیان و ساطح میکنیم در محیط ماندگاره آن هم با ریزترین کدینگ ها که کاملا مشخصه متعلق به کدام انسانه.ولی علم بشر تا الان قدرته استخراج این اطلاعات و فهم این منبع اطلاعاتی عظیم رو هنوز ندارد ولی ممکن مثلا 100سال دیگر بشر به این سطح از علم و فهم دست پیدا کند.ولی نکته بسیار مهم اینجاست پروردگار عالمیان آخرین سطحه علمی رو که بشر در اخرین روزهای حیات دنیویش(قبل نابودی دنیا) مثلا در 200سال دیگر بهش میرسد پروردگار عالمیان از همون روز اوله خلقت میلیاردها برابر آن علم رو داشته هست و آن سطحه علمه بظاهر بسیار پیشرفته و بالا در 200سال دیگر فقط نسبت به سطح و ظرفیتهای بسیار محدود دنیاست وگرنه نسبت به سطح حقیقی و نامحدود علم خداوند ذره ای بحساب نمی آید.یک بحث بسیار مهم دیگر هم بحث تب و درد (تلنگر)هست به این مفهوم که اگر انسان حال جسمانیش بد باشه ولی بموقع نفهمه قطعا یکهو میفته میمیرد.پس تب و درد که بظاهر بد هستند در اصل یک نعمت بسیار عظیم هستند که انسان رو متوجه عفونت میکنند تا بدنبال درمان باشد.حالا در زندگی دنیا بعضیا بخاطر سماجته فراوان در گناهان خداوند به اصلاح دیگر نعمت تلنگر رو ازشون میگیرد و هی بیشتر غرق گناه میشودند چون اون تب و درد (سختی های زندگی)که در اصل آژیر هشدار هستند ازش گرفته شده.و انسانه قافل خیال میکنه خداوند ازش راضیه و بعد مدتی خداوند رو از یاد میبرد و کاملا غرق ثروته حرام و لذات ناپاک دنیوی شده و هیچ سختی خاصی هم در دنیا بهش داد نمیشود  ولی قافل ازینکه نعمته عظیم تب و درد یعنی نعمت تلنگر و هشدار برای متوجه شدنه خطا و به خود آمدن ازش گرفته شده و دیگر وقتی میفهمد که بسیار دیر هست.و منه رسول خدا که بلطف خداوند تاحدی بیشتر حقیقته عالم رو فهم میکنم ولی بعضی وقتا(بشوخی)میگویم نکنه این دنیا خواهان زیادی خواهان و مستکبران در دنیا چیزی می بینند یا میفهمند که منه رسول خدا درین دنیا نمی بینم !!! و اینو ملکوتیان بهم فهماندن که تمام زمینها و ثروتها و مقام های دنیارو هم بهم بدهند ارزشش رو ندارد که به عمد دلی رو بشکنم یا گناهی بکنم چه برسه بخوام بخاطر زمینها و ثروتهای عالم انسانه بیگناهی رو به عمد بکشم.بعد می بینم بعضی انسانهای در معنای حقیقی کلمه نادانه ابلح بخاطر بدست آوردن زمینها ثروتها و اعتباراته دنیوی بیشتر چه ظلمهای عظیمی که میکنند و چه انسانهای فراوانی میکشند بعد تازه به خاطر داشتنه این پستها و مقامات دنیوی پوچ از سر نادانیشان چنان جست و قیافه هم میگیرند که منه رسول خدا نمیدانم بهشون بخندم یا از سره دلسوزی بحالشان گریه کنم.آخه خیلی نادانی عجیب و عظیمیست و مثالی برای فهم عمقه فاجعه میزنم فرق خوشحالی که در یک پیروزی بازی گول یا پوچ با برادرتون بهتون دست میده با فرق پیروزیتون موقعی که نفر اول المپیک میشوید چقدره؟! بسیار بسیار بسیار اختلاف عظیم هست و دقیقا همون اختلاف است بین اینکه اگر شما در دنیا مقام و جایگاهی بالا داشته باشی تا اینکه در آخرت خوشنودی خداوند رو داشته باشی و مقام و جایگاهی بهت بدهند.پس ابدا مقام ها و پستهای دنیوی جوگیرتون نکند چون هیچ خبری نیست و بی ارزشند.مگر اینکه وظیفتو بدرستی انجام بدی و بسیار متواضع و مردم دار و خداترس باشید در غیر این صورت مقامات دنیا چیزی جز نکبت و بدبختی و عذاب در آخرت براتون نخواهند داشت..حکامی که بندیه نفسند وقتی ادعا میکنند فلان کشوره همسایه باید تسلیم خواستیه ما باشد و بعدش چون حرفشونو ثابت کنند و منیت و غرورشون رو نشکنن هزاران  انسان بیگناه رو میکشند و حکومتهای سرکش و زیادی خواهه  عالم که بخاطر بندگی نفسه سرکش و شیطان در حقیقت مفلوکان و بدبختانی در آخرت بیش نیستند بدانند اگر درد و سختی تحمله شکستنه نفسهای سرکشتان رو در دنیا بخودتون ندهید در آخرت با درد و عذابی بشدت بشدت بشدت فزاینده تر نفس و منیتتان رو  بزور خواهند شکست.که اگر سخترین درد دنیوی رو درد زایمان بدانیم و درد خود شکستنه نفس در دنیا رو به مانند درد یک آمپول کوچک بدانیم در مقابلش بزور شکستنه نفست در آخرت دردی هزاران برابر بیشتر از درد زایمان خواهد داشت.حکما و سرانه عالم این تذکرات و هشدارهای رسول خدارو بسیار جدی بگیرند هفته قبل بعد آن همه تذکر و هشدار و سرپیچی ازش خداوند گواه هست آیه105 سوره اسرا آمد که خداوند برای چندمین بار فرمود وظیفه ای جز بشارت به رحمت الهی و هشدار و بیم دادن از خشم خداوند ندارم پس ناراحت نباشم.آقای پوتین از سر دلسوزی پیامبرانه بهت میگویم تمامش کن و در صورت توبه حقیقی قسم یاد میکنه از تمام اعتبارات الهیم استفاده خواهم کرد و در درگاه الهی برایتان شفاعت خواهم نمود.فرعون که خود را خدا میدانست که سنگین ترین گناهان هست و آن همه جنایات کرده بود و هزاران بچه بیگناه رو سر بریده بود اگر در وقتش بحرفه برادرم موسی سلام لله میکرد و ایمان می آورد و توبه حقیقی میکرد یعنی حقیقتا از گناهانش قلبا پشیمان میشد و تلاش برای جبران میکرد و دیگر تکرار نمیکرد آنوقت آن هم بخشید میشد.پس تابع رسول خدا باش و تمامش کن آقای پوتین.این فرصت رو الان به عنوان رسول خدا برایتان تضمین میکنم ولی بدان  زود دیرمیشود

سلام.یگانه خالق عالم ولی و صاحب حقیقی عالم ذات اقدس الهی می باشد و وقتی حکومتی ادعای ولایتمداری دارد آنوقت حقیقتا باید پروردگار عالمیان رو همه کار بداند و فقط از خشم و بی توجهی او بترسد نه از خشم و بی توجهی هیچ مخلوق و حکومتی.و حقیقتا از نفاق(دورویی)بشدت دوری کنید که از منفورترین و مورد غضب ترین جنو انس در آخرت منافقین هستند.وقتی انسانی یا حکومتی در برابر بخشی از حکومتهای ظالم و جنایتها و زیادی خواهی آنها موضع سخت میگیرد حتی وارد جنگ میشود ولی در برابر تعدادی دیگر از حکومتها که بظاهر دوست یا هم نژاد یا هم مذهب یا هم پیمان او هستند در برابر ظلمه آشکار و جنایات و زیاده خواهی آنها موضع قاطع و صریح و محکم نگیرد و تازه بدنبال توجیح عملکردشان هم باشد این بدترین نوعه نفاق هست و این یعنی کیفیته ایمانه الهیشون نازلتر از حد ادعاشون هست پس حکما و علمای قومم و تمام حکومتهای موحد استکبار ستیز بدانند بواسطه ظلمه آشکاره ظالمان در اوکراین آزمونه عظیمی از آنها هم گرفته شد تا بدانند آیا ظلم ستیزی هاشون کاملا خالصانه از سر ایمان و یقینه الهیست یا نه از سر عادت و جزست و بعضی خواستهای نفسانی هم هست(و در ادعای تاریخی تبعیته کامل از منصوبان الهی هم این ضعف نشان داده شد) هوشیار باشید تمامه وقایعه دنیا بنوعی آزمونست.و حقیقتا از نزدیکترین جنو انس به غضبه خداوند در آخرت منافقانند.و این نکته مهم رو هم عرض کنم در قیامت وقتی پرونده اعمال انسان ها برای حسابرسی بازگشایی میشود بعضی انسانها می بینند در پروندشون خیراته  عظیمی ثبت شده در حالی که در دنیا چنین اعمال خیری رو درون حد انجام ندادن و بلعکسش هم صدق میکند می بینند معاصی عظیمی به پاشون ثبت شده در حالی که انجام ندادند.آن خیرات فراوانی که برایشان ثبت شده علتش اینست که اعمال خوبی رو انجام میدادند مثلا یک بچه بی سرپرست رو سرپرستی میکرده وسعش درین حد بوده ولی  حقیقتا دوست داشته و قصد داشته اگر درامد بیشتری میداشت صدها بچرو سرپرستی کند و آن وقت ثواب عظیمه صدها بچه در پرونده اعمالش ثبت شده...و آن فردی هم که می بیند معاصی عظیمی بپاش ثبت شده در حالی که بظاهر مرتکب نشده علتش اینست که مثلا فردی ظلم عظیمی کرده به دیگران و تو میدانی با عملش خونهای انسانهای بیگناه زیادی ریخته شده ولی چون پدر پسر یا دوسته توست یا چون نفعی بهت میرسونه ازش تبری نمیجویی یا حتی تاییدش میکنی آنوقت  تمام ظلمها و خونهایی که او ریخته به پای توهم ثبت میشود.و چه بد حالی خواهند داشت و چه نگون بخت هستند چنین انسانهایی در آخرت.پس خیلی مراقب باشیم چون در نزد خداوند بین ظالم و تایید کنندش فرقی نیست و بدانید وقتی ظلمی صورت میگرد محکوم کردن و بد دانستنه آن ظلم به تنهایی ابدا  کفایت نمیکند بلکه اصلش محکوم کردن آن ظالم یا ظالمان هست.و ابدا وسوسه شدن عذری قابل قبول برای گناهان نیست چون انسان عقل  فطرت نیروهای هدایت کننده همراه با اختیار دارد وگرنه در قیامت همه قاتل ها و گناه کاران میگویند شیاطینه جنو انس نفسه مارو وسوسه و تحریک کردن پس مسئولیت گناهانمون با آنهاست و بعد میگویند پس با اجازه ما میریم بهشت!!! و حقیقتا در آخرت بعضی انسانها میگویند کاش در دنیا بصورته گوسفندی پرنده ای خلق میشدیم یا هر مخلوقی بغیر از انسان چون فقط انسان هست که بخاطر عقلش و توانه روحیش که حده تعالیش انتها ندارد حسابرسی زیادی میشود.پس یکوقت غصه نخورید چرا فلان مخلوق مثلا گوسفند یا پرنده یا حشره خلق شده بلکه در آخرت قطعا بعضی انسانها بخاطر ضعف شدید در استفاده درست از ظرفیتهای بسیار عظیم و نامتناهی عقلی و روحیشون در آخرت در موقعه حسابرسی پروندشون آرزو می کنند ای کاش در دنیا جایه گربش با پرندش بود...و کلام آخر اینکه علما دیدند خداوند در پاسخ رسولش برای درخواسته اجازه نفرین برایه دفعه شره ظالمان در پنجشنبه هفته قبل چه آیه ای فرمود آیه82 سوره انبیا آمد و خداوند گواه هست شب قبلشم خوابی منطبق با مفهومه همین آیه دیده بودم.در طول تاریخ در زمانه پیامبرانه الهی جنگهای متعددی صورت گرفته و جبهیه ظلم دیده اگر واقعا عزمه ظلم ستیزی و پیروزی داشتند و تلاش میکردند دعای رسولانه الهی در حقشان به امر الهی مستجاب میشد و نیروهایی با دعای رسولانه الهی به امر خداوند بیاریشان می شتافتند و آنوقت ظالمان خیال میکردند بظاهر دارند مثلا با 10هزار انسان میجنگند در حالی که نیروهای عظیمتری در مقابلش صف آرایی کرده اند که البته قواعد آزمونه انسانهارو بهم نمیزنند ولی تا جایی که اختیار دارند بر توانه جبهه حق می افزایند.بطور مثال ممکن هست توان دقت و بورد صلاح های جبهه حق افزایش یابد و یا با القا عزم و توانه روحیشان بالا برود.پس دیگر حکومتها هم بدانند که اگر نفوسه آنها هم طغیان کند و هوسه تجاوز بسرشان بزند در حقیقت دلشان را نباید به محاسباته دنیویشون خوش کنند.و یاریگره جبهیه ظلم دیده نیروهای فرا مادی هم فقط نیستند چون فرشتگان بدونه ورود به کالبده مادی نمیتوانند در دنیای مادی عملی انجام دهند و فقط میتوانند با القا  هدایت کنند ولی جنیان  ماده هستند و در صورت اجابته دعای برگزیدگان الهی میتوانند با اذنه الهی در عالم ماده تاثیر مستقیم بگذارند.و نکتیه آخر به سرانه اوکراین توصیه اکید میکنم فقط قلبا به یاری پروردگار عالمیان دل خوشکنند و مبادا به اسیرانه روس ظلم کنند و مبادا به رنگین پوستان برای کمک رساندن تبعیض قائل شوند وگرنه از رحمت الهی دور خواهند ماند.-آقای پوتین تا بیشتر در باتلاقی از خون بیگناهان فرو نرفتی تمامش کن

با سلام.خطابه این هفته ام به رئیس جمهور چین به عنوانه رئیسه بزرگترین حزبه کومونیست در دنیاست.آنچه احساس میکنم که بخشیش حاصل القا ملکوتیان به منه رسول خداست اینست که متوجه شدم به پیام رسول خدا گوش فرا دادید.و این خودش نشان میدهد فطرته انسانی در درون شما تاحدی بیداره و تمایلاتی برای رسیدن بحق در وجودتان هست(وگرنه به گوش دادن به کلام رسوله خدا تمایلی نداشتید)و انسان در حقیقت تا وقتی زنده هست که فطرت و قلبه روحانیش حتی اندکی هم شده بیدار و زنده باشد که آنوقت بصورت خودآگاه یا ناخودآگاه با منبع هستی حتی شده ضعیف ارتباط میگیرد و هدایتهایی شاملش میشود.وقتی قلب جسمانی انسان از کار میفتد بدنبالش تمام جسم انسان هم از کار خواهد افتاد و بطور موقت در گورستان دنیا دفن میشود تا روزه رستاخیز.ولی وقتی قلبه روحانی انسان کاملا سیاه شود و از کار بیفتد باعث مدفون شدنه ابدیش در جهنم میشود.و انسان به این مرحله وقتی میرسد که به آموزهای فطری و هدایتهای باطنی که بر او رسیده اصلا توجه و عمل نکند و فقط مدام بندگی نفس کند و غرق گناه شود...البته شرایط انسانها در سرعت و میزانه سیاه شدنه قلبشون بسیار موثره.بطور مثال انسانی که در یک خانواده با اخلاق و خدامحور و بقول بنده در یک خانواده توحیدیه ناب تربیت و بزرگ شده و در کنار آموزهای فطری و هدایتهای ملکوتی آموزهای دنیوی درستی هم بهش رسیده دیگر آنوقت توقع خداوند ازش بالاتره و مثلا اگر او اهل توهین غیبت اذیتو آزار و سماجت بر دیگر گناهان باشد سرعته سیاه شدن قلبش بیشتر و میزانه توبیخش هم سنگینتر خواهد بود.و در ادامه عرض کنم که به نظر میاد برای بهبود شرایط خداباوران و ادیان الهی در چین  تا حدی تلاش کردید که امیدوارم تلاشتان بسیار بسیار بیشتر شود و با حداکثر قدرت تا جایی که توانشو و اختیارشو دارید تلاش کنید.و آمارهایی وحشتناک از سخت گیری و شکنچه و قتلو عام در چین خواندم  که بیشتر مربوط به مقابله با اهل مذاهب و دگر اندیشان بود که چقدرش واقعیت دارد یا چقدرش مربوط به زمانه شماست نمیدانم و حقیقتا به مبحثه سنگینه ظلم فرایه عقاید باید نگاه کرد.بنده به عنوانه رسول الهی از جانبه یگانه معبوده عالم که خالقه من شما و همیه عالمیان هست بهتون نوید این رو میدهم که اگر حقیقتا حقیقتا حقیقتا برای ظلم ستیزی تلاش کنید آن پرتویی که باعث شده با قلبه رسول خدا ارتباط بگیرید هرچند که شاید کم و اندک بوده باشد ولی میتواند قدرت بگیرد و به نوره توحید ختم شود و به عاقبت بخیری نزدیک شوید.و بثمر نشستنه این نوید الهی بستگی به تلاشه حقیقی شما برای ظلم ستیزی دارد و قطعا درین صورت دعای منه رسول خدارو هم پشتوانه خود خواهید داشت...و توصیه اکید بشما و همیه حکام جهان دارم که مبحثی که هفته قبل نشر دادم رو مرتب حداقل هفته ای  یکی دوبار بخوانید چون یقین بدانید آنچه بیان کردم خواسته پرودرگار عالمیان بود و خداوند این رو دوبار پشت هم بهم فهماند و مهر تایید زد و در پاسخ خداوند بهم دوبار پشت هم آیات روز حساب و برخورد با ظالمان مهر شد.انسان ذاتا نیاز به تذکر و گوشزد مدام بر نفسه خویش دارد و موحدان با توجه و عمل به آنچه هفته قبل بیان کردم میتوانند به عاقبت بخیری بسیار نزدیک شوند.سعی کردم عرایضم رو خلاصه کنم تا به روسیه بپردازم.در آخر به رئیس جمهور روسیه و دیگر حکامه عالم عرض کنم که فقط خواندنه کلام و فرامینه الهی رسول خدا و احترام بهش برای عاقبت بخیری کفایت نمیکند بلکه آنها مقدمه کار هستند بلکه تنها عمل به فرامینه الهی رسول خداست که می تواند سعادته اخروی بشر رو تضمین کند.و دلایله حمله رییس جمهور روسیه را شنیدم و عرض کنم اگر بهانه شمارو بخواهیم قبول کنیم که از فردا هر کشوری میتواند با همین بهانه به کشوری دیگر حمله کند و آنوقت سنگ رو سنگ بند نمیشود.و در پاسخ شما باید عرض کرد شما به اون دو منطقه جدایی طلب که مدعی شدید در معرض ظلم و نسل کشی قرار دارند و از شما  درخواسته کمک کردند  در صورت صحته ادعایشان چون هم مرز باهاشون هستید به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند براحتی میتوانستید با کمکهای مالی و آموزشی فراوان آنها رو در برابر ظلم وارده یاری کنید.ولی با این تصمیمه اشتباه و ظالمانتون شنیدم که در همین اولین روزه حمله حدوده 50 انسانه بیگناه در موشک بارانها و انفجارهای حاصلش کشته شدند و چون نیروهای کشته شده مهاجم نبودند فرقی بین نظامی و غیره نظامیشون نیست.و بعنوانه رسول خداوند دستور توقف جنگ که منجر به کشته شدنه انسانهای بیگناه فراوانی خواهد شد رو میدهم.و در صورت تخطی از فرامین رسول خدا علاوه بر وعده انتقام سخته الهی در آخرت ظالمانه لجوجه عالم رو به نفرینه رسول خدا هم تحدیدشان میکنم.البته بشدت نفرین برای رسولانه الهی سخت و سنگینه چون پیامبران الهی جز سعادت و عاقبت بخیری برای تکتک بشریت نمی خواهند و اصلا جز برای این نیامدند ولی نفرینه رسولانه الهی علاوه بر دنیا  زندگی ابده آن انسان یا قوم رو هم بکل نابود میکند.یاحق

سلام بر مادره عظیم شان و ظلم دیده ام حضرت زینب سلام لله.به عنوانه رسول خدا خطابم به حاکمانه موحده دنیاست و می دانم بخشی از حاکمانه دنیا میخوانند.درسته در چند صباحه کوتاهه دنیا اختیاراتی بهتان داده شده هست ولی امیدوارم جوه دنیا نگرفته باشدتان و اهل دنیا نشده باشید...و حاکمان موحد باید بدانند درسته حاکم هستند ولی یک حاکم و صاحبه بسیار قدرتمند و عادل و حسابکش خودشان دارند که صاحبه روز جزاست که باید بهش پاسخگو باشند.و حقیقتا آنروزه وعده داده شده که قطعا فرا خواهد رسید برای مطیعانه خداوند خوبانه دنیا چه زیبا روزیست و برای مطیعانه نفس ظالمانه دنیا چه سخت و بد روزی خواهد بود...پس بعنوانه رسول خدا عرض میکنم تمامه حاکمانه دنیا بصلاحشان هست تصمیمات و اعمالشان را منطبق با خواست و نظره حاکمه حقیقی و اصلیه تمام عالمه هستی ذاته مقدسه خداوند تنظیم کنند و موقعه گرفتنه هر تصمیم و هر امضا بجایه خواسته خود و دیگران خواسته پروردگار عالمیان رو اول بسنجند و فقط بدنبال انجام حق باشند آنوقت رضایته بجایه مردمه حقمداره خود رو هم جلب میکنند ولی اگر بعده سنجشه خواستهایشان فهمیدند منافع و خواستیه آنها ظلم به ملتها و انسانها و مخلوقاته دیگر رو بدنبال دارد آن تصمیم مورد رضای پروردگاره عالمیان نیست و دیگر قطعا تصمیمشان اگر برفرض امضای تک تک مردمشون هم داشته باشد باز هم باطل محسوب میشود.و بدانید اگر تمام مردم کشورتان هم بهتون رای داده باشند در آخرت هیچ کاری در دادگاه الهی براتیان نمی توانند بکنند و اگر بخاطر آنها یا به بهانه آنها ظلمی کرده باشید سر سوزنی از بار سنگینه گناهتون رو به گردن نخواهند گرفت.و به عنوان یک موحد میدانید که باید پیرویه فرامین رسولانه الهی باشید و از خواستهای نفستان اگر مغایر با فرامینه الهی بود نباید تبعیت کنید که این تنها راه رستگاریست.و به سرانه موحده  همه کشورها بخصوص رئیس جمهور روسیه و آمریکا و هم به تمام انسانهایی که هنوز فطرتی بیدار دارند عرض میکنم اگر بدستور شما قطره خونی به ناحق ریخته شود یا حتی دلی به ناحق بلرزد در آخرت بشدت بازخواست و بشدت بهتان سخت گرفته خواهد شد.و در هیچ حالتی هیچ حکومت و ملتی اجازه تهاجم برایه جنگ با حکومت و ملته دیگری رو ندارد مگر در پاسخ به تهاجمه دشمن و بقصده دفعه تهاجم و فتنیه دشمن آن هم با حفظه شرایطش آن هم فقط در جبهه جنگ. و قطعا شروع کننده جنگ در آخرت توبیخش بالاتر هست ولی هرکدوم از طرفین جنگ که زیاده روی کنند و بناحق خونی بریزند و جبران نکنند انتظار آخرته بسیار سختی رو داشته باشند...و پرتابه هرگونه راکت و موشک به سمت محله زندگی افراد غیر نظامی هیچ توجیهی ندارد.و فردی که به اسم خدا راکتی پرتاب میکند اگر از حکومتی بخاطر ظلم و جنایاتش تنفر دارد به مردش چیکار دارد؟!! آن راکدی که پرتاب میکند وسط شهره ممکن جانه انسانهای بیگناهی رو بگیرد یا اگر مردمه غیر نظامیشون هم مقصر میداند تقاصه جرمشان کشته شدن نیست.و طرف مقابل هم حق ندارد به بهانه چند راکت که اکثرا بی ثمر هستند جنگی شروع کند و با شلیکه دها و صدها موشک بخاطره عمله یک نفر یا گروه اندکی زندگی و جانه صدها و هزاران نفر رو به خاکو خون بکشاند.و بدانید در آخرت افرادی که در جنگهایتان کشته شده اند (یا اعدام کردید) به مسیحی یهودی مسلمان و... یا بی دین ووو تقسیم بندی نمیشوند بلکه به مظلوم و ظالم و بیگناه و گناه کار تقسیم میشوند.و بشدت بدبحالتان که اگر داخلشان افراد مظلوم و بیگناه باشند.از ریختنه خون مظلوم و لرزاندنه دلش و بلند کردنه آهش بشدت بترسید بسیار بترسید بسیار بسیار بسیار...حقیقتا بعضی وقتها بنظرم میاد سرانه بعضی حکومتها بدروغ ادعای بندگی خدا رو میکنند بلکه در عمل نشان میدهند بیشتر بنده مخلصه نفس و شیطانند و چنان نفسشان وقیح و قلبشان سیاه شده که دیگر از انتقام سخته الهی هم نمیترسند که امیدوارم چنین حکامی بسیار اندک باشند یا با بخود آمدن جمعشان بسیار اندک شود.بازم تاکید میکنم در جنگهایتان بسیار بسیار بسیار احتیاط کنید چون حقیقتا به ازای هر قطره خونی که بناحق بریزید در آخرت بشدت بهتان سخت گرفته خواهد شد و دیگر در اونجا خبری از خدمو حشمو محافظو ماشینهای ضد گلوله و ارتشتان نیست و آنجا قاضی فقط جانه جانان پروردگار عالمیان هست و در روزه محشر فقط اراده الهی حاکم هست و خداوند هر ظلمی که به عمد به بندگانش کرده باشید و استغفار و جبران نکرده باشید تلافی میکند  و جهنم رو از ظالمانه وقیح پر خواهد کرد که چه بد و بد و بد جایگاهیست...پس تا دیر نشده بخودتان رحم کنید و بر نفسهای خود افسارهای ضخیمی بزنید و بدانید نفسه سرکشتان دشمن ترینه دشمنانه شماست و در صورته مهار نکردنش انسانهارو به درکاته جهنم میکشاند.آنچه بعنوانه رسول خدا بیان کردم منطبق با خواسته پروردگار عالمیان هست پس همیشه در جلوی چشمهایتان قرارش دهید.و موظفید برای حاکمان دیگر هم بیان کنید.تابعه فرامینه الهی رسول خدا باشید تا رستگار شوید.و رسولانه الهی مشتاق به هدایت و عاقبت بخیری همیه عالمیان هستند و تشرهاشونم به قصده هدایته.بزودی به عنوان رسول خدا بر مبنای پاسخهای دقیق خداوند درباره اسرائیل صحبت خواهم کرد.یاحق

