منکرین خداوند. - WEBSITE X5 UNREGISTERED VERSION 12.0.9.30 - معجزات قرآن ---- نوره قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
Go to content

Main menu:

منکرین خداوند.

ذات اقدس الاهی

عزیز درین مناظرهای گروهی بنده به برنامها توجه کمتری میکنم بلکه به تقوای نامزدها بیشتر توجه میکنم (عدم تهمت و بدگویی و پرخاش و میزانه صحه صدرشون و...) البته دفاع معقولانه و مودبانه جایز هست.و تو همین 6ساعت مناظره اطلاعات زیادی از  شخصیت و تسلط نفسانی نامزدها برای اهلش هویدا شد.چون زیر فشار بهترین موقعه سنجشه ظرفیتهای روحی انسانهاست و نامزدی که تقوا داره اگر در مطلبی سواد و تجربشو نداشت باشه که زیاد پیش میاد (چون دکتر هم باشه فقط تو یک رشته از هزاران رشته اونم تازه در حده علم  کم دنیوی و تقریبی در حد فهم خودش سواد دار) و بخاطر تقواش حرف خودشو از وزیر و مشاوران و دیگر کارشناسان با تجربیه دلسوز بالاتر نمیدونه و نظر خودشو به کرسی نمیشونه و حقیقتا بخاطر تقواش خداترسیش فقط بدنبال عمل به حرف کارشناسان خبره و با تقوا مثل خودش هست)بزرگوار شما حداکثر حدود 10تا کتاب از پیامبران میتونید نام ببرید که حدود 6 تا از کتابا هنوز وجود مادی دارند و بقیشون فقط اسماشون در تاریخ هست و هر کتاب الهی کتاب و وکیله هزاران پیامبر بعدش هم بوده.و هم  فقط حدود5 تا پیامبر که نشانهای چشم پرکن داشتن میتونید نام ببرید و این حرف که نشانهای تمام انبیا بالاترین واقعه در زمان خودشون بوده ابدا پایه قرآنی و عقلی ندار.چون سنت الهی این نیست که انسانها با نشانهای چشم پرکن ایمان بیارند و اون ایمان فاقد ارزش بالاییست.بلکه نشانهای پیامبران منطبق با عقل و فطرت بوده و این سنت الهیست.و همچنین نشانهای خلقتی شخصیتی هم بسیار مهم هست و تاکید خداوند برین نشانها در قرآن خیلی بیشتره مثل نداشتن سواد دنیوی حضرت محمد سلام لله و ضعف تکلم حضرت موسی و... و بعضی شیعیان امروزی بحث  شفا رو زیر مجموعه عصمت میدونند و برای فهمیدنه اشتباهشون نکاتی عرض میکنم. بین اختیارات اولیای اعظم الهی چه در زندگی دنیوی  چه برزخیشون  فرقی نیست.خوب الان ما می بینیم از هر  هزاران نفری که در سال تقاضای شفا از  ائمه دارند درصده بسیار اندکی شفا پیدا میکنند.یعنی اگر ائمه اطهار در قید دنیا هم بودند همین تعداد  بسیار اندک رو دقیقا میتونستند واسطه شفاشون بشوند.چرا؟چون شرایط اون انسانی که تقاضای شفا دار باید تکمیل باشه یعنی آثاری رو بر روحش بر اثر اعمالی باید داشته باشه و آثاری  هم نباید داشته باشه و به صلاحشم باشه.و از واعظی شنیدم که فلان شاگرد ائمه (ع) چون حدیث مینوشته وقتی انگشت در آب میزاشته میشده برا شفا اون آبو خورد که این حرفا اگر همراه با توضیح دقیق نباشه خطرناکه چون جوونی میگ وقتی انگشت یک شاگرد امام شفا مید پس ببین خود امام دیگ چه غوغایی میکنه بعد میر چندین بار حرم ولی بخاطر همون توضیح بالام خواستش انجام نمیشه و اون جوون همون ایمان اولیش هم بر باد میره و کلا دین رو کنار میزار.وعاظ عزیز خیلی مراقب کلمه به کلمه ای که از دهنشون خارج میشود باشند.فردی که به واسطه لباس حضرت یوسف شفا پیدا کرد حضرت یعقوب پیامبر خدا بود یعنی بسیار بر روی افکار گفتار و اعمال خودش توجه داشته و اون آثار خوب رو در وجودش داشته و اون آثار بد رو بر روحش نداشته.شما هم یعقوب وار زندگی کن تا ضریح اولیای الهی برات نقشه پیراهنه حضرت یوسف علیه سلام رو داشته باشه!! و نکته خیلی مهم اینکه شیعیان امروزی با ساختند این ضریح ها و درهای مجلل خیال میکنند اون ضریح یعنی لباس یوسف موضوعیت دار نه عزیزان به عنوان رسول الهی عرض میکنم لباس یوسف (ع) موضوعیت ندار(چون اختیار ندار)یعنی خداوند تو هر شی ای میتونه اثر لازم رو بزار ولی برعکس یعقوب بودن موضوعیت دار(چون دارای اختیاره) ولی شیعیان امروزی دقیقا برعکسشو عمل میکنند موضوعیت رو به لباس یوسف(یعنی مالیدن خودشون به درو ضریح حرمهارو مهم میدونند) در حالی که ابدا این چیزا موضوعیت ندار و موثر نیست بلکه یعقوب بودن شما یعنی اون آثار اعمال خودتون موضوعیت دار حتی در مواقعی اعمال گذشتگانتان. و همون نمازو  قرآنو و خیراتی که به نیت اولیای الهی میخونید و میدهید بسیار مهمتره و حتما بهشون میرسه و اگر شرایط لازم رو داشته باشید و به صلاحتون هم باشد و تقدیر الهی اقتضا کند خواسته شما انجام میشه و ابدا نیازی به مالیدن اون مریض به ضریح و...نیست. و شمایی که خودتو یا عزیزتو به درو دیوار حرم برای شفا میمالی معنی عملت اینکه موثر در امر شفارو خاک و آهن میدونی در حالی که موثر فقط خداست.و این اعمال ابدا نه موثره در امر شفا نه لازمه.حقیقتا شیعیان کم بصیرت ازینور بوم میفتند و سنیان کم بصیرت ازونور بوم.و همچنین متاسفانه متعدد  میشنوم شفا رو به پیامبری یا امامی نسبت میدهند که این جمله قطعا  ترویج شرکه چون شفا دهنده فقط و فقط خداست و اولیای الهی فقط واسطه هستند.و بتازگی  در کلام واعظی شنیدم که میگویند ولایت حضرت علی همون ولایته خداونده.و با این جملشون در حقیقت حضرت رو در عرض خداوند قرار دادند و در حقیقت خدای زمینی ساختند و اگر گویندگان این حرفای بشدت شرک آلود و باطل استغفار نکنند اگر حضرت خودشون الان در قید دنیا بودند قطعا  بمانند فرقه علی اللهی باهاشون رفتار میکردند.ولایت تمام منصوبان الهی در دنیا در یک سطحه و از حضرت آدم تا آخرین منصوب الهی اگر امری کنند موظف به اطاعت هستید ولی به ناحق بعضی شیعیان ولایت حضرت علی رو بالاتر از ولایته تمام اولیای اعظم دیگر الهی می برند و ازون باز بدتر اینکه همون ولایت خداوند میدونند و دقیقا این جملات بشدت شرک آلود که در صداسیما چندروز قبل شنیدم حرف بنده که دو هفته قبل زدم رو تایید میکنه.که گفتم عصمتی که شیعیان امروزی برای منصوبان الهی قائلند دقیقا همون سطح عصمتی که مخصوص خداونده.که این عقاید شرکه عظیمیه.و این الفاظ که هرچی میخاید از اهل بیت بخواید یا شفاتو از امام رضا امام حسین علیه سلام و...بگیر و ولایت حضرت علی همون ولایت خداست و ازین دست الفاظ شرک آلود درمیان شیعیان امروزی بشدت رواج داره. عزیزان خوده نگفتن الفاظه شرک آلود بشدت مهمه و موضوعیت دار چون این الفاظ باطل دهن بدهن میچرخه و ریشه میکنه و  100سال 200سال دیگ کلا میبینی این الفاظ باطل عقیدهای خالص رو بمرور تغییر داده و از حق منحرف کرده.پس شیعیان 200سال پیش  قطعا عقایدشون با شما همسطح نبود و مثلا فهمشون از عصمت فرق داشته.و بهتون قول میدم اگر به حرفهای منه رسول خدا گوش نکنید حدود 200سال دیگ سطح شرک شیعیان در حد شرک مسیحیان میشه شایدم فراتر و شما هم درش شریکید.درباره آیه خاتم النبیا هم عرض کنم که در روایته معروفی بیان شده حضرت محمد س خاتم انبیا و حضرت علی ع خاتم اوصیاست و همین حدیث اثبات میکنه منظور از خاتم ختم کننده نیست چون بعد حضرت علی علیه سلام 11 تا امام و وصی دیگر هم آمدند پس منظور از خاتم انبیا و اوصیا نمیتونه ختم کننده پیامبران و اوصیا(امامان) باشد و در عین حال نبی و رسول 2مفهوم و مقام الهی جدا هستند.و منظور از خاتم رو میشه گل سرسبد دونست.یاحق

نگا عزیز مثلا طرف ده دقه دعا میکنه بعد بجایی که با ولی اصلی یعنی خداوند صحبت کنه  با اولیای الهی  فقط صحبت میکنه اونم کل 10دقه دعاش رو که کاملا اشتباس.تو خود قرآن مرتب خداوند بیان میکنه همه کار منم با من سخن بگویید بر من توکل کنید فقط از من بخواهید.و شما 9دقه از دعاتو با خدا دردو دل کن حرف بزن حالا یکدقه آخرشم خواستی منصوبان الهی رو واسطه استجابت دعات کنی و تو یک دقه نام ولی الهی مدنظرتو ببری عیب ندار کار خوبیم هست و اصلا یکی از کارکردهای اولیای الهی همینه باعث ایجاد امید و انگیزه به پیروانشون میشند که از توجه خدا و استجابت دعا ناامید نمیشند. متاسفانه بارها شنیدم بعضی مبلغین حتی در شبکات صدا سیما النن بیان میکنند هرچه میخواید از اهل بیت بخواید این جمله مصداق بارزه شرکه.طبق نصه صریح قرآن توکل فقط مخصوص خداست.بعضی روحانیون غیر عمد یا به عمد بحث توکل و توسل رو باهم قاطی میکنند و قاطی کردن عقاید دیگران باشرک بخدا گناه بسیار عظیم و نابخشودنیست.چون این عقاید باطل نسلهای نسل هی منتقل میشه.ولی متاسفانه چه شیعیان تندرو چه سنی یان تندرو انحرافات توحیدی در عقایدشون ایجاد شده و هردوشون دقیقا مفهوم توسل و توکل رو باهم قاطی میکنند و تبدیل به یک مفهوم میکنند ولی فرقشون اینکه شیعیان تندرو می گویند بمانند توسل توکل هم میشه به اولیای الهی کرد یعنی خواستمون رو از غیر خدا بخوایم.ولی سنی های تندرو میگویند حتی توسل هم به اولیای الهی نمیشه کرد.که به عنوان منصوب الهی عرض میکنم هردوی این دو گروه از حق منحرف شدند.و مفهوم توکل و توسل کاملا مشخص و جداست.و طبق نصه صریحه قرآن توکل به غیر خدا باطله ولی طبق نصحه صریحه همون قرآن توسل به اولیای الهی جایز هست.و بعنوان رسول خداوند خیلی صریح بیان میکنم بر مبنای القائات مکرر فرشتگان و استخارهای بسیار دقیق از جانب خداوند وعده عذاب اخروی سخت به این دست مبلغین و پیروانشون میدم اگر بحرفه منه فرستاده خداوند گوش فرا ندهند و شرک بخدارو از کلام و عمل خود دور و پاک نکنند...چون این شیوه ای که بسیاری از مبلغان دین رواج میدند نه خواسته خداست نه پیامبر اسلام و نه اهل بیتش پس فقط میتونه خواسته و القا شیاطین باشه..و به شیعیان عرض کنم کافی به متن زیارت عاشورا و دعای عهد و... دقت کنید  مدام تو جملهاشون هی مدام میگویند خدا خدا و همه عالم و همه نیروهارو به او ذات بی همتای خداوند منصوب میکنند.و همین اعتبار عظیمی به این دست دعاها میدهد و احتمال بیان شدنشون توسط اولیای اعظم الهی رو بسیار بالا میبرد...و علما باید شیوه بیان درین دعاها و زیارات رو الگو کلام خودشون در منبرها و مجالسشون قرار بدن...و بسیاری از دعاهای معتبر دیگر هم این چنین هستند.بعد شما چطور بر خلاف آموزهای قرآنی و دیگر منابع 3ساعت 4ساعت مجلس مذهبی مداحی میگیرید ولی یاد و ستایش خداوند در مجالستون بسیار کمرنگه... در حالی که طبق نصه صریح قرآن بمانند توکل ستایش هم فقط مخصوص خداست.حتی متاسفانه قرآن هم اول مجالس هیئتها و روضه خوانی ها اکثرا خوانده نمیشه در حالی که دیدم همایشهای غیر مذهبی بعضیاشون با قرائت قرآن شروع میشند.ولی مجالس روضه خانی و مداحی اکثرا نه!!!! ...عزیز برادر عالمان بزرگوار منه رسول خدارو که نباید با روایات 1500ساله که چه بسیار تحریف و کذب و با انواع نفسانیات اجین شده تطبیق بدید بلکه باید صحت روایات رو با بنده حقیر که رسول الهی با حیاط دنیوی هستم تطبیق بدید.بقول معروف کسی نقدو ول نمیکنه نسیرو که ممکن کلی عقب جلو و اما اگر و ناخالصی توش باشرو بچسبه.این حکم عقله.مگر...و عزیز نکته مهم اینجاست که بعید میدونم فردی مبحث عصمت رو درست تفهیم کرد باش.نگا برادر من عیب ندار پیامبران رو واسطه قرار بدید چون ولی الهی و مقرب درگاه الهی هستند این اصلا واسطه قرار دادن نصه صریحه قران  و نکته اساسی اینجاست که در قلبت واسطه هارو هیچ کاره بدونی و فقط در حده یک واسطه و ضامن بدونید.ولی در حقیقت در عقاید شیعیان امروزی این شدید رسوخ کرده که امامان رو چون  معصوم مطلق میدونند در حد یک خدای کوچک شد طلقی میکنند .و کلامو لباسو همه چیزشونو شفا میدونند.حالا هرچقدرم بیان علما بخوان توجیح کنند حقیقتا ناخالصی های عقاید پیروانه آن بندگان برگزیده خداوند مشخصه که قطعا خود وجود مبارکشون به انحرافات عقیدتی پیروانشان راضی نیستند.انسانها در طول تاریخ هر مخلوقی رو از بت بگیر تا آتش تا خورشید تا انسانها رو واسط قرار میدند(که در مورد اولیای الهی منعی نیست) ولی کمکم بمرور در 99 درصد مواقع کمکم بخاطر القا شیاطیی آنهارو فراتر از یک ضامن و واسطه میدونند که همین باعث انحرافات در عقاید تمام ادیان و ایجاد خدایگان مختلف و کوچکو بزرگ با عناوین مختلف در طول تاریخ شد.که اسمن فرق داشتند ولی رسما و در اصل یک مفهوم بودند.چون دیگر اون واسطها از یک واسطه کاملا در عقاید پیروانشان فراتر رفته بودند و خودشون منشع خیر و شفا شده بودند.در حالی که اگر خواسته انسانها از منصوبان الهی بر خلاف خواست و مشیت و تدبیر و نظام و سنت الهی باشد اگر تمام منصوبان الهی کله تاریخ هم واسطه بشند اون خواسته براورده نخواهد شد.و هم انسانها بمرور بجایی که آثار اعمال خوبو بد خودشون رو علت اصلی براورد شدن یا رد دعاهاشون بدونند دعا یا عدم دعای واسطه هارو علت اصلی میدونستند.و بمرور زمان در عقاید پیروانشان عصمت و پاکی خدایی به واسطها داده شده بود.و احترام جاشو به قدیس شدن داده بود و خلاصه کلامم اینکه شعبه زمینی خدا اطلاق میشدند.و اینها تمام مصداق شرک هست.و هیچگونه توجیح پذیر نیست.و اصلا خداوند در قرآن به عمد اومد همون معدود خبطهای پیامبرانش که ما تعبیر ترک اولا بهش دادیم رو بیان کرد یعنی از عمد  زد در بلیبرد تا با این کار تا آخرو دنیا هم بفهماند که رسولان الاهی هم بشری هستند مانند دیگران تا مانع انحراف در عقیده و تقدس گرایی بشود.یا حتی از فراموشی حضرت یوسف و موارد دیگر خداوند نام میبرد تا بفهماند پیامبران الهی بشر عادی هستند چون بشری که دچار فراموشی میشود دیگر نمیتواند دارای مرتبه عصمت باشد.یعنی بدور از هرگونه خطایی در افکار و گفتار و اعمال باشد چون انسانی که دچار فراموشی حتی کوتاه مدت اونم از یاد خدا بشه ممکن خطا بکنه.پس همین یک آیه نفی کننده عصمت به اون مفهوم رایج امروزی برای منصوبان الهیست...ولی منصوبان الهی توسط فرشتگان هدایت و یاری میشوند ولی به اون مفهوم عصمت مطلقی که مردمان امروزی برای منصوبان الهی قائلند نه...(و وقتی در قرآن خداوند به پیامبری موردی رو نسبت میده منظورش عام پیامبران هست که این حالت برای همشون میتونه اتفاق بیفته).و اصلا مفهوم عصمت در منظر ما شیعیان واقعا خود مصداق عصمت مطلقه الهیست یعنی به موجودی رو شیعیان معصوم میگویند که علم به تمام علوم عالم رو داشته باشه و همیشه از هرگونه گناه و حتی ریزترین خطایی  در احساس افکار گفتار و اعمال بدور باشد.که این ویژگی هم فقط و فقط مختص ذات اقدس الهیست.و اگر این ویژگی رو به هر مخلوقی نسبت دهیم عقیدمون مصداق درجاتی از شرک هست.یا به تعبیر دیگر طبق عقاید شیعیان فعلی که ناخالصی هایی در عقایدشون رسوخ کرده اگر  منصوب الهی کمترین خطا و اشتباه یا نداستن سوالی یا فراموشی یا موارد مشابه داشته باشه از درجه عصمت خارجه.مثالی برای فهم مطلب میزنم شیعیان امروزی توقع دارند اگر انسانی از یک قبیله بسیار دور افتاده در جنگلهای آمازون با زبان بسیار نادر که فقط مثلا 20نفر در جهان یاددارند اگر نامه ای برای امام عصر عج بفرستند امام باید هم بتونه کاملا بخونند و حتی اگر خواستند پاسخه نامرو بدهند باید بهمون زبان بسیار نادر بتونند پاسخ بدند و حتی هیچ غلط املایی نباید داشته باشند.یعنی کوچکترین خطایی اگر حتی در حد یک کلمه املایی حتی در یک زبان بسیار نادر داشته باشند بازم از نظر شیعیان امروزی امام نیستند!!!!! چون خطا و اشتباه داشتند. و طبق عقاید شیعیان امروزی عصمتی که برای منصوبان الهی قائلند واقعا درین حد و سطحه عجییه و حقیقتا همه مراتب انسانی رو پشت سر گذاشته و در نوردیده....در حالی که دقیقا خداوند با بیان کردن آیات متعددی در قرآن خلاف این باورو بیان میکنه.نمونشو گفتم برادرم حضرت یوسف سلام لله که پیامبر الهی بودند طبق نصحه صریح قرآن فراموشی بهشون دست داد اونم  یاد خدارو که از ذهنشان رفت یا برادرم حضرت موسی سلام لله که هرکاری حضرت خضر میکرد به علتش علم نداشت در حالی که دلایل خیلی پیچیده ای هم نداشتند پس وقتی حضرت موسی سلام لله درین حد هم در امورات عالم علم لدنی ندارد پس ابدا نمیتونه هیچ منصوب الهی دیگری به تمام علوم پیچیده و بسیار متعدد عالم بطور خدادادی علم داشته باشه.مگر فقط در همون حدی که درباره پیش بردن امر رسالت و وظیفه الهیش لازم داشته باشه و نه حتی یک کلمه کمتر یا بیشتر. یا خود حضرت محمد مصطفی سلام لله خداوند در قرآن بهشون خطاب میکند ای احمد اگر فلان کارو میکردی گمراه میشدی یعنی عین تمام انسانهای دیگر.پس کاملا اختیار داشتند و موارد متعدد دیگر. پس طبق این آیات و آیاتی دیگر اون عصمتی که مدنظر پیروان امروزی هست حق نیست چون فقط و فقط این حد و جنس از عصمت مختص ذات اقدس الهیست و نسبت دادن این درجه از عصمت به هر انسانی مصداق درجاتی از شرک هست...و اصلا در کتب آسمانی اشاره شده که مردم به پیامبران الهی میگفتند اگر واقعا رسول الهی هستی چرا شبیه مایی فرشته نیستی یا چرا فرشته ای همراه تو نیست.و منظور اون انسانها فرشته ملکوتی که با چشم سر دیده نمیشه نیست چون اصلا وجودش براشون قابل درک نیست و اصلا در خود کتب آسمانی داریم فرشتگان در قالب انسانی هم بر زمین فرود میان.پس منظور اون اقوام از فرشته موجودی انسان مانند بود که ذره ای خطا نداشته باشه و هرچیم ازش بپرسند بتونه جواب بده یعنی بتمام علوم عالم علم لدنی داشته باشه.و هم هرچی ازش بخوان بتونه آنن مستجاب کنه خواستهای دنیویشونو چون انسانها فطرتا به همچین موجودی گرایش دارند و بمرور با تحریف عقاید و القا شیاطین همچین مخلوقاتی در گذشته برای خودشون تصور کردند.چون در زمان زندگی خودشون وجود همچین مخلوقی غیر ممکن بود.و قرار نیست هرچی انسانها فطرتا بهش گرایش دارند در همین دنیا بهش برسند چون ظرفیت این دنیا بسیار کوچک و محدوده بلکه این موجودی که انسانها فطرتا بهش گرایش دارند فقط و فقط خود ذات اقدس الهیست.و هرگونه زمینی کردن چنین موجودی چیزی جز القا شیاطین و تحریف دین خدا نیست و مصداق شرک هست.و این رو علما بدانند بنده شیعه اصیل هستم یعنی عقیدم همان عقیده آن 14 بنده برگزیده و پاک خداوند هست و طبق استخاره ای که درباره جایگاه امامت گرفتم که اعداد12 و فرشتگان درش مهر شد بود و توضیح و آیاتش اشارات دقیقی از جانب خداوند بر حقانیت آن 12 بنده مخلص و برگزیده خداوند داشت که برا اساتید ارسال شده.و بدون اوج تعجب اینجاست اگر منه رسول الهی به اکثر شیعیان از ملاقات با خداوند بگویم که گفتم تعجب نمیکنند ولی اگر به همونا از ملاقات با امام زمان عج بگویم تعجب میکنند و جبهه میگیرند!!!!!  بنده حقیر رسول و فرستاده خداوند هستم و آنچه بیان کردم خواسته ذات اقدس الهیست و جبهه گیری در برابر این کلام یعنی جبهه گیری در برابر امر خداوند.این مبحث مهم در شب قدر توسط ملکوتیان بر بنده القا شد.با اینکه با بارش مکرر اعداد فرشتگان  وحی الهی بودن این مطالب مهم برام قطعیت داشت ولی  برای نشرش بازم با خداوند مشورت کردم که به یگانگیش قسم در جواب استخارم دقیقا آیه 7 سوره احزاب آمد که برای اساتید همون موقع با مشخصات زمانی ارسال شد. (یاد کن زمانی که از پیامبران برای ابلاغ وحی پیمان گرفتیم و نیز از تو و نوح و از ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم از همه پیمانی استوار گرفتیم.احزاب7).و با این استخاره یقین صد درصدیم بر القا فرشتگان و وحی الهی بودن این مطلبم تبدیل به 1000 درصد شد.و این رو در آخر عرض کنم شأن و جایگاه منصوبان الهی در نزد ذات اقدس الهی بسیار بالاست و اطاعت و احترام بهشون قطعا واجب هست ولی ول ولی در افکار و گفتار و رفتارمون مرز جایگاه منصوبان الهی با جایگاه خداوند کاملا باید رعایت بشه.وگرنه گرفتارافکار  گفتار و اعمالی شرک آلود میشیم...یاحق