سلام.عزیزانه من اهل دنیا نبودن نکه در دنیا تلاش نکنی علم آموزی نکنی نه بلکه اهل دنیا نبودن یعنی اولویتت دنیا نباشد بلکه تلاش بکن ولی اصلا نتیجه ای که در دنیا بهت میدن برات مهم نباشه تلاشتو بکن شد شد نشد نشد.حقیقتا دنیا نسبت به ظرفیت و بزرگی روحه انسانی کوچکتر و زودگذر تر ازون چیزی هست که بخوای خیلی جدیش بگیری.جدیش بگیر در حده یک بازی دوستانه تو بازی دوستانه مهم اینکه قواعد بازی رو رعایت کنی وگرنه بردو باخت تو بازی دوستانه (یعنی در دنیا) برات نباید اصلا مهم باشه و فقط باید سعیتو بکنی همین. یعنی تو بازی دوستانه هم میدویی نفس نفس هم میزنی  حتی زمینم میخوری حتی تکلم میزنی ولی در آخر نتیجه داخل زمین(دنیا) برات اصلا مهم نیست.بلکه نتیجه بیرونه زمین(آخرت) یعنی خوشحالی و فرح بخشی به تماشاچیان و اون مالی که با فروش بلیط برای نیازمندان جمع کردی برات مهمه.به زندگی دنیام دقیقا باید با این دید نگاه کنی و در دنیا فقط کسب رضایته خداوند اولویت و معیاره سنجشت باشد و غصه چیزی جز کسب رضایت خداوند رو ابدا نخور اگر در دنیا حقیقتا این چنین زیستی به عنوان رسول خدا وعده میدهم که در آخرت از مقربان درگاه الهی خواهید بود.و به آن دست از موحدان و اهل الهیات و عرفان که فقهیات رو رد و پایبند احکام الهی نیستند این رو عرض کنم یک سری احکام متعدده الهی صراحتا در قرآن بیان شده مثل احکام بعضی حلالو حرام ها احکام ارث روزه محرمیت حج و موارد دیگر.پس خیلی از احکام نصه صریح قرآنن یا بعضی اعمال صراحتا در قرآن بهشون پرداخته شده که اکثرا در ادیان الهی دیگر هم واجب بودند مثل نماز روزه اینها کاملا حق هستند.ولی درسته وروده بعضی اعمال اندکی در دین الهی توسط فقها بوده که فقط برمبنای بعضی برداشتهای شخصی  به دین الهی چسبانده شده که دربارش بعدا صحبت خواهم کرد.وگرنه منه رسول خدا از ابزار و نبردبان بسیار قدرتمند و مستحکمه احکام الهی مانند نماز و روزه بسیار بهره بردم...و مثاله بارزش اینکه بنده تا حدود 2سال پیش قبل رسالتم آن زمان مدتها نمازه شبه کوتاه میخوندم یعنی یکربع قبل نماز صبح پامیشدم و سریع 3رکعت کوتاه میخوندم.ولی از حدود 2سال پیش که خداوند بر بنده حقیرش منت نهاد و بعنوان رسولش برگزید به ناگاه (با هدایت ملکوتیان)یک تحوله اساسی در خواب و شیوه ادای نماز شبم اتفاق افتاد که یکی از نشانهای حقانیته رسالتم هم هست چون نماز شب فقط بر تمام پیامبران و منصوبان الهی واجب هست و تنها وجه تمایزه آشکاره اعمالشان با دیگران هست.و منی که قبلش فقط یکربع قبل نماز صبح زودتر بیدار میشدم و اونم فقط یک نماز شب کوتاه میخواندم ولی از حدود دوسال پیش که به خواسته الهی به علما و حکما به عنوانه رسول خدا شناسانده شدم مرتب بلطف خداوند از حدود ساعت 2.30 نصف شب بیدار میشوم برای خواندنه نمازه شبه کامل و قرآن و دعا و دیگر بیدارم تا ظهر که کمی بخوابم.و این تغییره بسیار محسوسی در زندگیم از حدود 2سال پیش هست که دقیقا مصادف با شروع رسالتم بود و چون نماز شب بر رسولان الهی واجبه پس خودش یکی از نشانهای متعدده حقانیت رسالته الهیم هست.پس نماز ارزش عظیمی در درگاه الهی دارد.و یک نشانه حقانیته دیگره این ابزاره عظیم و والا مقام اینکه چند ماه قبل بعده حدوده 15 ماه مرتب بیدار شدنم در حدوده  ساعته 2ِ.30 صبح برای اولین بار حدود 45دقه دیرتر پاشدم که باعث شد بشدت ناراحت بشم و خودم رو بسیار شماتت میکردم چون فکر کردم حتما خبطی کردم و پروردگار عالمیان ازم ناراحته و سریع استغفار کردم و آنن بعد چند دقیقه استخاره ای گرفتم که خداوند گواه هست که علما هم دیدند دقیقا آیه20 سوره مزمل آمد که پروردگار عالمیان میفرماید رسول ما میدانیم نیمی از شب را برای خواندن نماز شب بیدار میشوید و چون نمیتوانید دقیق زمان رو انداره بگیرید اگر تاخیری هم داشتید بهتان سخت نمیگیریم و گناهی برایتان نیست.پس فریضه نماز در درگاه الهی جایگاه و شأن بالایی دارد و فقط آن ظاهر و چند کلمه ای که بیان میکنیم نیست بلکه حقیقتا حقیقت و باطنه بسیار نورانی والایی دارد و غذایه بی نظیری برای  روح هست و میتواند بسیار تعالی بخش باشد. و در آخر عرض کنم و علما دیدند بعد نشر مبحثه هفته قبلم مثل هفتهای قبلش خداوند چه پاسخهای دقیقی به رسولش فرمود.خوده بحثم که درباره اهل کتاب بود و در آیاته استخاره ای که روز بعدش گرفتم دقیقا همون مفهوم بیان شد و دقیقا همون عباراته کلیدی بحثم عینن مهر شد.و بعدشم یک توضیحاتی درباره اهل کتاب نوشتم و جزییاتش رو برای علما فرستادم و دقیقا بعدش در پاسخه خداوند به عبارته اهل کتاب و هم عبارته آشکار کردنه حق توسط رسولانه الهی  اشاره شد و خداوند فرمود بعد فاصله ای میان پیامبران رسول ما آمد تا حقایق را بیان کند که علما پاسخه خداوند رو با جزییات کامل دیدند.و باعث شد یک توضیحاتی درباره نشانهای الهی رسالتم و علت فرستادنه پیامبران الهی بیان کنم و برای علما فرستادم و  باز هم به وظیفه اصلی رسولانه الهی یعنی جدا کردنه حق از باطل اشاره  کرده بودم و بعدش از خداوند برای نشره عمومیش هم اجازه خواستم و خداوند گواه هست این بار هم  دقیقا پاسخی دیگر با همون مفاهیم و با قیده دوباره عبارته جدایی حق از باطل آمد و تمام رو علما با جزییات کامل و غیره قابل انکار دیدند.و دوسال پیش بعده شناسانده شدنم به علما از خداوند درباره وظیفه الهیم سوال کرده بودم که خداوند فرمود وظیفم جدا کردنه حق از باطل هست و عینن این عبارت مهر شد.و در بحث هفته قبلم به خواست خداوند حسلام.عزیزانه من اهل دنیا نبودن نکه در دنیا تلاش نکنی علم آموزی نکنی نه بلکه اهل دنیا نبودن یعنی اولویتت دنیا نباشد بلکه تلاش بکن ولی اصلا نتیجه ای که در دنیا بهت میدن برات مهم نباشه تلاشتو بکن شد شد نشد نشد.حقیقتا دنیا نسبت به ظرفیت و بزرگی روحه انسانی کوچکتر و زودگذر تر ازون چیزی هست که بخوای خیلی جدیش بگیری.جدیش بگیر در حده یک بازی دوستانه تو بازی دوستانه مهم اینکه قواعد بازی رو رعایت کنی وگرنه بردو باخت تو بازی دوستانه (یعنی در دنیا) برات نباید اصلا مهم باشه و فقط باید سعیتو بکنی همین. یعنی تو بازی دوستانه هم میدویی نفس نفس هم میزنی  حتی زمینم میخوری حتی تکلم میزنی ولی در آخر نتیجه داخل زمین(دنیا) برات اصلا مهم نیست.بلکه نتیجه بیرونه زمین(آخرت) یعنی خوشحالی و فرح بخشی به تماشاچیان و اون مالی که با فروش بلیط برای نیازمندان جمع کردی برات مهمه.به زندگی دنیام دقیقا باید با این دید نگاه کنی و در دنیا فقط کسب رضایته خداوند اولویت و معیاره سنجشت باشد و غصه چیزی جز کسب رضایت خداوند رو ابدا نخور اگر در دنیا حقیقتا این چنین زیستی به عنوان رسول خدا وعده میدهم که در آخرت از مقربان درگاه الهی خواهید بود.و به آن دست از موحدان و اهل الهیات و عرفان که فقهیات رو رد و پایبند احکام الهی نیستند این رو عرض کنم یک سری احکام متعدده الهی صراحتا در قرآن بیان شده مثل احکام بعضی حلالو حرام ها احکام ارث روزه محرمیت حج و موارد دیگر.پس خیلی از احکام نصه صریح قرآنن یا بعضی اعمال صراحتا در قرآن بهشون پرداخته شده که اکثرا در ادیان الهی دیگر هم واجب بودند مثل نماز روزه اینها کاملا حق هستند.ولی درسته وروده بعضی اعمال اندکی در دین الهی توسط فقها بوده که فقط برمبنای بعضی برداشتهای شخصی  به دین الهی چسبانده شده که دربارش بعدا صحبت خواهم کرد.وگرنه منه رسول خدا از ابزار و نبردبان بسیار قدرتمند و مستحکمه احکام الهی مانند نماز و روزه بسیار بهره بردم...و مثاله بارزش اینکه بنده تا حدود 2سال پیش قبل رسالتم آن زمان مدتها نمازه شبه کوتاه میخوندم یعنی یکربع قبل نماز صبح پامیشدم و سریع 3رکعت کوتاه میخوندم.ولی از حدود 2سال پیش که خداوند بر بنده حقیرش منت نهاد و بعنوان رسولش برگزید به ناگاه (با هدایت ملکوتیان)یک تحوله اساسی در خواب و شیوه ادای نماز شبم اتفاق افتاد که یکی از نشانهای حقانیته رسالتم هم هست چون نماز شب فقط بر تمام پیامبران و منصوبان الهی واجب هست و تنها وجه تمایزه آشکاره اعمالشان با دیگران هست.و منی که قبلش فقط یکربع قبل نماز صبح زودتر بیدار میشدم و اونم فقط یک نماز شب کوتاه میخواندم ولی از حدود دوسال پیش که به خواسته الهی به علما و حکما به عنوانه رسول خدا شناسانده شدم مرتب بلطف خداوند از حدود ساعت 2.30 نصف شب بیدار میشوم برای خواندنه نمازه شبه کامل و قرآن و دعا و دیگر بیدارم تا ظهر که کمی بخوابم.و این تغییره بسیار محسوسی در زندگیم از حدود 2سال پیش هست که دقیقا مصادف با شروع رسالتم بود و چون نماز شب بر رسولان الهی واجبه پس خودش یکی از نشانهای متعدده حقانیت رسالته الهیم هست.پس نماز ارزش عظیمی در درگاه الهی دارد.و یک نشانه حقانیته دیگره این ابزاره عظیم و والا مقام اینکه چند ماه قبل بعده حدوده 15 ماه مرتب بیدار شدنم در حدوده  ساعته 2ِ.30 صبح برای اولین بار حدود 45دقه دیرتر پاشدم که باعث شد بشدت ناراحت بشم و خودم رو بسیار شماتت میکردم چون فکر کردم حتما خبطی کردم و پروردگار عالمیان ازم ناراحته و سریع استغفار کردم و آنن بعد چند دقیقه استخاره ای گرفتم که خداوند گواه هست که علما هم دیدند دقیقا آیه20 سوره مزمل آمد که پروردگار عالمیان میفرماید رسول ما میدانیم نیمی از شب را برای خواندن نماز شب بیدار میشوید و چون نمیتوانید دقیق زمان رو انداره بگیرید اگر تاخیری هم داشتید بهتان سخت نمیگیریم و گناهی برایتان نیست.پس فریضه نماز در درگاه الهی جایگاه و شأن بالایی دارد و فقط آن ظاهر و چند کلمه ای که بیان میکنیم نیست بلکه حقیقتا حقیقت و باطنه بسیار نورانی والایی دارد و غذایه بی نظیری برای  روح هست و میتواند بسیار تعالی بخش باشد. و در آخر عرض کنم و علما دیدند بعد نشر مبحثه هفته قبلم مثل هفتهای قبلش خداوند چه پاسخهای دقیقی به رسولش فرمود.خوده بحثم که درباره اهل کتاب بود و در آیاته استخاره ای که روز بعدش گرفتم دقیقا همون مفهوم بیان شد و دقیقا همون عباراته کلیدی بحثم عینن مهر شد.و بعدشم یک توضیحاتی درباره اهل کتاب نوشتم و جزییاتش رو برای علما فرستادم و دقیقا بعدش در پاسخه خداوند به عبارته اهل کتاب و هم عبارته آشکار کردنه حق توسط رسولانه الهی  اشاره شد و خداوند فرمود بعد فاصله ای میان پیامبران رسول ما آمد تا حقایق را بیان کند که علما پاسخه خداوند رو با جزییات کامل دیدند.و باعث شد یک توضیحاتی درباره نشانهای الهی رسالتم و علت فرستادنه پیامبران الهی بیان کنم و برای علما فرستادم و  باز هم به وظیفه اصلی رسولانه الهی یعنی جدا کردنه حق از باطل اشاره  کرده بودم و بعدش از خداوند برای نشره عمومیش هم اجازه خواستم و خداوند گواه هست این بار هم  دقیقا پاسخی دیگر با همون مفاهیم و با قیده دوباره عبارته جدایی حق از باطل آمد و تمام رو علما با جزییات کامل و غیره قابل انکار دیدند.و دوسال پیش بعده شناسانده شدنم به علما از خداوند درباره وظیفه الهیم سوال کرده بودم که خداوند فرمود وظیفم جدا کردنه حق از باطل هست و عینن این عبارت مهر شد.و در بحث هفته قبلم به خواست خداوند حقایق مهمی رو روشن کردم و 2بار در پاسخ خداوند بهش اشار شد.یاحق

سلام بر بنده صالح و مخلصه خداوند امام محمد باقر-چند وقت پیش حرفهایی از بعضی مبلغانه کج فهم شنیدم که از اوج بلاهت شگفت زده شدم!!! عزیزان اگر جایی دیدید مبلغی حرفهایی از خودش به اسم دین داره بهتون میگه و بهت میگه ظلم کن بدون آن قسمته دینت تحریف شده یا داره میشه و حرفاش جزوه دین قطعا نیست چون ظلم کردن اکیدا  از جانب خداونده نهی شده.آیا یک بهایی موحد هست یا نیست؟بله هست پس چرا برخورد بعضی از شیعیان با آنها بدتر از برخوردشون با یک بی خدا کومونیست و شیطان پرست گاو پرست و غیره  هست و بهشون علنن ظلم میکنند از توهین و ضربو شتم و زندان شنیدم تا حتی کشتن که قبلا بنظر انجام میشده.که امیدوارم حقیقت نداشته باشد.شما میخای با یک گروه موحد دوستی نکنی نکن معامله نکنی حق تحصیل ندی دانشگات راه ندی که خوده این اعمال باطل و ظلمه ولی ولی ولی حق نداری فحاشی کنی بزنی بکشی ابدا حتی نسبت به کومونیسته بی خدا و غیرشم حق ظلم نداری نسبت به هیچ مخلوقی نداری از مورچش بگیر تا سگش تا انسانش از ظلمو ستم بر هزر باشید و از خشم خداوند بسیار بترسید.بعید میدونم بهاییان در ایران جرأت تبلیغ داشته باشند و حتی اگر براتون یقین شد اول تذکر و در صورت تکراره مکرر میشه نهایته نهایت به تبعید برسه ولی حق کوچکترین ظلمی ندارید.اینو بعنوان رسول خدا عرض میکنم اگر موحد بودی و در طول زندگیت به خودت و دیگران ظلم نکردی قطعا عاقبت بخیری.ولی اگر مسلمان مسیحی یهودی بسیار متعصب هم بودی ولی اهل ظلم هم بودی و از زبون و اعمالت دیگران در عذاب بودن اون دین داریت بدردت نمیخوره.موحد حقیقی انسانیست که قلبا حقیقتا به این حقیقت رسیده که خداوند ناظر بر ماست و از هر ظلمی که تمام گناهان مصداق ظلم به خود یا به دیگران هستند دوری میکند چنین انسانی موحد واقعیست پس یک موحد واقعی قطعا به اصول و چارچوبه اخلاقی پایبند هست.و وقتی یک بهایی معتقد (یا هر موحدی چه شیعه چه سنی و...)حاظر نمیشه یک دروغ که گناه میدونه بگه تا جان خودشو نجات بده یا با یک دروغ  از بسیاری از اذیتو آزارها خلاص بشه ولی نمیگوید (که البته جای بحث دارد)پس قطعا گناهای بزرگترو هم انجام نمی دهد.چون انسانی که اهل گناه باشد غرق دنیاست و حاظره هرکاری بکند تا جونشو نجات بده و یکی که هیچ میلیونها دروغ هم میگوید و حتی از ترس به هزار گناه نکردشم اعتراف میکند.ولی انسانه موحدی که حاظر نیست که یک دروغ هم بگه تا جونشو نجات بده(چون با یک تبری جستن زبانی خلاص میشدن) این یعنی قطعا اون فرد هر دینی داشته باشد انسانیه که اهل آن گناهان و کثافت کاری هایی که بهشون تهمت زده میشود نیست.البته بنده رهبر و عقایدشون رو بعنوان یک پیامبر الهی و دینه الهی جدید تایید نمیکنم. ولی چون مثل صدها فرقه دیگر همینکه موحد هستند و از گناه تبری میجویند باطل محسوب نمیشوند.و نکته مهم اینجاست اگر گناه نمی کنند  فقط بخاطره رضای پروردگار عالمیان هست چون معتقدند در محضره پروردگار عالمیان هستند و فقط بخاطر رضای او گناه نمیکنند ولی اگر بمانند بعضی از شیعیان امروزی بخاطر دله منصوبان الهی گناه نمیکردند آنوقت بوی شرک و ناخالصی بلند میشد و در صورت هدایت نشدن مورد خشم منه رسول خدا قرار میگرفتند.و بهایی ها چون معتقد به حقانیته پیامبران الهی هستند هیچ فرقی با فرقه های موحده دیگر برای منه رسول خدا ندارند و ممکنه درونه خودشون دارای گرایشها و عقاید مختلفی باشند.و حکومت موظف به حفظ آبرو مال و جانه تمام ایرانیان و شهروندانش بخصوص موحدان هست.حقیقتا این رفتاری که بخشی از بوداییان میانمار با مسلمانان دارند که هیچ حقی برای زندگی تحصیل کار و کلا حیاتشون قائل نیستند یعنی از یک حیوان که حق هایی براش قائلند مسلمانان رو پایینتر میدانند بخشی از شیعیان هم همین رفتارو با بهاییان دارند که حتی حق ندارند این رفتارو با بوداییان داشته باشند چه برسه با یکتا پرستان که  شریکان و خدایگان و واسطهای زمینی از جنس خشتو گل برای پروردگار عالمیان قائل نیستند.و متاسفانه می بینم  بعضی علمای فرقهای موحد برای کوبیدن هم به دروغ  و کلامهای بی پایه متوسل میشوند و این رو همه موحدان عالم بدانند بعنوانه رسول خداوند عرض میکنم در حال حاظر هیچکدام بر دیگری برتری خاصی ندارید که بخواهید هم رو موعظه یا نفی کنید بلکه متاسفانه همیتان  کمو بیش شرک و باورهای باطل و ظلم بمرور زمان در عقاید و اعمالتون رسوخ کرده و نهادینه شده.و به عنوانه رسول خدا عرض میکنم معیاره حقگراییی موحدان از نظره رسولانه الهی 2 اصل هست 1.پایبند بودن به حدود الهی(دوری از گناه و ظلم) 2.دوری از شرک در عقاید و هر موحدی به این درجه رسید یقینن ایمان و دینش برگرفته از ادیان الهیست  و قطعا چنین انسانهایی منصوبین الهی رو احترام میکنند و با داشتنه شرایطی که عرض کردم دیگر اسم آیینشان هرچه باشد رستگار میشوند.و بعنوان رسول خدا عرض میکنم تمام گروها و فرقهای موحدی که معتقد به پیر و مرشد و امثالهم هستند مانند معتقدان به ولایت فقیه یا  دراویش یا معتقدان به بابیت و...در صورت موحد بودن و باتقوا بودن و شرکزا نبودنه عقایده مریدشان یعنی آن ولی و رهبره قوم بعنوانه یک رهبر دینی میتواند محسوب شود.و در صورته شناسانده شدنه رسول خدا بر او تبعیت از رسول خدا بر او واجب هست.بازم تکرار میکنم فقط پیامبران آمدن انسانه خدا محوره با تقوا بسازند یعنی هم در عقیده و هم عمل خدامحور باشد.و کاملترین ابزار رو برای این کار آخرین دین الهی یعنی اسلام ناب(که آغشته به شرک و ظلم نشده) دارد.آنچه بیان کردم مورد تاییده پروردگار عالمیان هست.تابعه فرامینه الهی رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

عزیزان خداوند به ستایش و عباداته ما نیازی ندارد ولی ما کاملا از نظر روحی برای تعالی روحمان به یاد و عبادت و اطاعت و ستایش منبع هستی پروردگار عالمیان نیازمندیم و عباداته واجب تمرینی هستند برای عبد شدن و مسلما هر موحدی به همان اندازه ای که بنده حقیقی خداوند باشد و از گناه دوری کند قربه الهیش تعیین میشود.و بسیار سخته انسانی بدونه تمریناتی(عباداته واجب) که پروردگارش بر مبنای حکمتش بر انسان واجب کرده بتونه بر نفسش افسار ضخیمی بزند و خلوصش رو حفظ کند.و نکته مهم اینکه موحدان اگر هرچیزی رو که فطرتن و عقلا میفهمند حق یا باطل هست رو در دنیا رعایت کنند آنوقت برای موارد معدودی که حقیقتا نمیفهمیدن و رعایت نمیکردند بهشان در آخرت سخت گرفته نمی شود.مثلا یک بانو شاید فطرتن نفهمه چرا باید موهاش کامل پوشید باشد ولی فطرتا میفهمه با آرایش غلیظ و تند و پوشش نامناسبه اندامی یا نیمه عریان نباید در محافل عمومی بیاد و اگر رعایت کند و از گناهانی که عقلا و فطرتا میفهمد که درصد بسیار بالایی میشوند حقیقتا سعی کند دوری کند آنوقت قطعا برای مواردی که حقیقتا نمیفهمیده و بر فرضه گناه بودنشان بهش سخت گرفته نمیشود.محال انسانها سره بد بودنه بیش از 90درصده گناهان اختلاف داشته باشند و چونه بزنند دزدی. تمسخر. اذیت .بدگویی. تهمت .فحاشی. رابطه آزاده جنسی بدون تعهد ووو...و  بهترین مثال برای فطرته انسان میدونید چی عزیزان؟ غذا و کیکای نیمه آماد هست که با کمترین تلاشی آماده میشوند آموختهای فطری هم جوریه که انگار به انسان قبل تولد و ورود به دنیا درسو یعنی حقیقته  زشتی ها و خوبی ها رو  آموختند و در دنیا فقط کافی با یک تلنگر یادش بیاد.مثل فردی که طی فصل درسو قبل شروع امتحانای پایان ترم کامل خونده و حالا شب جلسه آزمون با کمترین مرور و با یک نگاه کردنه کوتاه تمام درس یادش میاد.ولی اگر از قبل درسو بلد نباشه سر جلسه آزمون(دنیا)چیزی یادش نمیاد.پس بطور فطری انسان درسشو از قبله ورود به دنیا بلده و در دنیا فقط یک تلنگر و مرور کوچیک میخاد تا بدو خوبو تشخیص بدهد و همین اثبات میکند ما معلمی و خالقی داشتیم که قبله جلسه آزمونه دنیا درس و قواعده کار رو بما یاد داده و ما  فقط باید سعی کنیم با کنترل نفسانی و کمی تدبیر و تفکر بهترین جوابهارو در جلسه امتحان(دنیا) ثبت کنیم.و این رو هم عرض کنم ضد ترین فرد با دیانت و معنویت که برفرض خودش از نظر اخلاقی و پوششی ولنگار باشد ولی اگر دختر و پسرش مومن و نماز خون باشند و دخترش اهل پوشش مناسب باشد منظورم چادر نیست منظورم داشتنه یک پوشش متعارفه مناسب و کامل هست اونوقت قطعا خیلی بیشتر قلبا راضیه از بچهاش تا اینکه بچهاش مثل خودش اخلاقا و پوششن ولنگار باشند.و این علتش بیداری فطرته اون مادر یا پدره که هنوز کاملا  خاموش نشده.چون انسانها فطرتا به نیکی ها و پاکی ها گرایش دارند چون از بهشت که پاکی و خیره مطلق هست آمدیم و منزلگاه اصلی ما آنجاست.البته این دنیا بشدت هوشمنده و اهل دنیارو مشغول خودش میکند و  بنسبته بندگی دنیاشون بیشتر در خودش غرقشون میکند و بر عکس اهل آخرت و خداجویان رو رشد میدهد و به بالا پرتاب میکند.و تمام اولیای الهی بواسطه آزمونهای همین دنیا روحشان تعالی یافته و مقرب درگاه الهی شدند.و در آخر برای فهم حقیقته نفسه سرکش مثالی میزنم یک نفر دزده حرفه ای هست و یک موقعیته مناسب دزدی از یک فروشگاه براش پیش میاد ولی عقلش میگه اقدام نکن بسته دیگه ثروته زیادی تا الان از راه دزدی جمع کردی و دیگه نیاز نداری و این بار ممکن گیر بیفتی و زندانی بشی و مالای دزدیت تا الان همه ضبط بشه ولی یک نیرویی از درونش حرف عقلو قبول نمیکنه و شروع به دزدی میکنه و در حین دزدی یک موقعیتی براش پیش میاد که باید یک فروشنده یا نگهبانو مجروح کنه ولی احتمال میده شاید مجروحیتش باعث نقص عضو تا اخر عمر برای طرف بشه و یک آن رحم میکند و اینجا داره نیرویی که اصطلاحا قلب میخانیم حکم میکند.پس مواقع زیادی پیش میاد که عقل و قلبه انسان حکمی خلاف خواستیه نفس میدن و اگر مدام در مواقعی که خواسته نفس با خواستیه عقل و قلب فرق دارد بخواسته نفس عمل کنیم کمکم عقل انسان ذایل و قلبش سیاه میشود و بکل دیگر مطیعه نفس میشوند و  بمرور اون نفس سرکشتر و  و یاغی تر میشود و در آخر ممکن از انسان یک موجوده بی قید و بی حیا یا خلافکاره تابعه کامل نفس بسازد.حقیقتا هرچقدر انسانها در دنیا برای تربیت و تعالی تفسشون تلاش کنند در آخرت می فهمند که بهترین کار رو کردند و کاملا به هدف زدند.هفته بعد درباره اختلاف موحدان صحبت خواهم کرد و به بهاییت هم خواهم پرداخت و بعنوان رسول خدا حق رو آشکار و خواست و حکم الهی رو بیان خواهم کرد.یاحق

درباره اهمیت گناه نکردن چند جمله عرض کنم که کلامه تمام پیامبران و منصوبان الهیست. موحد حقیقی یعنی انسانی که هر لحظه خداوند رو حاظر و ناظر بر افکار و گفتار و اعمال خود بداند پس هرچه انسانی موحدتر و خداجوتر باشد کمتر گناه میکند یعنی کمتر عملی که بر خلافه خواسته خداوند هست انجام میدهد.و فطرتا و عقلا  گناهان برای انسان قابله تشخیصند و از کتابهای الهی و کلام منصوبانه الهی هم قابله فهمند و بغیر از این جنبه مهم جنبه دیگره اهمیت گناه نکردن این هست که هرگناه یعنی در حقیقت بندگی نفس و شیطان.پس هرگناه در حقیقت نوعی شرک هست و اگر گناه کردن هی به عمد ادامه داشته باشد مثل غیبت تهمت بدگویی فحاشی دروغ دزدی ربا مردم آزاری ووو ادامه دار باشد و بموقع توبه و جبران نشود که افرادی که لجاجت و استمرار به گناه دارند اکثرا موفق به توبه نمیشوند آنوقت کیفیت و نمره توحیده یک موحد رو بشدت در آخرت کاهش می یابد و حتی توحیدشو زیر سوال می برد که چطور ادعای موحد بودن میکنی ولی در محضر الهی جلوی دیدش بعمد و مکرر خلافه خاستشو بیان میکردی و انجام میدادی!!! پس موحد بودن یعنی ایمان به ذات اقدس الهی فقط به یک شهادتینه قلبی نیست بلکه در عمل آن به آن باید بهش ملتزم باشیم تا در آخرت موحد واقعی محسوب بشیم.و این نکته مهم هم عرض کنم در آخرت یک انسان نیکوکار که حقیقتا موحد و تسلیم خداوند بوده منتظر هست که مجالس عبادی و غذاهای زیاد و جهیزهای فراوانی که برای فقرا داده و مجالسی که برای فقرا گرفته برایش نمایش داده بشود و می شود و نمرات بسیار خوبی ازین بابت دریافت میکند ولی گناهانه اندکی هم دارد که حسابرسی میشود و نمرات اعمال خیرش بخاطر تعدد فراوان بالاتر هست و راهی فردوسه برین می شود.ولی نکته مهم اینجاست که در آخر بهش گفته میشود اگر هیچکدوم ازین اعمال فراوانه نیک رو انجام نداده بودی ولی بجاش گناهانت نبود قرب الهیت و جایگاهت در بهشت به مراتب بالاتر بود چون گناه نکردن در اکثر مواقع خلوصش بالاست یعنی فقط بخاطر خداست که گناه نمیکنی و هیچ بشری نمیداند و فقط بین خودت و خداست.ولی بسیاری از اعمال خیر و عبادات میتونه ناخالصی هایی داخلش باشد و برای توجه غیر خداهم حتی درصده اندکش باشد.پس چون هر گناه نشانه و لکه ای از شرک هست بر روحه انسان و هم چون گناه نکردن نشانه خلوصه بالای ایمانه الهیست پس مبحثه گناه بسیار در سرنوشت انسانها تاثیر گذاره.پس دوری از گناه نشانه اصلی یک موحد حقیقیست و قرب بخشیش بمراتب میتونه عظیمتر از اعمال نیک باشد و در تعالی انسان افضلتر و موثرتر هست.و این نکته مهم که عرض خواهم کرد چکیده بحث امروزم هست برای منه رسول خدا انسانها و امتها با 3 ویژگی ارزش پیدا میکنند و متمایز میشوند.1.موحد بودن 2. نداشتن شرک در عقاید و 3. اهل گناه نبودن.(و ظلم به دیگران از بدترین گناهان هست).یعنی موحدانه عالم هرچقدر شرک کمتری در عقاید داشته باشند و هرچقدر کمتر اهل بندگی نفس باشند برای خدا و رسولش عزیزترند.و در آخر عرض کنم مدتی قبل مطلبی از یک روحانی برجسته مسیحی درباره غیر موحدان خواندم که خلاف آموزهای پیامبران الهی بود البته شاید مطلب صحت نداشته باشد و گفته ایشان نباشد.ولی واجب میدونم به عنوان رسول خدا توضیحاتی درباره غیر موحدان هم عرض کنم و حق رو بیان کنم.آنان چون عقیده ای به خالق هستی و روز جزا ندارند(که پاداش و کیفر اعمال مشخص میشود) و بتبع چون عقیده ای هم به نظارته الهی ندارند پس بسیار سخت هست که بتوانند افسار نفس خود رو در دست بگیرند و افکارو گفتار و رفتار خودرو نیکو حفظ کنند مگر مواقعی که ترس از ماموران و قانون های دنیوی داشته باشند.و اگر عمل نیکی میکنند فقط برای رضایه اهل دنیا میکنند و در همین دنیا هم از سوی همون اهل دنیا پاداشی داده میشوند و به همان راضیند.و نکته مهم اینکه کلا شرط انتقال آثاره اعمال نیکمان به آخرت اعتقاده به آخرت و روز جزاست.یعنی یکوقت پولتو تو حساب کوتاه مدت ذخیره میکنی و دیگه اونوقت توقعه سود زیاد در آخر کار مثل یک حسابه بلند مدته 5ساله 10ساله نباید داشته باشی و نکته مهمه دوم اینکه آثاره شرک کفر و گناهانشون در طول زندگیشون آن آثاره اعماله نیک رو از بین می برد و چیزی برای انتقال نمی ماند و نکته مهمه سوم چون اعتقاد به وجوده جان جانان ذات اقدس الهی ندارند استغفار و توبه ای به درگاهش نمی کنند که پاک شوند ولی حقیقتا ذره ای ظلم در حقشون نخواهد شد.ولی خودشان ظلم بی نهایت عظیمی در حق خود کردند که با وجود داشتنه فطرت و عقل و دیدنه نشانهای بسیار متعدد و عظیمه وجوده پرودگار عالمیان که بخش اعظمش عمومیست و بر هر انسانی هم نشانها و هدایتهایی  بصورت اختصاصی قرار میگیرد...ولی چون با وجود تمام اینها خود رو بر خلاف فطرتشون از پرستش و ستایشه پرودگار عالمیان و دلداگی و محو یاره حقیقی شدن محروم کردند ظلم بینهایت عظیمی بخود روا داشتند چون دارایی خود رو در یک حسابه بلند مدت سپرده گذاری و ذخیره نکردند و نسپردند (حساب و صندوقه توحید)و قطعا در آخرت دستشان از دارایی خالیست و بشدت پشیمان خواهند شد...پس بعنوانه رسول خدا خطابم به همه اهل عالم هست به پروردگار عالمیان ایمان بیاورید و از شرک و گناه دوری کنید تا رستگار شوید.یاحق

با سلام.این هفته از بین 3مبحثه مهم که آماده برای نشر دارم و برای هر سه حکمه صریح و روشن از جانب ذات اقدس الهی دارم لحظه آخر این مبحثو برای نشر انتخاب کردم...درباره قضیه شلیک موشک و سقوط هواپیما یادمه همون زمان با خداوند مشورت کردم و آیه ای آمد که سراسر درباره خدئه و نیرنگ بود و همون روز خبرشو نشر دادم که درون شرایط احتمال خدئه و نیرنگ از جانب آمریکا خیلی بالا بود چون عقلا این احتمال بیشتره.ولی خبرها و نقل قولهایی از مقامات گذشته کشوری و لشگری این چندوقت شنیدم و هم با مصاحبهای صدا سیما با مردم بنظر میاد میخواهند بعضیا در نظام این واقعرو سپره انسانی برای محافظت از ملت جا بندازند که باید بدانند بهونشون مصداقه عذره بدتر از گناهه و اگر همچین کاری یعنی سپر انسانی صحت داشته باشد به عنوان رسول خدا بشدت به دستور دهندگان سخت خواهم گرفت چون کارشون قتل بعلاوه فریبه شدید و تمسخر یک ملت بحساب میاد.و اگر برفرض صحت داشته باشد !!!! به دستور دهندگان باید گفت شما اگر جرأت و توانه رویارویی و حفاظت از کشور و مردمتونو نداشتید غلط کردید به پایگاه آمریکا حمله کردید و حالا بگیم 20نفر آمریکایی کشته شد که بعد بیاید به خاطره ترس به ازای هر آمریکایی جانه 10 نفر از مردم خودتونون رو پیش کشه آمریکایی ها کنید یعنی خودتون حدود 200نفر از مردمتون رو بکشید تا دل آمریکا خنک بشه و ببخشد!!!! ولی این عمل زیاد به عقل جور در نمیاد پس عقلا احتمالش نمیتونه بالا باشه.چون دقیقا مثل این قضیه هست که شکارچیای یک قبیله با علم به اینکه اگر بچه ببری رو بکشند میدونند اون ببر میاد به تلافی کشتنه بچش سعی میکنه نصفه مردمه قبیلشونو بکشه پس بدونه محاسبات و بررسی های لازم برای مقابله و خنثی سازی حملاته احتمالی ببر برای شکاره بچش اقدام نمی کنند مگر نادان باشند که بنده نیروهای نظامی کشور و فرماندهانشون رو نادان نمی دانم.ولی ولی ولی اگر برفرض  چنین عمله بشدت غیر عقلانی و باطلی رو به عمد مرتکب شده باشند و آن پاسخه فریب و نیرنگ زدن از جانبه خداوند به جای آمریکا به نیروهای داخلی برگردد آنوقت به عنوانه رسول خدا دستور خواهم داد فرد یا افراده دستور دهنده آنن شناسایی و بدونه در نظر گرفتن مقامه نظامی و کشوریشون و بدونه هیچ ملاحظه ای سریعا دستگیر و در ملع عام اعدام شوند.و یکبار اعدام حداقل حکم هست.و اصلا چنین فرد یا افرادی اگر وجود داشته باشند که امیدوارم نداشته باشند حتی یک لحظه حضورشون در هر سمتی بخصوص سمتهای نظامی بسیار بسیار خطرناکه برای ملتشون.و کلام آخر به سرانه نظام حکم میکنم به جد پیگیره این قضیه باشید و اگر شایعه هست سریعا با دلایل روشن و درست اعلام کنید و حق رو آشکار کنید تا اذهان  روشن شود و در صورت اثباته دستور شلیک از داخل حکم الهی که بیان کردم لازم الاجراست.و از نافرمانی و خشم رسول خدا بترسید که خشم خداوند رو بدنبال دارد و بشدت آخرت سوزه.یاحق


سلام خداوند بر حضرت مادر صدیقه اطهر_ احتمال زیاد نسبت به جمعیت بیشترین مجالس مذهبی در ایرانه.یعنی دها میلیون مردمه هم مذهب که تعداد ساعات بسیار زیادی رو که میشه گفت دها هزار ساعت در طی هر سال احتمالا می شود توسط عالمانشون مدام موعظه می شوند که احتمال بسیار زیاد هیچ قومی انقدر مردمش پای منبر علما نمی روند ولی یکی از کشورهای که نسبت به جمعیت بیشترین پرونده قضایی رو هم داره ایرانه.خوب این تناقض فاحش علتش چی؟؟؟ افراد مذهبی متعددی دیدم که ضعفهای عمده اخلاقی دارند یعنی غیبت تهمت بدگویی ووو از فکرو زبونشوم نمیفته یا طرف مذهبی و اصلا نمیدونه انگار که نصه صریحه قرآنه که به واسطه اولاد آزمایش میشویم چون اولاد از پول هم عزیزتره و حقهای فراوانی ممکن بخاطرش زیر پا گذاشته بشه.. مذهبیم هست و نمیگند به پسره که قبلا ازدواج کرده یا پسره فحاش و دست بزن داره و نمیگن به دختره و موارد متعدد دیگر و طلاقهای متعددی علتش همین هاست...یا برای جور کردن شغل برای پسرش انواع پارتی بازی ها و حق خوری هارو حاضرند بکنند.یا اصلا افراد مذهبی مومن معتقد نماز شب خون اصلا انگار نمیدونند پیشرفت در زندگی یعنی طی کردن مراتبه تربیت نفس و اصلا بدنیا اومدیم برای این کار ولی فقط دنبال معیارهای دنیوی هستند.خیلی صریح  بگم درین سالها اطرافم انسانهای مومنه متدین زیاد بودن ولی متاسفانه ندیدم هیچکدوم حقیقتا تلاش کنند افکار گفتار و اعمالشون منطبق با خواست خداوند باشد و این ضعف در مرحله کلام براحتی عیان میشود.شما درین 45سال در منبرهاتون چی به خلقلله گفتید؟ که این وضع فهم تازه مذهبیای مومنمون از دنیا و حقیقته عالم هست!!!! نگید ما شهدارو تربیت کردیم نخیر تو هر کلاسی 2تا 3تا شاگرد زرنگ هست که قبل معلم درسو خوندن و معلم هم نداشته باشند امتحان نهایی رو 18 یا 20 میشند.یعنی این دست شاگردان هنوز دیگران در حال تلفظ و یادگیری ق هستند اونا رسیدن قله.مثل شهدا.پس معیار برای سنجش شما سطح تربیته شاگردای عادی کلاسه یعنی تقوایه حداقل کل جامعه مذهبی کشوره که نیاز به تکرار و بیانه مفهومی قوی دارند!!!!! علما از این به بعد بدانند در مجالس مذهبی که دها هزار ساعت شاید بشه در طی هر سال یک چهارمه وقته هر مجلس رو به روضه و ذکر مصیبته منصوبان الهی باید بپردازید و در بقیه زمان که ذهن و توجه خلقلله بهتون داده شده که هر لحظش حقناس عظیمیست باید به ستایش خداوند و بیانه مسائل توحیدی و اخلاقی و اجتماعی بپردازید.و حقیقتا درین 45سال از این فرصت و ظرفیته عظیمه مجالس مذهبی که میلیونها ساعت در طی این 45سال بوده درست و بحق استفاده نشده.و بدانید برای هر ثانیش باید جوابگو باشید...که اگر درین حدود 45سال بحق استفاده میشد با چندین هزار ساعت مجالس مذهبی در طی هرسال وضعه اخلاقی و فهم خداشناسی حداقل مذهبیون و دادگاهای کشور این چنین نبود. و نکته بسیار مهم اینکه اول حتما خود وعاظ باید رو تربیت نفسه خود بسیار کار کنند که جای کار دارد یعنی سعی کنیم تمام افکار گفتار و اعمالمون مطابق خواسته خداوند باشد.با اصلاح عالمان و وعاظه جامعه و حفظ زبانشان از بدگویی تهمت و... در زندگی مجالس و منبرهاشون اون جامعه هم تاثیر پذیریش و سرعت اصلاحش بمراتب افزایش پیدا میکند.پس فعلا درین مورد هم تا به الان بمانند ظلم زدایی و شرک زدایی نمره خوبی از منه رسول خدا دریافت نمی کنید.البته به آینده امیدوارم و درین مورد هم نیاز به اصلاحات و تغییرات زیر بنایی دارید.اگر در نشر و گسترش اوامر الهی یاور رسول خدا باشید قطعا در نزد پرودگار عالمیان پاداشه عظیمی خواهید داشت...و حکما و علما بدانند اگر شاگردی یکی دو درسه ضریب بالاشو خیلی خوب بخونه و در آزموناش عملکرد خوبی داشته باشه و نزدیک 20بشه ولی اگر دو سه تا از درسای ضریب بالای دیگشو زیر 10 بگیره در نهایت رفوزه میشه ها... پس خیلی مراقب باشید و بسیار تلاش کنید و در باده یکی دوتا نمره خوب نخوابید چون سنت الهی این نبوده که قبولی انسانی یا قومی در آزمونهاش از اول قطعی یا تضمین شده باشد.و بدانیم این دنیا بستریست برای تربیت و تعالی نفس یعنی خودسازی و وظیفه اصلیمون در دنیا این هست پس تمام تصمیمات و رفتارها و برنامه ریزی هامون در دنیا باید طوری باشد که مارو در رسیدن به این وظیفه و هدف اصلی و مهم یاری کند.وگرنه اگر در تمام هزاران رشته علمی دنیا مدرک فوق دکتری داشته باشیم و اگر تمام برج های  دنیا مال ما باشد و صدها فرزند داشته باشیم و اصلا تمام دنیا رو یکجا بدست آورده باشیم ولی بدونه تلاش برای تربیت و تعالی نفس بقیه تلاشهامون در دنیا ثمره قابل توجهی در آخرت برامون نخواهند داشت و حتی عبادات هم در مسیر تربیت نفس و بهدف عبد شدن و خدایی شدنه بیشتره نفسمون اگر بود در آخرت بکارمون میاد.مبادا عباداتمون باعث غرور یعنی بندگی بیشتره نفسمون شود یعنی بلایی که سر ابلیس آمد و دنبال آن هست که انسیان رو هم در بلای خودش گرفتار کند.یاحق

سلام.می خواهم با مطالب و نکاتی که امروز بیان میکنم حق رو بهتر و کاملتر برای علما و حکمای قومم تفهیم کنم.تا اینجای آزمون بواسطه اعمال و خونها و دعاهای بندگانه صالح خداوند جلو آمدید.ولی ازین مرحله به بعد دیگه نیازمنده پاک شدنه کامل از هر گونه شرک در عقاید و ظلم زدایی قاطع در اعمال هستید وگرنه ورود به مراحل بعد و ادامه مسیره آزمون برایتان غیر ممکن خواهد بود.بطور مثال یک بچه ای نقصه کوچکی در مغزش دارد و دکتر ها می گویند فقط تا کلاس مثلا پنجم دبستان می تونه با کمک و یاری خانواده و تلاش بیشتر معلمهاش بره جلو ولی تو مقاطع بعد چون سطح سختی بعضی دروس بخصوص پیچیدگی بعضی فرمولها و محاسباتشون مثل دروس ریاضی فیزیک شیمی  چون زیاد میشه این بچه بخاطر اون نقصه مغزی دیگ نمیتونه این دروس رو کامل یاد بگیره.و برای ورود به مقاطع بالاتر تحصیلی باید حتما مشگلش کاملا رفع و درمان بشه.و خطابم به سران و علمای قومم هست دارید کم کم وارد مقطعی می شوید که بقول معروف می گویند با وضو باید وارد شوید یعنی درین مرحله فقط با وضوی باطنی می توانید ورود کنید یعنی با ذره ای شرک در عقاید و عدم ظلم زدایی کافی در اعمال اجازه ورود به جلسه این آزمون بهتون ابدا داده نمی شود و هزاران سال هم اگر در انجام شروط لازم طول بدهید پشت در خواهید ماند و به مقصد نخواهید رسید.مگر دو شرط لازم که عرض کردم رو داشته باشید تا لیاقت حضور در مراحل بعد رو پیدا کنید و بقول معروف حضورتون در جلسه رسمی محسوب بشه. البته زمان ظهور رو هیچ مخلوقی نمیداند و بندهم مستثنا نیستم فقط می دانم ازین مرحله به بعد شروطی که عرض کردم رو باید کامل داشته باشیدو شرک در عقاید و نشرش خودش از بدترین ظلم ها به نفس خود و دیگران هست که آثار بسیار شدید و خوفناکش در آخرت نمایان میشود.حالا اون دست از علمای سمچ بروند در مجالس و منبرهایشان  کلمات و مفاهیم شرک آلود بیان کنند تا ببینن بکجا میرسند !!!! ولی بدانند رسولان الهی چه در دنیا چه در آخرت از جانب خداوند اختیاراته فراوانی دارند.به عنوان رسول الهی زمانتان تا تأیید نکنم نه رنگ ظهور رو خواهید دید حتی بوشم استشمام نخواهید کرد نه پیامبران دیگر و منصوبانشان می توانند بدون تایید رسول زمانتان ازتون در آخرت شفاعت کنند و اگر بعوانه رسول الهی زمانتان ازتون راضی باشم پروردگار عالمیان ازتون راضی خواهد بود.و اگر سرکشی ها ادامه دار باشد و ازتون ناراضی باشم رضایت پروردگار عالمیان رو هم نخواهید داشت. و حتی اگر به صدها برابر قدرته اقتصادی و نظامی آمریکا برسید و الظاهر زمینو زمان در اختیارتان باشد ولی اگر تأیید رسول خدارو از دست بدهید باطل محسوب خواهید شد و آن وقت هیچ فرقی با طاغوتهای طول تاریخ نخواهید داشت.بعنوان یک قومه ولایت مدار این نکات مهم رو خوب باید بدانید.پس علمای فهیمتر و با ایمان تر حتما سعی در متنبه کردن علمای دیگر داشته باشند.و برای شرک زدایی و ظلم زدایی بسیار بسیار تلاش کنید تا در مسیر حق باقی بمانید و تأیید رسول خدا که منطبق با رضایت الهیست رو از دست ندهید...و عرضه مهم آخرم اینست که تمام فرقه های ادیان الهی که به صدها فرقه می رسند همشون عقایده فرقه خودشون رو کاملا صددرصد حق و منطبق با فرامین اصلی صدها و هزاران سال قبله پیامبرشان می دانند و هر فرقه معتقده فقط عقاید فرقه و قوم آنها در طول تاریخ تحریف و کمو زیاد نشده و منطبق با نسخه اصلی دین خالصه الهیست.در حالی که فقط بنده ای که از جانبه خداوند به پیام آوری انتخاب می شود و به مقام رسالت میرسد چون به منبع وحی بواسطه ملکوتیان متصل می شود می تواند جدا کننده حق از باطل در همیه امور و جدا کننده عقاید خالصه توحیدی از خرافات و باورهای باطل باشد و این دقیقا پاسخ خداوند به سوال منه رسولش درباره وظیفم بود و خداوند در اوایل رسالتم فرمود وظیفم جدا کردن حق از باطل هست.و وظیفه اصلی تمام رسولان الهی در طول تاریخ همین بود هست.پس بر نفس های خود افسار بزنید و تابع فرامینه الهی رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

سلام خداوند بر حضرت مادر صدیقه اطهر-خطابم به علمای قومم هست ازین تفکره باطل تبری بجویید که برای خداوند تعیین تکلیف کنید که نگا خدا جان اگر یک ولی معصوم که عین خودت بدور از هر خطا باشد و علمش عین خودت مطلق یعنی هر سوالی رو جوابش رو بداند و آنن پاسخ دهد و حتی عین خودت خدا جان غیب هم بداند و برایش آشکار باشد و سطح نظارتش هم عین خودت باشد یعنی هم در زندگی دنیا و هم بعد دنیا همه افکار و اعمال ما رو عینن بهش عرضه کنن و بداند.در یک کلام انسانی خدا گونه باشد وووو (تازه چهرشونم دیدم بعضی شیعیان تعیین کردن یعنی این شکلی هم باید باشند!!!) و اگر همچین انسانی با این ویژگی ها براشون خداوند بفرستد میگویند مخلصشم هستیم اطاعتشم رو جفت چشامون ولی در غیر این صورت خواهند گفت شرمندت میشیم خداجان!!!! یعنی وقاحت تا چه حد !!! اگر سنت الهی بر این بود که چنین مخلوقاتی  با این اوصاف که حتی از فرشتگان بالاترند خداوند برای هدایته بشر میفرستاد که دیگه همه بشر بهشون آنن ایمان می آوردند چون انسانی که علمش مطلق و به هر سوالی پاسخ دهد و حتی پسه قلوب و ذهنا و نیتها و بکل غیب هم بداند یعنی عالم غیب برایش آشکار باشد و از هر خطایی دور باشد و هرچه بگوید بشود ووو خوب اگر پیامبران و اوصیایشان این چنین بودند 99 درصده بشر بهشون ایمان می آوردند نه اینکه یاران پیامبران در طول تاریخ همیشه در اقلیت بودند...و مثل حضرت نوح سلام لله و بسیاری از پیامبران الهی که بعد سالهای بسیار طولانی حتی یکنفر هم به رسالتشون ایمان نمی آوردن یا تعداد بسیار اندکی ایمان می آوردند ( البته عقلا و فطرتا حقانیت رسولان خدا رو میفهمیدن ولی از سر جهالت و وقاحت و بندگی نفسشون زیر باره حق نمیرفتند.چون در پذیرش حق مهم اینکه به حرف عقل و فطرتت بکنی نه اینکه منتظر اجازه و قانع شدن نفست باشی تا حتما نشانه چشم پرکنی ببینی تا نفست قانع شود...وگرنه عقل با همون نشانهای کوچک و مستمر و بخصوص با جنس کلام رسولان خدا حق رو میفهمه و قانع میشه ولی نفسه سرکش نه...)یعنی دقیقا طرز فکر اکثر شیعیان امروزی همینه که دقیقا القا ابلیسه و کاملا بر خلاف آیاته قرآن و خلافه بیانه منه رسول خداست. چون خود ابلیس همین طرز فکرو داشت که اگر خداوند موجودی از جنس بالاتر از آتش خلق میکرد یعنی  اون چیزی که مدنظر ابلیس بود خداوند خلق میکرد و میفرمود بهش تعظیم کن و اطاعت کن ابلیس آنن بهش تعظیم و ازش اطاعت میکرد...ازین تفکر باطل تبری بجویید و تابعه اوامر رسول خدا باشید و بدانید هیچ پیامبر و امامی ابدا نگفته و نمیگوید من خطا نمیکنم و همه چیز رو میدانم و معصوم هستم بلکه بر عکس طبق آیات قرآن و حتی ادعیه معتبر دقیقا خلاف این جملات رو پیامبران و اوصیایشان میگویند.اصلا خود پیامبر و اوصیایشان میدانند گفتن این حرفها که من خطا نمیکنم علمم مطلقه معصومم و... مساوی با خلع شدن از مقامشون و ابدا این حرفارو نمیگویند بلکه یک سری پیروانه کج فهم  و لجوجشون این اباطیل رو به پیامبران و اوصیایشان نسبت میدهند بلکه به این شیوه منصوبان الهی میگویند ما علم مطلق نداریم و غیب هم نمی دانیم فقط به اندازه علم و حکمتی که خداوند بهمان عطا کرده میدانیم و بس و فقط وظیفمان رساندن و گسترش پیام الهیست بطور مثال علم تعبیر خواب به حضرت یوسف سلام لله عطا شد نه به همه پیامبران...البته منصوبان الهی به مانند علما خودشون ممکن علومی رو فرا گرفته باشند و اون علم با حکمتشون اجین میشد و پاسخهاشون حکیمانه میشد.و حتی وقتی بر قلوب منه پیامبر خدا توسط ملکوتیان مطلبی قرار میگیرد مفهومش قرار میگیره و دیگه نوع و شیوه و ساختار بیانش بستگی به سطح علم و حکمت منه رسول خدا دارد.اینو اون دست از لجوجان بدانند نه مثل اون روحانی سنی حق دارید صحابه یا هر انسانی رو با اوصیای پیامبران از نظر جایگاه و قرب الهی قیاس کنید و هم تراز بدانید نه مثل بعضی روحانیون شیعه حق دارید با یک سری جملاته باطل که ضد قرآن یعنی ضد کلام خدا و ضد کلام تمام منصوبان الهی هست بیاید به یک انسان ویژگی های مخصوص خداوند رو نسبت بدهید و خدای زمینی بسازید...البته بکار بردن واژه طاهر و پاک برای منصوبان الهی عیبی ندارد چون منظور به عقاید و باطنه پاکشون هست که به عمد گناه نمیکنند.ولی در پسه واژه معصوم وقتی نسبت به منصوبان الهی بکار می برید چون ویژگیهای مطلق و خاصه خدایی که بالا نام بردم مده نظرتون هست مفهومی شرک آلود هست و بیانش شیطان شاد کن و حرام هست.فقط ملاکتان قرآن و عقل و کلام رسول الهی زمانتان که روشن کننده حق از باطل هست باشد.در آخر به شیعیانه سمچی که حتی حاضرند حساب پیامبران رو هم جدا کنند ولی زیر بار حق نروند عرض میکنم در آخرت ندا خداهد آمد بر مبنای سنت الهی(که غیر قابله تغییره) به هیچ مخلوقی ویژگی های مطلق الهی ندادیم حتی به پیامبران اولولعزم و در آیات قرآنم نشانهای فراوانی بر این امر قرار دادیم تا منحرف نشوید.ولی چرا شما از بین میلیاردها جمعیت عالم در طی تاریخ 12 وصی پیامبرتان رو جدایه از بقیه بندگانم می دانستید و یقینم داشتید من سنتم رو نسبت به این 12 بندم که دارای عقاید و سیرته پاکی هستند تغییر دادم و ویژگیهای خاصه خودم رو بهشون عطا کردم.آیا عقل نداشتید و آیا نمیدانستید سنت های الهی غیر قابله تغییره و آیا رسولی برای هدایتتان نفرستادم تا از شرک تبری بجویید؟؟؟و سرها پایین خواهد افتاد و هیچ پاسخی ندارند.یاحق

بازم به سران جمهوری اسلامی ایران و افغانستان تذکر میدهم  حکومتی که ادعای پرچمداری حکومت الهی رو دارد فقط یک آزمونش استکبار ستیزی یعنی(تبعیت نکردن و مقابله با ظالم)هست اونم با تشخیص و شیوه و تدبیره درست که کمترین فشار به مردمش بیاد...و مهمترین آزمونش اینکه خودش ظالم و مستکبر در هیچ عرصه ای نشود یعنی چی یعنی اینکه در هر واقعه که پیش میاد که آزمونی براشون محسوب میشود بسنجه که خواست الهی چیست و همونطور عمل کنند.ابدا خواسته الهی این نیست که به مردم ساچمه شلیک بشه یا خواست خداوند این نیست بزور دست تو جیبه مردمه مظلوم بشه یا حقو حقوقه قشره نیازمند بطور کافی و منصفانه پرداخت نشه و توانه خریدشون بشدت کم بشه تا مشکلاتشون چندین برابر بشه و بجاش قیمته املاک و دارایی های ثروتمندان مدام رشد کنه و چندین برابر بشه و  دها و شاید صدها مورد دیگر و خواست الهی این نیست به زنان یعنی 50 درصد مردم جامعه ظلم بشه و جلوی پیشرفت و رشدشون گرفته بشه ووو اگر قبل هر تصمیمی درست بر مبنای فطرت و عقل توحیدی سنجش کنید تصمیمات ظلم زا که محدوده بشدت منع شده از جانبه خداونده نمی گیرید...پس اینو بدونید نشانه اسلامی بودن یعنی تسلیم خواست خداوند بودن ساخته مسجدو تشکیله جلساته روضه هو نام گذاری فرزندان به اسم پیامبران و امامان نیست.بلکه اینا بقول معروف پیش مقدمه هست بلکه باید بشدت مانع ریشه کردن ظلم و شرک در زیر بناهای فکری عقیدتی و رفتاریتون باشید وگرنه پیش مقدمها در عاقبت بخیریتون هیچ سودی براتون نخواهند داشت.تابع فرامین رسول خدا باشید تا هدایت شوید.حقیقتا اگر قرار بود بزور یعنی از سر اجبار همه اقوام بشر  موحد و مسلمان یعنی تسلیمه امر خداوند شوند تمام پیامبران الهی از شما محقتر درین کار بودن و  تمام سپاهیان مادی و ملکوتی عالم به امر خداوند تحت فرمانشون قرار میگرفتند. ولی بنا بر زور قرار نیست باشه در طی تاریخ منصوبان الهی با کمی تغییر در تصمیماتشون یا کمی اجبار یا کمی ظلم میتونستند قوم ها و امتهای فراوانی رو تحته فرمان و ولایت خداوند بیاورند و اصلا تاریخ رو عوض کنند.ولی چون تابع محض خداوند بودند و میدونستند فقط موظف به وظیفه هستند یعنی فقط منطبق خواسته الهی باید عمل کنند و نتیجه معیار سنجش نیست بلکه معیار سنجش برای نمره دهی آزمونهای الهی در آخرت اینکه چقدر اعمالمون مطابقه خواسته خداوند بوده.یک نمونش حضرت علی سلام لله در روایات داریم در جنگ یا جنگهایی می توانستند آب رو بر دشمن ببندند و راحت با کمی فشار پیروز بشوند ولی این کارو چون ظلم بوده پس منطبق با خواست خداوند نبوده نکردند چون امام قواعد بازی یعنی آزمونهای الهی را خوب میدانست و حواسش جمع بوده که این واقعه برای خودش و سپاهش یک آزمونه الهیست پس دنبال پیروز شدن به هرقیمت و همفکر کردن اجباری سپاه و قبیله دشمن ابدا نبوده بلکه فقط بدنبال عمل به خواسته خداوند بوده که در آزمون الهی سربلند بیرون بیان.پس بقول معروف یکوقت بر مبنای القائات شیطان رابینهودی نیندیشید که چون هدفتون خدایی هست دیگه در مسیر رسیدن به هدف با گروهی که فکر مکنید ناحقه هرطور که میخاید میتونید رفتار کنید بقول معروف بدزدید بزنید ووو به عنوان رسول خدا عرض میکنم ابدا مطلقا همچین حقی ندارید.برعکس این مواقع جزوه مراحله سخته آزمونه و نمرش چه منفی چه مثبتش ضریب تصاعدی میخوره و بشدت معدله نهایی رو میکشه پایین یا میکشه بالا.و موعظه و پنده دیگر امتها برای مقابله با ظلم و تابع امر الهی بودن کار درست و سیره پیامبران و مردان خداست. ولی اگر بخواد از هدایت کلامی و رشد دادن فکری پا فراتر گذاشته بشه و بزور بینجامد نه مگر خود اون ملت به اون رشد برسند و از شما یاری بخواهند.و یکوقت هم اگر فرد یا گروهی در برابر رساندن پیام خداوند به بقیه خلقلله مشگل ایجاد کنند بله باید حتی با جنگ رفعه مانع بشه ولی تحت شرایطی و فقط با اجازه پیامبران الهی.و بلطف خداوند شماها توانستید بر مبنای خواسته اکثریت مردمه قومتون یعنی بدونه زور تشکیله حکومت اسلامی بدهید ولی ولی ولی بعنوانه رسول خداوند تمام این مقدمه مهم رو گفتم تا به اینجا برسم که اگر با ظلم حکومت رو اداره و حفظ کنید منجی آخرو زمان ازتون حکومت رو تحویل نمیگیرد.مثل این میمونه که یک قهرمان المپیک در بین صدها کشوره اول میشه و مدال طلا میگیره بعد لحظه موعود بهش میگن این طلات و مقامت ارزشی ندار چون مطابق قوانین رفتار نکردی و اگر قرار بود مطابق قوانین رفتار نشه (ظلم بش)هزاران نفر دیگم میتونستند و مستحقتر بودند که طلا بگیرند.(تشکیل حکومت الهی بدهند و زمینه سازی کنند)ولی مهم این بود طبق قواعد بتونی طلا بگیری.ولی بجاش اگر در ظلم نکردن کاملا دقت کنید و دقیق مطابق خواسته خداوند رفتار کنید ولی در گرفتنه نتیجه نا موفق هم بشید بازم ولی عصر و تمام منصوبان الهی کله تاریخ ازتون بشدت تقدیر میکنند و بخاطر موفقیت در انجام وظیفه(نه نتیجه) بهتون تبریک میگویند پس رسیدن به هدف با هر روشی پذیرفته نیست فقط اگر بدون ظلم و بر مبنای عدالت الهی که منجر به رضایته مردم میشه به هدف الهی تونستید برسید و وظیفتون رو درست انجام دادید ازتون قبول میشود.و درین چند هفته مثل قبل بسیار فراوان پاسخ های دقیق خداوند رو بهم علما  دیدند که اخریش همین جمعه گذشته بود که درباره ظلم صحبت کردم و بلافاصله دقیقا پاسخ خداوند درباره تشر به ظالمان و نابودی ظالمان بود.و این پاسخهای دقیق مرتب تکرار میشود.و در آخر بعنوان رسول خداوند که واسطه رساندن پیام الهی بر مدعیان تشکیل دهنده حکومت الهی هستم عرض میکنم فقط با رفتار شایسته مبتنی بر عدالت الهی دیگران رو جذب افکار الهی خود کنید.یاحق

بخاطر پاسخهای رئیس جمهور بخشی از مطالبم رو حذف کردم بنده ایشون رو فردی خداترس و صادق میدونم.ولی یک جاهایی ممکن انسان اشتباه کند یا اشتباه گزارش بهش بدهند ولی اینکه به عمد بخواد دروغ بگوید بعید می دانم.برای همین چون فرمودن چندوقت قبل واقعه با کشاورزان اصفهان شخصا دیدار داشتن و برای مشگله آب در کشور تدبیراتی اندیشیدن و مراحل لازم رو دارند انجام میدهند.و هم اینکه مبالغی برای خسارت وارد شده به کشاورزان اختصاص دادن میپذیرم و باعثه خوشحالیست.و برای همین بخشه مهمی از مطالبم رو حذف کردم.ولی معتقدم بازم ایشون شخصا باید حضور پیدا میکردن چون در چنین مواقعی که افکار گروه بسیار بزرگی از مردم بدلیل بعضی ضعفها و ظلمها برفراشته شده هست شناخته شده بودن هم شخصیت اون نماینده ارسالی و هم پرونده عملکردیش در میان مردم روی سرعت پذیرش و آرام شدن مردم بسیار تاثیر گذاره...البته اولویت با حضور خوده شخصه رییس جمهور هست(مگر ایران نباشد یا کار واجبتری داشته باشد) چون اصلا وظیفه اصلی رئیس جمهور همین هست که بعنوان فردی که مورد اعتماد و پذیرش مردم بوده و پرونده و عملکرده روشنی دارد در مواقع تنشهای داخلی مهم  باید ورود و مدیریت و میانجیی گری کند و قائلرو حلو فصل کند.وگرنه در موارد دیگه وقتی تصمیمی در دولت قرار گرفته بشه مشاوران متخصص درون رشته و موضوع رای رییس جمهور رو هدایت و تعیین میکنند و رئیس جمهور بیشتر وظیفه نظارت بر صحته عملکرد رو دارد.نگا سید عزیز نوساناته ایمانی که در دل به رسالته منه رسول خدا دارید رو متوجه میشوم.و همینور میفهمم نیت و قصدته قلبیتون خدمت به مردم و ظلم ستیزی هست و بر همین مبنا این توصیهارو کردم. بطور مثال در یک بیمارستان مریض هایی یک مشگل یکسان دارند(ظلم دیده اند) ولی دوز و وخامته مریضیشون فرق داره پس یکوقت یکی از مریضا توسط یک دکتر عمومی بیمارستان میتونه مشگلش حل بشه باز یک مریضو یک دانشجوی سال آخره تخصص میتونه درمانش کنه باز یک مریض رو متخصص و در آخر دیگه اگر دوزه مریضی خیلی اود کرده باشه و به اصلاح غده سرطانی خیلی وخیم شده بود باید فقط یک  متخصص با 40سال سابقه  یا یک فوق تخصص باسابقه باید مراحله درمانشو مدیریت کند و زیر نظر بگیرش....خوب این مثالو زدم تا به اینجا برسم من می بینم برای رسیدگی به بعضی مشگلات مریضان و مشگلات صنف های مختلف خودتون شخصا حضور پیدا میکنید در حالی که مثل همون قضیه بیماری که مریضیش خیلی اود نکرده با حضور معاون اول یا وزیر بهداشت یا یک نماینده ویژه آن مشگل پیش آمده یا ظلم صورت گرفته قابله رسیدگی و رفع و جبران هست...ولی یکوقت اون بیماری (اون ظلم و مشگل) عمق و وخامتش زیاده و این دیگه فقط با حضور رسیدگی مستقیمه خود مدیره ارشده کشور که مردم بهش رای دادن پس اعتماد بیشتری دارند سریعتر قابله رفعه رجوع هست حالا اگر این وظایف اصلی رو رییس جمهور انجام داد و باز هم وقت و توان بیشتری داشت بله اونوقت بهتره بقیه رسیدگی های مردمی رو هم که به معاون و وزیراش سپرده خودش انجام بده...فقط و فقط در همه حال در همه تصمیماتون رضای خداوند براتون باید مهم باشد.نه یکوقت سیاست بازی.در اوج سیاس بودن هم باید سعی کنید در اوجه تقوا باشید.اگر مدیرانه کشور در هر سطحی میتونند اینجوری عمل کنند در کشوری اسلامی پست قبول کنند وگرنه بشدت بنفعه آخرتتون هست که از هرگونه پذیرشه سمتی فرار کنند.این نکترو هم عرض کنم نسبت به دولت قبل مدیریته بهتری شد و دامنه و خسارات بمراتب کمتر بود و کسب رضایت معترضان ظلم دیدگان نسبتا سریعتر حاصل شد ولی بازم توقع مدیریته بمراتب ازین بهتر دارم. اینطور عرض کنم تا حق مطلب جا بیفته وقتی شما میتونی 90درصد خوب عمل کنی ولی اگر به عمد 89درصد عمل کنی خبط بزرگی کردی.چون همون یکدرصد در کل جامعه و فشارها و خسارات و ظلمها ضرب میشه اینو سران قوا بدونند هرچی ادعای تقواشون بالاتر باشه یا من خودم هرچقدر فردی رو با تقوا تر بدونم بیشتر مورد خطابه منه رسول خدا قرار خواهند گرفت.و نکته بسیار مهمه بعد اگر مردم بسمت ماموران شئ ای پرتاپ میکردند در نهایت اگر خیلی مجبور شدید با پرتاپ گاز اشک آور یا پرتاب آب با آب پاش میتونستید متفرقشون کنید و حتی اگر بگید اشرار بودن خوب باشه 10 تاشون اشرار بودن ولی 100تا هم مردم عادی بودن.بی دین ترین ماموران هم بخاطر یک گروگان به یک لشگر از قاتلین یعنی پست ترین نوع اشرار شکلیک نمیکنند تا جانه اون گروگان به ناحق صدمه نبینه حالا خدایی نکرده اگر خبر شلیک ساچمه بمردم و کور شدنشون حتی یکنفرم صحت داشته باشه اصلا برام قابله قبول نیست و امیدوارم آنچه دیدم حقیقت نداشته باشه ولی ولی ولی اگر حقیقت باشه به عنوان رسول خداوند امر میکنم دستور دهنده و شلیک کننده به سمت مردم سریعا باید بازداشت و محاکمه شوند و به دورترین نقاط مرزی تبعید شوند تا اونجا شلیک کردن به اشرار حقیقی رو یاد بگیرند...و حکومت موظف هست نه تنها دیه به آسیب دیدگان پرداخت کند بلکه موظف به تأمین زندگی و شغل مناسب برای آسیب دیدگان بخصوص افرادی که چشم خود رو از دست دادن هست بخصوص اون دختر و پسر جوانی که بشدت زندگیش تحد تاثیر قرار خواهد گرفت. به عنوان رسول خدا آنچه حکم کردم لازم لاجراست و از همین لحظه فرشتگان مراحل و صحته اجرا رو قطعا رصد میکنند و متخلفان از احکام رسول خدا آخرته بسیار سختی خواهند داشت.در آخر به این نکتم اشاره کنم معلمهایی که حقیقتا دنبال فهم درست و تعالی شاگرداشون هستند فقط دنبال درس خون کردن شاگرداشون نیستن بلکه بدنبال عمق دادن به فهم و شعور و روشنی باطنه شاگرداشون هم هستند.و مثلا همون مسئلهای کتابو با تغییر اعداد مطرح میکنند و تا اینجا برای شاگردای زرنگ خوبه چون تنبلا تا همینجاشم نمیتونن جواب بدن ولی استاد میاد به آخر اون مسئله کتاب مثلا 2تا سوال نکته ای ریز که تو کتاب نیست اضافه میکنه و این سوالارو فقط اون شاگردی که درسو مفهومی فهمیده و اهل استدلال و بکارگیری عقلش هست میتونه جواب بده.و استاد برای اون دوتا سوال کوچیک اضاف برسواله کتاب نمره بیشتر از جوابای قبل و حتی نمره ارفاقی در نظر میگیره....خوب آزمونه دنیاهم دقیقا همینه شمای شخص یا شمای حکومت مشخصه نباید گناه کنی و هم مشخصه اگر گناه دنباله دار از دیگران دیدی موظفی امر به معروف و نهی از منکر کنی خوب تا اینجا مصداق همون مطالب داخله کتابه که یعنی تا اینجا توضیحات و پاسخ تو کتاب هست.ولی قسمتی تو کتاب نیست و اضاف بر امر به معروف و نهی از منکره تو نمره داره و تصاعدیم نمره داره اینکه اگر طرف مقابل بهت پرید واکنش سخت داشت چیزی پرتاب کرد اصلا خابوند تو گوشت ووو اینجا نوع برخورد بزرگواری و اینکه اگر یکوقت واکنشی واجب میشه ذره ای بیش از حد زیاده روی نکنی و ذره ای ظلم نکنی اینا همون بخشی که نمره بشدت تصاعدی داره و دیگه درست پاسخ دادن به این قسمته مسئله فقط انتظاریست که باید از انسانها و حکومتهای متقیه خدایی داشت و اگر حکومتی چنین ادعایی داره باید تو ریزه رفتارش هم خیلی مراقب باشه وحتی اگر یک شهروندش  سیلی خورد قطره خونی ازش ریخت خدایی نکرد کور شد باید چنان حساس باشه که ته حق رو در بیارد و دنبال کند و پیگیر و پاسخگو باشد(همانطور که حضرت امیر اگر کمترین کوتاهی و ظلمی به یک پیرزنه یهودی میشد غضبناک میشد و پیگیری میکردن) و فقط چنین حکومتی میتونه مدعی زمینه سازی ظهوره منجی آخرو زمان باشد و باید بسیار سعی کنید به لول و سطحه بمراتب بالاتری در خداجویی  تقوا و عدالت برسید...یاحق