بخاطر اهمیت بسیار فراوانه مبحث هفته گذشتم که قطعا با نشانهای بسیار فراوانی وحی الهی بوده هست.و ملکوتیان به بیانش بسیار ترغیب میکردند برای همین فعلا مبحث جدیدی نشر نمیدم.ولی یک نکته عرض کنم شرک کمشم زیاد و بشدت آخرت خراب کنه...این رو با صراحت و قطعیت عرض میکنم هر گونه تمجید و ستایش از مخلوقی که بوی وحدیت بده یعنی اورو بخواد از همه متمایز کنه مصداق شبه بت سازی و بشدت خطاست.فرقیم ندار اون مخلوق منصوب الهیست یا شاهو گداست هیچ فرقی نمیکنه.شما اگر جرقشو با یک کلمه بزنی قطعا بدون بمرور زمان در طول تاریخ اون یک کلمه شما متن ها خواهد شد...بله در حد کلماتی چون ولی الهی عزیزه خداوند بنده برگزیده و صالح خداوند ووو عیبی ندار ولی کلمات و جملاتی که بخواد جدا کند اون منصوب الهی رو از بشر حتی از منصوبان الهی دیگر این جملات و تملقات بشدت توسط تمام منصوبان الهی باطل خوانده میشه.و تمام منصوبان الهی این الفاظ و پسوندو پیشوندها رو بشدت نهی میکنند چون این دست گفتار و اعمال بمرور باعث ریشه بت سازی و شعبه زمینی درست کردن برای خداوند میشود...شیعیان امروزی در جملاتی که بکار میبرند و نشر عمومی میدهند باید واقعا احتیاط کنند.اگر احتیاط نکنند و حرفاشون رو قبل بیان مزه مزه نکنند بدانند که در صحرای قیامت جزوه بت سازانه (عالم به عمله) طوله تاریخ برنگیخته میشوند که چه بد جایگاهیست و چه بد همنشینانی هستند...و در آخر عرض کنم با عنایت الهی علمای متعددی عقلا و فطرتا حقانیت رسالت بنده حقیر رو دریافتند و آنچه توصیه میکنم رو جدی میگیرند.ولی برام قابل درکه بعضی علما تنشی بین عقل و نفسشون هست.عزیزان اول یک تعریف مفهومی از عقل و نفس بیان کنم انسان در بدوه خلقتش فقط آموزهاش بر مبنای فطرتش هست که بطور پیش فرض در قلب انسان سیو شده و در طول زندگی دنیوی آموزهای دنیوی فراوانی از طریق حواس 5گانه به آموزهای فطریمون اضافه میشه حالا عقل ما در حقیقت همون آموزهای درست و پاک و خالصی که در طول زندگی دریافتیم و نفس ما هم در حقیقت همون آموزهای باطل و نادرست و ناخالصی که در طول زندگی فرا گرفتیم...حالا عقل علمای زیادی بخاطر نشانهای فراوان الهی و هم فطرتشون بخاطر منشا الهیش حقانیت رسالت الهی بنده حقیر رو دریافته ولی نفسشون در درونشون در تقابل عقل و فطرتشون هست.و امیدوارم بتوفیق الهی در باطنشون نور بر ظلمت پیروز شود و نور حق پیش از پیش در وجودشون روشن شود...یاحق      

نگا برادر من مثالی میزنم تا حق مطلبو فهم کنی.مثلا یکنفر میاد پیشه شما و ادعا میکنه با ملکوتیان در ارتباطه و مطالبی رو باید از جانب ملکوتیان بهتون منتقل کنه و واسطیه ارتباط ملکوتیان با زمینیان هست و میگه هر وقت ملکوتیان برش فرود میان حضورشون رو مثلا با روشن خاموش شدن چراغ اتاقش بهش میفهمونند.خوب حالا بهترین روش برای اثبات حقانیت حرف اون طرف برای اینکه با ملکوتیان در ارتباط و برای شما از جانب اونا پیامهایی داره چی؟؟؟؟ درسته حقترین و عقلانی ترین روش برای اثبات حقانیت حرفش اینکه ملکوتیان جلوی شما هم چراغو خاموش روشن کنند تا حقانیت کلام اون طرف که واسط بین ملکوتیان با شما هست روشن بشه.نگا برادر من حالا چون بنده ادعای نمایش عدد کردم نمایان شدن اعداد هم نشانه الهیم بود.مثلا اگر من دیدن مدامه اژدها رو ادعا میکردم یقین بدون اژدها جلوتون نمایان میشد.ولی چون بنده حضور فرشتگان رو که وجودشون رو با نمایان شدن مکرر و متعدد اعداد فرشتگان بهم میفهمانند رو برای علما ادعا کردم دقیقا همون اعداد هم بلافاصله تاکید میکنم بلافاصله اونم دقیقا در چارت سهمی که نامش رو برده بودم نمایان شد و ماها قبل و بعدشم این اتفاق دیگ نه افتاده بود و نه دیگه افتاد. فقط همون روز بعد ادعای بنده به قصد تصدیق ادعای من بلافاصله اون اعداد توسط ملکوتیان در چارت سهم نمایان شدن.و با درخواست من از خداوند این اعجاز بعد چند ماه دوباره هم اتفاق افتاد که اینبار برای اساتید ادعا کردم اعداد 7 از شب قبلش بهم بارش گرفت و تو استخارم هم که برای اساتید فرستاده بودم اعداد7 بطور متعدد درج شد بود و دقیقا همون روز برای اثبات حقانیت کلامم که با ملکوتیان در ارتباطم و رسول الهی هستم و هم برای اثبات حقانیت استخارهام عدد 07 در پایان روز کاری همون روز هم در درصد عدد پایانی سهم بزرگ بکام درج شد هم در عدد معامله.تاکید میکنم بلافاصله.و خود خداوند واقعه رو تدبیر یا به اصلاح دنیویش کارگردانی کرده بود که عدد 7 بهم بارش بگیره و در استخارمم بطور متعدد مهر بشه و بدلم بیفته به اساتید بگم و همون روز هم اون واقعه اون نشانهای الهی بلافاصله برای تصدیق کلام بنده حقیر نمایان بشه.و درباره عدد333 هم که چندماه قبلشم یکی از اساتید در برنامه زنده اشاره فرمودند رسولان الهی باید نشانه ای برشون قرار بگیره.که منظورشون به بنده بود و بنده در پاسخی که دادم ادعا به بارش مکرر اعداد فرشتگان بخصوص 333 برخودم کردم و برای اولین بار نام سهم بکام رو هم بردم و بلافاصله بعد نشر پاسخم به علما که یک روز جمعه ای بود فرداش در اولین روز کاری درصد پایانی بکام333 شد تاکید میکنم بلافاصله بعد ادعای بنده حقیر. و این اتفاق ماهای ماه نه قبلش برای بکام اتفاق افتاد بود نه دیگ بعدش اتفاق افتاد.و بعد اون نشانهای الهی کارشناسان علمی و اطلاعاتی تمام بررسی های دقیق لازم رو کردند و فهمیدند نشانها غیر قابل انکاره و کاری بشری نیست.و این نشانهای روشن برا علمای این زمان با این سطح فهم مساوی همون نمایان شدن اژدها به امر الهی برای مخاطبان حضرت موسی با اون سطح فهم.حضرت موسی ادعایی کرد و به امر الهی بلافاصله برای مخاطبانش از جنس ادعاش در ملع عام نمایان شد.و بنده هم ادعایی کردم و بلافاصله از جنس ادعام به امر الهی در ملع عام چنبار برای مخاطبانم محقق و نمایان شد.و این سنت الهی نسبت به تمام رسولان الهی متناسب با فهم قومشان و ادعای رسولانشان به امر الهی محقق میشه.و طبق مفاهیم قرآنی رسولان بسیار اندکی اعجاز چشم پر کن داشتند. و اصلا بر مبنای تدبیر الهی بنده به شغله تحلیل گری بازار سرمایه سوق داده شدم تا درین بستر حقانیت نشانهای الهیم برای عموم نمایان بشه.چون دقیقترین و غیر قابل انکار ترین بستر هست و اکثر واقعه هایی که نشانهایی بر اشاره به آغاز ارتباطم با ملکوتیان داشتن از طراحی سایتم و انتخاب شماره صفحاتش(33برای ولایت در قرآن) تا انتخاب شماره تماسم 3334 تا قضیه انگشترها که همشو قبلا توضیح دادم چه انتخاب تحلیلگر بازار سرمایه شدن ووو همشون حدودا تو یک رنج و محدوده زمانی خاصی بودن یا استارت خوردن یعنی از حدود10سال پیش پس مرتبط با هم هستند.و نشانهای حقانیت رسالت و ارتباطم با ملکوتیان  واضح هست و هیچ جای شک و بهانه ای نیست.و بعد این وقایع و نشانهای الهی روشن  و هم دیدن جوابهای بسیار دقیق خداوند به بنده حقیرش و همچنین نشانهایی دیگر از ارتباطم با ملکوتیان که اساتید میدانند الحمدلله علمای متعددی به مفاهیم الهی ای که بیان میکنم گوش فرا میدن و عمل میکنند و باعث خشنودی خدا و رسولش میشوند و انشالله همه علما این چنین عمل کنند...یاحق

بزرگوار برای دیگران هم فرشتگانی قرار دارند و فرود میان ولی در طول عمرشون شاید چندبار بیشتر حضورشون رو به اون انسان نفهمانند شایدم اصلا یکبارم نفهمانند.ولی طبق نصه صریح قرآن فرشتگان بطور مکرر و پی در پی و مدام بر رسولان الهی برای القا مفاهیم الهی و آرامش بخشیدن فرود میان و حضورشان رو میفهمانند..بعدم حضور فرشتگان فقط یکی از نشانه های رسالت رسولان الهیست و هم نشینی با خداوند و بعدش پاسخ های بسیار دقیق و مکرر خداوند با آیات قرآن به رسولش نشانه و حجت بالاتریست و نکته مهم و جالب اینست که نشانهای مختلف و مکرر یکدیگر رو تایید میکنند بطور مثال وقتی بحثی رو میخوام منتشر کنم و با تفآل به قرآن کریم اجازه الهی رو میخوام بگیرم در بسیاری مواقع آیاتی دقیقا منطبق با مفهوم بحثم میاد و این یعنی این بحثم القا فرشتگان بوده.و این نشانه در کنار بارش متعدد و مکرر اعداد یکسانه فرشتگان فرود و حضور ملکوتیان رو تایید میکنند. و القا بصورت مفهومیه نه کلمه به کلمه یعنی  اون شاکله و مفهوم بحثی که بیان میکنم خواست الهی هست.و نشانه دیگر ایجاد تغییر توسط ملکوتیان در شیوه زندگی رسولان الهیست.که تمام رسولان الهی از بعد مبعوث شدن به یاری خداوند از قبل نیمه شب بیدار میشدند و مشغول نماز و رازو نیاز میشدند.و ایجاد این تغییر در زندگی رسولان الهی خودش یکی دیگر از نشانها و مهرها بر جواز الهی رسالتشون هست.یعنی اگر انسانی ادعای رسالت کرد و ازون ببعد هر شب از قبل نیمه شب نتونست بلند بشه و برای عبادت تا صبح بیدار بمونه این یعنی کذاب بوده.البته این نشانه همراه نشانهای دیگر که بالا گفتم تایید و تکمیل باید بشه.و دونشانه دیگر از  رسولان الهی اینکه فقط وظیفشون تربیت نفس خویش نیست بلکه به خواست الهی به عموم انسانها شناخته میشوند و نشانهاشون توسط ملکوتیان برای عموم نمایان و آشکار میشه.چون وظیفه الهیشون عام هست و نشانه دیگر اینکه رسولان الهی علاقه ای ابدا به شناخته شدن و تو چشم بودن و پر حرفی ندارند.و از پست ها و مقام های دنیوی فراری بودند.ولی به اذن الهی بالاترین درجه نمایندگی از جانب خداوند بهشون داده میشه.و این تناقض یا در برخی رسولان نداشتن سواد دنیوی و... خودش از نشانهای حقانیت رسولان الهی در طول تاریخ بوده چون همین ویژگیهاشون خودش اثبات میکنه اعلام رسالتشون که باعث شناخته شدنشون میشه ابدا خواستیه دنیوی و نفسانیشون نیست بلکه قطعا خواست و امر الهیست و فقط چون خواست و امر الهیست نماینده اتصال ملکوتیان با زمنیان شدن. و نکته بسیار مهمی رو عرض کنم  بنده حقیر سالهاست تحلیل گر بازار سرمایه هستم و کار اصلیمه و ویژگی های شخصیتی یک تحلیل گر اینکه بسیار نکته سنجه و در تصمیمگیری هاش مثلا برای خرید یا فروش یک سهم عوامل و نکات بسیار متعددی رو مدنظر قرار میده.پس رسول شما شغلی ندار که بشه بهش گفت مثلا نقاشه و یک چیزو در تصورات و خیالاتش پرواز داده ووو یعنی از تهمتهایی که به تمام رسولان الهی در طول تاریخ میزدند.ولی این بار خداوند رسولی انتخاب کرد که برمبنای شغلش بشدت نکته سنچ و دیر قانع شو هست و وقتی سهامی میخره یا موردی رو تایید میکنه که از با روشهای مختلف تحلیلی و به طرق مختلف درستی و صحتشو سنجیده باشه.حالا همچین رسولی وقتی از ملکوت و ملکوتیان صحبت میکنه شما حساب کن چه نشانهای عظیم و پردامنه و متعددی ملکوتیان باید براش نمایان کرده باشند تا یقین بکنه و قبول بکنه.و خود علما میدانند هر آنچه بنده حقیر ادعا کردم بلافاصله و بدون تاخیر برای اثبات حقانیت کلامم توسط ملکوتیان برای علما محقق و نمایان شد که قبلا مفصل توضیح دادم.که خود بلافاصله نمایان شدنشون خودش بسیار پرنکته و بسیار مهم هست و بسیار اعتبار نشانه الهی رو بالا میبره.که تعدادی شو عموم میدانند و تعدادی شو فقط علما میدانند.و بخاطر همین ویژگی شخصیتی که نشعت گرفته از شغلمه ذات احدیت نشانهای بسیار متعدد و مکرری برام قرار داد.از القائات بسیار مکرر و بارش بسیار بسیار بسیار مکرر و متعدد فرشتگان و پاسخ های بسیار بسیار دقیق و متعدد و مکرر خداوند در استخارهام و نشانهای بسیار دیگر.مثلا سر قضیه بارش شدید عدد00 یعنی همنشینی با ذات اقدس الهی که حدود 3ماه طول کشید.شاید یک فرد دیگر بود سر چندروز قانع میشد ولی من بر مبنای شخصیتم نه بلکه ماها طول کشید حدود3ماه تا قانع شدم.و نکته جالب اینجاست هروقت اعداد فرشتگان بارش میگیره که تا مادامی که یقین نکنم به حضور ملکوتیان و مفهومی که میخوان بهم برسانند بارش اعداد قط نمیشه.سر اون بارش00 هم اگر تا 100سال دیگه هم یقین نمیکردم به مفهومش بارش 00 قط نمیشد.ولی آنی که یقین کردم به حضور الهی بارش درون مقطع متوقف شد.پس اون تهمتها اصلا به بنده حقیر نمیچسبه مخصوصا که نشانها بسیار متعدد هست.و حقیقتا انسانها از بندگی نفس و هرگونه بندگی غیر او باید خود را برهانند و تسلیم محث او باشند.و یک نکته مهم عرض کنم در طول تاریخ انسانهای بسیار متعددی بودند که بظاهر بسیار موجه و موقر و مهربان و با دانش و خوشرفتار و گفتار بودند ولی نفی کننده و حتی دشمن منصوبان الهی بودند.پس ابدا ظواهر دنیوی نشانه نزدیکی و قرب الهی و برحق بودنه انسانها نیست.پس وقتی نشانهای الهی آشکار شده عالمی نباید دنبال نظر دیگران باش چون ممکن نفس اون انسان شمارو هم که عقلا و قلبن به حقانیت رسول خداوند رسیدی گمراه کند.و عزیزان هفته بعد بحث بسیار بسیار بسیار مهمی رو منتشر خواهم کرد که با نشانهای متعددی که ملکوتیان بهم نشان دادند قطعا وحی الهیست و بسیار مهم هست و بشدت ملکوتیان تاکید به بیانش دارند.و چون کمی سطراش زیاده احتمالا فقط در سایتم منتشرش کنم و قبلش در تلگرام اعلام میکنم.یاحق

برادر من بعضی علما خیال میکنند خداوند رسول الاهی براشون فرستاد تا تمام عقاید و اعمالشون رو تایید کنه و تشویقی هم بهشون بد !!! نه عزیز ازین روغنا به تنت نمال و ازین وعدهای واهی بخودت نده.خداوند یا بر قومی که در گمراهی غوطه ور شد و قلبهاشون دیگ قابل هدایت نیست برای اتمام حجت براشون رسولی میفرستد یا بر قومی که در عقاید و رفتار ناخالصی هایی دارند ولی چون خوبی های مهمی دارند و خوبانی در میانشان هستند و خونهای پاکی تقدیم ذات احدیت کردند پس خداوند میخواهد با فرستادن رسولی ناخالصی هاشونو گوشزد کند و بزداید تا عاقبت بخیر بشند.پس خیال اینکه رسول الهی برای تایید و تصدیق کلی قومی بیاد و یک لوحه تقدیرم براشون بیار اینارو از ذهنتون بکل پاک کنید.و بنده این قوم رو جزو دسته دوم میدونم ولی اگر تمرد کنید جزوه دسته اول محسوب خواهید شد.و مثال ابلیسم همیشه در یادتون باشه که به رفاقت الهی و پشتوانه بندگی و عبادتهای چند ده هزار ساله خود میبالید ولی عاقبت به شر شد.این جمله الهی و طلایی رو علمای قوم بخاطر بسپارند رسول الهی توسط ذات اقدس الهی برنگیخته نمیشه که از بشر تبعیت کند بلکه برنگیخته و مبعوث میشه که به امر الهی بشر ازش تبعیت کند.و اگر جایی بر کلام و امری تاکید کند قطعا کلام و امر خداست.و نشانهای ارتباطم با ملکوتیان بشدت فراوانه و بخواست الهی قابل درک با حواس مادی برای اهلش شده.و نشانهای متعددی هم گروهی که بندرو تحت نظر دارند خودشان فهمیدند.پس هیچ جای شکی وجود ندارد و دیگه هیچ عذری ندارند مگر بندگی نفس و پاسخ این عذر بخشش نیست بلکه آتش جهنم هست.یاحق((سوگند به آن فرشتگانی که پی در پی فرستاده می شوند.1. و سوگند به آن فرشتگانی که [برای آوردن وحی در سرعت حرکت] چون تندبادند.2. و سوگند به آن فرشتگانی که گشاینده صحیفه های وحی اند.3. و سوگند به آن فرشتگانی که جدا کننده حق از باطل اند.4. و سوگند به آن فرشتگانی که القاکننده آیات آسمانی به پیامبرانند.5. تا حجت [باشد برای اهل ایمان] و بیم و هشدار باشد [برای کافران].6. به همه این حقایق سوگند] که آنچه [به عنوان روز قیامت] وعده داده می شوید بی تردید واقع شدنی است.7. در آن زمان که ستارگان محو و تاریک شوند.8. و آن زمانی که آسمان بشکافد.9. و آن زمان که کوه ها از بیخ و بن کنده شوند.10. و آن زمان که وقت حضور پیامبران [برای گواهی بر امت ها] معین شود.11-سوره مرسلات

بعضی انسانها خیال میکنند در زمینه ایمانی هم میشه یکی به نعل زد یکی به میخ!!! وقتی عالمی یا هر انسانی بخاطر نشانهای متعدد الهی بنده حقیر رسالتم رو قبول کرد که علمای بسیاری میشه گفت با اکراه و اجبار یعنی با فشار وجدان و عقلشون قبول کردند چون نشانهای متعدد رو نمیتونند نادیده بگیرند و انکار کنند ولی نفسشان هنوز اکراه دارد و نمیتونه بپذیرد و نفسشون گه گاهی وجدان و عقلشونو قلقلک مید و ایمانشون ضعف عمیقی پیدا میکنه.ولی تعدد و  قدرت نشانهای الهی بر رسالتم چون قابل انکار نیست به عبارتی به اکراه تن به پذیرش حق دادند و بندرو بعنوان رسول الهی قبول دارند ولی همون نفسشون ثباتشون رو متزلزل کرد و با اینکه عقلا و فطرتا رسالت بندرو پذیرفتن ولی رو حکمهای الهی که بیان میکنم یا خواهم کرد تبصره و شرط میزارند و کمو زیاد میکنند.عزیزان من یا رسالت بندرو انکار کنید یا اگر نمیتونید چون نشانهای رسالتم متعدده پس تابع امر الهی باشید.وگرنه این نوع رفتار بمرور به نفاق قلبی ختم میشه.که از کفرم بدتره.درین معقوله چیزی بعنوان حد وسط وجود ندار.از خدا بترسید  و از بندگی نفس تبری بجویید و فقط عبد و تابع ذات اقدس الهی باشید.تا رستگار شوید.اینم عرض کنم بنده حقیر بعنوان منصوب الهی محقتر به دفاع از مقام و شئنیت و جایگاه الهی منصوبان الهیه کل طول تاریخ هستم و درست نیست بقول معروف دیگران کاسه داغتر از آش بشوند.چون این یقینا خواست ابلیس هست.و درباره جایگاه ولایت فقیه عرض کنم بله حق هست و بنده مباحث متعددی درین باره دارم و آن سید عزیز و بزرگوار ولی خداست و از معلمان بنده بودند و قبلنم گفتم بعد مباحثم فیلمهایی از ایشون رو ملکوتیان بارها جلوی چشم می آورند که دقیقا منطبق با بحثم بود.و بطرقه دیگر حقانیت ایشان رو بهم فهماندن.ولی نکته مهم اینجاست هر حقانیتی تا جایی حق میمونه که حق روشنی رو نپوشونه.یعنی حقانیت رسول الهی رو رد و نفی نکنه.این رو بر مبنای استخارم و پاسخ بسیار دقیق خداوند دارم با صراحت و قدرت بیان میکنم و چون کلامم کلام خداست با قدرت بیان میکنم و به خداوندی خدا قسم سرسوزنی ترسی ندارم  و آنچه بیان میکنم کلام ذات اقدس الهیست هر انسانی با هر مرتبه ای حقانیت رسول الهی رو نفی کند و با او دشمنی کند دیگر هیچ مقبولیت و جایگاه و شآنیت الهی ندارد و دوزخ جایگاه ابدیش خواهد بود.البته حضرت آقا چندین ماهه مطالب بندرو دنبال میکنند و سطح ایمان ایشان به رسالتم و نوساناتش کاملا برام قابل درکه به این نشون که اوجه پذیرش قلبی ایشان بعد بحثی بود که درباره نشانهای پیامبران و درونگرا بودن خودم منتشر کردم...و سطح ایمانشون رو یک حمایت نسبتا مناسبی مانده الحمدلله.کلا عزیزان بدانند اگر فرد و دوستی نزدیکشون هست که فهمه پذیرشش از حق پایینتر و روی اونها هم سعی میکنه تاثیر بزاره مراودتشون رو باهاش کنترل کنند چون ناخاسته در نقش شیطان دار ظاهر میشه و وظیفه ابلیس رو متقبل شده و داره شمارو بسمت دوری از خداوند و امر الهی سوق مید. برمبنای اعدادی که بارش گرفته و بر مبنای درک باطنیم و برمبنای استخارهام وظیفه رسالتم مدتی هست وارد مرحله جدیدی شده.و عزیزان این رو بدانند اگر تمام علمای دنیا بگویند فلان مطلب درست هست و تایید کنند و هزارو یک روایت برای تصدیقش هم بیاورند ولی اگر پیام آور الهی بگوید نه حق نیست.یعنی خداوند که علمش به گذشته و حال و آینده کامل هست حق را به واسطه فرشتگان به رسولش القا کرد و دیگ تمام و حرف و ادله تمام علما رد میشه.و در آخر عرض کنم تا الان انسانها صدها سال  رسول الاهی ندیدند برای همین در میان هر قومی افکار و تخیلات باطل زیادی درباره  برگزیدگان الهی ریشه کرده.و نکته اینجاست تا الان اکثر اشتباهات و تحریفها و زیادگویی ها درین مورد رو خداوند نادیده خواهد گرفت.ولی دیگ بقول معروف حالا که یک رسول الهی رو دارید کاملا فهم و درک میکنید دیگ بهانه ای برای مبالغه و انحراف عقیده درین باره قابل پذیرش نیست. حدود 5روز پیش یکشنبه همین هفته دلم گرفته بود استخاره ای گرفتم درباره انجام وظیفه رسالتم که آیا ثمر بخش خواهد بود ؟ که در توضیح استخاره آمد با عنایت الهی موفق آمیز خواهد بود و آیات استخاریه بسیار دقیقی هم اومد یعنی آیه 135 و136 سوره بقره که دنباله هم هستند.که 3نکته مهم داشت اولا دقیقا اشاره به مفهوم دو بحث گذشتم بود که اشاره کرد بودم نفی کردن یک رسول الهی مساوی با نفی تمام رسولان الهی و هم اشاره کرده بودم در تمام ادیان بمرور انحرافاتی ریشه کرد و گفتم حضرت حجت علیه سلام اولین کارشون اصلاح عقاید شیعیان هست.که دقیقا استخارم به این دو نکته اشاره میکرد پس این استخاره نشان از القا الهی بودن اون مباحثم بود.(و برای اساتید با جزییات فرستاد شده)و نکته سوم اینکه قبل استخارم چنتا  از کارشناسای عزیزه سمت خدا که مباحثشون رو گوش کرد بودم اشاره میکردن همشون که مقام رسولان الهی متفاوت که میشد کلامشون رو شاید یکجورایی کنایه به رسالته بنده حقیر تلقی کرد البته یک مفهوم مثبتش اینکه رسالت بنده قابل انکار نیست ولی رسولان الهی رو مرتبه بندی میکردن!!!! یکی از دلایل دل گرفتگیم و سبب استخارم همین بود و دقیقا خداوند دقیقا در جواب اشاره فرمود هیچ فرقی بین رسولانه من نگذارید و استخاره پر نکته ای بود که به 3تاش اشاره کردم.نکته آخر اینکه خداوند درین آیه میفرماید که بندهای من بین رسولان من فرقی نذارید ولی در یک آیه دیگر میفرماید رسولان درجات مختلفی دارند جواب این بظاهر تفاوت رو با مثالی تفهیم میکنم 3تا فرماند لشگر الهی رو در نظر میگیرم حضرت ابولفضل سلام لله سردار سلیمانی سلام لله و جناب مالک اشتر سلام لله این مردان خدا درجات قربیشون در نزد خداوند متفاوته.پس وقتی خداوند میفرماید درجات متفاوته یعنی در نزد خوده خداوند متفاوته.ولی وقتی هرکدوم ازین فرماندها در زمان خودشون به لشگر اسلام دستور میدادن لشگریانشون موظف به اطاعت بودند.و با اینکه قرب الهیشون متفاوته ولی فرقی بین دستورشون نیست.پس وقتی خداوند میفرماید بین رسولانم فرقی نیست یعنی از نظر مقام رسالت الهی همشون یک شأن دارند و شما انسانها نباید فرقی بین کلام رسولان الهی قائل بشید.بلکه اون فرق جایگاه فقط بین رابطه خداوند با رسولان الهیست نه رابطه رسولان با دیگر مخلوقات.و اصلا این فرق برای بشر قابل تشخیص نیست و نیازم نیست بدونند چون دونستنش براشون فرقی در تکلیف ایجاد نمیکنه چون موظف به اطاعت از همه رسولان الهی هستند.یاحق