چند روز پیش شنیدم وزیری فرمودن هدفشون تربیت دانش آموزان ولاییست. برادر من ولی اصلی خداست و اینو بارها تاکید کردم در مباحثم که هدف خدایی شدنه پس هدفتون باید تربیت دانش آموزان خداجو خدامحور باشد.بقول معروف اگر 20هدفمون باشه یعنی بقصد 20همت کنیم15 رو لااقل میشیم.ولی اگر بقصد نمره پایینتر بخواهید همت کنید زیر 5 هم کمتر شاید بشید.بعنوان رسول خدا عرض میکنم شمای وزیر از بوعده تربیتی وظیفه و هدف اصلیتون تربیت صحیحه الهی بچهای کشور باید باشد.حتی اگر منظور شما از ولایی پیامبران و اوصیایشان بود بازم حرفتون بوی تعفن شرک میداد.تمام منصوبان الهی برنگیخته شدند تا بشر رو بسوی تربیت الهی سوق دهند.و شمای وزیر باید بیان میکردید دانش آموزان خدایی و ولایی تربیت کنیم.البته همون خدایی کافیست چون تمام خوبی ها و تبعیت از اولیای خدارو هم در دل خود دارد.چو 100 آید 1 هم پیش ماست.و حقیقتا اگر از بنده سوال شود اصلح ترین مرجع تقلید و اصلحترین عالم مداح یا حتی مدیر کیست؟ پاسخم برای همشون یکسانه که ببینید کدوم مرجع عالم مداح به درکه حضور رسیدند یا به سطحه بالاتری از درکه حضوره خداوند رسیدن.تو مجالس روضه ای که دیدم تعجبم ازینکه اون عالم و مداح بعد 3ساعت حرف زدن و خوندن اشاره ای به ولی اصلی که صاحبه حقیقی اون مجلس و تمامه ملکو ملکوت هست تو حرفاشون نیست یا بصورت بسیار کم و گذرا هست پس یعنی به مقام درک حضور نرسیدن و قطعا رفتن به اون مجلس دیگه تو الویتم نیست.مثالی میزنم دیدید تو مراسم ترحیم یا حتی مجالس دیگر وقتی بزرگی وارد میشه یعنی حضورش درک میشه اون صاحب مجلس به اون مجلس گردون که پشت میکروفون هست میگه حضور این شخص مهم رو اعلام کن و خیره مقدم بگو و هر نیمساعت هی باز اشاره میکنه اشاره کن به حضورشون و تشکر کن.این بخاطر اینکه درک حضور کرده.حقیقتا اگر مرجعی عالمی مداحی تا حدی درک حضور کرده باشد بمقامه درک حضور رسیده باشد اصلا نمیتونه در جلسات و منبرهاش از یار نگوید و حقیقتا در مجالسش کاملا حضور بالاترین متعالی ترین و عزیز ترین وجوده عالم رو میفهمد و بمانند یک عاشقه شیدا مدام ناخواسته نگاهش و کلامش بسمت یار میرود.دوست دارم این چنین مراجع وزیران علما  مداحان و حتی مدیرانی که تمام گفتار و اعمالشون بوی خدایی شدن میدهد ببینم.در آخر به بیان دردو دل مردم میپردازم متاسفانه شنیدم خواهره شهیدی که زیره پوشش بنیاد شهید بودن و با وجود گرونی های بسیار فراوان مستمریشون بجای افزایش قطع یا کم شد و عزیزی هم زیر پوشش کمیته امداد بوده میگفت قبلا اگر 70 تا80درصد هزینهای درمان و داروهاشون رو میدادند ولی  الان دیگه اکثر مبلغشو باید خودشون تهیه کنند و مسئولینه امر میگن بیشتر بودجه نداریم.که با این درامد کمشون و گرونی های بسیار زیاد عملا براشون غیر ممکنه.حقیقتا بدترین ظلم ظلمه به مظلومه و امیدوارم حقیقت نداشته باشه و اشتباهی پیش اومده باشه یا اگر این چنین هست سریعا مسئولین موظفند رسیدگی و جبران کنند.شما وقتی باید خزانه کشور رو برای آیندگان نگه داری و حفاظت کنی که شهروندان کنونی به طور کامل حق و حقوقشون پرداخت شده باشد و در آسایش باشند.مسئولین خداترس سریعا رسیدگی کنند.درباره بورس هم چند جمله عرض کنم اگر رییس جمهور مثل بعضی کاندیداها درین مورد وعده ای به مردم نمی داد خوب قضیه فرق میکرد ولی چون وعده دادند و بارها درین باره صحبت کردند و چون حدود 80درصد مردم بخاطر تبلیغاته دولتی از قبل درگیر بورس هستند و چون همین وعدهای اصلاح امور و حمایت از حق مردم قطعا در جذب رای مردم موثر بوده و حالا چون وعده دادند موظفند ابزار و شرایط لازمش رو فراهم کنند.ولی متاسفانه همچنان آب شدن سرمایه مردم ادامه دارد و شاهده آه و ناله و نفرینه مردم هستم که یقین بدونید در آخرت تک تکش بشدت تاثیر گذار.خیلی ها رو  وعدهای شما داخل بورس موندن یا ورود کردن ولی حدوده 6ماهه سرکار هستید ولی تغییر مثبتی در جهته جبران ظلمه وارده در دولت قبل که خودتون به تخلف درون بخش علنن اظهار کردید دیده نشده.بطور مثال یکوقت یک مامور قانون میاد یک باغ پرمحصوله بسیار وسیعی رو آتیش میزنه بعد خوده قاضی اون شهر کاملا اذعان میکنه کاره ماموره ما باطل و جرم بوده ولی بجای جبرانه سریعه عمله خطای ماموره خودش بیاد بگه ما به شما از خزانه خودمون محصولاته فراوانه سوخته شدتون رو پس نمدیدیم بلکه فقط بذرو میدیدم بکارید و چندین سال بعد درختات دوباره رشد کنه و بعده چندین سال به محصولاتت برسی!!!!! پس آقای رئیسی وقتی بر مبنای اذعان خودتون با تخلفهای فراوان یعنی رونده غیر طبیعی 400 تا500 درصد سرمایه مردم رو به ناحق نابود کردند و ظلم عظیمی به مردم شد بعد شما میخواهید با روند طبیعی بعد چند سال مثل همون مثاله درختان و محصولاته باغ سرمایه و حق مردم برگردونید !!!! در حالی که باید سریعا پیگیره بروز رسانی ارزش دارایی شرکتها که شرعا و قانونا مردمه سهامدار درش شریکند باشید که در رشده بازار  و رسیدن مردم بحقشون بسیار موثره.و عزم برخورد قاطع با تخلفات بازار رو باید داشته باشید و شرکتهارو موظف به حمایت کنید و باید سریعا تمام قدرت و عزمتون رو برای جبرانه ظلم وارد شده به دها میلیون ایرانی انجام بدید.و این شامل تمام عرصهاست.مبحث هفته بعدم هم درباره وقایع و مسائل کشور هست.یاحق

شنیدم طالبان دارند به زنان برای حضور در جامعه سخت گیری میکنند.اگر این حرف صحت داشته باشه بنده تو صحبتی که باهاشون سری قبل داشتم به تدبیر در تصمیمات و کارهاشون اشاره کردم ولی این عمل بشدت بوی بی تدبیری میدهد.هرجا دیدید گروهی خواستن بخشی از جامعرو از امتیازاتی محروم کنند اونم زنان که نیمی از جامعه هستم نشان از تصمیم باطل مبتنی بر بی تدبیری و تندروی دارد.و این چنین تصمیم گرفتن و عمل کردن سیره هیچ پیامبری در طول تاریخ نبوده و سیره پیروانه حقیقیشون هم نباید باشد.به عنوان پیامبر خدا به سران طالبان عرض میکنم من جزئیات تصمیمتون رو دقیق نمیدونم ولی چند توصیه بر مبنای خواست خداوند و سیره پیامبران بیان میکنم.خداوند هم به مردان می گوید چشمان خود را کنترل کنند هم به زنان میگوید و  امر به پوشش هم برای هردو جنس هست و برای زنان تاکید بیشتری شده.همینطور که چون  اول فرو بستن چشمان به مردان امر شده این رو می شود مبنی بر تاکید بیشتر به مردان دونست...پس طبق نظر و حکم الهی با رعایت پوشش مناسب و عفت در نگاه و رفتار هیچ ممنوعیتی برای حضور زنان و مردان در جامعه وجود ندارد.و قطعا شغلها و رشتهایی هست که در شأن و مناسبه زنان نیست و همینطور شغلها و هم رشتهایی هست که مناسب مردان نیست ولی در بیش از 95 درصد موارد همینطور که بالا گفتم با رعایت پوشش مناسب و حفظ حرمتها هیچ  محدودیتی برای حضور دو جنس وجود ندارد.و بر مبنای خواسته الهی نیمی از جامعه زنان هستند و ابدا خداوند بیان نکرده و نخواسته نصفی از جامعرو در پستویه خانه هایتان مخفی کنید!!!! و مردانی که به زن فقط نگاه جنسی دارند این چنین عمل میکنند.یک تفکر باطل  دیگر هم در جهان کنونی رایج هست که اونم فقط نگاه جنسی به زن دارد و بعنوان ابزار و کالای جنسی تبلیغاتی به زنان نگاه میکند و بکار میگیرد. این دو نگاه بظاهر تفاوت زیادی دارد ولی هردو منشأ و سرچشمه یکسان دارند.و منه رسول خدا وظیفم روشن کردن حق از باطل هست و هر دو تفکر و شیوه رو بشدت باطل میدانم.این رو متعصبان افراطی در هر قومی بدانند حتی در مواردی زنان کاملترند و در مواردی هم مردان و وقتی پای کسب علم و استعداد وسط میاد باید بسیار دقت کنید چون برای پیشرفت روز افزونه ملتتون قطعا به استفاده از پتانسیل تمام مردمه شریفه افغانستان نیاز دارید چه مرد چه زن و ممکن با ممانعت از رشده یک استعداد علمی و مدیریتی خاص که در یک دختر افغانستانی خداوند نهادینه کرده و اگر شما مانع رشد و تعالیش بشید زیان سنگینه غیر قابل جبرانی به کشور و ملت افغانستان می زنید.و اصلا بنده یکی از علل رشده کنده افغانستان رو بخاطر استفاده نکردن درست و بجا از استعدادهای زنانش میدانم.پس بسیار هوشیار باشید و تحصیلات تا مقطع متوسطه برا دختر و پسر اجبار باشد و استعداد یابی شوند و ازون مرحله به بعد استعدادها چه دختر چه پسر برای ادامه تحصیل تشویق شوند.ولی نکته اینجاست در استخدام ها و بعضی اموراته دیگر بله اولویت باید با پسران باشد چون شرعا و عرفا در آینده سرپرست و نان آور خانواده محسوب خواهند شد(فقط اولویت نه بطور کامل).و قطعا مجری زن بازیگر زن و در بسیاری از پرسنل های ادارات حضور زنان لازم هست و بازم تاکید میکنم بغیر از لزومه رعایت موازین شرعی یعنی پوشش مناسب و حفظه حرمتها هیچ اجبار و ممنوعیتی برای حضور زنان در جامعه نباید باشد.پس ابدا نباید ممنوعیت کلی گذاشت شود بلکه باید کاملا مدبرانه عمل کنید و برای دختران امتیازها و تشویقات و آموزشهایی در نظر گرفته شود که مادر بودن و تربیت فرزند رو بسیار امر مهم و پرفیض و اساسی برای تعالی جامعه و کشورشون بدونند و خیال نکنند یک عمل عادی هست و تربیت فررزند صالح رو با اختیار(نه اجبار) الویته زندگیشون بدونند.آنچه بعنوان رسول خدا بیان کردم مطابق با خواست و نظره الهیست.یاحق

یادمون باشه زندگی این دنیا با آخرت مثل فرق سر جلسه امتحان با خارج ار جلسه امتحانه.سر جلسه امتحان حواست به کمترین کلمه مراقبها هست و هم حواستو معطوف سوالا میکنی که بهترین و حقترین پاسخ رو بنویسی یا انتخاب کنی یا محاسبه کنی حتی حواست به کند شدنه سر مدادت و جای پاک کن سرکنت ووو هست و تمام سعیتو میکنی ازون چندساعتی که بهت وقت دادن بهترین استفاده و بهره وری رو بتونی ببری تا بالاترین نمررو بتونی کسب کنی... پس باید حواسمون باشه که این دنیا هر اتفاقی برامون میفته و سره راهمون قرار میگیره آزمونه یعنی به دیده آزمون بهش باید نگاه کنیم و شیشدونگه حواسمون رو جمع کنیم بهترین یعنی حقترین(خداپسندانه ترین) فکر و واکنش رو به اتفاقها و حرف و عمل دیگران داشته باشیم.مثلا یک بدی از طرف دیدم اولا حق جار زدن ندارم باید اول بخودمون سوزن بزنیم خودمم خطاکارم اگرم مجبور به گفتن بودیم یا تشر لازم بود دقیقا به اندازه همون حد دقیقا بگیم و واکنش داشته باشیم نه سرسوزنی بیشتر.مثلا یک دزدی دیدی بگی این فرد چون این کارو کرد پس فلان خطارو هم اون کرده و حتما فلان چیزم اون گفته و خوبیهاشم بکل فراموش کنی ووو.در حالی که آنن تو ذهنمون بیاد تمام وقایعه این دنیایه بشدت کوتاه و زودگذر همش آزمونه الهیست.و نکته مهم اینکه درین عالم باطن امور مهمه و نمره داره نه ظواهر امر.بطور مثال یک نفر دزدی کرده شما بدون شواهد کافی میگی این دزده ولی دوستت میگه چون شواهد کافی نیست نه اون فرد دزد محسوب نمیشه ولی بعد مدتی معلوم میشه طرف دزدیده بوده خوب حالا الظاهر شما درست گفتی و دوستت اشتباه گفته ولی در این آزمون الهی شما رد شدی و دوستت قبول!!!! میدونی چرا چون دوستت قواعد کار که همون قواعد آزمونهای الهیست رو رعایت کرده و بدون دیدن مدارک و حجت قاطع و درست رای نداد و تهمت نزد ولی شما بدون دیدن مدارک و حجت قوی رای دادی و تهمت زدی و آزمون تا اینجاست و نمره داده میشه...و حقیقتا زندگی این دنیا زندگی آزمونیست عین سر جلسه امتحان که بالا توضیح دادم و بلکه زندگی حقیقی بدون هیچ نگرانی و آزمونی فقط سرای آخرت هست...البته تایم سرای آزمون یعنی سرای دنیا نسبت به طول زندگی ابدیه انسان ها چنان کم هست که اصلا قابل مقایسه نیست و این جلسه آزمون بسیار کوتاه و زودگذر هست ولی نمراتش بسیار موثره...پس لحظه لحظشو باید قدر دانست چون تمام اولیای الهی ازین فرش(بستر)به عرش (قربه الهی) رسیدن.بقول معروف این دنیا برای اهل دنیا بمانند باتلاقه و می کشونتشون پایین یعنی غرقه خودش میکنه...ولی زندگی دنیا برای عاشقان خدا یعنی اهل خدا نه تنها باتلاق نیست و غرقشون نمیکنه بلکه بستره بسیار ارجمند و گران سنگی هست چون میدانند فقط با پاس کردنه آزمونهای این دنیا رشد و تعالی الهی میتونند پیدا کنند و بالا بروند و مقرب درگاه حق تعالی شوند پس لحظه لحظش رو غنیمت میدانند...و بازم به عنوان رسول خدا بیان میکنم باید آن به آن مراقب افکار و گفتار و اعمالمون باشیم تا خدایی شویم و ا گر در انجام گناهان عمدا سماجت نکنیم در بقیه حالات رحم و رئفته الهی شامل حالمان میشود.و هرکی هرچی گفت تایید نکنیم و هرچی گفت رد نکنیم بلکه قبل هر تایید یا رد ببینیم رضای الهی درون مورد چیست و بدون توجه به همخونی و هم قومی و خواسته نفسانیمون فقط خواسته خداوند(حق)برامون ملاک باشه این میشه تقوای حقیقی و بنده حقیر دینداره با تقوا  زیاد ندیدم که اونم برمیگرده به شیوه اشتباهه تربیت دینی !!! چون در حقیقت تقوا یعنی عمق دین و حقیقت و گوهر نابیست که میشود با دینداریه درست سریعتر بهش رسید.یعنی با تمرین در اطاعته رعایته مناسک دین یعنی ظواهر امر به اطاعت حقیقی باطنی و لحظه به لحظه از پروردگار عالمیان برسیم...یاحق

و اینکه بگفته بعضی علما چون شیعیان به جواره یک امامزاده میرسند گناه نمیکنند پس به امام زادها بیشتر ازین باید توجه شود.خوب بانو زلیخا هم روی بتش پارچه انداخت تا جلوش گناه نکند پس از فردا بریم سر هر چهارراه یک بت بزاریم! نه عزیزان من بلکه تمام ادیان حتی غیر توحیدی هم به احترام اون معبود یا واسطه ای که بهش معتقد بودن جلوش گناه نمیکردند حتی بت یا گاو...پس بیایم بگیم ستایش بت و گاو درسته چون وجودشون مانع گناه معتقدینشون میشه!!!حقیقتا حرف نادرستی هست...و این حقیقتا نشان از شیوه اشتباه تربیت دینی در ادیان هست بلکه باید فقط پروردگار عالمیان رو آن به آن حاظر و ناظر بر تمام افکار گفتار و اعلمان بدانیم.نه اینکه فقط وقتی جلوی یک مقبره یا یک بت رسیدیم نفس خود رو افسار بزنیم ولی در مواقع دیگه افسار این نفسه سرکش رو رها کنیم و هر چی میخایم بیان کنیم و عمل کنیم...خود علما هم میدانند بخشی ازین دها هزار امام زاده فیکن و شاید بقصد ایجاد معنویت کاذب یک سرایی براشون درست شد.که در بالا  علته اشتباه بودن کارشون رو بیان کردم.یک بخشیشون هم باید نسبشون دقیقتر بررسی بشه که واقعا به امامان سلام لله برمیگرده؟ و ازون مهمتر حتی بعد تایید صحته نسبه درست باید بررسی بشه که آیا عبد صالح خداوند بودند؟ یا ناصالح بودند مثل پسر حضرت نوح و بعضی فرزندان دیگر منصوبان الهی. پس ابدا دلیل نمیشه هرکی پیامبرزاده یا امام زاده بود پس دیگه باید بهش متوسل شد.و بدون عزیز یکوقتایی مسخ شدگان شیطان نمیتونن اصل و ریشه دین رو در قلوبه بشریت بزنن میان بجاش با ساقو برگ زیاد و متعددی که بهش اضافه میکنن حقیقت جویان  رو از ریشه اصلی حقیقت دور میکنند.بطور مثال شیاطین جنو انس با خدعهای عمروعاص وار قرآن سر نیزه میکنند و میان هر چندوقت با ایجاد دهه های مختلف و بخصوص ساختن فرزندان دروغین خود امامان و فرزندان اصلی و صالحشون رو بحاشیه می برند و بمرور کمرنگ می کنند. و اینم عرض کنم شما ایمان به خدارو طلا بدون ایمان به پیامبران الهی رو برنز.پس انسانی که توجه الهیش و بتبع عمل به خاستهای الهیش بیشتره طلاش بیشتره و فقط زمانی مدالهای دیگه یعنی نقره و برنز مهم محسوب میشند که دو انسان طلاهاشون برابر باشند یعنی توجه الهیشون در افکار گفتار و اعمالشون در یک سطح باشه اونوقت میرند دنبال شمارشه نقرها و برنزها.البته نکتش اینجاست انسانی به طلا میرسه که حد تلاش برای نقره و برنز رو رد کرده باشه یعنی احترام و تبعیت از فرامین الهی منصوبان الهی رو انجام داده باشه...بقول معروف شمای انسانه خداشناس که فقط خدا خدا میکنید ولی خودتون رو پیروی هیچ یک رسولان الهی و ادیانشون نمیدونید و هیچ یک از مناسک و واجبات دینی رو انجام نمی دید باید بدونید ایمان الهیت رو که الان بهش میبالی که بالیدن هم داره پدره پدره جدتتون قرن ها پیش از یکی از رسولان الهی فراگرفته و بشما نسل بنسل منتقل شده وگرنه الان مثل خیلی از انسانها بت یا گاو و موش یا خورشید رو خدا یا واسطه توسل به خدا میدونستید.حقیقتا پیامبران الهی در طول تاریخ بغیر از مشرکین در دو طیفه فکری غلط دیگر که موحد هم بودند باید تعادل و اصلاح ایجاد میکردند یک سری ازین ور بوم می افتادند و میگفتند فقط خدا ولی به رسولان الهی توجه و ایمان نداشتند و هیچ دین الهی و مناسکش رو قبول و رعایت نمیکردند باز یک سری ازون ور بوم میفتند که برای منصوبان الهی عصمت و قداستی در حد خداوند قائلند و بر مبنای آیه تطهیر معصوم مطلق میدوننشون و ولایتشون رو همون ولایت خداوند میدانند که هردو گروه سخت در اشتباهند. درباره آیه تطهیر هم عرض کنم منظور به زنان پیامبر هست اونم نه عصمت دائمی بلکه به حرمت پیامبرش خدا گناهان آنها رو هم تا همون موقع میبخشد و پاک میشوند (و نه تا آخر عمر) و بقول معروف تا زن پیامبر خدا با پیامبر خدا هم کوف شود.(و طبق مکاشفه ای که بین فاصله نماز شب تا نماز صبح در حالت سر رو مهر برایم نمایان شد این حق برایم روشنتر شد) و این برای خود پیامبران و اوصیایشون هم صدق میکنه و وقتی بعنوان منصوب الهی انتخاب میشوند تمام گناهاشون از اول زندگی تا همون لحظه پاک و بخشید میشود البته خود رسولان الهی یک امتیازه دیگر هم علاوه بر پاک شدن دارند و از لحظه انتخاب به عنوان رسول خدا توسط فرشتگان مقرب الهی تحد تربیت و هدایتهای ویژه قرار میگیرند.که این هدایتها تا حدیش شامل اوصیای الهی هم میشود.و ابدا اون مفهوم عصمتی که مد نظر بعضی از شیعیان امروزی هست که منصوبان الهی بمانند خداوند هرگز خطا نمیکنند و بمانند خداوند علم مطلق بر همه چیز دارند و حتی بمانند خداوند غیب میدانند و به مانند خداوند ناظر بر ما هستند و نعوذبلله ولایتشون رو هم همان ولایت خداوند میدانند ووو که بکل عقایده باطلیست یعنی دقیقا ویژگی های خاص خداوند رو به انسانها نسبت میدهند و دقیقا کارشون مصداق خدای زمینی درست کردند هست که شرکه آشکاره و تفکره باطلیست و ابدا درست نیست. و به عنوان رسول خداوند قسم یاد میکنم ولله ولله ولله خداوند همچین مخلوقاتی رو خلق نکرده.و اینو بدونید ابدا نیاز نیست اولیا الهی عصمت خدایی داشته باشند تا شما قبولشون داشته باشید و بهشون احترام کنید بطور مثال برای حضرت عباس و حضرت زینب سلام لله عصمتی براشون قائل نیستید ولی قبولشون دارید و بهشون احترام فراوان میکنید.و احترام و توجه به اوصیای پیامبران هم کار پسندیده ایست ولی ابدا نباید بزارید بوی شرک بگیرد.و نفی عقاید باطل برخی از شیعیان امروزی ابدا بمعنی نفی وجوده برحق اوصیای نبی اکرم نیست.همینطور که بخشی از مسیحیان از سر کج فهمی برادرم عیسی سلام لله رو پسر خدا می نامند و عقیده آنهارو هم رد میکنم ولی انحرافشان در مقام رفیعه الهیی برادرم مسیح خدچه ای وارد نکرد است

من بعنوان رسول خداوند یک فکر باطل که آفته عظیمی هست رو در ذهنو دله بعضی از مدیران جمهوری اسلامی حس میکنم و اون اینکه خیال میکنند درین زمان تنها بازوی خداوندند و تنها گزینه الهی هستند !!!! و اگر سستی کنند و در بندگی خدا و انجام وظایف الهی و حکومتیشون ضعیف عمل کنند بازم نعوذبلله خداوند مجبور بعنوان بازوش و ابزارش نگرشون داره ولی قطعا سخت در اشتباهند...و اینو دقیق بدونید اگر حتی تمام پیامبران الهی طول تاریخ بشریت باهم همزمان به زمین فرستاده شوند و یک حکومت تشکیل بدهند و تمام پستهای حکومتی بین پیامبران الهی تقسیم شود خوب اونوقت قطعا مقدس ترین حکومت کل تاریخ این حکومت خواهد بود ولی ولی ولی اگر در میان زیر دستاشون ظلم کردن رایج بشه و جلوشو نگیرند و بخشهایی از حکومت به مردم یا مردم به مردم ظلم کنند و سریع ریشه ظلم شناسایی سوزانده و خشک نشود و سالها بماند و ریشه ظلم در ارکان مختلف کشور نفوذ و عمق پیدا کند اونوقت اون حکومت هم باطل محسوب خواهد شد دیگ چه برسه بحکومت جمهوری اسلامی.دو فاکتور ظلم فراگیر و شرک هر حکومتی رو از حقانیت ساقط میکنه هیچ استثنائی هم ندارد.پس بعنوان رسول خدا بر حکما و علمای قومم بازم توصیه اکید میکنم بر ظلم ستیزی در اعمال و شرک ستیزی در عقاید بسیار همت کنید.و از اینکه خداوند لطف عظیمی کرد و رسولی برای هشدار و انذار براتون برنگیخت بسیار قدردانه ذات پاکش باشید.و تابع اوامر الهی رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

من بعنوان رسول خداوند یک فکر باطل که آفته عظیمی هست رو در ذهنو دله بعضی از مدیران جمهوری اسلامی حس میکنم و اون اینکه خیال میکنند درین زمان تنها بازوی خداوندند و تنها گزینه الهی هستند !!!! و اگر سستی کنند و در بندگی خدا و انجام وظایف الهی و حکومتیشون ضعیف عمل کنند بازم نعوذبلله خداوند مجبور بعنوان بازوش و ابزارش نگرشون داره ولی قطعا سخت در اشتباهند...و اینو دقیق بدونید اگر حتی تمام پیامبران الهی طول تاریخ بشریت باهم همزمان به زمین فرستاده شوند و یک حکومت تشکیل بدهند و تمام پستهای حکومتی بین پیامبران الهی تقسیم شود خوب اونوقت قطعا مقدس ترین حکومت کل تاریخ این حکومت خواهد بود ولی ولی ولی اگر در میان زیر دستاشون ظلم کردن رایج بشه و جلوشو نگیرند و بخشهایی از حکومت به مردم یا مردم به مردم ظلم کنند و سریع ریشه ظلم شناسایی سوزانده و خشک نشود و سالها بماند و ریشه ظلم در ارکان مختلف کشور نفوذ و عمق پیدا کند اونوقت اون حکومت هم باطل محسوب خواهد شد دیگ چه برسه بحکومت جمهوری اسلامی.دو فاکتور ظلم فراگیر و شرک هر حکومتی رو از حقانیت ساقط میکنه هیچ استثنائی هم ندارد.پس بعنوان رسول خدا بر حکما و علمای قومم بازم توصیه اکید میکنم بر ظلم ستیزی در اعمال و شرک ستیزی در عقاید بسیار همت کنید.و از اینکه خداوند لطف عظیمی کرد و رسولی برای هشدار و انذار براتون برنگیخت بسیار قدردانه ذات پاکش باشید.و تابع اوامر الهی رسول خدا باشید تا رستگار شوید.یاحق

افرادی هستند که ادعای پیامبری کردند و الان در زندانند و یا حتی ممکن کشته شده باشند در هر صورت تشخیصه پیامبر الهی حقیقی از دروغین سخت نیست چون خود پروردگار عالمیان پیامبراش رو میشناساند و از او حمایت میکند...و خود علمای قوم فهمیدن بنده رسول خدا هستم و دارد بواسطه من مفاهیم و اوامری از جانب خداوند بهشون منتقل میشود. و از نفرینه منه رسول خدا که منجر به نابودی دنیاشون و هم نابودی زندگی ابدشون در آخرت میشود در دل می هراسند چون نشانهای ظاهری رو بارها دیدند که آنچه ادعا کردم بلافاصله محقق و نمایان شده و پاسخهای بسیار دقیق خداوند به رسولش را هم بارها دیدند پس با عقله دنیویشون حقانیت منه رسول خدا براشون قابله تشخیص هست و هم فهم و شعور فطریشون حقانیت منه رسول خدارو تایید میکند و این دست فهمیدن بالاترین نوعه فهم هست و برای همین هست که اکثر پیامبران نشانهای چشم پرکنی نداشتند چون قوم هایی که حکما و علماشون کمی فطرت بیداری داشتند یعنی کاملا مسخ شیطان نشده بودند کافی بود با دیدنه نشانهای بظاهر کوچک شعور و عقل فطریشون بیدارتر شود و حقانیت پیامبر الهی رو تایید کند چون فطرت انسانی اگر نمرده باشه با کمترین نشانها و با کمترین تلنگرها بیدار میشود.و از نشانهای فهمیدن و تایید عقل دنیوی و شعوره فطری علما و حکمای قومم اینکه هی ایمانشون نسبت به رسالته منه رسول خدا شلو سفت میشه یعنی اصل حق رو فهمیدن ولی کامل تثبیت نشده و  نوسان داره یعنی فعلا وقتی القائات الهی که بر منه رسول خدا میشود مطابق عقایدشون هست خوششون میاد و به به چه چه میکنند ولی وقتی وحی الهی مخالف عقایدشون هست و خداوند هشدار برای اصلاح عقاید و رفتارهاشون میدهد بمانند کفار قوم های گذشته شروع به موضع گیری دربرابر رسول خدا و بیان سخنهای باطل در سخنرانی هاشون میکنند.که البته الحمدلله بمراتب کمتر شده.علما بخصوص اونهایی که گاها سر زیر برف میکنند به این نکته بسیار بسیار بسیار مهم توجه کنند در آخرت بر مبنای تایید و فهم عقلشون نسبت به رسالت بنده بازخواست میشوند و عقل فطریشون ملاکه یعنی فهم و شعوری که با خود به دنیا میاورند زیر ساخت و پایه عقله دنیوی یعنی فهم و شعوری که در دنیا کسب میکنند میباشد.پس حقیقتا نمیتونید بگید چون نشانه چشم پر کن ندیدم ایمان نیاوردم اونوقت به سوی جهنم هدایت خواهید شد و ندا می آید اکثریته پیامبران(99درصد) نشانهای چشم پرکن نداشتند حتی برای همون اندک پیامبری که نامشان در قرآن برده شده برای اکثرشون نشانه خاصی بیان نشده.ولی حتما بمانند منه رسول خدا منطبق با فهم و درک قومشون و علم زمانشون نشانهایی داشتند.و در آخر این مهمه که قومشون میفهمیدن که این مدعی رسالت الهی حقیقتا رسول خداست و حقیقتا فطرتا فهم میکردند حقانیت رسولان الهی رو که کذاب نیستند ولی بخاطر بندگی نفس و بندگی علم ناقصتون و پیروی از علم و سنتهای پدرانشان حق رو کتمان میکردند و حقیقتا طبق نصه صریحه قرآن پیامبران الهی رو میشناختند ولی تکذیب میکردند و در مرحله بالاتر بر علیهش فتنه میکردند و اصلا اگر شناخت از حق صورت نمیگرفت و بعد انکار نمیشد عذاب الهی نازل نمیشد و همینکه طبق آیه44 سوره مومنون قوم های فراوانی به وسیله عذاب الهی نابود شدند نشان ازینکه اون قوم ها حق رو شناختند ولی زیر پذیرش بار حق نرفتند و تکذیب کردند.و حقیقتا انسان عقلا و فطرتا خیلی حق ها رو میفهمد ولی بخاطر تبعیت ار تمایلات نفسانی دقیقا خلافش رو انجام میدهد عقلا میفهمد سیگار بده و بشدت براش مضر ولی میکشد عقلا و فطرتا میفهمد گناه بده زشته قبیحه ولی انجام میدهد ووو و حقانیت رسولانه الهی رو هم عقلا و فطرتا انسانها  میفهمند ولی اکثرا بخاطر بندگی نفس و وابستگی به دنیا و مال دنیا منصوبان الهی رو تکذیب میکنند.مثالی میزنم دانش آموزی به معلمش میگه چون جزوه ای که سرکلاس گفتید رو گم کردم نتونستم شب امتحان درسمو بخونم برای همین تشدید شدم.معلم میگه من انقدر سرکلاس بارهای بار درسو تکرار کردم و انقدر مفهومی گفتم که قطعا تو ذهنت نشسته و یاد داشتی ولی خراب کردن سر امتحانت علتش نداشتن جزوت نیست بلکه علتش اینکه سر جلسه حواست جمع نبود و به امتحان نبود و مثلا حواست به ملاقات بعد امتحانت یا انجام فلان مسابقت بوده وگرنه درسو با نمره قابله قبول پاس میکردی پس هیچ بهونه ای ازت پدیرفته نیست.حالا ایمان به پیامبران الهی هم دقیقا همین قضیه هست که ندا می آید ما قبل آفرینش حقانیت پیامبرانمان رو بهتون فهماندیم بر فطرتتون ثبت شد(بمانند گفتنه درس سرکلاس)و شما بدونه نشانهای آشکار (بدونه جزوه) با کدها و نشانهای الهی نمایان شده و نشانهای خلقی و خولقی و تغییر عادات عبادی مثل شب بیداری ها و جنس مفاهیم و ساختاره مطالبی که بیان میکرد عقل و فطرتتون به حقانیت و صداقت رسولانه ما گواهی میداد ولی شلو سفت شدنه ایمانتون به رسالتش و اطاعت نکردن کامل از فرامین الهیش در دنیا توسط شما علتش بندگی نفس و علم ناقصتون هست با وجود اینکه عقلتون و فطرتتون و قرآن مجید حقانیت رسول مارو گواهی میدادند و به همون نسبتی که در دنیا به فرامین الهی رسول خدا توجه کرد باشید در آخرت بهتون توجه میشود.و حرف آخر یکوقت هست خود بشر فردی رو با معیارها و سلایق خودشون بعنوان رهبر یا سرپرست و ولی انتخاب میکند ولی یکوقت هست خداوند سرپرست و ولی ای رو که مطابق معیارها و سلیقه اون قوم نیست برای اون قوم انتخاب میکند و این دیگ حسابش خیلی فرق میکند و این امتحان مهمی بخصوص برای امتهای موحده پرمدعا هست.و این آزمونه پرتکراره الهیست.از ابلیس مدعی با اون عبادتهای هزاران ساله آزمونی از همین جنس گرفته شد و گفت منه ابلیس با این سطح و عقبه به یک انسان تازه خلق شدیه بی عقبه بدونه عبادت سجده و احترام و اطاعت کنم.و از بسیاری از قومها امتحانی ازین جنس گرفته شد پیامبرانی جوان بدونه مال و شهرت و سواده ظاهری دنیوی بسویه حکام ریش سفیده پرمدعا فرستاده میشد تا آنها از او اطاعت کنند و حکام و علمای قومها با اینکه عقلا و فطرتا حقانیت رسولان الهی رو میفهمیدند ولی اشتباه بزرگ ابلیس رو مرتکب میشدند چون دقیقا بواسطه القا خوده ابلیس بندگی نفس میکردند و رسولان الهی رو حقیر قلمداد میکردند.در حالی که با این تصمیم و رفتارشان با رسول خدا خودشان در نزد پروردگار عالمیان حقیرترین مخلوقات محسوب میشوند.وای بر تکذیب کنندگان حق...در آخر عرض کنم هرجا از واژه عقل به تنهایی استفاده کردم یعنی فهم و شعوری که در دنیا کسب کردیم و هر جا فطرت بیان کردم یعنی فهم و شعوری که با خود بدنیا آوردیم.یاحق

سلام خداوند و تمام پیامبران و فرشتگانه الهی بر نبی مکرم اسلام و اوصیای بزرگوارش- درباره عبارته خاتم النبیین در قرآن عرض کنم رسول و نبی در قرآن دو مقام مجزا هستند.و بعضی پیامبران فقط دارای مقام رسالت هستند و نبی نیستند.من به تعاریف دنیوی علما کار ندارم چون بعضا تعاریفشون منطبق با عقل و فطرت نیست بلکه آنچه بعنوان رسول خدا میفهمم که منطبق با عقل و فطرت هست بیان میکنم و از دو منظر به این مبحث مهم می پردازم.نگا عزیزان من به فرشتگان رسولانه ملکوتی گفته میشود چون فقط یک پیام آور و یک پیک و واسط از جانب خداوند هستند وگرنه ما نبی ملکوتی نداریم فقط رسول ملکوتی داریم و رسول یعنی پیام آور و پیام های الهی بواسطه رسولانه ملکوتی یعنی فرشتگان به رسولانه انسی القا میشود و آنها هم برای قوم هاشون بیان میکنند مثل منه رسول خدا.و به پیامبرانی که علاوه بر بیان کردن پیامهای الهی برای بشر دارای شریعت جدید و کتاب  هستند یا وظیفه گسترش و تبلیغه شریعته خاصی رو داشتند  نبی گفته میشود که انبیای تبلیغ کننده فراوان بودند ولی انبیایی که با خودشون شریعت و کتاب جدیدی برای بشر آوردند بسیار اندک بودند کمتر از 5 درصد پیامبران و بقیه پیامبران پیرویه شریعت و کتاب آنها بودند پس حدود 95 درصده پیامبران خودشون شریعت و کتاب جدیدی نداشتند و نخواهند داشت و نبی اکرم رو خاتم النبیا اگر بدونیم یعنی دیگه دین و کتاب الهی جدیدی بعد ایشان برای بشر فرستاد نخواهد شد.ولی تسبیح و سلسله رسولان انسی که پیام آورانه الهی هستند ختم نشده هست و طبق نصه صریحه قرآن خداوند هروقت صلاح بداند هر بنده ای را بخواهد به عنوان رسول انسی انتخاب میکند و در قرآن هیچ محدودیت زمانی برای انتخابه رسولانه الهی قید نشده و اصلا هیچ دلیل عقلی ای وجود ندارد که سلسله پیامبرانه الهی قطع شود و برعکس ادعای قطعه سلسله پیامبران ادعای بشدت ضد عقلی و ضد فطری هست بخصوص در این زمان که بشر بشدت نیازمند و تشنیه شناخت حق هست.و  طبق نصه صریحه قرآن وظیفه رسولان الهی جز روشن کردن حق از باطل و بیان آنچه خداوند برای آن مبعوثشان کرده  یا انجام ماموریتی که بر عهدشون گذاشته نیست پس فقط وظیفه  انتقال فرامینه الهی رو به قومشان یا اگر نیاز باشد به کل بشریت دارند.و وظیفه آوردن و تبلیغه شریعته خاصی رو ندارند.و اطاعت از اوامر الهی رسولانه الهی بر تمام مخلوقاته الهی واجب هست... و در نگاه از منظر دیگر باید گفت یک بحثی هم درباره خود معنی واژه خاتم هست که در روایات به حضرت علی سلام لله که نخستین وصی نبی مکرم اسلام هستند خاتم اوصیا گفته شده یعنی به مفهومه گل سر سبده اوصیا.و معنی خاتم با فتحه به مفهوم گل سرسبد هست  و خاتم با کسره بمفهوم ختم کننده هست.که در قرآن خاتم با فتحه بیان شده یعنی بمفهومه گل سرسبد که حتی اگر در قرآن خاتم با کسره هم بود که نیست توضیحی که بالا در نگاه اول دادم صدق میکند و باز هم منافاتی با مبعوث شدنه رسول انسی بعد نبی مکرم اسلام ندارد.تمام علما و حکمایی که منو میشناسند اگر در مجالسشون و ملع عام برادرم حضرت محمد سلام لله رو صراحتا ختم کننده پیامبران یا آخرین رسول نام ببرند یا عباراتی که این مفهوم رو بدهد بکار ببرند و بر حرفشون پافشاری و لجاجت کنند چون عملشون مخالفت با حکم الهی و مصداق مبارزه و ممانعت از گسترش اوامر الهی تلقی میشود مورد لعنت منه رسول خدا قرار خواهند گرفت و همون لعنه منه رسول خدا هم کافیست که در آخرت تا ابد در پست ترین درکاته جهنم باشند.و قطعا پیامبران الهی برای مانع زدایی برای گسترش اوامر الهی هیچ کوتاهی و مباشاتی با احدی نخواهند کرد و حتی در  صورته لزوم احکام قاطعی صادر خواهم کرد...اینم عرض کنم علما و حکما فطرتا و عقلا حقانیت رسالته منه رسول خدا رو تشخیص میدهند ولی امان از  نفسه سرکش که بستر القائات شیطان هست و باعث تزلزل و بی ثباتیشون میشود.که هفته بعد مفصل درباره این مبحثه مهم صحبت خواهم کرد.یاحق

آیا نماز به امر خداوند واجب هست؟و آیا ایران کشور اسلامی هست.بله.بله.پس چرا ارزشه لازم برای نمازه مردم قائل نیستید.همین نشانه بر باطل بودن بخشه مهمی از عقاید حکام و علمای قومم بس که منه رسول خدا برای خواندن نمازه واجب یعنی ستایش واجب خداوند یعنی ولی اعظم و اصلیمان یکساعت بعد اذان نتونم جایی پیدا نکنم.ولی حرم درست کردید محل و محول ستایش منصوبین الهی یعنی غیر خداوند که 24ساعته بازه ولی مسجد که محله ستایش خداوند هست رو فقط 1ساعت 2ساعت بعد اذونا باز میذارید.. کروناهم همین طوری بود. درحالی که اگر مسلمانی در طول عمرش اصلا حرمه منصوبان الهی نره در اخرت هیچ ماخذه ای نمیشه ولی اگر برای حتی یکرکعت از نمازه واجبش بعمد کوتاهی کنه ماخذه میشه...و بدانید ارزش و آثار فقط یک رکعت نماز واجبه یک مسلمان که حمد و ستایش خداونده  از تمام زیارت نامها و مجالس مستحبی که برای ستایش تمام اولیای الهی انجام میشه بالاتره.ولی شما نسبت به ادای این فریضه عظیم الهی بعد 45سال انقلاب اسلامی!!! مانع زدایی نمیکنید بعد برای امری غیر واجب که در آخرت هیچ بازخواستی ازش نمیشه  بشدت دنبال مانع زدایی هستید!!! شما بعد این همه سال هنوز در رعایت ابتدایی ترین حقوق یک مسلمان یعنی داشتنه محلی برای ستایش پرودگار عالمیان دارید ضعیف عمل میکنید و باعث خشنودی شیاطین میشید.و درباره ظلمهای آشکار و نهانه فراوانه دیگر که قبلا چنباری صحبت کردم.و حقیقتا فکر میکردم شما فقط مقام جانشینان پیامبران رو از خود پیامبران بالاتر میدونید!!! ولی حالا متوجه شدم بخاطره ریشه دار شدنه شرک بطور ناخداگاه از خود خداوند هم مقامشون رو بالاتر میدونید عملکردتون اینو نشون میده و حرفاتون ملاک نیست.و حقیقتا خیلی بده که رستورانها که اوجه کارشون دم ظهر موقع اذونه و دیگر شغلهای اینچنینی  در یک کشوره مدعی اسلام با عقبه طولانی و با بیش از 90درصد مسلمان یک محل کوچیکه یکمتر در دومتر برای ادای فریضه واجبه نماز نداشته باشند.درحالی حتی تو کشورهای غیر مسلمان که توریست و زوار مسلمان دارند قطعا خیلی از اماکنشون یک محله کوچیک برای عبادت مومنان قرار دادند.به مسئولین مربوطه حکم میکنم که به رستورانها و امثالهم که اوجه فعالیتشون موقع اذانها هست حکم کنند که با چوب یک اتاقکه یکمتر در دومتر که فقط دوطرفه پوشیده نیازه دارد و راحتم جمع میشه و قابل حمل هستند رو در یکی از گوشهای ملکشون موقع اذان قرار بدهند برای ادای نمازه مومنین.و  خداوند رحمان بیان کرده برای هر نماز حدود6ساعت وقت دارید بعد ستاد نماز کشور یا ستاد مسجدها یا هر ستاد نالایق دیگری به مساجد اجازه مید 1ساعت 2ساعت بعده اذان ببندن یعنی النن حکم خداوند رو نقص میکنند و 6ساعت تایم خداوند رو 2ساعت میکنند چون مساجد زنگولو منگول و فرشها و لوسترهای نفیس و صندلی های چرمی میزارید و همین بهونه ای براتون هست که دره مساجد رو سریع یکساعت بعد اذون ببندید در حالی که وقت شرعی هر نماز حدود 6ساعته.دستور میدم تمام مساجد باید در تایم کامله شرعیه تمام نمازها باز باشند.و اگر میترسید تزییناتتون مشگلدار بشه موظفید حدود 10متر از هر مسجدو موکت کنید و مهر خالی بزارید بدونه هیچ تزیینی و یکسره باید اون قسمت باز باشه که هر وقت مسلمانان خواستن بتوانند فریضه نماز واجبشون رو ادا کنند.و چون قسمته کوچکی از مسجد هست در دورانه کرونا هم براحتی قابل ضد عفونی کردن مداوم هست و حتی در زمانه کرونا دربه اون محل میتونه فقط تا دوساعت بعد اذون باز باشد و برای هر فرد فقط یکربع تایم ادا فریضه واجب تعیین شود.ولی بعد کرونا باید از شروع وقت شرعیه نماز صبح  یکسره تا آخر وقت شرعی نمازه عشا دربش باز باشد.حقیقتا شیعیان امروزی مسجد رو از کاربرد اصلیش که محل ستایشه خداوند هست خارج کردند و محل ستایشه غیر خدا کردند و با آویزان کردن تزئیات و با فرشها کاشی ها و صندلی ها نفیس به مانند بت پرستانه قرنهای گذتشه عمل کردند که معبدهاشونو برای خدایان زمینشیان تزیینات مختلف میکردند و فقط در زمان خاصی اجازه ورود میدادند .و اگر آنچه گفتم عمل نکنید به مانند برادرم ابراهیم خلیل لله بت خانهایتان رو تخریب خواهم کرد...چطور مساجد رو برا اعمال غیر عبادی و ستایش غیر خدا ساعتها باز میزارید ولی برای نماز آنن میبندید و بازم میگم ربطی به زمان کرنا ندار قبلشم همینطوری بود.یعنی مساجد از حدود نیمساعته قبل اذون باز میشد تا حدود یکساعت دوساعت بعد اذون مگر مراسم ستایش غیر خداوند رو داشته باشند که اونوقت به خداوند و بندهای خداوند لطف کنند محل ستایش خداوند رو بخاطر ستایش غیر خدا چند ساعتی بیشتر باز بزارند.خوب فضولان اصلا یک نفر دوست داره نمازش رو اول وقت پنجدقیقه بعد اذون بخونه و یکنفر دوستدار 6ساعت بعد پنج دقیقه مونده به آخر وقته شرعی نمازش رو بخونه و این اجازم خداوند داده و شما چکاره هستید که فقط اجازه اول وقت خوندن رو میدید و بعدش در نمازخونهارو می بندید تا زنگوله منگولها و تزییات بت خانهایتان خراب یا سرقت نشه.و حقیقتا مسلمانان رو از ابتدایی ترین و مسلمترین حقشون که بر گردن حکام جامعه اسلامی دارند یعنی داشتنه محلی برای ستایش خداوند محروم کردید.اونم ستایش و عمل واجب الهی.و علمایی که بعد2سال و دیدن نشانهای بسیار متعدد هنوزم ذهنهارو بر ضد رسول خدا میشورانند و فتنه میکنند و مانع پیشرفته اهداف الهی میشوند و همچنین مدیرانه فاسده غیر قابل اصلاح بدانند از جانب پروردگار عالمیان این اختیار کامل رو دارم که حتی حکم قتل نفسشون رو صادر کنم.پس سعی نکنند از صبر و مهربانی فراوانه منه رسول خدا سواستفاده کنند.بترسید از خشم رسوله خدا و از شرک و اعمال شرک زا تبری بجویید.و حرف آخر واقعا اصلاح و احتیاط در اوامری که از جانب خداوند بهشون اشاره کردم رو حتی در بالاترین مقامات حکومت میبینم و یقین بدونن هرچقدر فرامین رسول خدارو جدی بگیرند قرب و جایگاهشون در نزد ذات اقدس الهی بالاتر خواهد رفت.و اینو هم اون دسته از علما که به فرامین رسوله خدا بی توجهی میکنند بدانند  دارای هر جایگاه و مقام دنیوی و الهی که باشید شاه شاهان عارف عارفان عالم عالمان هم که باشید توجه و اطاعت از فرامینه الهی رسول خدا مهمترین عاملی هست که باعث افزایش قرب الهیتون میشود.یاحق

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا الامام التقی النقی-عزیز مفهومی میگم تا حق مطلب رو خوب بگیرید چون بحث بسیار مهمی یعنی آنطور که ملکوتیان بهم فهماندن سعی میکنم بیان و تفهیم کنم.یک انسان ممکن با دیدنه و ملاقات با یک انسانه دیگر یاد خدا در وجودش اوج بگیره یا ممکنه با دیدنه یک گل یا جانداره خاصی به وجد بیاد و یاد خدا در وجودش متبلور بشه حتی بسجده بیفته یا ممکنه یکنفر با دیدن کوهستان یا یکنفر با دیدن دریا یاد خدا در وجودش اوج بگیره یا ممکنه یکنفر با دیدن یک نقاشی یا یک نفر با گوش کردن به یک موسیقی خاص یاد خدا در قلبو ذهنش اوج بگیره و این بسیار خوبه پس اون انسان یا اون گل کوه دریا نقاشی موسیقی ووو واسطهای مادی هستند از جانب خود خداوند تا اون بندش تعالی پیدا کند.پس واسطه مادی و دنیوی برای مقدمه و استارته خدایی شدن بعضا حتی نیازه ولی نکته بسیار بسیار بسیار مهم اینجایه که واسطهای دنیوی فقط میتونند یاد خدا رو در وجوده ما زنده و متبلور کنند ولی نمیتونند ما رو بخدا برسونند بلکه فقط و فقط و فقط نیات و اعمال ماست که میتونه مارو به خدا برسونه یا از خدا دور کند ولی بت پرستان و مشرکان عالم میگویند ستایشه اون انسان یا اون حیوانه خاص یا اون بته سنگی چون در نزد خداوند جایگاه و قرب بالاتری از ما دارد مارو به خدا میرسونه و اعمالمون درست هم نباشه توجه و ستایش ما از اون انسان یا حیوان یا بت باعث شفاعت اونها و خشنودی خدای آسمانها از ما میشه.ولی باید بدانند نه هیچ پیامبری و امامی و نه هیچ مخلوقی نمیتونه مارو بخداوند برسونه بلکه فقط میتونند یاد خداوند رو در وجودمون زنده کنند و فقط نیات و اعمال ما در دنیا واسطه رسیدنه ما بخداوند میتونند باشند.و فقط میتونی از دیگر انسانها پیامبران امامان علما الگو بگیری و آموزهای الهیشون و شیوه عملکردشون رو برای رسیدن به رضایت الهی سرلوحت قرار بدی و ستایشه هر مخلوقی به هدفه رسیدنه بخداوند کاری باطل هست چون بیهوده هست...و بعنوانه منصوبه الهی بازم اعلام میکنم نسبت دادن ویژگیهای مختص خداوند به هر مخلوقی مصداق خدایه زمینی سازی ساختن هست و شرکزا و باطل هست.یعنی مثله بخشه بزرگی از شیعیان کنونی که منصوبان الهی بخصوص امامان سلام لله رو بمانند خداوند ناظر بر مخلوقات دیگر میدانند و هم منصوبان الهی رو بمانند خداوند دارای علم مطلق میدانند و هم معتقد به عصمت خداگونه برای منصوبان الهی هستند و موارد مشابه دیگر...در حالی که طبق آیاته بسیار متعدد خداوند به عمد به فراموشی و نقصه علم و حتی به تعدادی از خطاهای پیامبرانش در قرآن مجید اشاره فرمود تا دیگر جایه بهانه ای برای این دست باورهای نادرست و خدایه زمینی ساختن نباشه.و حتی یکی از رسولان خداوند در زمانه حیاته شما یعنی علمای فعلی برنگیخته شده و نشانهای متعددی بر او قرار گرفته و دیگر باطل بودن این دست باورهاتون کاملا عیان شده.و حتی اگر بندهم بعنوان رسوله خدا برنگیخته نمیشدم پیامبر درون عقل بشدت تایید میکرد هیچ دلیلی وجود نداره ویژگیهایی که مختص خداوند هست و حتی خداوند به پیامبرانه الو العزم هم عطا نکرد بعد خداوند بیاید به اوصیای پیامبرش همرو یکجا و اونم بطور مطلق عطا کند و تمام این اعتقادات باطل هست چون هم برخلاف قرآن کلام خدا و هم برخلاف کلام رسول الهی زمانتان و هم برخلاف عقل هست یعنی 3حجتی که در آخرت فقط میتونید به آنها استناد کنید.و این عقاید بمرور در طی زمان به عقاید شیعیان راستین اضافه شده.و اصلا امامان سلام لله چنان مقام و منزلت و جایگاه والایی در نزده خداوند دارند که نیاز به این حرفها و ویژگیهای ساختگی توسط پیروانشان ندارند.آنچه بیان کردم خواسته پرودگار عالمیان بود.از فرامینه الهیه رسول خدا تبعیت کنید تا رستگار شوید.یاحق

بزرگوار حتی بعضیا برای انجام یک عمل مستحبی مرتکب گناه میشند و بشدت بنفعه آخرتشونه اگر مجبورن گناه کنند قیده اون مستحب رو حتی اگر مستحبه موکد هست بزنن.می بینی طرف برای اینکه نوبته زیارتش بیفته جلو یا بلیطشو عقب جلو کنه دروغ میگه یا به دیگران تهمت میزنه یا غیبت میکنه ووو اونوقت اون زیارت چیزی جز زحمت و دوری از خداوند نتیجه دیگری براش ندار!!!! طرف خیال کرده زیارت رفتن چون هم کار سخت و هم پرخرجی هست پس به همون نسبت عمله بزرگیه در نزد خداوند و پرثواب ولی دروغ گفتن یا تهمت زدن چون فقط یک لفظ کوچیکه پس به همون نسبتم گناهش کوچیکه.یعنی حقیقتا جنس فهم بعضیا از دین باعث تحیر میشه.میدونی عزیز زیارت رفتنه اکثر ما چطوری؟مثالی میزنم تا خوب متوجه بشید.مثلا صاحب کارت بهت میگه فلان کارهارو بکن که قطعا در حد توانتم هست و میگه خودم مشگلاتت رو حل میکنم حقوقتو پاداشتو مرخصیتو حق زنو بچتو ووو همرو افزایش میدم ولی ما چون کار کافی و بحقی که در توانمونم هست نکنیم میریم یکی از آشناهامون که با صاحبکارمون رفیق هست هی باهاش صحبت مکنیم که ارباب ما شما رو قبول دار چون سالها جاش درست و صادقانه کار کردید و پیشش عزیزید پس حرف شمارو قبول میکنه لطفا برید پیش اربابه ما بگید حالا تخفیف بده بما و بدون انجام وظایفمون و پشت سرگذاشتنه سختی ها اون پاداش ها و مزایایی که وعدهاشو داده بهمون بده...بغیر از بحث توسل برای شفای مریضای خاص بسیاری دیگر از خواهش های ما از منصوبین الهی از همین جنسی که بالا عرض کردم.و مفاهیم دعاهای متعددی هم به همین موارد اشاره داره و خیال کردیم همون کلمات ادعیه مثل یک ورد عمل میکنه و آنن بدون زحمت ما رو میکشون بالا و مقربتر به درگاه خداوند میکنه.در حالی که ابدا این چنین نیست و بدون تصمیم و عزم لازم و به تبع حرکت لازم  برای تغییر و عمل به خواستهای خداوند زیارت هامون منفعت و حاصلی برامون نخواهد داشت...و بدانید منصوبین الهی رو فقط بخاطر این که چون بنده صالح و مطیع خداوند هستند باید دوسشون داشته باشید و بزیارتشون برید و این نوع زیارت رفتن هم یک تبصره مهم داره اونم اینکه شما اگر انسان دیگری رو بخاطر اینکه چون بنده صالح و مخلص خداوند بوده دوسش داری باید دنبال این باشی که این بندیه خدا چه خصلتهایی داشته که برگزیده خداوند شده و شما امر به اطاعت از آن بنده شدی... و اگر زیارت منصوبان الهی میرید فقط به هدف تربیت و رشد و تعالی الهی باید باشه یعنی به این هدف باید برید که هربار که میرید زیارتشون و بر میگردید خدایی تر بشید و درین امر حقیقتا تلاش کنی که افکار گفتار و اعمالتون خدایی تر بشه و هربار بیشتر به این باید برسید که خداوند از تویه بندش چی میخاد؟ولی اگر رفتی اومدی رفتی اومدی هرسال که چه عرض کنم هر ماه رفتی هر هفته رفتی حتی اگر ساکن کربلا هستی هرروز رفتی زیارت ولی هربار هیچ تغییر مثبتی در افکار و گفتار و اعمالت ایجاد نشد یعنی سعی نکردی از ویژگی های الهی اون حضرت اخذ کنی و در خودت ایجاد کنی و اصلا انگیزه و عزمشو نداشتی و اصلا به این فکر نبودی و یعنی کلا برات مهم نبود و همون حسادتها غیبتها تند اخلاقی ها بدگویی ها کم صبری ها تهمتها دعواها دزدی ها کمفروشی ها اختلاس ها ووو سرجاش موند درین صورت به عنوانه منصوب الهی عرض میکنم صدمیلیون بار هم زیارته پیامبران و امامان چه موقعی که در قید حیاط مادی بودن یا بعد فوتشون به زیارتشون بری در آخرت هیچ سودی برات نخواهد داشت.می بینم بعضی علما به زیارت مبارکه اربعین امام حسین سلام لله و غیره دعوت میکردند بدون اینکه  تو کلامشون اصلا به حق مطلب و هدف زیارت اشاره کنند که زیارت منصوبان الهی بدون داشتنه توجه لازم و بدونه قصد و نیت درست و بدون اینکه دنبال تغییر و حسینی شدن برای خدایی شدنه بیشتر باشی چیزی جز اتلاف وقت و پول و زحمت برای خودت و خانوادت درست کردن چیزه دیگه ای در دنیا و آخرت برات نداره. و حتی این زیارتهای تهی یعنی بدونه دنباله تغییر لازم بودن میتونه بویه شرک هم بده.یعنی بخاطر خوش اومدنه نفست یا حتی از سر عادت و فقط بخاطر عمل به آموزهای پدرانتان و بدون هدف الهی لازم و کسب معرفت الهی فقط عین بت پرستان یک سری کلمات و اعمال رو بظاهر برای رسیدن بخداوند برای غیر خداوند میخونی و انجام میدی.و چون هدف و تاثیر گرفتنه الهی لازم توش نیست فرق خاصی با اعمال  پت پرستان نمیکند.و حرف آخر اصلا مسئله اصلی بشریت بجای خیلی ار بحثها و سوالاته غیر واجب و  یا نازل باید این باشه خالقی که به ما نعمت وجود و حیات و رشد و تعالی و بینهایت نعمتهای دیگر بخشیده در حالی که هیچ حقی نداشتیم و او صاحب حقیقی ماست و ما هرچه داریم از اوست و مال اوست و به سوی او برمیگردیم حالا این چنین  خالقه بی همتایی  از ما بندگانش چه توقعی داره از ما چی میخاد؟ اصلا بشر بدنبال جواب همین سوال بره بسیاری از مشگلات و سرکشی ها و زیاده خواهی ها و ابهاماتش برطرف میشه.از رسول خدا تبعیت کنید تا رستگار شوید.یاحق

چون طالبان هدف تشکیل حکومتی منطبق با خواست خداوند رو دارند به عنوان رسول خداوند به سران جمهوری اسلامی امر میکنم در تشکیله حکومت الاهی بدونه هیچ پیش شرطی یاریشون کنید.اینکه بدون مقاومت از طرف مردم تونستن حکومت رو در دست بگیریند خودش نشان از تمایل بیشتر به آنها نسبت به حکومت قبل هست.و اقلیت هم باید تابعه اکثریت باشد.و حالا طالبان ازین فرصت بدست آماده باید استفاده کنند و برای تشکیله حکومته عدل الهی تلاش کنند.و باید بشدت مراقب باشند دچار آفته های گوناگون مثل ظلم افراط دروغ یا انواع شرک ووو نشوند.وگرنه در صورت سماجد فرصتشون خواهد سوخت و باطل محسوب خواهند شد. چون از لحظه ای که تصمیم بر تشکیل حکمومت الاهی گرفتند فشار و شیطنیت شیاطینه جنو انس برای منحرف کردنشون شروع شده و طالبان سابقه بلند مدتی در تقابل با طاغوتها دارند حالا علاوه بر اون باید در مبارزه با طاغوته درون که ابزار شیطانه بشدت باید بیشتر تلاش کنند.و چون تجربه تشکیل حکومت بر یک کشور پهناور رو ندارند جمهوری اسلامی ایران موظفه درین امر با تجربه  50سالش یاریشون کند. دیدید وقتی پدری میخاد بچشو راهنمایی کنه میگه پسرم من از تو چنتا لباس بیشتر پاره کردم و این اشتباهات هم داشتم تو دیگه تکرارشون نکنی و طالبان موظفند یک تیم قوی فقط مختص همین کار تشکیل بدهند تا از حکومتهایی که قبل اونا چنین تصمیمی گرفتند و به اسم حکومت الهی تشکیل حکومت دادند رفتار شناسی کند و خوبی هاشونو بگیرد و بدی هاشونو تکرار نکنه و بشدت مراقب باشه دچار آفتهایی که اونها گرفتارش هستند نشود وگرنه توبیخش ازونا سختر خواهد بود.و یکوقت بر اثر وسوسه شیاطینه جنو انس غرور نگیرشون که ما از صفر و مستقل میخایم کار کنیم ووو بلکه درست اینکه برادرانه در کنار هم باید باشید و از تجربیات و آموزهای هم استفاده کنید.و بطور کل به عنوانه منصوبه الهی عرض میکنم هر قومی که حقیقتا خواست اجرا کنند حکومت منطبق بر خواست خداوند باشد یعنی حکومتی عادلانه برپایه قوانین شرع الهی تشکیل دهد و شما تشخیص دادید عزمش حتمی و دست نشانده و بازیچه دست طاغوتها نیست و حقیقتا مثل طالبان طاغوت ستیزه موظف به یاریشون برای تشکیل حکومته الهی هستید.و اینم شما و طالبان و دیگران بدانند تشکیل حکومت فقط قدمه اوله و مثل ثبتنام در مدرسه هست و تازه از بعده ثبتنام تکالیف و امتحانات مکرر شروع میشه پس ابدا فکر نکنن همینکه عزم کردیم یک حکومت الهی تشکیل بدیم و تشکیل دادیم دیگه کار تمومه ابدا.بلکه تازه اول کارید و فشار شیاطینه جنو انس و آزمونها استارت میخوره و باید بشدت مراقب باشید دچاره آفت ظلم دروغ تکبر شرک و غیره نشوید و با مردمون باید با اوج رأفت و با تدبیر رفتار کنید و در سیاستهای خارجی هم باید با تدبیر درست و چه در داخل و خارج باید بدور از افراط گرایی و تعصب باطل باید رفتار کنید و البته ازونور بوم هم نباید بیفتید و به هر قیمتی و باهر کسی نباید دوستی کنید مگر در حده کاملا اندازه و سنحیده شده و عقل باید در تصمیماتتون حاکم باشد.و بدونید درجات بالای قرب الهی بدون گذراندن آزمونهای متعدد حاصل نمیشه.و پاسخهای بسیار دقیق خداوند رو درباره طالبان دیدند آیه 29 سوره فتح.که نگفته بودم مختص طالبان هست و گفتم بعدا سر وقتش اعلام میکنم ولی حتما اهلش متوجه شدن چون از مفهومه آیاتش مشهود بود و الان رسما اعلام کردم خواست و نظر الهی رو و پاسخ دقیق دیروز خداوند رو هم دیدند و هم شنیدید که در توصیه ای که قبل استخاره بهتون داشتم به تشکیل حکومت بر پایه شرع تاکید کردم و تو مبحثم هم  بهش تاکید کرده بودم و دقیقا تو استخارم همین جمله اساسی مهر شد.بنده وقتی مبحثی رو شروع به بیان و ثبت میکنم از تعدد بارش فرشتگان با عدد خاص متوجه بر وحی الهی بودن و منطبق با خواست الهی بودنش میشوم ولی بازم با استخارهام که بلطف الهی همراه با پاسخهای دقیقه خداوند و نشانهای متعدد هست یقینم کامل میشود.اینم همگان بدانند هدف خلقت تشکیل حکومت الهی در خود هر انسان هست یعنی انسان باید  تلاش کند منطبق با خواست خداوند عالمیان بزیستد و این حکومت باطنی با حکومت الهی در جامعه تکمیل میشود و اصلا شما برا رسیدن به این هدف خلق شدی و بر روی زمین پا گذاشتی پس هی بعضیا نشینند بگند حکومت الاهی چی...عین همون قضیه هست که طرف میگه چرا پدر مادرم فلان هستند نمیزارند هرکاری بکنم هرجایی برم ووو.کاش پدر مادرم اینا نبودن باید بهش گفت اگر پدر مادرت اینا نبودن توهم اصلا نبودی خلق نمیشدی....حکومت الهی هم دقیقا همینه که اگر قرار نبود باشه اصلا تو هم خلق نمیشدی که بیای روی زمین که بعد غرق گناه بشی و دنیا چیز تحفه ای ندار که تورو بخاطرش خلق کنند.پس هدف رسیدن به تشکیل حکومتی منطبق با خواسته الهی در درون هر انسان هست(یعنی انسان بجایی برسد که تمام افکار و گفتار و اعمالش منطبق با خواست الهی و برای رضای پروردگار عالمیان باشد و هم بتبع در جامعه انسانی هم هدف همین هست.و مهمترین قدم برای رسیدن به رضای خداوند انجام واجبات الهی و دوری از محرمات الهیست یعنی دوری از تمام زشتی ها و رذایل اخلاقی و افراط ها و تفریط ها. و اگر فرامین الهی به جا و حکومت الهی درست اجرا و عمل بشه چون کاملا منطبق با عقل و فطرته انسانیست طرفداران فراوانی خواهد داشت.و درباره رفتار با زنان به طالبان گوشزد میکنم بشدت مواظب باشید به افراط کشیده نشید از مهمترین القائات شیاطین وسوسه به افراط و تفریط در تمام امور هست.یعنی خروج از اعتدال.مراقب باشید در دام نیرنگ شیاطین نیفتید...پس فقط تابعه کتاب خدا رسول خدا و عقل باشید.و در اجرای حدود الهی دو نکته مهم رو باید در نظر بگیرید اول آن فرد باید قبلش کاملا تفهیم شده باشه که فلان عمل گناه هست و دوم استمرار و اصرار برون عمله باطل داشته باشد وگرنه ابدا حق صدور هیچ حکم و تنبیهی رو ندارید.مخصوصا که دیدم تو بعضی فیلمها ماموری که انگار قاضیم هست!!! همونجا حکمو مید و اجرا میکنه و شروع به شلاغ زدن میکنه...که ابدا کار درستی نیست.بلکه 2شرطی که بالا گفتم باید قبلش دقیق لحاظ بشه و باید احکام با بررسی دقیق توسط قاضی عادل صادر بشه. البته این دست فیلمها هم میتونه قدیمی و هم ساختگی باشه ولی بنده بطور کلی عرض کردم.و بعنوانه رسول خدا حرف آخرم درین بحثم اینست که به طالبان توصیه اکید میکنم شدیدا مراقب باشند گرفتار آفته افراط و ظلم نشوند وگرنه پایهای حکومتشون از همین اول کار سست و لرزان بنا خواهد شد...بعنوان منصوب الهی اگر بر امری تاکید کردم مصداق حکم الهیست و لازم لاجراست و تخطی از حکم رسول خدا عقوبته سخته اخروی بدنبال دارد.یاحق