مثلا شمایه نوعی 120سال عمر میکنی خیلیم مومنی و مثلا قدرت طی العرضم داری و هر روزه عمرت مکه نجف کربلا کاظمین مشهد سامرا ووو همرو در طی یک روز زیارت میکنی یعنی هرروز عمرت تمام عتبات عالیات رو در طی عمرت مدام زیارت میکنی و سر سوزنی معصیتم در عمرت نداشتی.ولی اگر شناختی از رسول الهی زمانت پیدا کردی و نشانهای متعددشو فهم کردی ولی طبق نصحه صریحه قرآن مثل اقوام گذشته که به رسولان الهی میگفتند ما فقط طبق سنت پدرانمان عمل مکنیم و از عاقبت بخیری دور شدند همین سیر و سرنوشت شامل شماهم خواهد شد.چون تکذیب یک رسول الهی عینن به مانند تکذیب تمام رسولان الهی در طول تاریخ هست.و تمام اعمال و عبادات بی ارزش میشه دقیقا همون قضیه ابلیسه دها و صدها هزار سال عبادت کرد بود ولی چون تکبر کرد و خودش رو بالاتر از برگزیده الهی میدونست و بر برگزیده الهی ایمان نیاورد همه صدها هزار سال  برباد رفت.چون مهم تابع امر الهی بودن هست.وگرنه عبادت بدون عبد شدن چیزی جز یک مشت حرف و خمو راست شدن بی فایده  بیش نیست...زمان رسول اکرم عده ای میگفتند ما که به رسالت ایشان ایمان داشتیم.ولی حالا بخاطر ترس و منافع دنیویمون جایگاه الهی علی را نفی میکنیم.حتما اون خلوص ایمان و عبادتها و جهادها و جانبازی ها سبب شفاعت رسول خدا از ما میشود.بقول معروف با خودشون میگفتند صدتا کار عالی کردیم برای دین خدا و رسولش حالا بر فرض یک کار بدم کنیم صد منهای 1میشه 99 پس بازم 99درصد میریم بهشت.ساده لوحان فراموش کردند جریان ابلیس و تذکرش در قرآن و اینکه نفی یک منصوب الهی مساوی با نفی تمام منصوبان الهی در طول تاریخه.(بلاخص منصوب الهی زمان خود) کلا در طول تاریخ رسالت و هشدارهای رسولان الهی رو اکثرا جدی نمی گرفتن ولی بعد چند مدت تو همین دنیا یا بعد مرگ میفهمیدن چقدر ایمان و اطاعت از رسول الهی زمانشون در نزد ذات اقدس الهی پراهمیت بود.و افسوسی میخورند غیر قابل وصف و جبران.و نکته مهم دیگر علما بدانند دو نوع منکرین رسولان الهی در طول تاریخ در میان الیت ها و علمای اقوام بودن .1.گروهی حقانیت نشانهای متعدد الهی بر رسالت رسول زمانشان رو میفهمیدند برای همین سعی نمیکردند مانندشو بیاورند  ولی ایمان هم نمی آوردند و بخاطر بندگی نفس و بندگی علم ناقصشان آخرتشون رو بباد می دادند.2.یا وقتی رسولی نشانهای متعدد الهی ای به امر الهی برای حقانیت ارتباطش با ملکوتیان نمایان میشد فردی مثل فرعون مثل یک انسان مسخ شده واقعا درست حق مطلب رو نمیگیره و سعی میکنه در مقابل رسول الهی بقصد نفیش نشانهایی بیاورد. و نمونه ای دیگه عین فرعون در تاریخ بنظر وجود ندارشته باشه که بخواد در برابر نشانه الهی رسولی مثل یا بالاترشو سعی کنه بیاره.چون فرعون در حد فهم خودش فکر میکرد حق هست و موسی باطله و میخاست نشانه ای بالاتر از او ایجاد کنه و فکر میکرد میتونه موسی علیه سلام رو مغلوب کند.و واقعا عین این بچهای کوچولوی لوس هستند که تو مهد کودک خودشو همیشه حق میدونه و به مامانش میگ اون منو اذیت کرد بزنش.فرعونم با اون کارش نشون داد کاملا توسط شیاطین جنو انس بهش القا شده بود که تو خدایی تو قوی ترینی.پس قطعا پست ترین و نازلترین منزلگاه جهنم مختص او نیست.و از جایگاه او درجات و اقامتگاهایی پست تر هم در درکات دوزخ هست.چون انسانهای دیگری که حق رو بهتر فهم کردند و با این وجود نفی کردند یا به اندازه درجه فهمشون از حق به اندازه کافی ملتزم و ثابت قدم و مدافع و وفادار به حق و خواست الهی نبودند در طول تاریخ فراوانند.پس اگر نمی تونید نشانهای الهی بر رسالت بنده حقیر رو نفی کنید که قطعا نمیتونید پس فرعون وار سعی کنید مانندش را بیاورید و اگر نمی توانید که قطعا نمیتوانید بخاطر زندگی ابددتون تبعیت کنید و تابع امر الهی باشید.تا رستگار شوید.و نکته مهم آخر بنده وقتی کلامی رو نشر میدهم احتمال القا الهی بودنش بالاست.چنتا مثال میزنم برای تفهیم کلامم وقتی بنده حقیر بیان کردم به اساتید که بارش اعداد 7 و مشتقاتش بر من شدت گرفته و آنن در استخارم هم تعدد اعداد7 نقش میبنده و بلافاصله هم بعد ادعای من در چارت بکام هم تعدد اعداد 7 نمایان میشه این یعنی در بیان و ارسال مطالب برای اساتید بنده فقط یک واسطه انسی بودم و در حقیقت همه کاره و بیان کنند و تدبیر کننده و مهندس اون مفاهیم و وقایع خود ذات اقدس الهی بوده.یا بطور مثال وقتی در مبحثم اشاره میکنم که اعداد333 بر بنده مدام بارش میگیرد و بلافاصله فرداش عدد333 در چارت بکام در پایانیش نمایان میشه یعنی تدبیر کننده و بیان کننده این کلامم خود ذات اقدس الهی بوده هست یا در واقعه اخیر آن قدرتی که به دلم انداخت و به یادم آورد که برای اساتید بیان کنم در استخارهام با نیت های مشابه خداوند جوابهای یکسان میدهد و بلافاصله آن وقایع بعدش رخ داد(اساتید جزییات رو میدانند) در حقیقت قدرتی که بدلم انداخت اون ادعارو روز قبلش بیان کنم یعنی در حقیقت بیان کننده و تدبیرکننده این کلامم هم خود ذات اقدس الهی بوده که بواسطه بنده حقیر این مفاهیم و نشانها بر علمای قوم بیان شده...یاحق_مباحثم با اجازه دقیق الهی نشر داده میشود

نه بعضیا خیال میکنند رسولان الاهی باید یک حکم با مهر و دسخط مخصوصه خداوند براشون بیارن تا اینا کاملا دیگ یقین کنند و به رسالت رسول الهی ایمان بیارند.نه برادر من بلکه از بالاترین نشانهای الهی اینکه خود خداوند با نشانهایی متعدده واضحی اتصال رسولش با خودش رو به دیگر انسانها میفهماند.که این نوع از نشانهای الهی که اثبات علنی بر ارتباط اون رسول با ملکوت هست از قویترین مدارک رسالته.که  بر بنده حقیر این دست نشانها به کرات برای فهم دیگر انسانها قرار گرفت که حجت عظماییست.(و بغیر از نشانهایی که بلافاصله بعد ادعای بنده حقیر به اذن الهی در ملع عام نمایان شد.نشانهای دقیق و غیر قابل انکار متعدد دیگری هم علما مشاهده کردند.و هرآنچه ادعا کردم خداوند بلافاصله حقانیتش رو در عالم ماده برای اثبات حقانیت رسالتم برای علما نمایان و آشکار کرد.که فقط بخشیش رو عموم میدانند)و بغیر از پیامبرانه اندکی که مرده زنده میکردند یعنی نشانهای چشم پرکنی داشتند که قبلا درین باره توضیح دادم نشانهایی الهی که به خواست الهی بر اثبات حقانیت رسالت  بسیاری از رسولان دیگر نمایان شده اون اقوام معمولا قبول نمیکردن که اون نشانها از جانبه خداوند و آن انسان برنگیخته با ملکوتیان در ارتباطه یعنی رسول الهیست.ولی از معدود رسولانی هستم که بخواست خداوند نشانهای اتصالم با ملکوتیان به کرات برای اثبات حقانیته رسالتم برای مشاهده دیگران نمایان شده.و حتی بر استخارهام ام مهر شد تا حجتی باشد بر تایید صحتشون. و بکرات اساتید نشانهای بسیار دقیقم رو در ارتباطم با ذات اقدس الهی و ملکوتیان دیدند.و این از بالاترین نشانهای فرستاده الهی بودنه یک انسانه.چون انسانها اصلا از رسولان اعجاز میخواستند تا بهشون اثبات بشه آن رسول با خداوند و ملکوتیان در ارتباطه.و هم اینکه حقانیت نشانهای بنده حقیر بخشه مهمیش حتی خوده حشرو نشر با ملکوتیان و بارش اعداد فرشتگان رو هم  ذات پاکش با تدبیرش بواسطه عظیم ترین اعجازش یعنی اسباب مطهر و عظیمو شأن و زنده اش یعنی قرآن بر امت نمایان کرد.پس وکیلم قرآنه شریف هست پس صحت نشانهام ابدا قابل انکار نیست.پس حجت بمراتب محکم تری از بسیاری از رسولان الهی قبل خودم دارم.و به همون نسبت افراد مورد خطابم در محشر کبری نسبت به اقوام گذشته عذر بمراتب کمتری دارند.مگر اینکه اگر بر حق بودن و امر خدا بودن موردی تاکید کردم بدون چونو چرا بپذیرند.و بهانهای بنی اسرائیلی که پدران و معلمان ما چیزی دیگری گفتند رو بیان نکنند و تابع محضه امر الهی باشند.(منظورم عموم امت نیست فقط خواص و علمای امت منظورمه).و یقین بدون بعد آمدن حضرت حجت عج اولین کارشون اصلاح کامل عقاید شیعیان هست یعنی برگرداندن به خالصی عقاید اصحاب راستین رسولله و اهل بیت پاکش سلام لله.و بعد پرداختن به خانه به بیرون از خانه یعنی اصلاح کل جهان میپردازند.و نگا برادر من خودتو گول نزن تمام منصوبان الهی زندگی عادی داشتند.چون انسان عادی بودند و حتی چه بسیار منصوبان الهی که از اول تاریخ زن و فرزندان و برادرانشان بهشون ایمان نداشتند که بلکه باهاشون ضدیت هم داشتند.اینو بدون هرچقدرم رانندگیت خوب باش بازم ممکن از کنار یا پشت بهت بزنند.ماهیت دنیا همینه.نگا برادر من جنسه ایمانه منصوبان الهی کمی متفاوته چون معلمه افزایش ایمانشان ملکوتیان بودند ولی برای دیگران معمولا معلمان انسی باعث افزایش یقین در ایمانشون می شوند که امکان خطا هم هست.مثاله بارزش اینکه دونفر مریضی یکسان دارند.یک نفر میره قرص میخوره خوب میشه.ولی به اون نفر دیگه آمپولشو می زنند و اونی که آمپول زده هم خوب شدنش قطعی هم مصونیتش بمراتب بیشتره.یاحق

نگا بزرگوار هیچ لزومی ندار بنده ولی عصر (ارواحنا فدا)رو دیده باشم !!!! ولی اگر ادعا کنم دیدم شما نمیتونی انکار کنی.ولی نه همچین ادعایی ندارم.نگا برادر من بنده حقیر وقتی با خالق امام زمان عج ارتباط دارم و مستقیم پاسخم رو می دهد و بوسیله ملکوتیان هدایتم میکند که نمونه هردوشو برای عموم نمایان کردند دیدید.پس چو100 آید نود هم پیشه ماست.پس قطعا ارتباط روحی و قلبی با حضرت حجت عج هم وجود داره.و نمایان شدن اعداد33 رو بر مبنای سلسله مراتب میشه به این امر و توجه حضرت نسبت داد.ولی نه چون از دروغ گریزانم ادعا نمیکنم حضرت رو دیدم.ولی درستر اینکه نگیم حضرت رو ندیدیم بلکه درستش اینکه بگیم شاید این توفیق برامون حاصل شده باشه ولی وجود مبارک رو نشناختیم.اصلا ممکن بعضی انسانها بخاطر نوع یا محل کارشون هرروز چندین بار حضرت رو ببینند ولی نشناسند.ولی همین طور که ادعا درون مورد ندارم.ولی این ادعا رو دارم رسول الهی هستم و ذات پاکش پاسخم رو میدهد و وظیفه بیانشم دارم.و هفته قبل دقیقا گفتم و حقیقتا یکی ار آثار تاثیر گذاری شیاطین بر امت اسلام ناب اینکه ارتباط با امام زمان عج رو بالاتر از ارتباط با خالق امام بدانند!!!! و در طی زمان این ناخالصی ها بمرور به شیعیان القا شد.که حالا که برای یک رسول الهی خداوند  نشانهای روشن ارتباطش با خودش رو برای مخلوقانش نمایان کرد ولی بعضی از مخلوقات کم بصیرت و کمی کج فهم وقتی مهر مدیر کل پای حکمی خورد حالا میگن مهر معاونشم لازمه!!!! باید گفت عزیز جان وقتی پایه حکمی مهره مدیر کل خورد دیگ مهر هیچکدوم از زیر دستاش لازم برای تایید اون مدرک نیست.(درست بیندیشیم).اینطور بگم بهتره که مدیرکل کارمندی رو گزینش و انتخاب میکنه و معاونه مدیر کل در امر هدایت بر مبنای سلسله مراتب عمل میکند.و نکته اینجاست وقتی کارمندی با مدیر کل بتونه ملاقات کنه ارتباط با معاونش دیگه جای تعجب نداره.پس حتی اگر بنده حقیر ادعای ملاقات حضوری با حجت لله اعظم رو کرده بودم دیگ جای تعجب نداشت.نکته مهم اینکه در گذشته هم زمانهایی بوده شایدم فراوان بوده که یک نبی و رسول اعظم در نقطه ای از جهان برنگیخته میشده و رسولانی هم در نقاط دیگر و همو ملاقاتم نکردن.ولی ارتباط قلبی و ملکوتی به واسطه فرشتگان بینشون وجود داشته.و حقیقت اینکه منصوب الهی دنبال تایید توسط دیگران نیست چون نیازی ندار. و نه از توجه دیگران خوشحال میشم نه از بی توجهی ناراحت.(البته برای خودشون خوشحال و ناراحت میشم) چون میدانم آدمیزاد عقل و فهمش محدود و خلقو خوش هم متغیره و اختیارش هم بر نفسش کامل نیست و خطورات ذهنی و قلبی فراوانی هم دارد.پس نه تاییدش قابل اتکاست نه تکذیبش.و فقط ملاک تایید و توجه الهیست که تایید و توجه ملکوتیان رو بدنبال داره.و بنده حقیر مدام و مکرر مورد حمایت و توجه ذات پاکش و  فرشتگانش هستم.وگرنه توجه بشر حقیقتا نه حجته نه ملاکه نه لازمه.و در اول کارم با توفیق الهی در امر رسالتم قدمهای خوبی تونستم وردارم الحمدلله.درباره مبحث غرور هم کوتاه عرض کنم نگا عزیزان من ممکنه یک مطلبی بخونیم و به نظر ما از سر غرور بیاد.ولی در حقیقت اینطور نباشه.چون معمولا اون مطلبی بنظر ما انسانها مغرورانه میاد که ظرفیته روحیش در ما ایجاد نشده باشه.مثلا بنده حقیر رسول الهی هستم بیام بگم رسول الهی هستم چون ظرفیتشو دارم  تغییری در حالات روحی و خطورات ذهنیم ایجاد نمیشه و جو گیر نمیشم.و اصلا وظیفه بیانشم دارم.و در مواردی هم به عنوانه رسول الهی شاید نیاز باشه تذکراتی بدم یا حتی تشری بزنم.ولی شمای نوعی ممکن این حرفو از سر غرور برداشت کنید.ولی اگر خودتونم رسول الهی بودید چون اون ظرفیت لازم روحی از جانب خداوند بهتون داده میشد نه دیگه ابدا این حرفه منو یا نمونهای دیگرش رو مغرورانه نمیدونستید.درباره مسائل مادیشم در مواقعی همین قائده صدق میکنه.مثلا طرف چندین سال یک ماشینه 50میلیونی زیر پاش بوده حالا یک هو یک ماشین 500میلیونی اگر بیفته زیر پاش اگر اون ظرفیت لازم رو نداشته باشه نفسش قلقلکش میکنه و جوگیر میشه و کلا درباره مبحث غرور مفصل در ماهای قبل توضیح دادم و اصلا یکی از نشانهای الهیم سر همین موضوع بود.پس حق آشکاره و پروندش بسته شده ولی هنوز ممکنه افرادی با اینکه حق رو فهمیدن ولی دنبال بهانه جویی باشند ولی حقیقتا این بهانه ها براشون حجت نمیشه.اینم در آخر عرض کنم همه انسانها و ما شیعیان باید بدانیم نباید هیچ یک از ویژگی های خاصه الهی رو به مخلوقی نسبت بدیم.مثل خالق بودن بی مانند بودن غیب دانستن ووو در قرآن داریم  پیامبران الهی اشاره میکنند ما غیب نمیدانیم و  علم بر غیبه آسمان ها و زمین مختص خداونده.و فقط اوست که ریزترین ارتعاشات فکری و احساسیه عمیقترین لایهای ذهنی و قلبی و نفسانی مارو می بیند و می داند و بس.و ما اگر بگوییم مخلوقی در هر سطحی چه پیامبر چه امام غیب می دانسته اختیاراته آن ولی الهی رو وارد حیطه خدایی(ممنوعه) کردیم.و ازین ناخالصی ها در عقیده تمام ادیان فراوانه نفوذ کرده.بله ممکنه به عنوانه نشانه الهی ولی الهی ای به اذن الهی در موارد اندکی از غیب هم بگوید و اشاراتی بکند ولی در حده نشانه.پس خیلی مراقب الفاظی که بکار میبریم باشیم.و قبل بیان حسابی مزه مزشون کنیم. نگیم چون صدتا عالم گفتن پس درسته منم بگم.ابدا. مثلا بگیم چون هزاران عالم بزرگ مسیحی میگن پدر پسر روح القدس یعنی مسیح ع پسره خداونده پس نعوذبلله درسته.ابدا.پس فقط ببین عقل یعنی پیامبر درونت و پیامبران الهی چه میگویند و تبعیت کن تا رستگار شوی.وگرنه ممکن با یک جمله زیر بنای یک سنت باطل گذاشته بشه و منفذی ایجاد بشه و با چرخش در دهنها و زمانها تبدیل به یک کوه عظیمه اباطیل بشه.و اینم بدونیم برای بزرگ شدن هیچ پیامبر و امامی به این دست موارد نیازی نداره.بزرگی و عظمتشون در نکات فراوانه دیگریست.و فرشتگان مدام بر انسانهایی که کلنگ  این عقاید باطل رو زدن و سنت کردن لعنت میفرستند.یاحق