اینو همیه علما بدونند اگر تمام انسانها و جنیان رسالتم رو نفی کنند و حتی تمام ریگهای بیابانها و تمام قطرات اقیانوسها بزبان بیان و نفیم کنند بخداوندی خدا قسم سره سوزنی در  اراده و عزمم برای انجام وظیفه الهیم خللی ایجاد نخواهد شد.و توجه پروردگار عالمیان بشدت مرا کافیست...و توجه پروردگارم توجه بینهایتی ملکوتیان رو برایم بدنبال دارد.و تا مادامی که نفس میکشم و خون در رگهام جاری پاییند به وظیفه الهیم خواهم بود.و بحمدلله بخشه مهمی از سران و علما دارند بحقانیت رسالتم  پی میبرند. ولی کارشناسانی هم هستند که بقول معروف دیر اومدن زودم میخوان برن(زودم نظر میدن)حقیقتا علمای متعددی هستند که مو سفیدکرده تر و وصل تر هستند و نشانهای بسیار متعدد و غیره قابله انکار رو دیدند و احتیاط میکنند و نفی نمیکنند و حتی با نشانهایی که برام میفرستند میفهمم تا حد خوبی حقانیت رسالتم رو فهمیدن شماهم اگر اتصال کافی و تجربه کافی رو داشتید اگر احیانا در پذیرش کامل رسالتم احتیاط میکردید بجاش ازونورم در نفی کردنش هم بخاطر این همه نشانهایه الهی صدها برابر بیشتر باید احتیاط میکردید.و اهل احتیاط بودن از نشانهای علما و عرفای حقیقی هست...و حقیقتو خوبه بگید.بله اگر بحث سر یکبار استخاره و پاسخ دقیقه خداوند بود یا سر دو استخاره 3 استخاره بود خوب جای شک داشت ولی وقتی به اندازه موی سر بعضی علما نشانه دیدید و وقتی بحثه دها و دها و صدها بشه دیگه قضیه خیلی فرق میکنه.و و اونوقت در تکذیبه مدعی رسالت باید بشدت احتیاط کرد...اگر حضور ملکوتیان ماهی هفته ای یکباره دوبار بود خوب یک بحثه ولی وقتی حضورشون مدام هرروز اونم بارهای بار و متعدد هست دیگه این حالت فقط مختصه پیامبران الهیست.و هرچی هم ادعا کردم بلافاصله توسط ملکوتیان در ملع عام نمایان شد و هم بطور مکرر و مکرر و مکرر در استخارهام هر عددی رو که ادعا کردم بلافاصله  مهر شد و مکرر مفاهیمی که بیان میکردم بلافاصله در استخارهام درین یکسال عینن قید میشد  و علما در  همین هفته بازم نشانهایی متعددی دیدند که آخرین استخارم آیه39 سوره عنکبوت بود و خداوند در همون آیه و آیات قبلو بعدش داشت درباره نابودی ظالمان و زینت داد شدن اعمالشون توسط شیطان و ظلم ندونستنش صحبت میکرد که بندهم دقیقا چند ساعت قبلش به علما اعلام کرد بودم در صورت تبعیت نکردن ار رسول خدا و ریشه کن نکردن ظلم نابودیشون قطعی و هم اعلام کرده بودم بارش شدید 39 داره بهم صورت میگیره و پیام ملائکی که نازل شده بودن همین مفهوم و نابودی ظالمان بود. که در استخاره ای که چند ساعت بعدش گرفتم دقیقا همون شماره و همون مفاهیم مهر شد و قید شد یعنی آیه39 سوره عنکبوت.و این اتفاق بطور غیر قابله انکاری بارهای بار اتفاق افتاده و علما دیدند.و نشانهای خلقی و خولقیم در وجودم هم کاملا دیدید که ابدا علاقه خاصی به دنیاتون و جاهو مقامش و تو چشم بودن ندارم.و هم از جنس کلامم و مفاهیمی هم که درین سالها بهتون منتقل کردم اهلش به نکات اساسی و منشاش و خدایی بودنشون پی بردن.و نشانهایی دیگر مثل متوجه شدن آنچه در ذهنتان میگذرد در مواقعی که خواست الهی باشد و اینو علمایی متعددی بهش پی بردن و نشانه دیگر اینکه همینکه بدون ذره ای ترس و از سره قدرت دارم درباره ظلم و کفره ریشه کرده در میان گردانندگان مدیران و علمای قوم و بعضا مردم قومم صحبت میکنم و در صورت تبعیت نکردن النن وعده نابودی میدم این صراحت و قدرت در کلام خودش یکی دیگر از نشانهای حقانیته منه رسول خداست...و اینم عرض کنم یک وقت یک غریبه از سر دشمنی میزنه تو گوشه شما و چنتام ریچار بهتون میگه ولی یکوقت پدرتون میزنه تو گوشه شما و چنتا ریچار میگه ولی قصد پدر رشد و تعالی شماست یعنی ظاهر کار دقیقا یکی ولی باطن و هدف تومن تومن باهم فرق داره.یا هم یک قاتل شکم هارو پاره میکنه هم یک جراح ولی یکی به هدفه کشتن و یکی به هدف زنده کردن....پس اهلش علمایی که سیمشون وصله هیچوقت سریع و فقط بر مبنای ظواهر امر قضاوت نمیکنند.بدانیم یک دانشجو اگر دلشو به نمرهای نزدیکه 20 که قبلا مثلا تو یکی دو درسه مهم که گرفته اگر خوش کنه و نمرات درسای دیگشو یا بیفته یا ناپلئونی پاس کنه اونوقت معدلش خیلی افت میکنه و دیگه لیاقت رسیدن به رشتهای بالا در دانشگاهای معتبر رو (تکمیل وظایف الهی و درجات بالای قرب الهی) رو دیگه ندار.و درین قوم گروهی از سر پاس کردن بعضی آزموناشون با نمره خوب ادعاشون زیاد شده و باد تو غب غبشون انداختن و خیال کردن کار تمومه و از همین الان بخشی از بهشتو به نامشون زدند!!!! و منایی قوم های منصوبان الهی گذشترو هم هی میکنند و همون آزمون جلوی پاشون قرار گرفت البته تازه با دوزه پایینتر از خیلی از قوم های پیامبران گذشته چون نشانهایی که بر پیامبر شما قرار گرفته هم بمراتب از بسیاری از پیامبران گذشته بیشتر بود هم پیامبران گذشته معمولا اکثره عقایده قوم خودشون رو نفی و باطل میدونستن و رد میکردند ولی بنده شاکله عقایدتون رو تایید کردم و گفتم نیاز به اصلاحاتی در عقاید و عملکرد دارید و 2 عافت بزرگ رو باید ریشه کن کنید...ولی با این وجود بعضی تندرو ها و کم بصیرتان جبهه میگیرند و اگر به رویه باطل و شیطان شاد کنشون ادامه بدند در آخرت جایگاه بسیار نازل تری از کافرینه قوم های پیامبران گذشته خواهند داشت.و بدانید رسولان الهی نه برای تمجید از نظام و قومی برنگیخته میشند نه برای برندازی نظام و نابود کردن قومی مگر علما و سرانش از فرامین الهی رسول خدا تبعیت نکنند و به ظلمشون ادامه بدهند اونوقت نابودیشون قطعی...و نکته مهم اینکه شاید بعضی ملتها و امتهای دیگر در جهان از قوم منه رسول خدا معاصی و ظلمهای فراوانتری بکنند که ما خبر نداریم ولی نکته مهم این هست که سطح توقعه خداوند متفاوته یعنی تو دانشگاه تو بعضی رشتها و مقاطع دیگه نمره قبولی 10 نیست بلکه 15 یا حتی بیشتر هست..یعنی هرچی سطح کلاس الهی امتی بیاد بالاتر درسها و آزمونها سختر و به همون نسبت توقع معلم(خداوند) هم بالاتر میره و تعداد فرصتهای خطاشون کمتر میشه...و اگر خدایی نکرد به مانند ابلیس بر خطاشون لجاجت کنند و از فرامین الهی تبعیت نکنند رانده و نابود خواهند شد..و اصلا ابلیس هم چون سطحه قرب الهیش بالا بود بعد خطاش و نپذیرفتنه اشتباش و اصلاح نکردنش و لجاجت بر تداوم خطاش بالاترین بلایه الهی سرش اومد یعنی رانده درگاه الهی شد.پس خیلی مراقب گفتار و اعمالتون باشید و احتیاط کنید و منه رسول خدارو هم از چیزی نترسونید چون در برابر خواسته الهی هیچ قدرتی ندارید و از آه و نفرینه رسول خدا بترسید و بر نفسهای خویش افسار بزنید و تابع امر الهی باشید و از فرامینه الهی رسول خدا تبعیت کنید تا رستگار شوید.و از فرصتی که دارید حداکثر استفادرو بکنید و بنظر تحرکات مثبتی دار دیده میشه.ولی بسیار جای کار داره.فراگیر شدن ظلم و شرک در میان قومی چنان آفتهای بزرگی هستند که یک قوم که هیچ بلکه هزاران قوم رو که بظاهر هزاران بار عابدتر و زاهدتر از شما هم باشند رو هم نابود و وظایفشون جابجا و منتقل به قوم های دیگر میشود.یاحق

به عنوان منصوب الهی و برمبنای پاسخ دقیق خداوند عرض میکنم حقیقتا دو آفت بزرگ گریبان  حکومت و ملت رو گرفته و تا مادامی که اصلاح درست و کافی نکنن فکر ملت برگزیده ماندن و همنشین بودن با اولیای الهی در آخرت رو از سر باید بیرون کنند. اول آفته شرک و دوم آفته ظلمه نهادینه.به جوری که اصلا ظلم عادت و نهادینه بین مردم شده یعنی ظلم ارگانها به مردم و هم ظلم مردم به مردم که بعضا انگار حتی بصورت قانون نانوشته یا بعضا حتی نوشته شاید در اومده.در معنای حقیقی ظلم بخاطر قانونها و سنتها و عادت های غلط و سیستمهای نظارتی با بازدارندگی ضعیف در بین مردم و ارگانها مثل یک ویروس فراگیر شده.و عدم آموزش و عدم توجه و عدم فرهنگ سازی کافی و درست توسط حکومت مهمترین علته و ریشه این آفتهاست.و اینکه فلان حزب و جناح بگه فلان حزب و جناح دیگر مقصره و خودش رو بخواهد مبرا از فجایع بدونه داره سره خودشو گول میزنه چون نخودچی کیشمیش و سیاهی لشگر که درین حدود45 سال که نبودند بلکه قطعا وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از نهادینه شدن و فرهنگ شدن ظلم درین حدود45سال رو داشتند.و حقیقتا برای مبارزه با ظلم نهادینه و سیستماتیک درین کشور باید شرایط جنگی اعلام کرد و باید با تمام قوا و همت و شدت رفت بجنگ عاملین فساد و مدیران فاسد و تمام ریشهای فسادزارو باید خوشکوندشان.و حقیقتا فعلا باید تمرکزتون رو روی درمانه و رفع این دو آفت و مریضی مهلک(شرک و ظلم) بزارید.که هردوشم سیستماتیک و نهادینه شده یعنی نسبتا عمق پیدا کرده و این دستوره الهیست که بواسطه منه رسول خدا بشما ابلاغ میشود و هرگونه کوتاهی درین امر آخرت سوز خواهد بود.پس دوزه فعالیت نسبت به وظایف دیگتون رو بیارید پایینتر.و تمرکزتون رو بر روی رفعه این دو آفت بزرگ باید بزارید...و نمونهای ظلم نهادینه که فراوانه چون حقیقتا در کشور بطور مشهود تو بخش ها و صنفهای مختلف مافیا بازی ایجاد شده و تغیییر قیمتها رو در دست دارند و هر غلط و گردن کشی ای که میخوان میکنند...مثلا از میوه جات و تمام مواد زراعی بگیر که از کشاورز از سر زمین با قیمتهای بشدت نازل مثلا کیلو 500 تومن یا هزار تومن خرید میشه ولی تا برسه بدست مردم این بین دلالها که هیچ زحمتی هم نکشیدند قیمتها رو حدود 10 برابر و حتی بیشترمیکنند و سودهای عظیمی بجیب میزنند و ظلم سنگینی در حق مردم میکنند یا اون قضیه مافیای پزشکی و ظلمهایی که میشد و مبالغ سنگینی که گرفت میشد.البته قشر زحمت کش و جان برکف نیروهای درمانی کشور حسابشون جداست و رو تخم چشم ما جا دارند...یا  مافیای حاکم بر تولید خودروی کشور که با  ایجاد انحصار و کیفیت پایین و قیمتها ی بالاشون ظلم آشکاری درین 40ساله بمردم کردند و بکشتن دادند...یا سر قضیه کتابهای کمک آموزشی که با مافیا بازی و حفظ کنکور مبالغ نجومی سنگینی از جیبه مردم میدزدند و حتی شنیدم با زدو بند با بعضی مدیران و معلمان دانش آموزان رو مجبور به خرید کتبشون میکنند.یا مافیای حاکم بر سیستم بانکی که برای یک وام اندکه 10تا30 میلیونی یک جوان هفت خوانه رستم رو باید رد کنه ولی به افراد خاص وامهای سنگین بدون حتی گذراندن یک خوان داده میشود یا مثلا افرادی که میان برای ایجاد اشتغال جوانان و افزایش تولید وامهای بانکی برای گسترش کارخونه یا کارگاهشون میگیرند و اگر چنتا قسطشون عقب بیفته بانکها کله کارخونرو میخابونند یا بعضا زمین یا تجهیزاتشو با قیمت گذاری زیر قیمت حقیقی مصادره میکنند در حالی که باید با کمک دولت یاری کنند اون کارخونه دوباره به روند رو برشد برگرده ...یا مافیای سینما یا بورس ووو اصلا علنن در بسیاری از بخشها و ارگانه کشور گروهایی ایجاد شدند که همه کاره و تصمیم گیرنده اونان و شرع و قانونی هم نمیشناسند... یا سر تغییر قیمته ارز و طلا که تو کشورهای همسایه یا بقیه نقاط جهان جنگ میشه کودتا میشه و بزرگترین اتفاقات میفته ولی ارزش پولشون مثلا 20تا 50درصد تغییر میکنه نکه تو ایران تو این حدود 20سال اخیر هر رییس جمهوری میاد بعد چندوقت از 300 درصد تا حدود 1000 درصد قیمت دلار و طلاها و امثالهم بالا میره و نقش سیستمهای مافیایی خود فروخته و دلالیسم درین قضیه پررنگه و اگر بازم بخوام از رسوخ تشکلات مافیایی در بخشهای مختلف کشور بگم طومار باید بنویسم و اینا تمام مصداق آشکاره ظلم به خلقلله هست.رایج شدن و سیستماتیک شدنه حتی یک ظلم در نظام اسلامی اونم نظام مدعی ولایت علی ابن ابیطالب سلام لله که معیار عدل الهیست فاجعه هست.چه برسه که حالا بعد حدود 45سال ازین دست سیستمهای مافیایی ظلم کننده به مردم بسیار متعدد در کشور وجود داره و هر روزم رشد و تکثیر و قوامه بیشتر پیدا میکنند.به عنوان منصوب الهی به سران3قوه امر میکنم که باید برای شکستن شاخ غوله ظلم و برچیدنه تمام سیستمهای مافیایی کشور بشدت تلاش کنند باید جوری در برابر ظالم به ایستید که سیستم های مافیایی سرانه قدرت و ثروت جوری بهشون فشار بیاد که  همون سال اول نقشه ترورت رو بکشند.یعنی هر روز باید غسل شهادت کنی اگر با این هدف و عزم اومدید بمونید وگرنه توصیه اکید میکنم همین اول کاری استعفا بدید.و حرف آخر سران و همه مدیران و مدعیان زمینه سازی ظهوره مهدی فاطمه سلام لله بدانند و به این نکته توجه کنند که یک فردی که قبلا بخاطر عملکرد و سوابق درخشانش به عضویت تیم ملی در اومده (منتخب شده) ولی اگر بعد چند سال بخاطر عملکرد و نتایج ضعیف خودش و مربیاش افت شدیدی کنه و اگر دیگه شرایطه بدنی و ذهنی شو به قبل نتونه برگردونه از لیست برگزیدگان برای تیم ملی خط خواهد خورد.و فرصت به دیگران داده خواهد شد.(و من امید دارم که اگر تلاش بکنه میتونه)یاحق

السلام علیک یا سید الساجدین یا زین العابدین و رحمت لله و برکاتو - تعداد متعددی از علما میدانند چه خبر هست و خوب میدانند بنده رسول خداوند هستم.یعنی چه از نشانهای بسیار متعدد بر ارتباطم با ملکوتیان که بسیار مهمه چون خیلی از قوم ها در طول تاریخ نشانه ای بر ارتباط پیامبرشان با ملکوتیان میخاستن تا ایمان بیاورند.اونم نه یکی دوتا بلکه شما متعدد دیدید.و هم نشانهایی از نظر خلقا و خولقا هم دیدید.و برام قابل درکه علمایی که مسلکه عرفانی دارند یعنی کیفیته اتصالشون بالاتره بیشتر توجه و احتیاط میکنند... ولی دقیقا خداوند در قرآن میفرماید فلان گروه یا قوم میدانستند فرستاده من حقیقتا از جانبه منه خداست(یعنی رسول خداست)ولی حق رو میپوشاندند یعنی سر زیر برف میکردند.و علمای زیادی در طول تاریخ خیال میکردند اگر خودشون رو به نفهمی بزنند این نوع نفهمیدن در آخرت براشون حجت میشه!!! حالا چرا افرادی که رسالت رسولان الهی رو با اینکه بر مبنای نشانها میدانستند حق هست نمیپذیرفتند و ایمان نمی آورند چون یک ساختارها و شاکلها و باورها و وابستگی های دنیوی متعدد و پیچیده ای برای خودشون ایجاد کرده بودند که در صورت پذیرش امر الهی یعنی ایمانه به رسول الهی بخشه مهمیش متزلزل میشد و باید ازشون ادول میکردند.و بخاطر بندگی نفس و بندگی علم ناقصشون تبعیت الهی بهشون سخت میومد.و چون میدانستند سنت  خداوند درین دنیا بر مبنای تنبیه سریع نیست  دلشون رو به شفاعت منصوبان الهی قبل منصوب الهی زمانشان خوش میکردند.ولی همینجا اعلام میکنم بدون تایید منه رسول زمانتان هیچ منصوب الهی شفاعتی بر شما نخواهد کرد و نظر و حرفای شما علما نسبت به بنده حقیر هیچ تاثیری در سرنوشت و قرب الهیم ندارد ولی برعکس نظر بنده حقیر نسبت به شما در جایگاه ابدیتون تاثیر گذار هست... و علما میدانند که منه رسول خدا مستقیم از ذات اقدس الهی فرمان میگیرم و نشانهاش رو فراوان دیدند.پس ابدا از مخلوقی دستور نمیگیرم و ابدا نیاز ندارم خودمو با خواستهای گروه یا حزب یا فردی هماهنگ کنم ولی علما و حکما موظفند خودشون رو با اوامر الهی منه رسول خدا هماهنگ کنند.و دستورات الهی خط قرمزه منه.و اگر توسط عالمی احتیاط لازم رو در عمل به دستورات الهی نبینم و قطعا اگر روییش ادامه دار باشد از چشم خداوند و رسولش خواهد افتاد.پس وقتی حکم الهی رو بیان میکنم موظف به اجرا هستید.علمایی که درین اوضاع وخیمه کرونایی مجالس گرفتند عملشون بر خلاف حکم عقل و رسول خدا و قرآن بود.و هم حکم دقیق الهی رو بر مبنای استخارها دیدند و هم خیلی مفهومی و عقلانی براشون توضیح دادم ولی زیر باره حق نرفتند و یا بعضا باعث مریضی خودشون و صداها برابر ازون بدتر مسبب مریضی انسانهای متعدد دیگر شدند...حقیقتا شیطان قرآن براشون سر نیزه کرد.یعنی از تقدس امام حسین به مانند تقدس قرآن برای فریبشان استفاده کرد و باعث شد حرف منصوب الهی زمان خود رو زیر پا بزارند و اگر این خبطها و تخطی از امر رسول خدا تکرر پیدا کند آتش های جهنم شعله کشان و عاشقانه منتظرشان خواهد بود چون شیاطین رو عاشق و فریفته خود میکنند.البته در گرفتن مجالس در دهه های بعد رعایتهایی بیشتری نسبت به دهه اول کردند یا شایدم کمتررسانه ای شد.درباره واکسن هم عرض کنم انقدر انواع واکسن در جهان زیاده که ممنوعیت وروده واکسن  از یکی دو کشور که سابقه دشمنی آشکار با این ملت دارند براحتی قابل جایگزین شدن با واکسن های کشورهای دیگر که لااقل بظاهر دوست هستند بود و درون بازه زمانی یعنی حدودا در اوایل شیوع تصمیمه عقلانی ای بود.و در آخرت قابل دفاع.و اون موقع خود اون کشورهایی که ورود واکسنشون به ایران ممنوع شده بود مردمشون رو ماها با سرعت بسیار کند واکسناسیون میکردند تا احتمالا عوارض احتمالی میان مدت واکسناشونو رو  بر روی  ملتهای دیگه اول بفهمند...و باید دید چه کسانی درین جایگزین کردن و ورود واکسن از کشورهای دیگر کوتاهی یا شیطنت کردند.و وقتی از کشورهای دوست در مواردی  بد عهدی هایی دیده میشه دیگه اوج ساده لوحیست که در صورت رو زدن توقع خوش عهدی از کشورهای غیر دوسته بد سابقه داشت.اونم کشورهایی که سابقه استکباری عظیم و خوی خود بزرگبینی دارند.و درباره فرقه ضاله و منحرف دیدم علمایی صحبت کردن این نکته مهم رو عرض کنم وقتی در زمانی رسولی از جانب خداوند برنگیخته میشه دیگه او اختیار دارد و بهش فهمانده میشود که حق و باطل رو به امر الهی مشخص کند.و هیچ عالمی نه حقش و نه جایگاهش رو داره که بخواهد در زمان منصوب الهی تعیین حق و باطل کند.در ثانی مثلا یک زمینی محصولات عالی سالهای گذشته میداده ولی چند ساله بر اثر سم پاشی غیر اصولی همه محصولاتش مسموم شدن و حالا محصولات زمینای کنار که عالی نیستند از محصولات این زمین ممکن درجشون بالاتر محسوب بشه و خوش خرتر بشند...اصل تشیع هم زمانی مصداق همون زمین با محصولات عالی بود ولی الان با سمی مسموم(شرک) آمیخته شده و اگر از فرامین الهی رسول الهی زمانشان تبعیت نکنند مصداق باطل محسوب خواهند شد و بقول معروف یک مردودی حق ندار به مردودی دیگه سرکوفت بزنه.تازه اگر اونا مردودی باشند.پس هیچ عالمی حق ندار نظر بده که چون فلان گروه سنی هست یا 4 امامند یا 6 امامند پس باطلند یا هر گروه دگر اندیش دیگر رو باطل و منحرف بدوند و فقط خودشون رو حق بدونند.ابدا همچین حق و اختیاری ندارند...یاحق

بله ماهاست شنود و رویت از داخل اتاقم از یکی از خانه های چند واحدیه اطراف که مشرف به اتاقم هست و بظاهر حدود یکساله کلا خالیست بخاطر نشانهای فراوان قطعی و 100درصد هست که خود علما میفهمند چه میگویم و هک بسیاری از بسترهای مجازیم هم مثل جیمیل اینستا و غیره برام آشکار و قطعیه.ولی نیاز دارند خارج ار اتاقم هم شنود و گاها رویتم کنند که بواسطه هک گوشیم این اتفاق افتاده و برای نیروهای اطلاعاتی متخصصه امر کاره بسیار بسیار راحتی هست مخصوصا که بنده هیچ موانعی براشون ایجاد نمیکنم نه تعویض گوشی کردم نه آنتی ویروسی نصب کردم نه میکروفون ها و دوربین های گوشیم رو غیرفعال کردم که با هندفری حرف بزنم نه ابدا.یا حتی گوشیم رو روت کردم که امنیت گوشیم رو بمراتب پایین میاره  و اگر تمام این کارهارو نمیکردم بازم براحتی میتونستند گوشیم رو هک کنند و به گالری عکسها فیلمها صوتها و میکروفونها و دوربین ها دسترسی داشته باشند چه برسه که خودم بشدت کارو براشون راحت کردم تا جایه هیچ بهانه ای نباشه.و مثلا حتی میدونن کی این متنو نوشتم یعنی 6روز پیش و میدونن تو کدوم بستر مجازیم ذخیرش کردم.و نکته مهم اینجاست تو استخارهای قبلم با اینکه در خیلیاشون نیاتم مشخصه مثلا چند هفته قبل نیمه شب نیسماعتی از ساعت همیشگیم دیرتر بیدار شدم برای نماز شب و حتما شنود کردند خودمو سرزنش میکردم و میدانند نصفهای شب کی بیدار میشم و بعدش پاسخ دقیق خداوند رو هم دیدند که قبل یا بعد نماز شب استخاره گرفتم که آیا خداوند ازم ناراحت هست و آیه 20 سوره مزمل آمد که خداوند فرمود میدانیم تو و گروهی که با تو هستند(مادرم) دوسوم یا نصف شب رو برای عبادت بپا برمیخیزید و می دانیم نمیتوانید دقیق زمان رو اندازه گیری کنید پس پرودرگارت شمارو بخشید.یعنی قسم یاد میکنم چنان پاسخ دقیق بود که عجیب آرام شدم. یا درین حد دقیق که  چند وقت پیش بحثی رو میخاستم نشر بدم بنظر خودم خیلی مهم بود ولی خداوند پاسخ داد صلاح نیست یا فعلا صلاح نیست خداشاهدس که اصرار کردم و دوباره اجازه نشر گرفتم و خداوند دقیقا در توضیح استخاره فرمود درین مورد اصرار نکن بصلاح نیست.یعنی پاسخهای درین حد دقیق.و علما هم از روی تایم استخارها که دقیقا بفاصله چند دقیقه بود و براشون فرستادم و هم بعد اسکرین شات گرفتنم از استخارهام وقتی عکس بداخل گالری گوشیم میره حتما کاملا رویت کردند بلافاصله استخارهام پشت هم بوده.و هم بارها دیدند وقتی در برنامه ای حرفی میزنند که ناراحتم میکند بلافاصله خداوند برای آرامش دادن بهم در استخارهام بیان میکند ناراحت نباش پیامبران قبل تو را هم اذیت یا نفی کردند.و بسیار بسیار بسیار فراوان از پاسخ های دقیق خداوند بهم در کنار مهر شدن مکرر و دقیق اعداد فرشتگان در همون استخارهارو دیدند.ولی اینبار در استخاره هفته قبل نکته مهم اینکه دیگه بحثه نیت قلبی نبود بلکه کاملا داشتم با علما صحبت میکردم درباره رویت شدن فرشتگان با جزئیاتش و بعد نماز بدلم افتاد استخاره بگیرم یعنی دقیقا حدود 20 دقه از صحبتام  با علما گذشته بود که استخاره گرفتم و دقیقا آیات استخاره دقیقا درباره موضوعی که داشتم براشون صحبت میکردم بود.یعنی آیه8و9 سوره انعام که خداوند به نفی کنندگان پیامبران میفرماید اگر فرشتگان رو براتون نمایان کنیم ولی بازم ایمان نیارید(که نمیارید) دیگر فرصت داده نخواهید شد.یعنی ملکوتیان بهتون فهماندن آنچه داشتم بهتون میگفتم دقیقا القا آنها بوده و برای تاکید فراوان  و اتمام حجت برای از بین رفتن هر شکی خداوند اینبار هم 9 هم 29 رو در استخاره مهر کرد یعنی هم در شماره آیه هم در شماره صفحه مهر شدن عددی که تو همون هفته حدود 3بار در 5 استخارم مهر شد بود. و 2بار هم 39 و49 مهر شد بود و قبلش ادعا کرده بودم ماهاست این اعداد 9.29.39.49 که نشانه فرکانس حضور فرشتگان هدایتگر رسالتم هست بهم شدید بارش دارد.و ملکوتیان دوباره بمانند نمایان شدن سریع آن دو نشانه آشکار و مهم یعنی مهر شدن333 و تعدد 7 بلافاصله بعد ادعاهای منه رسول خدا در ملع عام اینبار هم ملکوتیان حقانیت ادعام رو نمایان کردند.و علما هم با هک هم با ارسال خودم هم با شنود جزئیات کامل اون نشانه عظیم الهی رو دیدند و فهمیدند.و درین دوسال بارها علما دیدند وقتی ادعای بارش اعداد فرشتگان با شماره خاصی رو میکنم عینن بارها همون شماره و مشتقاتش در کنار پاسخهای بسیار دقیق خداوند در استخارهام مهر میشه.مثلا ادعای بارش333کردم شد مدتی بعد ادعای بارش 7 کردم بارها مهر شد.بعد بارش8 شد بارش 1 شد و از همه مهمترین بارش فرشتگانه مخصوص هدایت در امر رسالتم که با شماره 9 فرکانس وجودشون بکرات درین حدود 4ماه مدام و متعدد نمایان میشه و بعد ادعام دیدند بکرات بکرات بکرات و پشت هم 9 و 29 و39 و49 در استخارهام مهر میشه.بسیار فراوان اونم در کنار پاسخهای بسیار دقیقه خداوند.و قبلا هم گفتم مهترین و بالاترین نشانه الهی برای اقوام گذشته طبق نصه صریحه قرآن در طول تاریخ این بوده که اثبات شه براشون اون انسانی که براشون ادعای پیامبری کرده آیا واقعا با ملکوتیان در ارتباطه یا نه.و خداوند برای منه رسولش نشانهای بسیار متعددی قرار داد تا بهتون اثبات شه با ملکوتیان در ارتباطم و هرچه ادعا کردم فرشتگان برای تایید صداقته کلامم آنن نمایان کردند.پس شما بر خلاف قوم های قبل دیگه جای عذری ندارید.و دیدند برای اجازه نشر این بحثم که سراسر درباره رسالتم هست آیه 13 سوره سوره طه اومد(من تو را برای رسالت برگزیدم و اکنون به آنچه برتو وحی میشود گوش فرا ده) و بارها این آیه اومده.و این رو علما بدانند حتی اگر انسانی مقدس ترین انسان و مخلوق هم باشد ولی وقتی در برابر رسول خدا قرار بگیرید و او رو نفی کند دیگه باطل محسوب خواهد شد.عینن مصداق ابلیس.یاحق

علمای تمام ادیان و مذاهب خیال میکنند پدران اونها حق میگفتند.شیعه سنی مسیحی یهودی...برای خودشون عرفا و فضلایی دارند و مدام بحرف اونها استناد میکنند در تفسیر دینشون.و نصحه صریحه قرآنه که سرانه قومها به پیامبرانشان میگفتند هرچه نشانه برایمان بیاوری ما تابع حرف پدرانمان خواهیم بود.و قطعا منظور اونهام پدران لاتو چاقو کشو دزدو جانی نبود.منظورشون پدران زاهد و عارفشون بوده.یعنی دقیقا عینه منه رسول خدا تمام پیامبران قبله بنده هم با این کج فهمی ها و نفس پرستی های قوم هاشون به کرات روبرو شدند.و جوابه منه پیامبر خدا بهشون اینست که پدران شما اگر حتی  عارف ترین زاهدترین مخلوقات هم بودند آیا پیامبر بودند یا نه؟ اگر نبودند پس بر آنها وحی از جانب پروردگار عالمیان نمیشده پس سخنان پدرانتان و عقایدشون بعد گذشت صدها سال از فوت پیامبران الهی و اوصیایشان دیگه حقانیتش اعتباره کامل نداره و بمرور از حق دور شده و شرک و باورهای اشتباه و باطل درش رسوخ و ریشه کرده بخاطر همین خداوند بعد هر چند صد سال پیامبری از میان انسانها مبعوث می نمود تا دریافت کننده کلام حق الهی باشد و باورهای الهی خالصه مورد تایید پروردگار عالمیان رو بر قومش یا عالمیان بیان کند.علما دقت کنن دوحالت بیشتر وجود ندار یا پیامبر خدا هستید یا نیستید.اگر هستید باید به اذن الهی شناسانده بشید و ادعای پیامبری کنید (که اگر بدروغ انسانی ادعای پیامبری کند گناه بشدت عظیمی مرتکب شده و بالاترین درکاته جهنم جایگاه ابدیش خواهد بود و از چشم الهی هم میفته) و بعد ادعاتون هم نشانهای فراوانی باید برتون قرار بگیره و ملکوتیان باید حقانیت ادعای کلام شمارو تایید کنند.و اگر رسول الهی باشید بعد برنگیخته شدن ذات اقدس الهی هم دقیق پاسختان را میدهد...و اگر هم ادعای پیامبری ندارید پس باید تابع فردی باشید که به اذن الهی شناسانده شده و ادعای پیامبری کرده و بعدش ملکوتیان مرتب حقانیت ادعاشو با نمایان شدن نشانهای متعدد تایید کردند و پروردگار عالمیان هم پاسخش رو میدهد.و هم حکمت و مفاهیم الهی در کلامش مشخص هست و کلامش منطبق با عقل و فطرت هست.و حالت سومی هم وجود ندار.یعنی یا پیامبرید پس پشتوانه خداوند و ملکوتیان رو دارید و با جرات ادعای رسالت کنید.ولی اگر پیامبر خدا نیستید باید تابع امر پیامبر خدا باشید.و نشانهای بسیار متعدده دقیقی از ارتباطم با ملکوتیان علما دیدند و دستشونم در هک و شنود ووو باز گذاشتم که جای بهانه ای نباشه.ولی اینو بدونن اگر تمام این صدها نشانه جلوتون یا در ملعه عام بود بازم هیچ فرقی در ایمانه شما نمیکرد چون اگر فرق میکرد تو همون دوباری که بلافاصله بعد ادعای من نشانها دقیقا بلافاصله در ملع عام ظاهر شد همون دوبار کفایت میکرد.که بعد ادعام بر بارش 7 بلافاصله در استخارم بطور متعدد 7 مهر شد و هم بلافاصله همون روز 7 در ملعه عام در چارت سهم بطور متعدد مهر شد.و دیگ این اتفاق تکرار نشد.و فقط بلافاصله همون روز بعد ادعای من این اتفاق افتاد.و چون در استخارم هم مهر شد بود تاییدی بود از جانب ملکوتیان بر صحت تمام استخارهای قبل و بعدم.درباره بارش عدد333 هم بعد ادعام بلافاصله همین اتفاق در ملع عام افتاد و دیگه بعدش تکرار نشد.و درین دوهفته بعد ادعای بارش 29 و39و49 علما مهر شدن مکرر این اعداد رو در استخارهام دیدند.و آخرین بارشم  که نشانه بسیار مهمیه همین پریشب بود که نزدیک اذان منبری از عالمی دیدم از بعضی کلامش ناراحت شدم و قبل اذان اون عزیز رو مفصل ارشاد کردم چون کاملا کلامم شنود میشه و دقیقا تو سخنانم به آیاته 8و9 سوره انعام  اشاره کردم و چون دلم گرفت بود بعد نماز از خداوند خواستم باهام صحبت کند که چکنم برای هدایت این قوم ووو که دقیقا در استخارم همون آیات اومد یعنی دقیقا آیه9 انعام که صفحه 129 بود. درین هفته حدود6 استخاره گرفتم که 5تاش درباره رسالتم بود که در هر 5تاش عدد 39  49 و 29بخصوص29 که بسیار پربارش هست و بسیار ملکه مهمیست ارتعاش حضورش مهر شده بود.و تمام آیات هم درباره رسالت پیامبران بود.ولی این باره آخر یعنی چهارشنبه شب بعد اینکه شدید ناراحت بودم بعد نمازم استخاره گرفتم و بخداوند قسم یاد میکنم اینبار هم آیه 9 شد هم در شماره صفحه129مهر شد.یعنی چون خداوند بهم آرامش بده آنن 9 و 29 در صفحه استخاره مهر شدند و آیه هم دقیقا همون آیه ای بود که 20دقه قبلش قبل نمازم داشتم دربارش به علما توضیح میدادم و این نشانه مهم ارتباطم با ملکوتیان رو کاملا علما دیدند و شنیدند. این نشانه  مختص خواص بود یعنی علمایی که بر رسالتم ایمان دارند و سطحش رو حتی از نشانهایی که در ملع عام اشکار شد بالاتر میدانم.ولی حقیقتا طبق نصه صریح قرآن که خداوند به پیامبرانش این مفهوم رو بیان میکند که به مشرکین و کفار بگید بارها نشانهایی ازین بالاتر هم ببینند بازم فرقی در ایمان شما نمیکند.دقیقا شامله بخشی از علمای قوم بنده هم میشود.و علتش بندگی نفس و بندگی علم ناقصشونه.و نکته بسیار مهمه آخر علما کمی بیندیشند چون ماشالله اهل فضلند و دارای کرسی وعظ هم که اکثرا هستند.بیندیشند آیا بنده که هیچ علاقه ای به سمتها مدارک و تعلقات و مجالس دنیا ندارم و سرم تو لاکه خودم بوده و کلا علاقه به سیر در عوالم پایین رو ندارم پس اگر بنده حقیقتا بعنوانه رسول خدا برنگیخته نمیشدم یعنی پروردگار عالمیان رو حامی و پشتوانه خودم نمیدیدم آیا عزم و جرأت میکردم صدر تا ذیل نظام رو خطاب قرار بدم و موعظه کنم و حتی تحدید به توبیخه الهی کنم نخیر ابدا همینطور که پروردگار عالمیان به برادرم موسی القا کرد و امر فرمود و بهش جرأت و قوته قلب داد و او رو فرستاد در برابر سران قوم پرورش دهندش به بنده حقیر هم امر فرمود و جرأت و قوت قلب داد و فرستاد برای موعظه سران قومم و این خودش بالاترین نشانه پیامبرانه الهیست.و نسبت به تمام پیامبران الهی همین رویه و سنت الهی بوده هست و خواهد بود.و بر قوم هایی که رسولان الهی فرستاده میشوند یک علت اینست که اون قوم چون غرق گناه و قساوت قلب شده دیگر قابل هدایت نیستند و از جانب خداوند برای اتمام حجت رسولی انسی برشون فرستاده میشه یا اینکه چون قومی ویژگی های خداپسدانه خاصی دارد ولی درکنارش عیبهای مهیم در شاکله رفتاری و عقایدشون ریشه کرده ولی بخاطر برخی بندگان خالص درون قوم و بخاطر اون ویژگی های خداپسدانه خاصه اون قوم که عرض کردم اون قوم لطف خداوند شامل حالشان میشود و از جانب خداوند رسولی انسی برای اصلاحشان بسویشان فرستاد می شود.که من قومم رو جزوه گروه دوم میدانم.ولی برخی سران قوم و برخی علمایش پر نوسان هستند...ولی امیدوارم لطف الهی شاملشان شود که دیگه بستگی به میزان خلوصه بندگیشون و تبریشون از بندگی نفس دارد...یاحق