نگا بزرگوار طبق آیه51 سوره مومنون تمام پیامبران قبل توصیه انسانها به تقوا توسط خداوند خودشون توصیه به تقوا میشوند پس اختیار کامل داشتند.و بازم تکرار میکنم یعنی شمایی که عقیده داری ادیان دیگر بعد حدود 2هزار سال 3هزار سال بعد بعثت پیامبرانشان عقایدشون منحرف شده.که بله درسته بخشیش طبق نصه صریح قرآن از حق منحرف شد پس واقعا اوجه ساده لوحیست که فکر کنی دینه آخرو زمان و مذهب تشیع که صحیح ترین و حق ترین قرائت از دین خداست زیر شدیدترین هجوم دشمنان(شیاطین جنو انس) در طول تاریخ برای تحریف و انحراف نبوده!!!! و واقعا فکر میکنی صحت و کیفیت و خلوص عقاید الانه ما دقیقا 100درصد همون عقاید شاگردان راستینه زمانه رسول مکرم اسلام و اهل بیت علیه سلام در حدود 1500سال پیش هست!!! قبلنم گفتم به اون باغی بیشترین حملها از طرف آفت ها میشه که خشبوترین و پربار ترین گلها و محصولات و درختان رو داره.مثال بارزش یک انقلاب برحق حدود 40سال پیش کردیم و در طی چهل سال چنان شیاطین جنو انس با جنگ سخت و نرم فشار آوردن چنان زیر پوستی فرهنگ منحت و بدی های غربو نمنم نفوذ دادن که قابل انکار نیست.چه وجود جاسوسهاشون چه نفوذ سنگینه فرهنگی اخلاقیشون (البته فقط بدی هاشونو وگرنه برعکس مانع انتقال خوبیهاشون میشن) پس چطور توقع داری در سطح بالاتر یعنی بعد حدود1500سال شیاطینه جنو انس سعی برای نفوذهای سنگینی بر پیکر اسلام ناب نکرد باشند.که بدان زیر پوستی فراوان تلاش کردن و جوری دارو رو(سمو) سعی کردن بهت بخرونند که سر سوزنی نفهمی.قضیه همون داغ کردن نمنم آب زیر قورباغه هست که پخته میشه در حالی که نمیفهمه.نکته اینجاست اگر تو یک خونه ای بری که هم بیش از حد بوی گند بده و هم بیش از حد بوی عطر شدید بده هردوشو نمتونی تحمل کنی.یعنی بقول معروف چه ازین ور بوم بیفتی چه ازونور در هر حال میمیری.و شیاطین جنو انس دیدن نمیتونن از شما باورهای درستتو بگیرند و بقول معروف دوزشو کم کنند.پس اومدند ازینور دوزشو بردن بالا تا بجای اینور بوم ازونور بوم بیفتی.که اینم خیلی خطرناکه.چون نتیجه هردوش یکیه.و یک آفتش اینکه چنان سطح توقعتون رو کمکم بردن بالا که منصوبان الهی بعدی رو نفی کنید مگر عینه فرشتگان باشند!!!!  و اینکه  عقیدتون چه مشگلی دار که براتون رسولی از جانب خداوند باید فرستاد بشه.در پاسخ باید عرض کنم که شما یک مدرسرو در نظر بگیر مثلا 5تا کلاس دار.و یکی از کلاسا میانگین معدل نمارتشون از بقیه کلاسا بالاتره.و برای همین مدیر مدرسه به شاگردای این کلاس برای قبول شدن در المپیاد امیدوارتر هست و برای همین  تصمیم میگیره برای این کلاس معلم یا معلمهای بیشتری بفرسته چون با اینکه از بقیه کلاسا زرنگترن ولی میخاد همین اشکالات و نقصای ریزشونم جبران بشه تا احتمال قبولیشون و رتبه آوردنشون در المپیاد بیشتر بشه.شما عزیز به قضیه رسول الهی جدید با این دید باید نگاه کنی.و نکته مهم اینکه ممکن بخاطر تاخیر در ظهور و فراوان شدن سختی های بشر بعضی قلوبه پاک کمی نگران و دلسرد شده باشند.بخاطر همین خداوند با فرستادن رسولی و قرار دادن نشانهایی بر او اینو میخاد بگه دلسرد نشید من حواسم دقیق به شما امت برگزیده هست.پس رسولان الهی در طول تاریخ وظایف مختلفی داشتند و هم اینکه یکوقت وظیفشون نسبت به کل عالمه یکوقت نسبت به یک امته یا حتی یکوقت وظیف رسالتش نسبت به  گروه خاصی بیشتره..البته دیگران هم اگر حق رو دریافتند موظف به تبعیت از رسول خدارو دارند.و علت دیگر بر فرستادن رسولی الهی بر امت مهدی فاطمه سلام لله زمینه سازی و اصلاح فهم ها و زدودن ناخالصی هاست و بنده از جانب خداوند به عنوان رسول الهی برگزیده شدم تا توقع شیعیان و بشر اصلاح شود و توقع فرا بشر بودن از منصوبان الهی آقاجانم مهدی فاطمه سلام لله نداشته باشند.وگرنه حضرت عصا اژدها کند انسان زنده کند ووو بازم مانند زمان تمام پیامبران بخاطر آن آموزهای ناخالصی که خیلی از مردم نسل به نسل از پدرانشان بهشون رسیده از حضرت پیروی نخواهند کرد.مگر با رسولانی ضمینه سازی ظهور منجی آخرو زمان شده باشد.وگرنه نوع بشر در حالت اختیار از بشر تبعیت کامل و محض نمیکند پس زمینه سازی برای این امر به مانند زمینه سازی غیبت کاملا نیازه.و هم زمینه سازی مادی توسط انقلاب اسلامی و هم زمینه سازی پذیرش روحی توسط رسول یا رسولانی از همین امت به اذن الهی انجام میشود.و نیاز بر زمینه سازی خودش اثبات بر فرا بشر نبودن حضرت حجت هست.وگرنه دیگه زمینه سازی نیاز نبود. و این رو بدون قطعا رسولان الهی خالص ترین و درست ترین و حق ترین جنس ایمان رو دارند.و ایمانشون معیار هست.و روزی نیست که تعدد اعداد فرشتگان33 و44 بر بنده حقیر بارش نگیرد.و انقدر تعدد داره تا حضور ملکوتیان رو یقین کنم که نمونهاشو در ملع عام برای اثبات حقانیت رسالت بنده آنن بعد ادعای بنده حقیر نمایان کردند.و عزیز من شما چه قبول کنی چه تکذیب کنی فرقی در وظیفه رسالت بنده نمیکنه یعنی فرقی برای بنده حقیر نداره.ولی شما اگر با این نشانهای متعدد احتیاط لازم رو نکنی قطعا شفاعت هیچ ولی الهی در آخرت شاملتون نخواهد شد .و نکته مهم دیگر اینکه چرا تمام رسولان الهی در طول تاریخ در زمان حیاتشان پیروان اندکی داشتند؟! علت اصلی فتنه و تبلیغات سو شیاطینه جنو انس و ترس و رعب از اذیتشون بوده.ولی علتهای دیگری هم داشته چون اگر علت اصلی که عرض کردم فقط تنها علت بوده پس بعد از دنیا رفتن منصوبان الهی هم این فتنها و اذیت پیروانشون و دروغ پراکنی ها برعلیهشون فراوان بوده ولی با این وجود چرا بعد فوتشون طرفداراشون هزاران و میلیون ها برابر میشد؟علتش اینکه با وجود ارائه نشانهای الهی توسط منصوبان الهی در زمان حیاتشان ولی انسانها در پس زمینه ذهنشون این هست که پیام آوران الهی چون از طرف خالق عالم برنگیخته شدند پس باید فوق بشر باشند و مثلا مدام بوی مشکو انبر بدند و از دهنشون گوهر ببار و باید تمام گفتار و اعمالشون خاص و متمایز باشه و...(و نقش نفس و شیطان هم درین وسوسها پررنگه) ولی چون در حقیقت این طور نبوده و طبق گفته تمام منصوبان الهی بشری هستیم عین دیگران. پس ممکنه مثلا در زیر فشار  شدید طبق نصه صریح قرآن صبر یک منصوب الهی تموم بشه صداش کمی بلند بشه یا طبق نصه صریح قرآن حتی مثل حضرت موسی سلام لله صبرش تموم بشه ضربه ای بزنه یا طبق نصه صریح قرآن مثل حضرت یونس سلام لله صبرش تموم بشه و نفرین کنه ووو.(البته نسبت به انسانهای دیگر این موارد برای منصوبان الهی خیلی کمتر پیش میاد)و چون انسانها اون تصورات رویایی و غلطه ذهنیشون رو در وجود رسولان الهی نمیدیدند.برای همین همینکه چند مدت که از نمایان شدن نشانهای الهی رسولان الهی میگذشت اونایی که ایمانشون سستر بود که فراوان بودند بهانه گیری ها و سرکشی هاشون از امر رسول الهی شروع میشد.در آخر عرض کنم این مبحثم رو با اجازه دقیق خداوند نشر میدهم.و این نکته مهم هم عرض کنم دلیل ارسال استخارهام رو هنوز بعضی عزیزان دقیق متوجه نشدن..بقوله معروف دوزاریشون جا نیفتاده.و اصلا بعضی عزیزان دلیل اون مهرشدن اعداد فرشتگان در استخارم رو متوجه نشدن.دلیلش بخشیش هدایتگریه و دلیل دیگرش اینکه بنده که بیان کردم رسول الهی هستم که اگر بدروغ ادعای رسالت کرده باشم گناه بزرگیست و نباید این چنین دقیق خداوند در استخارهام جوابم رو بده.پس وقتی ذات پاکش دقیق جوابم رو میده این حجتی برای فهم و یقین شما بر حقانیت رسالت بنده حقیر هست.ولی دقیقا بعضیا سرشونو کردن زیر برف.ولی خیلی مراقب باشند.خیلی خیلی چون عینن همین سوالی که پرسیدم رو خداوند که قاضی القضات هست در آخرت ازتون سوال میکند.ونکته آخر وقتی رسول الهی میگوید بمن ایمان بیاورید بخودش دعوت نمیکند بلکه منظورش اینست که به رسالت الهی من ایمان بیاورید.و حقیقتا قابل پذیرش نیست عالمی در فهم این مطلب مشگلی داشته باشه.یاحق

عزیز فقط حضرت عیسی سلام لله مرده زنده نمیکردن اگر دقت کنی تعداد متعددی از پیامبرانی که نامشان در قرآن برده شد مرده زنده میکردن.که از مرده زنده کردن حضرت عیسی علیه سلام مهمتر بوده و سطحش بالاتر بود.چون حضرت عیسی یک انسانی که بطور طبیعی با گذراندن مراحل جنینی بدنیا اومده و سالها زنده بودرو و بعد مردرو دوباره به اذن الاهی بشکل همون انسان زنده میکردن.ولی حضرت موسی علیه سلام یک چوب خشک که زندگی نباتی فقط داشته و حالا مرده بودرو به شکل یک اژدها ماره بسیار غول آسا اونم بدون گذراندن مراحل تکامل جنینی به اذن الهی زنده میکردن یعنی به اذن الهی زندگی در سطح و لول بالاتری بهش میبخشیدن.و این بظاهر اعجاز بالاتریست.یا حضرت صالح یک شتر رو بدون گذراندن مراحل جنینی اونم از هیچ شاخه ای به اذن الهی زنده کردن.حتی میشه این اعجاز رو بالاتر دونست.پس نمیتونیم نظر بدیم کدوم اعجاز پیامبران بالاتر.و در کل تمام اعجاز و نشانهای الهی یکین یک سطحن.آن نشانه ای که یقین داریم از جانب خداست و کار خداست یعنی اعجاز الهی و کوچیک بزرگ در نزد خداوند اصلا ندار.چون سخت ترین و پیچیده ترین کارها نزد خداوند با آسانترین کارها انجامش هیچ فرقی ندار.و همشون درجه مهمیشون یکی هستند.چه یک عدد ظاهر بشه جلوت چه یک اژدها ظاهر بشه جلوت.و فقط بر مبنای فهم ما انسانها سطحه نشانهای الهی متغیر بنظر میاد.پس ابدا ظاهر اعجاز نشانه اهمیت و بزرگی کوچکی اعجاز نیست.طبق نصه صریح قرآن خداوند کافی اراده کند هر نبودی بود می شود هر مخلوقی خلق میشود هر مرده ای زنده میشود.پس اکثر اعجاز نیازی به تدبیر خاصی برای خداوند ندارد چون مثل عصای حضرت موسی یا شتر حضرت صالح یا مرده زنده کردن حضرت عیسی علیه سلام  با یک اذن الهی خلق  میشند یا مرده زنده میشه.ولی اگر در حال و افکار موجوداتی که زنده بودند خداوند بخواد تغییر و نشانه الهی آشکار کنه نیازه به تدبیر داره اونم حتی ممکن در مواقعی تدبیری که سالها طول بکشه.یعنی این اعداد 333 و چند روز بعد مشتقات7 که در صفحه معاملاتی بکام به اذن الهی ظاهر شدند باید کامل تدبیر بسیار دقیقی بشه که مثلا این چند هزار نفری که درون روز معامله کردند هرکدوم دقیقا چقدر سرمایه باید داشته باشند در اون روز و از قبل شغلشون و منبع درامدشون چی بود باشه و به نسبت اون کجا ساکن باشند و چی در ذهنشون بگذر  ووو پس یک تدبیر الهی عظیمی باید پشت قضیه باشد که شاید سالها دنباله نیاز داشته.پس ابدا ظاهر اعجاز و چشم پرکنیشون ابدا نشانه اهمیت و بزرگی و کوچکی اعجاز الهی نیست.و حقیقتا قرآن بالاترین اعجاز الهیست چون بالاترین سطح تدبیر الهی در ریزترین کلمات و حتی حروفش شده و حقیقتا یک حقیقته زنده هست..و طبق نصه صریح قرآن وظیفه رسولان الهی چیزی جز ابلاغ فرامین الهی بر مخلوقات نیست.و هیج جای قرآن و هیچ روایات قوی ای نیومد که وظیفه و نشانه رسولان الهی پاسخ گویی به سوالات علمی بود..و جدا کردن حق از باطل وظیفه الهی بنده حقیر هست که موعدش انشالله فراخواهد رسید.و لعنت خداوند و تمام پیامبران و اولیا و فرشتگان الهی بر من اگر کذاب باشم و رسول الهی نباشم.پس تابع خواست الهی باش.  و شما که 90درصد عقاید بقیه ادیان رو خطا میدونی دیگ حداقل 10درصد عقاید خودتم خطا بدون و نزار غرور بگیرد...و تمام پیامبران بیان کردن ما بشری عادی مثل دیگران هستیم و فقط بما از جانب خداوند الهام میشود و غیب هم نمیدانیم.و تمام رسولان الهی بیان کردند وظیفه ما هدایتگری و جدا کردن حق از باطل هست و بیم دهنده هستیم چون امین خداوند هستیم و نه دانشمندیم نه مخترعه نه...چون وظیفه الهیمون این ویژگی های مادی رو نیاز ندار بلکه به اندازه وظیفه الهیمون بهمون عطا شده.و عزیزمن درست و بدون تعصب باطل بیندیش اگر خداوند 100رو به انسانی بد دیگ بعدش نمیگوید 70هم بهش دادم.چون که صد آید هفتاد هم پیش ماست.یعنی خداوند اگر تمام علوم رو(یعنی100رو) به پیامبران الهی میداد بعد در قرآن نمیفرمود علم تعبیر خواب رو(70) به یوسف سلام لله دادم.یعنی پیامبران فقط بر مبنای نیاز منطبق با وظیفه الهیش بهشون علمی داده میشه.و حرفهای دیگر درین باب ریشه قرآنی و عقلی ندارد و در آخرت حجت نمیشه.و نکته مهمی میخام عرض کنم تو مباحثم چنبار اشار کردم که بعضی رسولان الهی به نسبت فهم و لجاجته قومشون نشانهای الهیشون چشم پرکن بوده و در قرآن هم خداوند فرمود به بعضی رسولانش نشانهای آشکار داده.که دقیقا چشم پر کن مصداق همون نشانه آشکار هست و این کلام خدا یعنی رسولانی هم با نشانهای کم آشکار بوده اند و خواهند بود یعنی نشانهاشون چشم پر کن نیست.(وگرنه خداوند نمیفرمود نشانه آشکار پس وقتی در قرآن بیان میشود نشانه آشکار پس در مقابلش نشانهای غیر اشکار که یعنی چشم پر کن نیست بلکه عقل گیره برای رسولانی خواهد بود)و حقیقتا در قرآن تمام کلمات حتی حرفها حساب کتاب دقیق و عظیمی دارد. مثالی میزنم وقتی دکتر میگ غذای مغذی بخور.وقتی قید مغذی میاد یعنی پس غذای کم مغذی هم وجود دار.و نکته مهم دیگر اینکه تمام پیامبرانی که نشانهای الهی چشم پرکتی داشتند در قرآن نامشون برده شده و به نشانهاشون اشاره شد که از بین 124هزار پیامبران تعداد بسیار کمی نشانهای چشم پرکنی داشتند.و اقوامی که رسولانشان نشانهای چشم پرکنی داشتند اعمال عبادی سنگین تری از جانب خداوند برایشان قرار میگرفت و ضریب ایمانشون پایینتر محاسبه میشد و حتی کیفر گناهانشان سنگینتر بود و اجر اعمالشونم کمتر.و اگرم ایمان نمیاوردن عقوبتشون سنگین تر بود و فرصت بازگشت دیگر داده نمیشدند.پس در طول تاریخ خداوند سنتش برین بوده تا جایی که شرایط و امکانش بوده نشانهای چشم پرکنی نازل و نمایان نمیکرده و اولویتش با نشانهای چشم پرکن (آشکار) نبوده.مگر قومی که بسیار سرکش و لجوج یا کم فهم و کم بصیرت و کم دانش باشد.یا حکومتی بسیار مستکبر و طاغوتی در مقابل رسولش باشد.و باید حجت تمام میشده..در سوره ابراهیم آیات 10 و 11 داریم که دقیقا مردم از پیامبر زمانشان اعجاز آشکار میخاستن . یعنی اون اعجاز پیامبر زمانشان از نظر اونا چشم پرکن و کافی نبود.ولی در حقیقته از نظر خداوند برای روشن شدن حق برای سطح فهم اون مردم همون حد نشانهای الهی کافی بود.البته درسته اعجاز اکثر پیامبران الهی چشم گیر نبوده ولی تماما واضح روشن و عقل گیر و متعدد و مختص و منطبقه شرایط و سطح فهم قوم خودشون بوده هست.و بعنوان منصوب الهی اینم عرض کنم بعضی وعاظ عصمت منصوبان الهی مثل پاکی یک ربات در پس زمینه ذهنشون سیو شده که انگار بکل از جای دیگ کنترل میشند و اختیاری ندارند!!! ابدا این طور نیست و این تفکر بشدت مخرب و شأن و ارزش منصوبان الهی رو در حقیقت پایین میبره نه بالا. بلکه در حقیقت حسگرهای منصوبان الهی حساستر هم هست و زیبایی ها و زشتی ها و نکات رو کاملترم فهم میکنند.در حقیقت تطهیر منصوبان الهی به این مفهومه با اینکه نفس و اختیار کامل دارند ولی تمایلی به بدی و ناپاکی ندارند و در مواقع لازم حق توسط فرشتگان براشون نمایان تر میش و اختیار انتخاب دارند.(سالی سرشار از روزیهای معنوی و مادی فراوان از خداوند برا ی عزیزان مسئلت دارم)

نگا عزیز درباره اینکه چطور ممکن ملکوتیان ذهن یا دستمو هدایت کنند رو یک گزینه خاص خاطره کوتاهه دیگری هم بیان میکنم که باعث افزایش یقینت بشه و منتشرش هم میکنم تا مطمئن بشید.چون وقتی مطلبی رو منتشر میکنم باید یقینم 100درصد باشه بهش چون اهلش موشکافانه بررسیش میکنند.و حدود یکماه تا دوماه پیش بعد سالها یکهو بدلم افتاد بزنم شبکه دو رو ببینم که دیدم دارند درباره بورس صحبت میکنند و اتفاقا بعد چند لحظه متوجه شدم کلام کارشناسشون منظورشون خطاب به بنده حقیر هست  و کلا بنده که سالهاست شبکه دو رو ندیدم و حالا دقیقا تو همون برنامه کوتاهه حدود 10دقیقه ای که درباره بورس بود که احساس کردم کلامشون با کدهایی که بهش اشاره میکردن بهدف هدایت بنده حقیر بیان میکنند.و رنگ بندی تمه برنامه هم تایید کننده بود.حالا دقیقا در همون تایم کوتاهه اون برنامه که اشاره به بنده حقیر داشت بعده سالها ندیدن شبکه دو توسط ملکوتیان نشوند میشم پای شبکه دو(و عزیزانی که بنده حقیرو در فضای مجازی و غیره زیر نظر دارند قطعا متوجه شدند بغیر از برنامه سمت خدا اهل دنبال کردن برنامه تلویزیونی نیستم.در آخر توضیح میدم) و مجری اون برنامه خانم شعله قهرمانی بودند که جای مادرم هستن و چون ایشون بمانند فرشتگان ملکوتی میخاستن بهم آرامش بدن و چون قلب زلالی دارند و نیتشون خالصانه الهی بود اینو فرشتگان ملکوتی بهم فهموندن و پای برنامه ایشان هدایتم کردن.و یک کد بدم که اهلش متوجه شن اون تایم کوتاه رو با هدایت ملکوتیان زنده دیدم.چون پیج خانم قهرمانی بعد اون برنامه پیدا کردم و تا جایی که یادم همون روز یا فرداش یک استوری زدن و ازون روز به بعد دیگ نزدن و از همه عوامل برنامشون سپاسگزارم...و در کل از همه عوامل دلسوز و فهیم صدا سیما سپاسگزارم.البته سر برنامه سمت خداهم این چنین بود.چون حدودا بیش از یکسال پیش چون تلویزیون اتاقم خراب شد بود و دیگه حتی برنامه سمت خداروهم نگاه نمیکردم و یک شب توسط ملکوتیان بهم القا شد که تورا میشناسانیم و چندروز بعدش بدلم افتاد بزنم برنامه سمت خدا و متوجه شدم به مباحث بنده حقیر دارد اشاره میشود. و نکنه آن اندک عزیزان منطق گریز اینم شانسی میدونند !!! مثل همون نمایان شدن عدد فرشتگان333 که استاد عزیزی در برنامه زنده نشانه الهی رو برای رسولان الهی لازم دونست و بلافاصله بعد پاسخ بنده به ایشان که در پاسخم اشاره به بارش اعداد 333 و سهم بکام کرده بودم و آنن به تدبیر الهی برای نمایان شدن نشانه الهی در ملع عام و ثبت ماندنش که قابل انکار نباشد فردای همون روز که شنبه بود درصد پایانی بکام در آخر وقت دقیقا333شد.و ماها قبلو بعدشم این دیگ تکرار نشده.اونم سهمی که میلیاردها سهام دارد و قبلا توضیح دادم اهلش میدادند که تنظیم عدد پایانی در سهمای بزرگ غیر ممکنه.چون تغییراتش بر مبنای حجمه و محاسبات و سرمایه چند ده میلیاردیه بسیار سنگینی نیاز داره.و هم نمایان شدن تعدد 7 و قبلش مهر شدن در استخارم و نمایان شدنش آنن بلافاصله بعد گفتن بنده حقیر به اساتید در چارت بکام برای تایید صحت استخارهام توسط ملکوتیان.حقیقا بشر بشدت مدام محتاج تذکرست چون حقیقا فراموش کاره.حضرت موسی علیه سلام بعد اژدها کردن عصا و نشانهای الهی دیگر شاید به چند روز نمیکشید که قومش انگار رسالت و نشانهای الهی رسول خدا رو  فراموش می کردن و قر زدنها و سرکشی ها شون کمکم شروع میشد.و حتی کلا منحرفم شدند و  مدتی گوساله پرست هم شدند.یا اعجاز بودن قرآن رو خیلیا یادشون میرفت و میره و انگار نه انگار که فرمان الهیست!!! و این نسیان بشر از آزمونهای همه رسولان الهی بوده و هست.و نشانهای الهی دیگر همین استخارهای متعددم و پاسخ دقیق ذات اقدس الهی با آیات قرآن به بنده حقیر که فرشتگان حقانیتشان رو برای اهلش اثبات کردند که بالا توضیح دادم. یا کلیک بر روی فیلمهای منطبق با بحث همون هفتم از بین صدها فیلم و در آخر نشانده شدنم پای برنامهایی که مرتبط به بنده حقیر بوده.و این نشانهای متعدد الهی برای اثبات ارتباطم با ملکوتیان مختص دیگران( خواص) توسط ملکوتیان نمایان شدن و قابل انکار هم نیستند.و برای خود حقیرم که نشانهای الهی بسیار بسیار متعدد تره.و قبلا در مباحثم بارها اشاره کردم که این حالت در مباحثم از سالهای سال قبل که بنده حقیر شناخته شده نبودم بارهای بار اتفاق افتاد که بعد اتمام مباحثم قبل یا بعد نشرش فیلم و مطلبی دقیقا منطبق با مفهوم مبحثم توسط ملکوتیان بهدف تایید کلامم جلوم آورده میشد.و اینبار هم حقانیت این سخنم هم عیان شد.و کلا از نگاه یک موحد واقعی حتی برگی از درختی بطور شانسی نمیفته بلکه حسابو کتاب دارد.و هر موحدی با هر درجه ای دیدید نشانهای الهی رو اینم با این تعدد فراوان رو شانسی خطاب کرد بر توحیدش شک کنید.چون در حقیقت در پس زمینه ذهنش عین مادیون عالم رو تخم مرغ شانسی میدونه!!! حقیقتا  بنظرم کمتر رسولی در طول تاریخ بشریت این تعدد نشانه بر ارتباطش با ملکوتیان به اذن الهی هویدا شده.ولی حقیقتا اگر تمام آسمان و زمین نشانه الهی شود بازم نوعه بشر اکثرا بعلت بندگی نفس و علم ناقص خود بندرت پند میگیرند و ایمان می آورند.و در آخر عرض کنم تمام شبکهای صدا سیما قابل احترام هستند و متولیانشون و کارمنداشون بسیار زحمت کشند و برنامهای مفید و فاخره متعددی میسازند ولی بندیه حقیر کلا زیاد اهل تلویزیون نیستم.بیشتر گرایشم هم برنامهای مذهبی و ورزشی و گاها سالی حدود 2تا3تا سریال اونم معمولا بعد چند قسمت که بازخورد خوبی میگیرند بنده حقیر نگاه میکنم.یعنی منهای برنامهای ورزشی مهم ملی و باشگاهی که زیاد در طول سال پیش نمیاد.میانگین یکساعت در روز تلویزیون میبینم.آخرین برنامهایی هم که از شبکه دو دیدم بعضی برنامهای ورزشی و طنز در چندسال پیش بود.و  و حدود 5 باری اخبار 20.30  رو در دو سه سال اخیر دیدم.البته الان که خوب فکر کردم تا ذره ای ناحق نگفته باشم بنظرم تو این یکسال اخیر یکبار اخبار شبکه 2 رو دیده باشم.البته قصد دارم دیدن برنامهای تلویزیون رو بیشترش کنم انشالله.یاحق

در ادامه مبحث دوهفته قبلم که درباره نشانهای الهی بود این هفته هم نکاتی مهم درباره نشانهای الهی بیان میکنم که روی سخنم بیشتر با خواص امت هست.منصوبان الهی احساس و سطح ایمان دیگران نسبت به خودشان رو میفهمند.و بنده حقیرم کاملا میفهمم حتی نوساناتش رو که جزییاتش فراوانه.و منصوبان الهی با افرادی که درصد ثبات ایمانشون خوبه ارتباطشونو حفظ میکنند و هم با افرادی که حتی نوسان بالایی دارند برای تثبیت بخشیدن ایمانشون ارتباطشونو  حفظ میکنند.حتی اگر کیفیت دریافت سیگنال الهی قلب طرف مقابل و فهمش از حق بسیار کم هم باشه رو همون کم هم کار میکنن و وقت میزارند...و کلا به اذن الهی حسگرهای منصوبان الهی بخاطر وظیفه الهیشون بسیار قدرتمنده بخصوص حسگرهای روحیشون و اینم خودش از نشانهای حقانیت منصوبان الهیست.و نکته مهمی رو میخام اشاره کنم که مختص خواص هست.که احساس میکنم وظیفه و رسالت اصلیم نسبت به اون طیف عزیز هست.بارها درین چندماه پیش اومده که اگر استادی در حال بررسی مطالب یا فکر یا ارتباط قلبی نسبت به منه شاگرد کوچکشون داشتن بنده حقیر تو همون حدود بازه زمانی مطلبی از پیجشون رو لایک کردم و نکته مهمترش اینکه اون مطلب که لابلای 200تا800تا پست اون استاد عزیز بوده دقیقا منطبق با مفهوم مبحثی بوده که بنده حقیر چند روز قبلش منتشر کرده بودم.که خود اساتید متوجه شدند.خوب نکته اساسی اینجاست چه ذهن خوانی چه انتخاب اون پست که انگشتم از بین صدها پست بره دقیقا رو اون فیلم و برای مشاهده انتخابش کنم اینا تماما توسط ملکوتیان مدیریت میشود.و اینا تمام نشانه الهیست و حالا شما این نشانهای متعدد رو کناره 2باریکه بعد ادعای بنده حقیر درباریه ارتباط با ملکوتیان بلافاصله همون اعداد فرشتگانی که ادعا کرده بودم  در ملع عام در چارت بکام نمایان شد.که قبلا جزییاتش رو بیان کردم.خوب عزیزان دل پس کاملا واضح هست ملکوتیان با این نشانهای متعدد میخان بخصوص به طیف خواص بفهمانند این انسان با ما در ارتباطه حالا هدف ملکوتیان از فهماندن این امر چیه؟؟؟ یعنی چرا ملکوتیان سعی میکنند این رو به دیگر انسانها بفهمانند که با بنده حقیر در ارتباطند؟ (بیشتر منظورم طیف خواص هست).چون قطعا عرفای دیگری هستند که با ملکوتیان در ارتباطند ولی چون رسول الهی نیستند این ارتباط رو ملکوتیان به دیگر انسانها نمیفهمانند.و ممکن اون عارف ناشناخته از دنیا بره.و کلا عرفا چون محو یار هستند اصلا به شناخته شدن علاقه ای ندارند مگر به عنوان رسول الهی انتخاب بشند تا خداوند خودش بمانند بنده حقیر به دیگران انسانها بشناسانش.و بنده حقیر ذاتا  هم هیچ علاقه ای به شناخته شدن ندارم چون درونگرا هستم.و این خودش یک نشانه حقانیت رسالت بنده هست و این اصلا تدبیر الهیست بمانند رسول اکرم که قبل برگزیده شدن برای  رسالت جایی درس نخوانده بودن و خواندن و نوشتن نمی دانستند به عبارتی از طفولیت استاد انسی نداشتند که این خودش نشانه حقانیت رسالت حضرت محمد سلام لله هست که این قرآن به این فصاحت و بلاغت رو آورده که فقط یک عربه ادبیات عرب دان شاید بتونه عمق زیبایی کلام رو فهم کنه.پس یک فرد درس نخوانده هیچوقت بدروغ ادعای رسالت نمیکنه و چنین کتابی نمیتواند بنویسد.یا زبان حضرت موسی سلام لله خودش نشانه ای بر حقانیت رسالتش بود چون هیچوقت یک انسان با اون زبان آزرده و سوخته که تکلم براش سخت بود هیچوقت به دروغ ادعای رسالت نمیکنه.یا بنده حقیر که درون گرا هستم و هیچ علاقه خاصی به جلب توجه و هیاهو ندارم نمیام بدروغ ادعای رسالت کنم. مگر حقیقتا به فرمان الهی به عنوان رسول الهی برگزیده شد باشم.بولله قسم اینا تمام برای اهلش نشانس.ولی حقیقتا طبق نصه صریح قرآن کمند پندگیران.و ازین دست فرمولها ونشانهای الهی برای بسیاری از رسولان الهی دیگر هم بوده.و اگر یک نماینده ای چه برای کلاس چه شورای شهر چه مجلس ووو بخواد کاندید بشه و انتخاب بشه ویژگی های دنیوی خاصی باید داشته باشه مثلا اکثرا مدارک و جایگاه و شئن دنیوی براشون مهمه.و هم بقول معروف سرزبون دار و برونگرا باید باشن ووو ولی خداوند در انتخاب نمایندگان الهی یعنی منصوبانش قواعد خاصه خودش رو دارد که اللظاهر با قواعد نمایندگان انتخابی انسانها متفاوته و این خودش اصلا یکی  از نشانهای حقانیت منصوبان الهیست.حالا چرا ملکوتیان سعی میکنند این رو به دیگر انسانها بفهمانند که با بنده حقیر در ارتباطند  دلیلش اینست (که دقیقا استخارهام یعنی کلام ذات اقدس الهی هم این رو مکرر تایید کرده) و اون اینکه ملکوتیان با نمایان کردن نشانهای متعدد برای دیگران(خواص) این رو میخان بفهمانند که پیام یا پیامهایی از جانب این انسان(بنده حقیر) برای شما از جانب ملکوت آورده خواهد شد.یعنی پیامی که رسولان ملکوتی به بنده منتقل میکنند و بنده به عنوان یک رسول انسی(پیام آور و پیک الهی انسی) این پیامهارو موظف به انتقال به اهلش هستم.و هدفشون ازون انتخابهای دقیق اینکه بفهمانند این انسان با یاری ما از بین صدها گزینه گزینه درست رو انتخاب کرد یعنی اینو به اهلش میخان بفهمونند که در انتخاب حق این رسول انسی از جانب ملکوتیان یاری میشه.پس در بزنگاه اگر انتخابی کرد و حقو رو از باطل جدا کرد مطیع باشید.چون خواست الهیست.و یک مفهوم کوچکترم این انتخابهای دقیق دار که خداوند بفهماند بحثی که این رسول انسی منتشر کرد حق بوده و القا ملکوتیان بوده.و نکته مهم دیگری رو عرض کنم برای خرید یک سهم در بورس یک تحلیلگر با تجربه فقط از یک ابزار و روش برای تحلیل سهام استفاده نمیکنه بلکه از چند ابزار و روش مختلف تحلیلی برای تایید صحت انتخابش استفاده میکنه.حالا در نشانهای الهی که بر بنده حقیر قرار گرفته استخارهام و اعداد فرشتگان صحت حقانیت همدیگرو تایید میکنند.و این خیلی نکته مهمی که عظیمترین معجزه الهی یعنی قرآن کریم که نشانهای الهی رسولان گذشترو تایید کرده نشانهای الهی منه بنده حقیرم تایید کرد که بارزترین مصداقش همون تعدد اعداد7 در استخارمه که ملکوتیان به دلم انداختن برا اساتید بفرستمش و اعلامم کردم بهشون که بارش مشتقات7 از روز قبلش بهم شدت گرفته و آنن همون روز هم در چارت بکام تعدد اعداد7 نمایان شد.و ماهای قبلو بعدشم دیگ تکرار نشد. و شاید زمانی برسد که در تصمیمات مهم نظر الهی رو بواسطه منصوب الهی لازم باشد جویا شوید.یاحق