بزرگوار در مجالس هرچقدرم فاصلرو رعایت کنید بازم موقع خروج و پوشیدن کفشها در اکثر مواقع تجمع میش و دیگ رعایت فاصله لازم نمیشه یا حتی بعد خروج در مسیر خانشون ممکن در معرض ویروس کرنا قرار بگیرند و فقط در صورت اصرار مجالس در محیطهای سربازه وسیع که در ورودی ندارند باید برگزار بشه.و بعنوان منصوب الهی عرض میکنم شما یقین بدون اگر امام حسین علیه سلام الان در قید حیاط بودند و ازشون اجازه شرف یابی گروهی برای مراسم شهادت پدر بزرگوارشون رو میخواستید میفرمودند بعلت شیوع شدید کرنا و احتمال بالایه مریضی و مرگ اجازه حضور گروهی نمیدهم و همینکه بیاد من و پدرم باشید کاملا میفهمم و کفایت میکنم.همینطور که بنده حقیر بعنوان منصوب الهی وقتی در قلبو ذهنتون یادم میکنید کاملا با جزئیات میفهمم و این امر رو به علما بارها فهماندم و خوب میدانند چه میگویم.نگا عزیزان من اصلا علته با ارزش بودن نماز روزه و تمام اعمال الهی اینکه داریم امر خداوند رو اطاعت میکنیم.و اون عمل فی نفسه اگر امر خداوند و بتبع اطاعت ما از امر خداوند نبود اصلا کاری تعالی بخش نبود.بطور مثال اصلا اگر خدوند بجای نماز صبحانه خوردن رو هم واجب میکرد همین اطاعت از خداوند عمل صبحانه خودرن رو هم مثل نماز و روزه و...عامل رشد دهندیه روح ما میکرد.خوب حالا خداوند که گفته سالها روزه بگیر و تعالی بخش بودن روزه اثرش بخاطر اطاعت الهیه.حالا میفرماید فلان موقع روزه نگیر و اگر شما جایی که خداوند نحی کرد روزه بگیری ابدا اثر تعالی بخش روزه های قبلتو ندار.و خداوند یک جاهایی به عمد واجباتشو حرام میکنه و میخاد بهمون بفهمونه ما از سر عادت بوده عملمون یا واقعا از سر اخلاص.حالا شما ویروسو کمی بزرگتر فرض کن عین عقرب بدون که البته قدرت کشندگیش از عقربم بالاتره خوب آیا خداوند و امام حسین رضایت دارند شما در محولی پر از عقرب بروید بشینید عزاداری بکنید.قطعا رضایت ندارند اجازه نمیدهند.بزار به این شکل بگم تا خوب حق مطلب جا بیفته حتی اگر عزاداری محرم برای امام حسین علیه سلام شبیه روزه ماه رمضان واجب شرعی بود ولی عین روزه واجب هروقت برای انسان احتمال ضرر جانی بالایی داشته باشه دیگه انجامش نه تنها واجب نیست بلکه حرام میشه و دیگه جایز و تعالی بخش نیست.و به عنوان رسول خدا بازم عرض میکنم هرگونه بت سازی خدایه زمینی ساختن در مجالس اهل بیت سلام لله حرام هست.وقتی شما می گویید معصوم معانی عجیبی پشت کلامتون هست و منظورتون یک مخلوقه فرابشریه خدا گونس دقیقا یک خدای زمینی مخلوقی که خداوند ابدا خلق نکرده.یعنی مخلوقی خیالی که علمش مثله خداوند مطلقه و هرچه بخواهد میفهمد هرچه سوال کنی میداند و بمانند خداوند از هرگونه خطا و گناهی مبراس و بمانند خداوند آن به آن ناظر بر اعمال ماست و ولایتش هم عینن ولایت خداوند میدانید ووو.یعنی در خیال خودتون تمام ویژگی هایی که فقط مختصه ذاته اقدس الهیست رو به انسانهایی اومدید نسبت دادید که بخداوندی خدا قسم اگر خود آن بندهای مخلص خداوند سر از خاک بردارند بشدت ادعای شیعیان امروزی رو نسبت بخودشون تکذیب میکنند.و نمیگذارند شیعیانشون بت و خدایه زمینی بسازند و بشدت با این عقیده باطل و ریشه کردنش مبارزه میکنند.و بمانند حضرت عیسی سلام لله که شرک پیروانش که آن حضرت رو خدا میدانستند خدچه ای در مقام الهی آن پیامبر الهی ایجاد نکرد. شرک پیروانه امامان شیعیان هم خدچه ای در مقام الهی آن بندگان برگزیده الهی وارد نمیکند.بنده حدود 5ماه پیش بدلم افتاد که درباره مقام الهی امامان شیعیان با خداوند مشورت کنم که مانند بقیه استخارهام خداوند بسیار دقیق پاسخ داد.و دقیقا آیه12 یک سوره اومد که خداوند داشت در آیه میفرمود بندگان صالح من وارد بهشت میشوند و نعمتها برایشان همیشه فراهم هست آیه با این چنین کلمات و مفاهیمی بود.و خود شماره 12 که دقیقا اشاره به نیت من یعنی 12 امام داشت کد مهمی بود و هم معنی آیه استخاره که دقیقا داشت درباره بندگان برگزیده الهی صحبت میکرد.و یقینم صد چندان شد که آن 12 بنده صالح خداوند از برگزیدگان الهی هستند.بطوری خداوند حقرو بهم فهموند که اگر تمام شیعیان به امامانشون کافر بشند بازم ذره ای در یقین من به مقام الهی آن بندگان مخلص خداوند کم نخواهد شد.ولی ابدا به این مفهوم نیست که اون واژه معصوم با اون مفهومه بشدت شرک زارو باطل ندونم.و اینم عرض کنم علما درین هفته که گذشت بازم نشانهای متعدده غیر قابل انکاری درباره رسالتم دیدند دو استخاره با پاسخ بسیار دقیقه خداوند درباره رسالتم دیدند  که دلم  گرفته بود بخاطر سرکشی بعضی علما که خداوند در استخارها فرمود اجر رسالتم با خداست و مهم نیست دیگران قدردان نیستند و در استخاره بعد فرمود اگر تو را تکذیب کردند غم مخور پیامبران پیش از تورا نیز تکذیب کردند و همه کارها بسوی خداوند باز میگردد.و هر2 استخاره نشانهای اعداد 29 و49یعنی نشانه حضور فرشتگانی که مخصوص هدایت بنده در امر رسالتم هستند رو داشتند و دومی که هردو رو بدنبال داشت.و پاسخی هم یکی از اساتید بزرگوار در استوریشون برای بنده قرار داد که اعداد 29 و 49 بطور آشکار بعدش در موقع مشاهده بنده مهر شد بود که علما دیدند.یعنی دقیقا عین ادعام سر بارش 333 و 7که بلافاصله ملکوتیان برای تایید حرف بنده در ملع عام نمایانشان کردند.هفته قبل ادعای بارش 29و 49رو دوباره کردم و بلافاصله علما بارش مکرر 29 و49 رو در بسترهایی که بنده هیچ دخلو تصرفی توش ندارم بارهای بار درین هفته که گذشت دیدند و این بارم بلافاصله فرشتگان حقانیت کلامم رو آشکار کردند.و قبل نشر این مبحثم درباره انجام مجالس سوگواری درین اوضای وخیمه کرنا  از خداوند سوال کردم که درین 2سالی که خداوند در استخارهام دقیق پاسخم رو میدهد برای اولین باره که درباره مرگ باهام صحبت میکند.و خداوند فرمود آیا مگر از شما پیمان نگرفتیم که خون هم رو نریزید و این شمایید که یکدیگر را میکشید.پس پرپاگنندگان مجالس درین اوضاع وخیم بدانند که حکم کشتن صادر کردند.و علما استخارهارو با جزییات زمانی دیدند.یاحق

نمیدونم چرا بعضی علما یکی به نعل میزنن یکی به میخ  جوری که ممکنه از نگاه خدا و رسولش بیفتند.چون نشانهای بسیار فراوانی بر ارتباط بنده با ملکوتیان و رسالت الهیم دیدند حقیقتا از مخالفت علنی و دشمنی آشکار با منه رسول خدا ترس در دل دارند.و علما بدانند وقتی رسول خدا میگوید فلان امر وحی و فرمایش الهیست دیگه تمرد ازون امر دشمنی با رسول خدا و بتع دشمنی با کارفرما و همه کاره او یعنی ذات اقدس الهیست...پس مخالفت با فرامینه الهیه رسول خدا فرجامی جز خشم خداوند ندارد.به این دست علما بشدت تاکید میکنم وضع خودتون رو مشخص کنید با مشاهده نشانهای الهی یا تحته امر رسول خدا هستید یا نیستید...این که از یک فرمان الهیم خوشتون بیاد دفاع کنید و از فرمانیم بدتون بیاد یا بمذاق مبارکتون زیاد خوش نیاد و بروید برضد فرمان الهی رسول خدا مطالبی بگویید اونوقت این عمل چیزی جز دشمنی با رسول خدا بحساب نمیاد چون دشمنی فقط کشیدنه شمشیر بروی رسول خدا نیست بلکه هرگونه تبلیغ برعلیه فرامین الهیه رسول خدا دشمنی با رسول خدا و صاحب اختیار اوست...بنده اگر حرفی رو بهش امر میکنم پشتم به صاحبکار و صاحب اختیارم که مرا برای رساندن فرامینش برشما انتخاب کرده گرمه چون میدانم صاحب تمام ملکو ملکوت و بهشتو جهنم اوست.پس بشدت ازینکه برخلاف خواسته او حرفی بزنم  میترسم و برعکس وقتی چیزی رو یقین کنم خواست اوست اگر تمام جنو انسه عالم در مقابلم بایستند به یگانگی خودش قسم ترسی نخواهم داشت و در برابر او ذره ای بحسابشان نمی آورم.و سوالم اینست وقتی شما در برابر رسول خدا دشمنی میکنید پشتتان به کی گرم هست؟؟!!! از خشم خدا بترسید و از بندگی نفس تبری بجویید و تقوای الهی پیشه کنید...آیا ندیدید هر آنچه ادعا کردم بلافاصله تحقق یافت و در ملع عام آنن نمایان شد آیا ندیدید هر حکمی دادم هر بحثی نشر دادم بلافاصله خداوند دقیقا آیه ای مطابق همون مفهوم در استخارهام بیان کرد.که با تایم روز و ساعت دقیقش دیدید و با شنود و حتی رویتم و هم هکه رسانهای الکترونیکیم و حتی وسایل شخصیم حتما نکات دقیق و مهمی رو فهمیدید.2هفته پیش مثل هفتهای قبلش یکروز بعد نشر مبحثم که درباره عدم عصمت خداگونه منصوبان الهی که علمای امروزی بهش معتقدن استخاره ای گرفتم که بولله قسم آیات اولیه سوره فتح اومد که خداوند به پیامبرش میفرماید گناهان گذشته و آینده تو را بخشیدیدم و به راه راست هدایت کردیم...و طی هفته قبل و همین هفته مرتب بخاطر موضوعی درباره شیاطین انسی به سران قوم هشدار دادم که نکاتشو خود علما هم خوندن هم شنود کردند و دیدند بفاصله حدوده 7روز دو استخاره در همین باره گرفتم که هردوبار یک آیه یکسان آمد که دقیقا خداوند به شیاطین انسی اشاره میفرمود که علما با جزئیات دقیقه زمانی دیدند.یعنی هم تکرار اینجا موضعیت دار هم موضوع یکسان که دقیقا مطابق با گفتهای بنده بود.و باز هفته قبلترش درباره وحی و القائات الهی صحبت کرده بودم و دقیقا آیه52 سوره شوری که درباره وحی صحبت میکند در جوابم بلافاصله آمد.یا باز فکرکنم هفته قبلترش درباره غلو نکردن درباره منصوبان الهی صحبت کرده بودم که دقیقا در استخاره فرداش آیه171 سوره نسا اومد که درباره غلو نکردن اهل کتاب در دینشان بود ووو. و خداوند گواه هست هفتهای بسیار متمادیست اکثرا پشت هم و گاها بعضی وقتا یکهفته درمیون درباره رسالتم یا هر استخاره ای که بلافاصله بعد نشر بحثم میگرفتم پاسخ خداوند دقیقا هم مفهوما هم عینن کلمات اصلیش منطبق با بحثی بوده که حدود یکروز قبلش نشر داده بودم.و این یعنی بحث یکروز قبلش که نشر داده بودم وحی و القا الهی بوده.و تازه بنده حقیر قبل نشر مباحثم هم برای اجازه نشر از خداوند اجازه میگیرم و خداوند دقیق پاسخ میدهد.و بارش مکرر اعداد فرشتگان هم قبل و بعد مباحثم خودش حجت دیگری بر القا الهی بودن اون مباحث هست.و جالبه قریب به اتفاق تمام استخارهام دقیقا با عددی مهر شده بودن که من بارشش رو2-3روز قبلترش به علما اعلام کرد بودم مثلا اگر گفته بودم اعداد 39 و49 بهم بارش داره دقیقا شماره آیه یاصفحه استخاره یا هردوش 39و49 بود و شما این مهر شدنه اعداد دقیق فرشتگان رو بزار کنار مفهوم دقیق یکسان با بحثه یکروز قبلش و هم تعدد تکرار همون استخاره برای موضوع یکسان.یا مثلا میگفتم بارش 7 بهم فراوانه عینن تو استخاره تعدد 7 مهر میشد یا بارش33 یا44 ووو و دقیقا یکبارشم در ملع عام همگان دیدند که ادعا کرده بودم به علما که عدد7 بهم بارش گرفته و فردا صبحش دقیقا هم تعدد اعداد7 تو استخارم که خودش مفاهیمش بسیار دقیق و پرنکته بود مهر شده بود و هم آنن همون روز دقیقا درصده هم پایانی بکام و هم خود عدد معامله با 07 بسته شد و این اتفاق دیگه روزهای بعدش در سهم تکرار نشد.و فقط در همون روز ادعای بنده نمایان شد و بس.و هم قبلترش نمایان شدن عدد333 در ملع عام دقیقا بلافاصله بعد ادعای بارش333 رو که درجریان هستید.و بعدشم همین اتفاق بارهای بار دها بار بسیار فراوان در استخارهام دقیقا تکرار شد یعنی وقتی ادعا میکردم فرشتگان با عدد خاصی بهم بارش گرفتن (سخن هام شنود میشه) چون هر عدد مفهومه خاصی رو میخاد بهم منتقل کنه و ارتعاش حضور فرشتگان با تعدد و تکثر فراوانه اون عدد خاص در اطرافم نمایان میشه و دقیقا در استخارهام هم همون عدد مهر میشد و تماما همشو با تایم مشخص شد علما رویت کردند و تمام کارشناسی های لازم رو انجام دادند و دیگه بسترهای مجازی و لوازم شخصیم هم که دسترسی دارند. دقیقا مثل اینکه یک پستچی از سوی یک مقام مهم مدام نامه ای براتون بیار و کاملا نامه با مهره خاص و نشانه خاصی نشانه گذاری شده باشه و هم بسیار دقیق منطبق با موضوع بحثی بوده باشه که یکروز قبلش نشر دادید!!! و این عمل توسط پستچی هر هفته دها و دها هفته  پشته هم مکرر تکرار بشه...از بندگی  نفس تبری بجویید و فقط بنده و فرمانبردار پروردگار عالمیان باشید تا رستگار شوید...یاحق

بزرگوار اصلا مهمترین علته معصوم نبودن منصوبان الهی اینکه ما منصوبان الهی هم امتحان میشویم.چون مخلوقی که بمانند فرشتگان معصوم باشد یعنی از هر خطایی مبرا باشد و هم بر همه علوم عالم واقف باشد دیگه اصلا نیاز به آزمون شدن نداره.و آزمون باعث رشد و تعالی جنو انس هست و فرشتگان چون نفس ندارند و معصومند پس دیگه نیاز به رشد و تعالی ندارند.ولی تمام پیامبران و امامان مدام در طول زندگیشون آزمون می شدند و می شوند پس همین دلیل بسیار روشنیست بر اینکه معصومیت فرشته گونه ندارند پس میتونند مدام تعالی الهی بیشتری پیدا کنند و در آزمونهای الهی ممکن بندگان قبول بشوند یا رد بشوند یا اگرم قبول بشوند با نمره 14-15 قبول بشوند و 20 یعنی نمره کامل نگیرند.پس در آزمونها چون امکان قبول شدن و رد شدن و نمره کامل نگرفتن هست پس دلیله بسیار قوی ای بر عدم عصمته اون انسانه تحت آزمون هست.در یک کلام مخلوقاتی فقط ار جانب خداوند آزمون میشوند که نفس و اختیار دارند و وقتی مخلوقی نفس داره ممکنه خطا کنه و در آزمونش قبول نشه.و حضرت ابراهیم اگر معصوم با مفهومی که مدنظر علمای امروزی هست بودند پس اصلا آزمون نمیشدند چون قطعا حقرو انتخاب و عمل میکردند ولی چون معصوم نبودند و در آزمون ذبح حضرت اسماعیل ممکن بود رد بشند آزمون شدند و حضرت یعقوب علیه سلام هم علم لدنی نداشت که بداند یوسفش را میخواهند ببرند بکشند.برای همین گذاشت که پاریه تنش را ببرند و وقتیم گفتند او مرده بازم نمیدانست او کجاست و حضرت یعقوب چنان یوسفش برایش عزیز بود که از فراقش آنقدر اشک ریخت تا بیناییش رو از دست داد...پس فراق یوسف آزمون بسیار سنگینی برای برادرم یعقوب سلام لله بود ولی آن منصوب الهی ذره ای ناشکری و گلایه از خداوند نکرد و صبر جمیل اختیار کرد و فقط اشک میریخت....پس اگر برادرم یعقوب معصوم بود دیگر امکان گلایه و ناشکری نبود و اصلا دیگه این آزمون و هیچ آزمونه دیگه ای هم برایش تعیین نمیشد چون بی معنی بود یا حضرت یوسف اگر معصوم بود دیگه بواسطه زلیخا آزمون نمیشد و خداوند دیگه از اون واقعه در قرآن یاد نمیکرد چون کشیدنه افساره نفس برای موجوده معصوم که دیگر هنر نیست.و هم در قرآن بیان شد که پیامبرانی در بعضی از آزمونهای الهیشون که ممکن لحظه ای بوده رد شدند یا نمره کامل نگرفتند که البته بسیار کم پیش آمده و بلافاصله تنبیهم شدند مثل برادرانم یونس(کم صبری و گرفتار شدن در شکم نهنگ) و یوسف سلام لله (کمک از غیر خدا و افزایش حدوده ده ساله زمان زندانش)و بعدش استغفار و جبران کردند.و وقتی خداوند رسولی بر قومی میفرسته حقیقتا داره آزمونه بزرگی از علما و  مدعیان آن قوم میگیره.و نکته بعد هرچقدرم قومی مقرب الهی باشد و وظیفشون هم  مهم باشد ولی نه در حد پیامبران مقرب هستند و نه وظیفشون در حد پیامبرانه آخروزمان مهمه.و ممکنه بمانند ابلیس در آزمونشون رد بشوند. دیگ شمای عالم دین هرکیم باشید قربتون از ابلیسه قبل اون واقعه سرکشی از امر خداوند که بالاتر نیست و دیدید ابلیس با هزاران سال عبادت و دوستی با خداوند در آزمونش رد شد و اگر هر انسانیم  بخواهد بمانند ابلیس جو گیر سابقه طولانیش در زهد و سواد بالا و نمازهای اول وقت و نمازهای شب و روزه های مستحبی یا تعداد مکه کربلا رفتناش و رد مهر پیشونیش بشه و پیامبر خدا رو با نشانهای بسیار متعدد نفی کند بمانند ابلیس رانده شده درگاه الهی خواهد شد.و اگر انسانی عاشق تمام پیامبران و امامان باشد ولی تسلیم خداوند نباشد در آخرت ذره ای حب اولیای الهی بکارش نمیاد.پس ملاکه اول و اصلی تسلیم بودن دربرابر خواسته خداونده.و همین گفتهای منه رسول خدا درباره شرک زدایی درین چند هفته که منطبق با عقل و قرآن و فطرت انسانیست در آخرت بهتون گفته میشود و همینطور که در دنیا پاسخه حقی نداشتید و حق رو نفی کردید در آخرت هم هیچ پاسخی نخواهید داشت.و خطاب می آید شما که  ادعای ولایت مداری داشتید از سره رحمت برشما رسولی فرستادیم که حق را که منطبق با عقل و فطرت و آیات قرآن بود بر شما بیان کند پس آن گروهی که حق رو دریافتند ولی از نفس و القائات شیطانی تبعیت کردند و حق رو پوشاندند توبیخ بمراتب سخت تری از امتهایی که مدعی نبودن خواهند شد و بخاطر لجاجت در برابر خواست الهی ابده سختی خواهند داشت.و بازم عرض میکنم تمام منصوبان الهی و هم بعضی از علما و عرفا دارای درجاته مختلفی از حکمت الهی و عصمت الهی هستند. به خود بنده حقیر توسط ملکوتیان مرتب هدایتها و آموزهایی القا می شود که بخشیش شخصی و بخشیش هم باید منتقل بکنم که انجام دادم.ولی ابدا اون درجه از عصمته مدنظر علمای امروزی درباره هیچ مخلوقی حق نیست.(که هفتهای قبل دربارش مفصل توضیح دادم) اینم عرض کنم علمای متعددی هستند که برام قابل درکه که در برابر کلام الهی ای که بواسطه منه رسول خدا بهشون منتقل میشه متواضع هستند و جبهه نگرفتند پس تشرهام نسبت به این بزرگواران نیست که بخشی از این بزرگواران سیاسی هستند و در راس حکومتند و بخشیشون هم حوزوی هستند و انشالله خداوند بر توفیقاتشان بیفزاید...یاحق

بخاطر هجمه و گسترش تبلیغات ضد یکتا پرستی این مبحث رو منتشر میکنم.عزیز خیلی فرق میکنه که انسانی موحد بمیره یا مشرک...پس بعنوان رسول الهی عرض میکنم تمام روحانیونه تمام ادیان موظف هستند جدایه از شیعه گرایی سنی گرایی مسیحی گرایی یهودی گرایی اول و اصل رو بر موحد گرایی بگزارند چون وظیفه اصلی تمام پیامبران الهی این بوده هست.مثلا یک روحانی که یکسال تریبون بهش دادند و هرروز با هفته ای یکبار جلسه دار در تلویزیون موظف یک برنامه ریزی بلند مدت بکنه و مخاطبانش رو فقط شیعه ندونه و بیخدایان یا موحدین دین گریز و... هم مدنظر قرار بده و از بیان مطالب تند و تحریک آمیز که باعث تننش دیگر باور ها میشه خوددرای کنه و برعکس با کلام و زبان بسیار نرم و کلام شیوا و لطیف با مثالهای مفهومی و پرمغز اول توحیدگرایی رو تبلیغ بکند.موحد واقعی بودن بنده حقیقی ذات اقدس الهی بودن مهمه یعنی چه مسیحی چه یهودی چه مسلمان چه زردشتی چه هر دینه الهی دیگری داشته باشی و آن به آن افکار گفتار و اعمالت رو با خواسته خداوند تنظیم کنی یعنی حقیقتا آنچه میفهمی حق هست انجام بدی و آنچه میفهمی باطل هست رو ازش دوری کنی عاقبت بخیر میشی.و بدونیم در اصل شیطان دنبال شیطان پرست درست کردن نیست بلکه دنبال اون مسلمان و مسیحی و موحد یکتا پرسته که اونو بنده کنه و افسارشو در دست بگیره. این براش مهمه.وگرنه میدونه اون شیطان پرست از سر مستضعف فهمی و عقلی بودن گمراه شده...ولی اونی که مسلمانه عقلو شعورشم سرجاشه و برعکس باهوشم هستند و وقتی مسخ یعنی بنده شیطان میشوند چقدر میدزدند اختلاس میکنند پول صندوق معلمان رو میدزدند یا داروی فاسد واکسن فاسد میارند بخاطر پول انسانهای زیادی رو بکشتن میدن یا وام سنگین با ارز4ت میگیری برن مایحتاج مردم رو بیار میر طلا سکه و دلار میخر و به گرونی اجناس بشدت دامن میزنه یا در بازار بورس هر غلطی میخوان میکنند وووو این بندگی نفس از پرستش شیطان هم بشدت توبیخش سنیگنی تر خواهد بود.نمونش نمازه که شیطان دنباله اینکه سرنماز با اختیار حواستو پرت کنه.و  علما به یکتا پرستی و بندگی نفس و شیطان نکردن حساس باشند.چون هر انسانی که موحد باش و بندگی نفس و شیطان نکند هر دینی داشته باشه عاقبت بخیر میشه قطعا.و انسانی که بندگی نفس و شیطان نمیکند قطعا دینش الهیست.و در مسیحیت شرکی که دارند مثل شرک شیعیان مردم عادی عوام تقصیر بسیار کمتری بگردنشون تا علمای قومشون.و حقیقتا بعضی وقتا میشنوم مثلا مسیحیان یهودیان برادران اهل تسنن در انجام فرایض دینشون با محدودیت مواجه شدند اگر حقیقت داشت باش ابدا مورد تایید خداوند نیست.مثالی برای فهم این مبحث بسیار مهم میزنم یک مسلمان با یک مثلا یهودی هستند هر دو موحد واقعی یعنی بنده حقیقی خداوند هستند و برای دوری از گناه و بندگی نفس و شیطان نکردن تلاش میکنند. و واقعا هردوشون حساسند درین مورد و کاملا مراقب افکار و گفتار و اعمالشون هستند.این دو نفر با دین بظاهر مختلف در آخرت بسیار بسیار جایگاهشون نزدیک به هم هست شاید اختلافشون در حد چند متر باشه فقط.ولی دوتا مسلمان شیعرو در نظر بگیر یکی شون خداجویه واقعی ولی یکیشون مجالس مذهبیم بظاهر شاید بره ولی مدام بندگی نفس و شیطان رو میکنه یعنی مراقبه ای بر افکار و گفتار و اعمالش نداره.یعنی اهل کم فروشی اختلاس سرمردم کلاه گذاشتن تهمت غیبت بدگویی ووو هم هست.خوب فاصله این دومسلمان شیعه در آخرت بشدت عظیمه ولی اون یهودی و مسمان شیعه در چند متری هم زندگی خواهند کرد.پس ملاک فقط موحد بودن حقیقی یعنی تسلیم خدا بودن هست و اجتناب و تبری از هرگونه بندگی شیطان و نفس هست.پس زیاد بند مسلمان یهودی مسیحی زردشتی بودن انسانها نباشیم بنده این باشیم که آیا موحد واقعی یعنی حقیقتا تسلیم خداونده یا مدام بندگی نفس و شیطان رو میکند.ملاک سنجش در آخرت میزانه و درجه تسلیم محض خدا بودنه.یعنی هرچی در عمرمون لحظات بیشتری افکار گفتار و اعمالمون رو مطابق خواسته خداوند تنظیم کرده باشیم بیشتر تسلیم محض او بودیم و در آخرت هم بهمون نسبت به خداوند نزدیک تریم.و هیچ پیامبری نیومد بگ شیعه باش سنی باش زردشتی باش یهودی باش مسیحی باش نه ابدا ما پیامبران الهی از اول تاریخ تا آخر تاریخ گفتیم و خواهیم گفت فقط خدای متعال رو بپرستید و از هرگونه شرک دوری کنید و تسلیم و عبد حقیقی او باشید.پس هر انسانی که موحد بود و حقیقتا تسلیم ذات اقدس الهی بود یعنی غرق بندگی نفس و شیطان نبود اون انسان قطعا عاقبت بخیر شده.برای همین هیچ پیامبری به پذیرش دین خودش انسانی رو اجبار نمیکرد.برای همین در دوستان و مریدانه پیامبران و امامان داریم طرف دینه دیگری داشته ولی چون موحد حقیقی بود یعنی تسلیم محض خداوند بود و افکار گفتار و اعمالشو بر مبنای رضای الهی میسنجیده دوست الولیای اعظم الهی بود و فرقی نمیکرد چه دینه توحیدی داره.مگر افرادی که مشرک بودند و موحد نبودند اونوقت قطعا بارها منصوبان الهی هدایتشان میکردند واگر موثر واقعه نمیشد ازشون تبری می جستند.بله حکومتهایی بودن شیطنت میکردن و مانع دعوت پیامبران  به یکتا پرستی و بیان کلام حق برای تسلیم الهی شدن به بشریت میشدند بعد اونوقت در حد توان مسلمانان و موحدان باید راه گسترش کلام خدا رو باز میکردند.اینم عرض کنم در هر دینی عده ای ظاهرن دین مدارند ولی در حقیقت مسخ شیطان و بنده مخلص اویند حالا در دین یهودیت بهش صهیون میگن در اسلام شیعه سنی و مسیحی ووو هم ازین مسخ شدگان داریم که نمونشونو و عملکرد شیطانیشونو بالا نام بردم.بنده مباحثم رو با اجازه الهی که مبتنی بر پاسخ های بسیار دقیق خداوند در استخارهام هست نشر میدم.و بارش مکرر  فرشتگان هم حجت دیگری در صحت مفاهیمی که بیان میکنم هست.پس خلاصه مفاهیمی که بیان کردم این بود که پیامبران الهی نیومدند اول تبلیغ دینشون رو بکنند بلکه آمدند تبلیغ یکتا پرستی بکنند و موحد حقیقی بسازند یعنی انسانی که بتواند ابزار نفسش رو در اختیار بگیرد و از بندگی شیطان تبری جوید یعنی تمام افکار و  گفتار و اعمالشو مطابق خواست پروردگار عالیمان تنظیم کند و از دین بعنوان ابزار قدرتمندی برای تمرین و تربیت نفس و رسیدن به این هدف والا استفاده میکنند.و بعضی مبلغان دینی امروزی به جای دعوت به خداوند و بندگی او دعوتو از دینشون شروع میکنند بعد می بینی طرف 80سال دین مدار ولی 70سال بندگی نفس و شیطان رو مدام کرده چرا چون مبلغان دینی دارو رو نابجا بهش خروندند...و بازم تاکید میکنم اگر انسانی یکتاپرست باشه و حقیقتا در طول زندگیش تلاش کند بندیه او باشد و تمام افکار و گفتار و کردارش رو مطابق خواست پرودگار علمیان تنظیم کند اونوقت هر دینه الهی که داشته باشد ولله بلله تلله بنده بهشته برین و درجات بالای قرب الهی رو برایش ضمانت میکنم.و تبعیت از آموزها و فرامینه الهی منصوبان الهی خواسته خداونده.و اینم عرض کنم برای اقوامی که یکتا پرست بودند وقتی دوباره پیامبر الهی فرستاد میشود که یا شرک در باورهاشون ریشه عمیقی کرد باش یا غرق گناهان بزرگ شده باشند.البته این لطف عظیم الهیست برون قوم تا در صورت اطاعت از رسول خدا رستگار شوند.و حقیقتا قدرتمندترین ابزار الهی برای انسان سازی دینه اسلام ناب هست.قبلا مفصل توضیح دادم.یاحق