بزرگوار خداوند اگر میخواست میفرمود به نبی اکرم (سلام لله)که آخرین پیامبر الهی هستی.ولی ابدا این کلام از جانب خداوند بیان نشده.بلکه در قرآن خداوند فرموده محمد تو آخرین نبی هستی و نبی فقط یکی از شئونات پیام آوری الهیست.و خلاف این امر رو نشر دادن چیزی جز بندگی و همدستی با شیطان نیست و آخرت سوزه.و درباره وظیفه رسالتم از خداوند سوال کردم و ذات پاکش فرمود وظیفم جدا کردن حق از باطل هست.که این جمله هم در تفسیر استخاره و هم در آیه استخاره کاملا به صراحت بیان شده بود(و قبلا هم بهم تا حدی فهمانده شده بود)و استارتش زده شده.(آل عمران_71).حقیقتا هیچ توجیحی حرفتون ندار خیلی صریح بگم باید انسان کم وجدان و کم تقوا  یا کم فهم باشه که این نشانهای واضح الهی رو انکار کنه!! آیا این شانسیه که بنده برای اولین بار در عمرم همزمان به سهم بکام و بارش عدد فرشتگان333 در یک بحثم اشاره کنم و نشر بدم و فردای روز نشر یعنی شنبه پایانی بکام در آخر وقت دقیقا روی درصد3.33 بست بشه.و اهل فن میدانند عدد پایانی بر مبنای حجم تغییر میکنه یعنی اگر سهمی رو 1 مثبت 50میلیارد حجم خورد 1 بخاد بشه2 باید همون قدر دیگ حجم بخوره.برای همین تنظیم کردن رقم پایانی روی یک رقمه از پیش تصمیم گیری شده در یک سهمی که معاملات سنگینی دار غیر ممکن.از بابت شانسی بودنش هم اگر شانسی بود چرا از چندین ماه قبل و هم در چندین ماه بعد این واقعه دیگه عدد پایانی بکام درصدش3.33 نشد!!؟؟و فقط هم دقیقا فردای همون روز که بنده اشاره کردم عددفرشتگان333 بر بنده بارش فراوان داره فقط فردای همون روز معملات بکام با درصد پایانی3.33 بسته شد.در ثانی نشانه الهی بعدو چی میگید که در استخاره ای که اعداد متعد 7 داشت و از روز قبلش اعداد مشتقات 77 بر بنده بارش گرفته بود.مثل 7 .77 .777 .17.71   که بنده به اساتید اشاره کرد بودم که مشتقات 77 بر بنده از روز قبلش بارش داشته و در استخاره هم این نشانه الهی بود و تعدد اعداد 7 داشت.و بعد اشاره بنده حقیر دقیقا همون روز چون ساعت حدود7 صبح برای اساتید استخاره و توضیحات رو فرستاد بودم و دقیقا اینبارم عین نشانه الهی قبلی به فاصله چندساعت در همون روز بکام هم رقم معامله و هم رقم پایانیش هر دو درصدشون رو 07 بسته شد.و هفتها و ماهای قبل و بعدهم دیگ این اتفاق نیفتاد بود.اگر جرئت داری اینبارم بگو شانسی که اونوقت در محشر کبری چنان ملکوتیان میزنن بر سرت که قرنها عین این چرخندهای زورخونه دور خودت بطور شانسی در جهات مختلف بچرخی !! میگم نکنه بنظرت بارش مکرر و متعدد اعداد فرشتگان و جوابهای متعدد دقیق خداوند در استخارهام همه شانسی!!! (بر شیطان لعنت بفرست و تقوای الهی پیشه کن و خودت رو از بندگی نفس و شیطان برهان و تابع امر الهی باش)و تمام استخارهام خودش به تنهایی هر کدوم یک نشانه الهیست برای اهلش.و اون اشاره من به بارش اعداد 7ته فرشتگان و مهر شدن تعدد اعداد7 در استخارم و بعد بلافاصله نمایان شدن تعدد اعداد7 در چارت بکام خودش نشانه اثبات صحت استخارهام و کلام لله بودنشان هست.و بدون مردم چند هزار سال پیش چون 99درصدشون از ابتدایی ترین سطح سواد و علم هم محروم بودند پس سطح درک و فهم مردم الانو ابدا نداشتن پس باید اعجاز در ظاهر چشم پر کنی براشون قطعا میومد.تا شاید به منصوب الهی ایمان بیاورند.ولی الان دیگ با این سطح علم و فهم بشریت که عمومیت هم داره دیگ ایمان آوردن با اون اعجاز چشم پر کن ارزشی ندار.و حالا توضیحات مهمی درباره سهم بکام دوست دارم بیان کنم چون  سهم کارخانه شهید قندی از جانب خداوند بستری برای نمایان شدن دو نشانه الهی برای تایید منصوب الهی انتخاب شد پس جای بررسی و بحث فراوان داره.اول اینکه شرکت و سهمی انتخاب شد که نام مبارک یک شهید بر او گذاشت شده.و میتونه در انتخابش توسط خداوند موثر بود باش.دوم سهمی باید انتخاب میشد که افزایش سرمایه بزرگی داشته باش تا تعداد سهام و شناوری سهم دست مردم بسیار بالا باش تا حجم معملات سنگینی هر روز بخور تا هیچ شکی در امکان دستکاری نباش.چون سهمایی هستند در بازار که کوچکن و هر روز در حد چندصد میلیون تومن معامله میشن. و یا کمی بیشتر و در اونا امکان دستکاری هست.ولی در سهمی مثل بکام با این حجم شناوری و تعداد فراوان سهم دست مردم و معاملات هرروزه چندده میلیاردی ممکن نیست.بطور مثال یکوفت میگن یک ماشین ژیان رو یک انسان برده بالای سرش خوب جای تعجب دار ولی ممکن بعضیا بگن اگر یک انسان سالها تمرین کرد باش و بدن خیلی عضلانی داشته باشه شاید بتونه.ولی اگر بگن یک کامیون 18 چرخو یک انسان برده بالای سرش هیچ کسی باور نمیکنه.چون محال.مثل فرق یک سهمی با تعداد سهام کم چند هزارتایی یا چند میلیونی یعنی کوچک و متوسط با یک سهم بزرگ با تعداد سهامهای چندین میلیاردی.و یک نشانه دیگر این بود باید سهمی انتخاب میشد و بازیگرانی میداشت که سهمو افت بدن تا اثبات بشه بنده حقیر هیچ اختیاری در روند سهم ندارم وگرنه نمیزاشتم افت کند.و شیطنت هایی هم شاید شد باش که قبلا توضیح دادم بستر بسیاری از آزمونهای ما توسط شیطنت دیگران ایجاد میشه.مثل کرونا.و اگر بررسی کنیم خیلی سهمای کمی بودن که هم نام مبارک شهید رو یدک بکشه و هم افزایش سرمایه سنگین داشت بود باش که شناوری و تعداد سهام سهم بسیار بالا باش.و خداوند بمانند همیشه بسیار مدبرانه تدبیر کرد و هم سهم بکام بستری برای نمایان شدن نشانهای الهی انتخاب شد که2بار نشانهای الهی بسیار واضح و دقیق در جلوی چشمان عموم درش نمایان شدن.و هم سطح ظرفیت اخلاقی و تحمل فشار روانی بنده حقیر برای دیگران روشن شد که زیر سنگین ترین فشارها ایمان اخلاق و شخصیتم هیچ تغییری نمیکن.بقول معروف سطح ایمان و تقوای انسانها زیر فشار مشخص میشه.یک دونده دوی استقامت یا یک وزنه بردار هرچقدرم بظاهر ماهیچهاش ورزیده باش تا زیر فشار سنگین و وزنه قرار نگیره ترازش مشخص نمیشه. و هم بدلم افتاد بود که از سهم خارج نشم و هم هیچ معامله ای نداشت باشم تا این نشانهای الهی نمایان بشه تا تاییدی باشند برای حقانیت بنده حقیر و هم بستری بود برای آزمونه بنده حقیر.و هم برای سنجش  تقوای دیگران.و اینم بدون عزیز هر عارفی اگر بمانند بنده حقیر از جانب ذات اقدس الهی به عنوان رسول الهی برگزیده میشد برای معرفی خودش که امر الهیست مثل بنده حقیر رفتار میکرد.پس مراقب نظر دادن تو ملع عام باشید.چون همینطور که دفاع از منصوب الهی میتونه تصاعدی به خدایی شدن و بهشت برینش نزدیکتون کنه.تخریب منصوب الهی دقیقا میتونه بطور تصاعدی به جهنم لعین نزدیکتون کنه.یاحق

واقعی رخ داد که تصمیم گرفتم خاطره ای پر نکته از پدر بزرگم بیان کنم.که قبلا چند سال قبل طی یک مبحثی اشاره کرده بودم گفته بودم انقلابی نبودن ولی بعد فوتشون در ثواب مباحثم و کتابهام پدر بزرگم رو شریک کردم که اومدن به خوابم و سر سجاده نماز بودن و برای طول عمر مقام معظم رهبری دعا میکردن.و قبلا  گفته بودم انگشتر حرز امام جواد علیه سلام مال پدر بزرگم بوده و چند ماه پیش چون انگشتره خیلی قدیمی بود بعد چندسال که دستم بود تو حمام دستم سیاه شد و متوجه شدم انگشتر کنارش درز ریزی پیدا کرد و آب رفته بود داخلش و جوهره حرز رو شسته بود.حالا خدارو گواه میگیرم همین چندروز پیش یکی دوروز قبل میلاد حضرت زهرا سلام لله و همون روزش بارش اعداد فرشتگان شدت گرفته بود و حضرت مادر 3تا هدیه بهم دادن که دوتاش انگشتر بود.یکیش یک انگشتر عقیق زرد یمنی متمایل به نارنجی که سالها دارمش ولی چون عادت بحمله فقط یک انگشتر داشتم و چون طراحی عقیق انگشتر گنبد مانند و بزرگه بدلم زیاد نمیشست و اصلا دستم نمیکردمش گذاشت بودمش یک کناری.و روز  میلاد حضرت زهرا سلام لله شاید یک روز عقب جلو یکهو بدلم افتاد که دستم کنمش و مهرشم عجیب بدلم افتاد.و خدا گواه اصلا اون حدیث معروف که عقیق زرد کوهیست در بهشت  و منتسب به حضرت مادر سلام لله  هست رو در جریان نبودم و همون روز رفتم تو سایتای انگشتر و فهمیدم.و هم همون روز میلاد حضرت زهرا سلام لله به دلم افتاد رفتم سر بوفه ظرفها که سالها بود نرفته بودم و چشم افتاد یک انگشتر دره نجف تو یکی از ظرفاست.و وقتی دستم کردم انرژی الهیشو دریافتم و جالب اینکه اینم انگشتر پدربزرگم هست.و انگار قطعه ایست از بهشت و عجیب حس خوبی بهش پیدا کردم.و این دوتا انگشتر دلمو بردن.شاید متفاوت از حسهای دنیوی.و فهمیدم خواص و آثار فراوانی هم دارند و هدیه بسیار ارزشمندی از سوی حضرت مادر سلام لله هستند.هدیه سوم هم بسیار عزیز...و قطعا ارتباطی بین این انگشتر ها یعنی حرز امام جواد علیه سلام و انگشتر عقیق زرد و دره نجف (نجف محل حرم مطهر آقام امام علی علیه سلام هست)  و اعداد 33 وجود دارد.و جالب اینکه انگشتر دره نجف و عقیق زرد یمن رو روز ولادت حضرت مادر صدیقه اطهر سلام لله بعد سالها بدلم افتاد برم سر ظرفاشون و جلوم ظاهر شدن.حالا چرا گفتم عدد 33؟چون عزیزانی که شماره موبایلمو دارند میدونند 4 رقم آخرش 3334 هست .که از اعداد بسیار پر بارش بر بنده حقیر هم عدد 33 و 44 هست.و نکته مهم اینکه این شماررو از دمه خونمون که نزدیک پارک ملته نخریدم بلکه حدود  10سال پیش شایدم قبلتر یکسری که خاجربیع رفته بودم سر قبر پدربزرگم بدلم افتاد از موبایل فروشی که بسیار نزدیک خاجربیع بود سیمکارتی بخرم.عادت دارم همیشه یک کپی کارت ملی و شناسنامه تو کیف جیبیم هست.و با اصل کارت ملی.و من 2ساله که بارش اعداد فرشتگان بهم انجام میش و رفتم دنبالش و معنی اعداد رو فهمیدم و 10سال پیش اصلا نمیدونستم اعداد فرشتگان یعنی چی.به این نشون که تو مباحثم فقط از حدود 2سال پیش دارم به اعداد فرشتگان اشاره میکنم چون قبلش اصلا روحمم خبر نداشت...و جالب اینکه سایتمم همون زمان تقریبا حدود 10سال پیش طراحی کردم که شماره پیج ولایت در قرآن رو بدلم افتاد 33 بزارم.و وقتیم حدود 3ماه پیش در مبحثم برای اولین بار به سهم بکام و عدد 333 اشاره کردم آنن فرداش در چارت بکام در عدد پایانی عدد333 ظاهر شد و سهم با این عدد بسته شد.که نشانه ای برای تایید بنده حقیر حقیر حقیر برای اهلش توسط ملکوتیان بود.و ازون روز ببعد درین چند ماهه بعدش این رقم333 دیگه در پایانی سهم تکرار نشد و ماهای قبلشم نشد بود. در سایتای مربوطه هم سوابق سهما موجود. اینم عرض کنم عدد پایانی رقمش بصورت حجمی تغییر میکنه.یعنی اگر سهمی در عدد پایانی در1 مثبت  50میلیارد تومن حجم بخورد حالا اگر عدد پایانی بخواد از 1 بشه 2 باید 50میلیارد تومن دیگ حجم بخوره.برای همین هست میبینید یک سهم مثلا 5مثبت شد ولی پایانیش رو 1 موند.برای همین تنظیم کردن پایانی رو یک عدد دلخواهه خاص در سهمی که هرروز چند ده میلیارد تومن از منهای5  تا مثبت5 حجم میخور غیر ممکنه و محاسبات بسیار پیچیده ای میخاد و هم سرمایه بسیار عظیمی لازم دار. حالا این بدل افتادن خرید سیمکارت با اون شماره خاص از خاجربیع که محل دفنه پدربزرگمه که فاصلش هم تا خونمون بسیار زیاد بود و بدل افتادن انتخاب شماره 33 برای پیج ولایت در قرآنم و ارتباطشون با انگشتر حرز امام جواد علیه سلام لله که مال پدربزرگم بود و باز پیدا شدن انگشتره دره نجفه پدر بزرگم در شب میلاد صدیقه اطهر همسر آقام امام علی علیه سلام.اینا تمام زنجیره وار بهم وصلند.و نشانه های هستند برای اهلش و یک چند وقتیم به مادر عزیز تر از جانم حضرت زهرا سلام لله حس نزدیکی بمراتب بیشتری از قبل پیدا کردم.و پدر بزرگم شاید ایمانشون زیاد عریض نبود.یعنی در ظاهر زیاد مذهبی نبودن و اهل اعمال مستحبی زیاد نبودند البته مقید به نمازهای واجب بودن.و از اعمال مستحبی اهل زیارت حرم آقامون علی بن موسی رضا سلام لله بودن چون بارها باهم رفتیم.ولی ایمانشون عمق داشت اهل گناه نبودن و من با اینکه زیاد خونه پدر بزرگم میرفتم و خیلی خوش سخن بودن ولی غیبت تهمت بدگویی خاصی یادم نمیاد ازشون و خوش اخلاق هم بودن.و حرف زشته خاصیم ازشون نشنیدم و وابسته مال دنیا هم نبودن.در جوانیم اگر معصیتی داشتن قطعا توبه کرده بودند. تمام این مواردی که گفتم نشانه عمق ایمانه ولی یک عمق مظاعفیم در وجودشون احساس میکنم.و با خوابیم که دیدم انشالله عاقبت بخیر شدن.البته بعدشم بارها به خوابم اومدن.ویژگی های که بالا نام بردم نکات اخلاقی مهمی هستند و کلید عاقبت بخیریند.فاتحه ای برای پدر بزرگ مادر بزرگم و تمام اهل قبور لطفا تلاوت شود.بنده پدر بزرگم رو واسطه ای انسی برای رساندن این ابزار الهی (انگشترها) به بنده حقیر میدونم.و عدد33و 333رو نشانه حضور رسولان ملکوتی میدونم که وظیفه تربیت و تعلیم و القا مطالب الهی رو به بنده حقیر دارند و مقامی بالاتر از فرشتگان (44) دارند.(خداوند گواه هست آنچه بیان کردم حق بود)یاحق