جمعیت قومها و امتهای تمامه رسولان الهی قبل بنده به حدود 300میلیون جمعیت شیعیان کنونی که بنده برشون رسالت دارم شاید نرسه.برای همین ابدا هدایت از کف هرم ممکن نیست بلکه بخاطر جمعیت فراوانه امته تحته رسالتم آشنا شدن با تعالیم الهی منه رسول خدا از راس هرم باید شروع میشد و شرک زدایی از راس هرم باید انجام میشد و علما و سرانه قوم موظف به اجرا و بیان و گسترش  دستورات الهی منه رسول خدا بمرور هستند و البته میدونم تغییر آموزهای حدوده هزار ساله واقعا سخت و زمانبره ولی الحمدلله دارم تغییر رو کمکم حس میکنم.رسالته بنده آزمونیست که بر این قومم نوشته شد تا معلوم بشه ادعاشون در پذیرش حق چقدر صحت داره.که حقیقتا آزمونه بسیار مهم و سختی هست چون از اول تاریخ همیشه وقتی رسولی برای قومی ارسال میشد سران و علمای اون قوم میگفتند ما که سنو سوادو مدارک دنیوی و مالو ثروتو و تعداد زنو بچهو گاوو گوسفندو و  طلاها و زمینها و متراژ ریشو عماممون بیشتره پس برای چی ازین جوان توهی از مقام و تعلقات دنیا که مدعی رسالت خدا هست باید تبعیت کنیم و بعضی علمای این امت هم عینن جا پایه قوم های رسولانه گذشته گذاشتند.و همون طور که اول عرایضم گفتم هدفم سران حکومته چون جمعیته امتم نسبت به قوم های رسولان گذشته بسیار بیشتره و خداوند به همین خاطر منه رسولش رو به سرانه این امت شناساند و نشانهای بسیار متعددی هم  بر اینکه واسطه ملکو ملکوت هستم بهشان فهماند که عموم بخش بسیار اندکشو دیدند.تمام علما رسالت بنده براشون قابل درکه چون نشانهای بسیار متعددی وجود دار ولی بعضیاشون بمانند علمای قوم های رسولان گذشته بندگی نفس و علم ناقصشون مانع ایمانه کاملشون میش و مثل اکثر امتهای پیامبران گذشته کفر می ورزند یعنی حق رو میفهمند ولی کتمان میکنند و نشر نمیدند.و باید به اون تعداد گفت کو پس این منم منم کردنا و ادعای ولایت مداری و این سرکوفت زدناتون به امت های گذشته که چرا از منصوبین الهی تبعیت نمیکردند؟؟؟ همش حرف بود؟؟چون تو عمل که بسیار عملکرد بدتری دارید.و نشانهایی که بر منه رسول خدا قرار گرفته و شما دیدید از بسیاری از پیامبران گذشته بیشتر بود پس کفر شما از آنان عمیقتر و پر عقوبتر هست و اونا اگر بر رسولانشون کفر می ورزیدند دیگ پر مدعاهم نبودند و بازم تاکید میکنم علما نشانهای بسیار متعددی از رسالتم رو دیدند که عموم اندکشو دیدند.حضرت مسیح سلام لله حدود 700سال قبلتر از حضرت محمد سلام لله برسالت برنگیخته شدند.و اگر شیعیان امروزی بحرف منه رسول خدا گوش فرا ندهند و با این رویه و سرعتی که دارند در شرک زایی پیش میرند درحدود شاید کمتر از 200سال دیگه ره 700ساله اونارو هم طی میکنند و مسیحیان رو پشت سر میزازند...و شنبه ای که گذشت یعنی یکروز بعد نشر اون بحثم بدلم افتاد استخاره بگیرم.و خداوند رو گواه میگیرم عین هفتهای قبلش دقیقا آیه ای در جواب استخارم اومد که دقیقا منطبق با موضوع بحثم بود چون بحثم در باره وحی یعنی القائات الهی بود و دقیقا آیه52سوره شوری اومد که دقیقا داره درباره وحی صحبت میکنه.یعنی دقیقا وحی بودن مطالبی که میگویم القا و امر الهیست و توسط خداوند تایید شد.و اینبارم استخاررو فرستادم اساتید دیدند.و این اتفاق بارهای بار افتاده حدود 30 هفته که همشون رو فرستادم علما دیدند و هر یک بارش خودش نشانه الهیست بر تایید رسالتم.و در استخارهام کاملا تایمشون در بالاشون مشخصه و کارشناسان نرم افزاری خبره هم راحت میتونند  عکسهایی که فرستادم رو جزئیات زمانیشو دقیق مشخص کنند که کارشناسان اطلاعاتی میکنند.و به مانند تعدادی از شبکات مجازیم که مطمئنم هک شدن احتمالا گوشیم هم هک کردند و البته بنده نه برای مراقبت و شنود از اتاق کارم که یقین دارم سخت میگیرم نه برای هک شبکات مجازیم نه هک گوشیم چون فقط میخام تمام علما و سران قومم به حقانیت رسالتم برسند و تبعیت کنند تا عاقبت بخیر بشند.و تا همین الانشم با این پیشرفت علم و تکتولوژی بغیر از نشانهای که در ملع عام توسط ملکوتیان نمایان شد علما به نشانهای بسیار فراوان دیگری مبنی بر حقانیت رسالت بنده رسیدند.و دیگر در آخرت جای هیچگونه بهانه ای ندارند.و بعنوان منصوب الهی اگر ببینم آنچه بعنوان رسول انسی از جانب خداوند بهتون منتقل میکنم در انجامش تمرد میکنید و عمل نمیکنید بعد فرصت معینی بعنوان منصوب الهی اختیار دارم از راس عزل کنم تا به پایین و در بی توجهی به فرامین الهی بخصوص شرک با هیچ احدو ناسی تعارف ندارم.و در اخر عرض کنم اگر تمام انسانهای کل تاریخ جمع بشند و هم اگر تمام قطرات باران و ریگهای دنیا از اول تاریخ تا الان تبدیل به انسان بشند و همشون هم علامه باشند و همگی مطلبی رو تایید کنند ولی فقط کافی یکی ار رسولان خداوند فرقیم ندار کدوم اون مطلب رو رد کند و بگوید مورد تایید خداوند نیست و باطل بداند.اونوفت رای و نظر تمام اون میلیارد میلیارد انسان باطل هست.چون رسول الهی به منبع وحی متصل هست و حق یعنی خواسته خالق عالم رو دارد بیان میکند.یاحق

نگا بزرگوار تو دعاهای متعددی داریم که امامان علیه سلام میفرمایند خداوندا گناهانمون رو بریز و ازین دست عبارات.و بعنوان منصوب الهی عرض میکنم امامان علیه سلام بعنوان منصوب الهی بسیار مراقب افکار گفتار و اعمالشون بودند ولی بطور غیر ارادی ممکنه پیش بیاد که انسان یکوقت فکری یا حرفی بر ذهن یا زبانش بشینه یا نیتها ذره ای ناخالصی توش ایجاد بشه یا عمل ثواب یا خطایی رو دقیق تشخیص ندهد که البته برای منصوبان الهی بخاطر مراقبه هرلحظه ای این موارد بمراتب کمتر پیش میاد و خود انسان ممکن همون لحظه اصلا متوجهم نشه و برای این دست موارد منصوبان الهی چه پیامبران چه امامان مدام هرروز بارهای بار بدرگاه الهی استغفار میکنند.شما این استغفارهای منصوبان الهی رو بزارید کنار اون خطاهایی که از پیامبران در قرآن نام برد شده مثل حضرت یوسف حضرت یعقوب که برای مدتی یاد خدارو فراموش کردند و حضرت یونس و... که خود فراموش کاری و اونم فراموشی یاد خدا دلیل بسیار محکمی برای نداشتنه عصمته مطلق یعنی خداگونیه مدنظره شیعیانه امروزیست!!!! و اینم بهش اضاف کنید طبق آیه اطعام به فقیر و یتیم و مسکین که ما شیعیان معتقدیم خطاب به حضرت علی و حضرت فاطمه و فرزندانه عظیم شأنشان هست خوب اگر این حضرات اون عصمتی که مدنظر شما هست رو داشتند 3روز که هیچ اگر30روزم پشت هم با تحمل گشنگی اطعام میکردند  بازم کارشون عمل مهمی قلمداد نمیشد که خداوند در قرآن بیان کند.پس وقتی عمله بسیار مهمی محسوب میشه و باعث میشه خداوند در قرآن بهش اشاره کند  که انجام دهندگان اون اعماله خیر تحته نیروهای بازدارنده یعنی نفس و شیطان قرار داشته باشند و  این نیروها هم روشون بتونن اثر بزارند ولی با اراده راسخ و قوی خودشون رو نگر میدارند و بر خواستهای نفسانی و وسوسهای شیاطین فائق میان اونوقت این عملشون چنان ارزش عظیمی پیدا میکنه که خداوند در قرآن بعنوان نمونه برای آحاده بشر تا آخرو زمان بیان میکند.و اینم عرض کنم شنیدم میگویند چون یکی از منصوبان الهی مطالبی گفتند و در آینده اتفاق افتاده اینو نشان از علم لدنیه همیشگی یعنی مطلق براشون میدونند !!! در جواب عرض کنم حضرت موسی بعنوانه یک منصوب الهی دوبار فقط عصاشون اژدها شد خوب اگر یک منصوب الهی 2بار3بار بعنوان نمونه و نشانه حقانیت آنچه گفتند در آینده محقق شده ابدا نشان از علم لدنی بر تمام علوم عالم نیست.اگر حضرت موسی هربار اراده میکرد و هرچیزو رو اراده میکرد اژدها میشد منصوبان الهی دیگر هم علم و علته هرچیرو میخواستند میفهمیدند. یا حضرت موسی با اینکه میخواست علته رفتار حضرت خضر رو بداند و بارها از حضرت خضر علت رفتارشو پرسید یعنی شدید میخواستند به علته رفتارش علم پیدا کند ولی این علم بهشون داده نمیشد مگر با پرسیدند و انتقال اطلاعات از راه حواس پنجگانه دنیوی.و اینم عرض کنم حضرت موسی حتی قطعا نمیدونست اون نگهبان فرعونی بعد مشت زدن خواهد مرد وگرنه بخاطر دفعه شرش بهش مشت نمیزد و برای خودشون دردسر و سختی درست نمیکردند.و اون واقعه غیر عمد بود  پس یکی از مهمترین پارامترهایی که شیعیان امروزی بعنوان عصمته مطلق بهش معتقدند یعنی علم لدنی رو حضرت موسی آن نبی الولعزم طبق نصه صریح قرآن نداشت.و حقیقتا نمیدونم شیعیان امروزی چه اصراری دارند که دقیقا تمام ویژگیهایی که مختص ذات اقدس الهیست رو بطور مطلق و کامل به بشر نسبت بدهند.که نتیجش جز شرک و بت سازی نیست.و قطعا تمام پیامبران و امامان بشدت این باورهارو نفی میکنند.و بعنوانه یک منصوب الهی عرض میکنم  منصوبان الهی دارای درجاتی از عصمت الهی هستند و توسط فرشتگان یاری می شوند بله دارای درجاتی از حکمت الهی هستند و مواردی از باطن عالم بهشون فهمانده میشه بله در سرموقعش اعمال قومشان بهشون عرضه میشود ولی ابدا در دنیا این ویژگیها مطلق و کامل و خداگونه نیستند.نمیدونم چرا شیعیان امروزی دوزه درجرو بردن رو بالاترین حد و مخلوق رو در حد خالق قرار دادند یعنی روحانیونی دیدم میگویند امام عین خداوند ناظر کامل اعمال ماست یعنی فرق عرضه شدن اعمال و ناظر بودن رو  قاطی میکنند.یعنی براحتی با یک کلمه جابجا کردن مرتکب شرک میشند و عین عمل خداوند رو برای مخلوق قائل میشند و هم میگویند امام بر همه علوم واقف هست و عین خداوند علمش بر همه امور و علوم عالم کامل هست و عین خداوند بدور از ذره ای خطاست و حتی ولایت امام رو هم عینن ولایت خداوند میدونند و این ادعاهای باطل رو هم در ملع عام بدون ذره ای احتیاط النن بر زبان جاری میکنند.و به عنوان رسول و فرستاد خداوند عرض میکنم ابدا این چنین نیست و فقط درجاتیش صدق میکنه.و همه بدانند برای یک مسلمانه شیعه اثنی عشری بودن فقط کافی به رسالته پیامبر اسلام و به امامته 12 وصیشان معتقد باشیم و ابدا این لیستی که عرض کردم یعنی باور داشتن به اینکه ولایت ائمه همان ولایت خداست و اینکه بمانند خداوند ائمه ناظر بر اعمال ما هستند یا اینکه علم لدنی دارند و بر همه علوم عالم به مانند خداوند اشراف دارند و یا دارای عصمته مطلق هستند ووو فراوانه...درکل هیچ کدوم ازین لیستی که نام بردم اعتقاد بهش ابدا لازم و واجب برای یک مسلمانه شیعه 12 امامه بودن نیست...و بالاترشو عرض کنم نه تنها نیست بلکه باور داشتن به این باورهایی که تو لیست نام بردم  مصداق شرکند و باطلند.و اینم در آخر عرض کنم تشیع دارای معارف و مفاهیم بسیار بسیار عمیق و والایی در آموزهاش هست فراتر از بسیاری از مذاهب دیگر که تماما برگرفته از قرآن و کلام پیامبر اکرم و بخصوص امامان علیه سلام هست که اگر مبلغی مثلا 100سال عمر کند و هر روزم منبر برود بازم درصد بالاییشو نمیتونه منتقل کند پس اصلا لزومی ندار که مبلغان شیعه به بیان مطالب شبه برانگیز و شرک آلود بپردازند و خود امامان شیعه دارای چنان شخصیت والا و ممتاز الهی ای هستند که برای شناساندن و معرفیشون ابدا نیاز به غلو و زیاده گویی نیست.و مداحان و وعاظ سعی کنند جلسه به جلسه یاد ولی اعظم رو یعنی خداوند رو حتی هر بار به اندازه یک جمله بیشتر بیان کنند و با همین شیوه تمرین کمکم بمرور زمان در جلساتشون باید یاد و ستایس ولی اعظم غالب شود بر دیگر یادها...به گفته منه پیامبر خدا گوش فرا دهید چون بخش مهمی از کلام پیامبران الهی آغشته به حکمت الهیست چون القا الهیست و مطابق عقل و فطرت و کتب آسمانیست پس تبعیت کنید تا رستگار شوید...یاحق

عالمی مطلب شرک آلود بسیار نادرستی رو چندبار در برنامه زنده بیان کردند و نشر دادند که بعنوان منصوب الهی و با اجازه دقیق الهی این پاسخم رو منتشر میکنم.علمای بزرگوار میتونید بگید امر ولی خدا امر خداست عشق به ولی خدا عشق بخداست توجه به ولی خدا توجه به خداست و... اما ابدا حق ندارید بگید ولایت ولی خدا همون ولایته خداست.چون ابدا اینچنین نیست ابدا.خداوند در قران فرمود ولی شما خدا پیامبران و اوصیایش هستند.اما اینو یک انسان غیر عالم که بنده نفس و علم ناقصش نباشه هم میفهمه که این آیه به این مفهوم نیست که ولایته اولیای الهی همون ولایته خداست...یک مثال دقیق و مفهومی میزنم تا خوب علما فهم کنند.بطور مثال شما در پادگان یک سرباز صفر هستید خوب در پادگان از پایین ترین درجه کادره گروهانه شما که یک استوار مثلا هست تا گروهبان سومه گروهان تا ستوان تا سروان سرگرد سرهنگ و سرتیپه پادگان همشون فرمانده و رئیسه شما محسوب میشند.اما اینو هر انسان عاقلی میفهمه که از ستوان سوم تا گروهبان استوار ستوان سرهنگ سرتیپ همه و همشون با اینکه فرماند و رئیس(ولی) شما هستند ولی سطح ریاست و فرماندهیشون(ولایتشون) ابدا بر شما یکسان نیست یعنی هرکدوم تا یک سطحی خاصی اختیارات دارند مثلا گروهبان تا سرهنگ تمامشون نمیتونن شما رو از پادگان  منتقل کنند ولی امضایه سرتیپ میتونه مثلا گروهبان میتونه بدون اجازه سرتیپ مرخصی شمارو دوروز زیاد کنه ولی در همین حد...گروهبان ستوان تا...سرهنگ تماما همشون اگر برای تایید تمام کارهاشون نیاز به تایید سرتیپ(خداوند) نداشتند اونوقت بله سطح ریاست و حکمرانی (ولایتشون) بر شما مثل همون سطحه حکمرانی (ولایته) سرتیپ(خداوند) بود ولی چون برای بسیاری از امور اجازه فرمانده کل رو لازم دارند پس ابدا سطح حکمارانی و ولایتشون بر شما با فرمانده پادگان یکسان نیست.همشون فرماند (ولی) شما هستند اما ابدا سطح اختیار و ولایتشون بر شما در یکسطح نیست...مفهوم کلامم اینکه حضرت موسی نمیدونست که اون نگهبانه فرعونی بعد مشتی که بهش میزنه کشته میش و نمیتونست چیزی بغیر از عصاشو اژدها کنه یعنی اگر حضرت موسی میدونست بعد مشت زدنش اون نگهبان میمیره یعنی هرچی رو میخواست میتونست بفهمه و علم لدنی داشت و اگر اختیار اینو داشت که هرچی بغیر از عصاشو اژدها کنه اوقت سطح ولایتش دقیقا همون سطحه ولایته خداوند بود...که نیست...پس سطح ولایت هیچ انسانی بر انسان دیگر همسطح ولایت خداوند بر انسانها نیست...و تازگیا از عالمی دیگر هم شنیدم بیان کرده بود توحید تا اشهد ان علیا ولی لله هست یعنی عینن مثل مسیحیان اولیای الهی رو در عرض خداوند قرار داده.مسحیان هم عینن تثلیثشون (پدر پسر روح القدس) برمبنای همین باوره باطل هست.علما بدانند توحید یعنی باور و شهادت به یگانگی خداوند...و حقیقتا باور این دست شیعیان و هم آن مسیحیان مصداقه بارزه شرک هست...باید پناه ببریم بخداوند از شر القائات شیاطین.و متاسفانه روایات جعلی در کتب اسلامی فراوان هست.چه شیعه چه سنی.و نشره این مطالب یعنی بی احتیاطی عظیم که خیلی خطرناکه. تو دنیا چه کسانی چپ میکنن میرند ته دره؟ قطعا انسانی که ادعای رانندگی ندار ته دره هم نمیفته بلکه اون راننده ای که ادعاش میشه میره تو جاده برا اهداف بزرگ ولی بی احتیاطی های بزرگی هم میکنه میره ته دره... و در آخرتم همینطور هست با این فرق که اونجا دره هاش بمراتب عمیقتر و هولناکتره و فقط هم جایگاه سرکشانه لجباز و مدعیانه بی احتیاطه پرخطاست که بموقع تسلیمه حق نشدند و قصده توبه و جبران نکردند...علما استخاره دقیقم رو دیدید که خداوند دوروز بعد نشره مبحثه هفته قبلم عینن همون مفهوم و حتی همون کلمات بحثم رو که بیان کرد بودم رو در آیات استخاره بیان کردند.(یعنی غلو و زیاده گویی نکنید و کل مفهوم آیه مربوط به دوری از شرک بود یعنی هم جملات و هم مفهوم کل آیه دقیقا مرتبط با بحثی بود که دوروز قبلش منتشر کرده بودم _آیه171 سوره نسا) که این یعنی آنچه بیان کرده بودم القا ملکوتیان بود...و این اتفاق در استخارهام بارهااااااای بار افتاده.و دیدید که خداوند چقدر دقیق با دقته میلمتری پاسخم رو میدهد و دقیقا همون جملات کلیدی مباحثم در استخارهام بلافاصله بیان میشه و مفهوم استخارهام دقیقا به همون مباحثم مربوط میشه ...و این نشان میده آنچه هفته قبل و در بسیاری از هفتها بیان کردم القا الهی بوده ولی بازم بعضی علما در برابر حکم واضح خداوند تمرد و سرکشی میکنند !که چه بد سرکشی ای هست.و با وجود نشانهای بسیار متعدد بر رسالتم که بطرقه مختلف علما فهم کردند ولی بازم علمای اندکی بی احتیاطی های بزرگی میکنند.که عاقبت بی احتیاطی رو بیان کردم.بنده رسول خدا هستم و خداوند و تمام پیامبران و اوصیا و فرشتگان و کتب آسمانی رو گواه بر حقانیت رسالت خودم میگیرم.پس وقتی میگویم کلامی القا الهیست تبعیت کنید تا رستگار شوید.و علمای متعددی این رو فهم کردند که دارد بواسطه منه رسول انسی مطالبی از جانب خداوند بهشون منتقل میشه.یاحق

با سلام گاهی می بینم اندکی از علما با وجود هشدارهای مکرر منه رسول خدا به بیان همون الفاظ شیطان شاد کن و شرک زایه قبلشون ادامه میدهند.آن علما که اندک هم هستند خوب به آنچه میگویم توجه کنند.بغیر از حدود5تا از پیامبران الاهی که به اذن خداوند یک یا دوبار مرده زنده کردند مثل برادرانم صالح و موسی و عیسی سلام لله از بقیه حدود 124هزار پیامبر دیگر قوم هاشون میخاستند نشانه ای بیاور که بفهمیم با ملکوتیان در ارتباطی.و نشانهایی که ذات اقدس الهی بر بنده حقیرش قرار داد ازین جهت نشانه و حجت بالاییست که کاملا اثبات میکنه بنده با ملکوتیان در ارتباطم یعنی خود ذات پاکش بندرو حدود دوسال پیش به سران حکومت و علما شناساند و بعده شناخته شدنم بنده ادعا کردم و بیان کردم ماهاست فرشتگان بطور مکرر و متعدد و فراوان بر بنده حقیر فرود میان و بهم فهمانده شده بعنوان پیام آور الهی برگزیده شدم و رسول خدا هستم و بعد درخواسته عالمی بر ارائه نشانه الهی بر حقانیت کلامم 2بار آنچه ادعا کردم در ملع عام بمانند سایر رسولان الهی آنن هویدا شد.تاکید میکنم بلافاصله و دقیق.و ملکوتیان با اون نشانها به دیگران فهماندند با بنده در ارتباطند و صدق کلامم رو تایید کردند و بغیر از اون 2بار که در مباحثم قبلا مفصل دربارش توضیح دادم بارهای بار شاید حدود 50تا از استخارهام رو علما دیدند که بعد ادعام بر بارش فرشتگان چون صدام در منزلم هم شنود میشه بلافاصله دقیقا همون اعدادی که قبلش ادعا کرد بودم در استخارم مهر شد بود و مفهوم آیات استخاره هم بسیار بسیار دقیق منطبق با نیت و خواستم بود و اینها تمام خودش تکتک نشانه الهیست.و حدود 8 هفته هست که بنده لحن و جنس مطالبم عوض شد و دلیلش اینکه حدود دوماهه که فرشتگان با بارش بسیار بسیار متعدد عدد9 و مشتقاتش 39.49 بهم فهماندن وارد مرحله و سطحه جدیدی از رسالتم شدم چون عدد 9 فرشتگان به مفهوم شروع و ورود به سطح جدیدی از رسالت هست.و بغیر از بارش اعداد متعدده خاصه فرشتگان خوده تغییر جنس و سطحه مطالبی که درین حدود 8هفته توسط ملکوتیان بهم القا شده که کاملا منطبق با عقل و فطرت انسانیست خودش نشانه دیگریست.و هم پاسخ های دقیق خداوند منطبق با رسالتم در استخارهام و بخصوص مهر شدن اعداد 9 در تقریبا تمام استخارهایی که درین حدود 2ماه گرفتم و علما مشاهد کردند.و تماما این نشانهای بسیار بسیار فراوان و دقیق بازخوردیست از طرف ملکوتیان بر حقانیت رسالتم و افزایش عزمم برای ورود به ورطه جدیدی از ماموریت الهیم.و هم نشانهای مکرر دیگر که خود علما بر اثر شنوده کامل فهمیدند.و بخاطر شنود میتوانم مفاهیم بیشتری رو به علما منتقل کنم و راضیم.خوب حالا حقیقتا اگر در آخرت خداوند به علمای اندکی که تخطی کردند بگوید اگر به اندازه یکدرصد هم شما میفهمیدید که این بندم رسول منه خداست بر مبنای دستور عقلتون باید احتیاط میکردید و از دستوراتش آشکارا تخطی نمیکردید چه برسه با این همه نشانهای متعدد که اگر سطح درک و فهمتون در حد پایینی هم بود بالای 50درصد باید احتمال میدادی که حقیقتا این بندم رسول خداست.ولی بخاطر بندگی نفس و بنده علم بشدت ناقص و شرکزاتون چشم بر نشانهای فراوان و کلام منطبق با عقل و فطرته رسولم بستید و با وقاحت از امره منه پروردگارتون تخطی کردید حالا خودتون بگویید با شما مدعیان پرخطا چه کنم؟؟؟ که قطعا سرتان پایین خواهد افتاد و هیچ جواب و دفاعی نخواهید داشت.و اینم عرض کنم به عنوان رسول خداوند بیش از هر چیزی به شرک و شرکزایی بمانند تمام منصوبان الهی قبل خودم بشدت حساسم و خط قرمزمه.پس اگر ببینم بعضی کارشناسانه برنامه ای به هشدارهایه منه رسول خدا  توجه نمیکنند و هی مثل رویه باطله قبلشون از عبارات شرک زا استفاده میکنن که البته کم هستند قطعا امر به کنار گذاشتن اون کارشناس و در صورت تکرار امر به بسته شدن اون برنامه میکنم و اگر بازم از امر رسول خدا که همان امر خداست تخطی کنند آتش اعماق جهنم شعله کشان منتظر وصالشان خواهد بود.و اگر خدایی نکرد رویشون ادامه داشته باشه حتی دستورم تا خلعه لباس و عنوان و بالاتر هم میتونه پیش بره و فرق دستور خلع لباسه رسول خدا با دیگر دستور دهندگان اینکه فرد خاطی در آخرت هم خلع لباس و عریان خواهد بود.بدانید امر رسول خدا هم وزنه امره فلان وزیرو رئیسو  شاهو رهبر نیست بلکه عینن امر خداوند یعنی پروردگار و صاحب و قدرته مطلقه عالمه وجود هست.و بعضی علما خیال نکنن منصوبان الهی چون بشدت دلرحمند تشر برای ترسوندن فقط میزنند.نخیر البته ممکن رسولان الهی از تشر زدن استفاده کنند تا  قومشون سریعتر بخود بیاد ولی بدانید کار یکبار میشه و اگر در اون 10 بار 20بار تشر یکیش هم خشم حقیقی منصوب الهی رو در بر داشته باشه آنی بتبعش خشم خداوند رو بدنبال خواهد داشت.و در آخر عرض کنم عزیزان در انتخاب کاندیدای مورد نظرشون ابدا به وعده وعیدها توجه و اکتفا نکنید بلکه باید عملکردهای گذشته افراد رو بررسی کنید و توجه به فاکتور تقوا که محصولش خدا ترسی و مردم دوستی هست هم بسیار بسیار مهمه.و یکی از بیش از دها و دها پاسخ بسیار دقیق خداوند به منه رسولش در استخارهام در همین مورد هست یعنی آیه 37 ته سوره نور که اون استخارم مال زمان انتخابات مجلسه که نظر و خواست الهی رو نسبت به کاندیدایی جویاشدم و خداوند با پاسخ بسیار دقیق بهم فهماند در تمام انتخابات فردی با چه خصوصیاتی رو باید انتخاب کنم که مدتهاست بعنوانه نمونه اون استخارم رو در سایتم در بخشه ذات اقدس الهی _ خداشناسی پایین صفحش قرار دادم.و از اون ببعد پاسخهای بسیار دقیق خداوند در استخارهام ادامه دارد...و اینکه حقیقتا اگر تمام جمعیته جنو انس عالم یکجا باهم رسول الهی رو تایید یا تکذیب کنند سره سوزنی تغییری در حالات و عزمه رسولان الهی ایجاد نخواهد شد.و حقیقتا منصوبان الهی فقط و فقط با خشنودی خداوند خشنود و با غضب او غضب ناک میشوند.و نکته مهم آخر علما مراقب باشند بخاطر خمو راست شدن و توجه چنتا انسان بهشون که قطعا حق و نیات و باطن انسانها براشون قابل فهم نیست یا با چنتا لایک یا بخاطر تعداد فالوورها و کلا توجهات و امورات دنیوی باعث ایجاد غرورهای زیر پوستی و جو زدگی در وجودشون نشه و باعث بشه با رسول خدا لجبازی کنند.چون نتیجش جز خشم عظیم خداوند در آخرت نیست..یک منصوب الهی توجه خاصه خداوند و به تبعه آن توجه تمام فرشتگان و ملکوتیان که تعدادشون هزاران میلیارد میلیارد از انسیانه کله عالم و کله تاریخ بیشتر هست رو داره که حق و حقیقت باطن عالم هم براشون کاملا هویداست.و بعضی علما و کاندیداها که بخاطر توجه چنتا انسان ممکنه مبتلا به غرور زیر پوستی بشند.اگر جای منصوبان الهی بودند پس چه میکردند؟! باید پناه ببریم به خداوند از شر شیاطینه جنو انس و انشالله خداوند بر تربیت و هدایت همه یمان بیفزاید.یاحق

عالمی فرمودند که حضرت علی علیه سلام به این دلیل از قیامت و عالم قبر چنین دقیق و تاثیرگذار صحبت میکنند چون اون عوالم رو می بینند..که در پاسخ عرض کنم طبق نصه صریح قرآن رسولان الهی قبل بنده هم فرمودند غیب نمیدانیم.خوب نکته اینجاست که تمام رسولان الهی و مومنان میدانند خداوند و فرشتگان وجود دارند پس از غیب میدانند.ولی درین آیه منظور از ندانستن یعنی داده و علمی از راه حواسه 5گانه مادی از عالم غیب بهشون منتقل نمیشه یعنی انسانها با دیدن و شنیدن و لمس کردن و بو کردن علم و دادها بهشون منتقل میشه.ولی نسبت به عالم غیب این چنین نیست پس غیب نمیدانند یعنی تمام منصوبان الهی انسی چیزی از عالم غیب رو نه میتونند ببینند نه بشنوند نه لمس کنند نه بو کنند  بلکه ما رسولان الهی فقط از راه القا الهی از دریچه قلب با ملکوتیان در ارتباطیم...و در قرآن داریم که فرشتگان برای اینکه روید بشند یکبار در کالبد مادی با ظاهری انسی  بر حضرت ابراهیم وارد شدند وگرنه قابل رویت نبودند.و نکته اینکه طبق نصه صریح قرآن برادرم ابراهیم خلیل لله تا فرشتگان خودشون رو بهش معرفی نکردند علم بر فرشته بودنشان نداشت و برایش قابل تشخیص و فهم نبود.پس ابراهیم خلیل لله بمانند موسی کلیم لله که قبلا توضیح دادم علم لدنی ای که لازمه عصمته مدنظره علمای امروزی هست یعنی (دور بودن از هرگونه خطا و اشتباهی) رو نداشت و هیچ منصوب الهیه دیگری هم ندارد.و حضرت ابراهیم چون سوال نکرد اشتباه عمل کرد.و قبل علم پیدا کردن برای فرشتگان گوشت کباب کرد...رسول اکرم هم معراج که رفتند ازین عالم ماده عروج کردند.وگرنه با ابزار دنیا چیزی از غیب ندیدند...برای افزایش توجهمون به عالم غیب از  آیه 61 سوره یونس زیاد یاد کنیم...در هيچ حال (و انديشه ای) نيستی و هيچ قسمتی از قرآن را تلاوت نميكنی، و هيچ عملی را انجام نميدهيد مگر اينكه ما ناظر بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن ميشويد، و هيچ چيز در زمين و آسمان از پروردگار تو مخفی نميماند، به اندازه سنگينی ذره اي و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است. (۶۱)آگاه باشيد اوليا (و دوستان) خدا نه ترسی دارند و نه غمگين ميشوند. (۶۲)همانها كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز ميكردند.(۶۳)در زندگي دنيا و در آخرت شاد (و مسرور)ند، وعده های الهی تخلف ناپذير است، و اين رستگاری بزرگی است. (۶۴)سخن آنها تو را غمگين نسازد تمام عزت (و قدرت) از آن خدا است و او شنوا و داناست. (۶۵)آگاه باشيد تمام كسانی كه در آسمانها و زمين هستند از آن خدا ميباشند، و آنها كه غير خدا را شريك او میخوانند از منطق و دليلی پيروی نمیكنند، آنها فقط از پندار بی اساس پيروی میكنند و فقط دروغ میگویند

 
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
Back to content | Back to main menu