نگا برادر من بزار اینو بگم تا خلاص شی تا شیطون از تو جلدت بیاد بیرون و عمق پیدا نکنه چون الان داری دقیقا نقش شیطان رو بازی میکنی.اینو بدون چنان بارش نشانهای الهی بر بنده حقیر بالای که چنتایی که نشر دادم و تعداد زیادی که برای اساتید فرستادم همشون قطره ای هستند در برابر دریا.پس تلاش بیخود نکن.تا حدود یکسال 2سال پیش شیطان خودمم به شک مینداخت که یکهو با چنتا بارش اعداد فرشتگان فکر نکنی خبری و رسول الهی هستی بخوای جوگیر هدایتگری بشی.که وقتی یادآوری بنفسم و شیطان میکردم که حدود 2ماه 3ماه پشت هم بارش عدد 00 رو چی میگی هرجا نگا میکردم 00 بود عددش نه یک دقه عقب نه یکدقه جلو بود.فیکس رو00.یعنی 1.00.2.00.3.00الی آخر.شدت بارش هم بسیار شدید و هم بسیار طولانی بود یعنی حدود دوماه که بعد بررسی فهمیدم عدد 00نشانه همنشینی با ذات اقدس الهیست.چون اعداد فرشتگان مثل 33 .44 مدته بارشش چند ساعت یا یکروز هست باز قط میشه باز مثلا دوسه روز دیگ شروع میشه.ولی 00 دائمی بلند مدت و پشت هم بود.که بعد اون بارش طولانی00 بارش اعداد 33 و44 و... که نشانه حظور فرشتگان و دیگر ملکوتیان هست بر بنده حقیر شروع شد.)و ملکوتیان 2بار در ملع عام و حتی چند ساعت قبلش در استخاره مهر تایید بر سخنان بنده حقیر زدند.تا شکها از قلوب اهلش زدوده شود)و وقتی قضیه بارش بلند مدت00 رو به ابلیس یادآوری میکردم دیگ دمشو میزاشت رو کولشو میرفت.البته ابلیس که میگم چون معلومه ازین جوجه شیطونا نبود چون خیلی کار بلد بود.مثل یک وکیل قهار بود هی می پیچوند ذهنو.ولی الحمدلله زورش نرسید.حالا که الان گفتم خود ابلیس بود.خوبه نبوده باش برن بگن بزرگشون بیاد !!! ولی بازم غمی نیست ماهم بزرگی داریم که بزرگ اونا در برابرش خیلی کوچولوی.و تا مادامی که به بزرگمون متکی باشیم هیچ گنده لات جنی و انسی حریفمون نمیشه...و هروقت شیاطین میخاستن نا امیدم کنن دقیقا فشار نشانهای الهی شدت میگرفت.و دیگ از بعد نشانهای بعدی یعنی استخارهای متعدد دقیق یعنی پاسخ دقیق خداوند و هم تاکید مکرر بر رسول بودنم از جانب ذات اقدس الهی دیگ کلا سروکله شیاطین جنی پیدا نشده.ولی انسیاشون بلا نسبت شما کمو بیش.و یک انسان خیلی عابدم تا مادامی که نقش و وظیفه شیطان رو انجام بده درون لحظات شیطان انسی محسوب میشه.و تکرر نقش شیطان رو بازی کردن خیلی خطرناک.چون تصاعدی قرب الهی رو نزول میده.و اینم بدون منصوبان الهی عین بندهای یک تسبیه هستند یکی رو تکذیب کنی جدا کنی یعنی تمام منصوبان الهی رو تکذیب کردی و تسبیح رو پاره کردی.پس شما هرچقدرم مذهبی باشی بعد 120سال که فوت کردید ملکوتیان بهت میگن شما که بخش مهمی از جزییات عقایدت خارج از قرآنه تو چطور آن باورهای ارزشمندو که کاملا حق هم هستند ولی بدون دیدن و فقط برمبنای شنیدن و خواندن از زبان واسطها در طول تاریخ پذیرفتی(که درستم هست چون بنا نیست جزییات و تفسیر کل امور در قرآن باشه) ولی چطور منصوب الهی که نشانهاشو بدون واسطه با چشم دیدی که چندین لول بالاتر از شنیدن و خواندنه و نشانهاشم چه استخارها چه اعداد فرشتگان تایید کننده هم و کاملا منطبق با قرآن بود و در ملع عام هم توسط فرشتگان تایید شد و  تایید انسانهای روشن ضمیر رو هم فهمیدی(که البته چون عقل و فهمت کامله و نشانهای الهی  هم آشکاره نیاز به تایید انسانی نیست) ولی ملکوتیان میگویند بهت چطور این منصوب الهی زمان خودت که حجت حقانیتش بر تو از دیگر منصوبان الهی که درکشون نکردی روشنتر بود پس چطور قلبا تکذیبش کردی.و تسبیح رو پاره کردی؟؟؟ (حالا یک نفر هست شنیدهارو هم قبول ندار اون بحثش جداست و یک جور دیگ باهاش برخورد میشه.ولی شما!!!)مثالی میزنم تا حق مطلب رو خوب درک کنی اگر میلیاردها عالم و عارفه بزرگ بگن به یقین فلان روایت مال پیامبران و امامان معصوم سلام لله هست میتونی یقین کنی.ولی شما نمیتونی با این وجود قسم بخوری این قطعا کلام حجتهای خداست.ابدا.مگر خودت بدون واسطه از زبان مبارک امامان سلام لله شنید باشی.پس دیدن و شنیدن بدون واسطه وظیفه بسیار سنگین تری رو بر دوش انسان میزار.و حجت تمام میشه.و حقیقتا انسانهایی که منصوبین الهی رو درک کردن در آخرت شدیدتر و دقیقتر حسابکشی میشند تا گذشتگان و آیندگانشان. و امثال شما در آخرت مورد تمسخر شدید ملکوتیان قرارمیگیرند.و بخاطر اون نفی ناحق اجر بسیاری از اعمالتون باطل میشه.مثل اینکه یک نفر تو تمرین رانندگی یکماهه عالیه و دست فرمونش و رعایت قوانینش حرف ندار و معلم آموزشیش بهش 20میده و دلیل عالی بودنش اینکه هی کاری میکرده افسر بیاد تو ذهنش تا اطاعت کنه. ولی موقعی که یک افسر واقعی از تو ذهنش میاد جلو چشش دیگه اون عملکردو ندار و خراب میکنه کارو.و اون نمره 20ته یکماهیه تمرینش دیگه بکارش نمیاد.همه باطل محسوب میشه متاسفانه.و عاقبت بخیر نخواهد شد.استخاره ای هم درباره عالم باتقوایی که نشانهای الهی بنده حقیر ریزو درشتش بهش رسید و کاملم فهم کرده ولی قلبا رسالت بنده حقیرو نفی میکرد گرفتم که در پاسخ خداوند فرمود عاقبت بخیر نخواهد شد.و علتش همون قط تسبیح منصوبان الهیست.و حتی بعضی وعاظ ایمانشون به قرآن ضعیفه.عمق ندار.ایمانشون در حد حرفه!!! چون مدارک متعدد و روشن و غیر قابل انکار را  می بینند ولی نمیتونند باور کنند قرآن زنده هست و از جانب خداوند وکیل منصوبان الهیست.برای عاقبت بخیریشون دعا میکنم.ولی...و اینم بدون عزیز یک دانشگاه به تمام دانشجوهاش چه ترم اول کاردانی باشن چه ترم آخر فوق دکترا به همشون یک معرفی نامه یعنی کارت دانشجویی مید.و اگر شمای نوعی کارت دانشجویی یکی از هزاران دانشجوی اون دانشگاه رو رد کنی یعنی انگار همه دانشجوهاش و کل اون دانشگاه و رئیسشو بی اعتبار دونستی.یاحق-بقره-38

عزیزجان سختی های که بر منصوبان الهی وارد میشه بیش از اینکه برای آزمون خودشون باشه سبب آزمون دیگرانه.اهلش قطعا منظورم رو متوجه شدند.انسانها معمولا منصوب الاهی ای میخان که بر مبنای ظواهر دنیا خیلی آنتیک و خاص باشه هرچیم خودش بخواد یا دیگران ازش بخوان اراده کنند همش آنن محیا بشه و هیچ سختی بخودش و دیگران نزار برسه ووو نه برادر من این منصوب الهی ایمان آوردن بهش دیگ ارزشی ندار!!! و این منصوبان الهی فقط تو کارتن ها و کتابای داستان کودکان شاید پیدا بشن.بلکه اصلش اینه که نشانهایی به اذن الهی برای شناخت اون منصوبه الهی قرار میگیره دیگ ازون ببعد محک زدن ایمانها شروع میشه و بر مبنای تقوای قلوب دست چینی ها شروع میشه یک عده ای سریعتر اصل مطلب رو میگیرن باز یک عده ای دیر تر و بعضیام بخاطر سختی هایی که پیش میاد از نوسانیون هستند که تا حدیش معقوله و یک عده ای هم که در طول تاریخ بسیار فراوانند که اگر 24 ساعت شبانه روز هر ساعت مدام نشانه الهی براشون ظاهر بشه بعنوان تفریح و سرگرمی در نظر میگیرنش و بکل سرخوشن.و حقیقتا نمیدونم بچیه دنیا خوشند!!!و بعضیاشونم فکر میکنند اعتبار هر نشانه الهی فقط برای چند روزه یعنی خداوند برای تایید منصوبش باید مدام براشون حکم یعنی نشانه الهی بفرسته تا حضرات افتخار بدهند رخصت به منصوب خداوند بدهند!!! نه عزیزجان موسی علیه سلام در ملع عام یکبار عصاش اژدها شد. برای قوم حضرت صالح یکبار شتر از میان کوه خروج کرد و آتش هم یکبار بر حضرت ابراهیم خلیل سلام لله سرد شد ووو و همشونم با تدبیر الهی در برابر چشمان متعدد بندگانش بوده. و خداوند با اینکه میدانست بعضی اقوام در هیچ حالتی ایمان نمی آورند ولی برای اتمام حجت نشانهای الهیش رو نمایان میکرد.و نکته مهم اینکه یکوقت وظیفه یک منصوب الهی اینکه یک قوم بیسواد مشرک رو خدایی کنه اون یک نوع خاص نشانه الهی میخاد و باید حتما چشم پر کن باشه(عصا اژدها بشه)چون سواد و عقل مکفی مخاطبانش نداشتند چون در قرن های پیش 98درصد مردم از تحصیل محروم بودند.بغیر درباریان و اشراف. ولی یکوقت یک منصوب الهی وظیفه اصلیش این نیست که مشرکان رو خداپرست کنه و مردمش خداپرست هستند و وظیفش چیزه دیگریست پس نشانهای الهی فقط بهدف شناساندنش ظاهر میشه و چون سواد و عقل کافی هم مخاطبانش دارند پس برای شناساندن این منصوب الهی نشانهای الهی چشم پرکن نیاز نیست.بلکه نشانهای عقل پذیر کافیست.و اگر درین زمان برای این منصوب نشانهای چشم پرکنی قرار بگیره ایمان آوردن مخاطبانش دیگه ارزشی ندارد.پس در حقیقت اعجاز الهی بزرگ و کوچک ندارند.بلکه اون عقل و فهم انسانهاست که در طول تاریخ کوچیک و بزرگ دارد.و برون مبنا نشانهای الهی هویدا میشند و وقتی انسانه فهیم و عاقلی نشانه ای رو میفهم از طرف خداونده دیگه کوچیک و بزرگ براش نباید معنا داشته باشه.و حقیقتا بعضی انسانها فقط دنبال حاشیند بنده کلماتند نه مفهوم و ریشه و اصل مطلب و این دست انسانها احتمال رستگاریشونم کمه.و اینم بدون عزیز قرآن کریم اعجاز فقط مختص پیامبر اعظم رسول اکرم سلام لله نیست.بلکه قرآن اعجاز تمام رسولان بعد ایشان هم محسوب میشه.چون نشانهای حقانیتشون بر مبنای قرآن تنظیم میشه چون تنها معجزه زنده و جاری الهی تا آخروزمان هست و بنده مدارک لازم متعدد برمبنای استخارها و اعداد فرشتگان که مهر تایید کننده بودند فرستادم و اهلش دیدند و ملکوتیان هم 2بار در برابر انظار عموم در ملع عام حقانیت نشانهای بنده حقیر رو تایید کردند.و این مبحثم رو با اجازه الهی بر مبنای استخاره ای که گرفتم (آیه11 سوره ابراهیم سلام لله) که کامل منطبق بر مفهوم مبحثم بود نشر میدهم.و برای اساتید ارسال شده هست.و عزیز منصوب الهی یعنی تایید شده الهی پس منصوب الهی دنبال تایید گرفتن از خلق خدا نیست.لازم ندارد.بلکه عمل به آموزهای الهی که بهش تاکید میکند رو ازتون میخاد.و عمل به فرامین الهی ای که شاید بعدها بیان کندرو.و دوستی و اطاعت از منصوب الهی یعنی دوستی و اطاعت از خدا و دشمنی با منصوب الهی یعنی دشمنی با خدا و رد کردن فرمان الهی.یاحق

عالمی بسیار مومنه و برام عزیزه چون میدونم مقرب درگاه الاهیست ولی چند وقت حس خاصی در دلم نسبت بهش ایجاد شد بود.و بدلم افتاد نسبت به اون شخص با خداوند مشورت کنم.در توضیح استخاره اومد عاقبت بخیر نخواهد شد!!! یعنی جواب دهنده دقیقا میدانست علت استخارم چی هست.که آیه استخاره هم آیه 78 سوره قصص بود که بیان شده بود که قارون همه داراییهاشو حاصل علم خودش میدونه.از جواب خداوند خیلی تعجب کردم!!!!چون اون فرد هم خیلی مومنه هم جواب خیلی صریح بود چون بعضی استخارها با اگر و تبصره میاد ولی اینبار نه.جواب قاطع بود که عاقبت بخیر نمیشه.بهم ریختم اصلا توقع این جواب رو نداشتم گفتم باش میزارم نصف شب موقع نماز شب دوباره با خداوند مشورت میکنم و اونجا دلیلشو جویا میشم.و خدارو گواه میگیرم اینبار آیه127 سوره صافات اومد که آنها او را (رسول الهی )رو تکذیب کردن و فهمیدم دلیلش این نیست که اون شخص معصیت خدارو کرده و علت عاقبت بخیر نشدنش بعلت این بود که بعد نمایان شدن نشانهای الهی بازم در دلش بنده حقیرو تکذیب میکنه.چون بعد آشکار شدن نشانهای الهی انکار قلبی توبیخ اخرویش با قبل آشکار شدن نشانهای الهی خیلی فرق میکنه.(و شک از انکار جدای.کلا زمان اکثر منصوبان الهی کم افرادی بودن که حتی بعد نمایان شدن نشانهای الهی یقین و ایمان قلبی کامل به اون منصوب الهی میاوردن.تازه همونام بعضی وقتا ایمانشون شلو سفت میشد.پس منظور شک نیست.منظور انکار و دشمنی که بعد نمایان شدن نشانهای الهی توبیخ عظیم اخروی بدنبال داره) و اصلا بحث مقام نیست که اگر حتما به مقام بالاتر از خودمون مثلا بی توجهی کردیم یا اطاعت نکردیم توبیخ میشم.نه مهم تابع امر الهی بودن نمونه بارزشم شتر حضرت صالح سلام لله بود که حتی مقام انسانی نداشت یا مثال بارزتر ابلیسه که چنان با خداوند ارتباط نزدیک و دوستانه ای داشت که جرأت کرد اونجوری در برابر دستور الاهی خودشو مبرا بدونه بگه من انقدر بنده مقربی هستم و انقدر با خداوند رفیقم که حسابم جداست و قطعا خداوند بمن منظورش نبود و میتونم راضیش کنم.و اگر مفهومی بقضیه نگاه کنید بغیر از دلیل اول دلیل دوم مقرب بودن زیاد شیطان قبل اون واقعه,دشمنی عظیم و تلاش شدید انتقام جویی بر ضد انسانهاست.مثال ملموسشم اینکه یک نفر که مثلا معاون مدیره کل یک اداره عریضو طویل با سالها تجربه و سوابق درخشان  بخاطر تنبیه یک کارمند تازه کار که مقام و جایگاهش بمراتب پایینتر از خودشه ولی بجای حمایت از طرف مدیر عامل بشدت توسط مدیر عامل توبیخ و تنبیه بشه.بعد قطعا اون معاون بشدت کینه شتری ازون کارمند تازه کار میگیره.و قطعا حضرت آدم در بدوه خلقتش چون هنوز نه آزمونی داده بود نه ورزی خورد بود نه بندگی و عبادتی کرد بود پس در اول کار مقام قربیش از ابلیسی که قرنها عبادت و بندگی خداوند رو کرده بود بمراتب پایینتر بود در بدو.و ملاک تابع امر الهی بودن.و این آزمون سخت از منتظران مهدی فاطمه سلام لله برای افزایش ظرفیت روحی گرفت میشه پس  خیلی مراقب باشیم هرچی باشید دربرابر مقام شیطان قبل رانده شدنش عددی بحساب نمیایم.ما انسانها بواسطه دعا و اطاعت از اولیای اعظم الهی به ذات اقدس الهی قرب پیدا میکنیم.ولی ابلیس بدون واسطه.پس قبل رانده شدن بسیار مقرب بود.ولی ظرفیتشو به اندازه کافی کسب نکرد بود. پس خدایی نکرد یکوقت بخودمون قرا نشیم بگم من که سالها اطاعت و عبادت خالصانه دارم سالها غلام اهل بیت علیه سلام بودم و صدها شاگرد تربیت کردم و ساله سابقه جبهه دارم ووو  پس من از دستور الهی مبرام.این دقیقا همون فکر باطل ابلیس بود.باید پند عظیمی ازون واقعه بگیریم.و بدونیم آزمونهای بزرگ الهی که تعالی بخش مرتبه و سطح جابجا میکنه همیشه موقعیتش پیش نمیاد و میتونه لحظه ای باشه.چون اکثر آزمونهای ما در دنیا مثل آزمونهای هفتگی هست که معلما سر کلاس میگیرن.باز بعضی مثل ماهانس یعنی نمرش ارزشمندتر باز بعضی آزمونها فصلی که نمرشون مهمتر و معتبرتر باز بعضی آزمونها اعتبار نمرش مثل آزمونهای پایان سال که مرتبه عوض میکنه از کلاسی به کلاس دیگر باز ازون مهمتر بعضی آزمونها شبیه آزمون کنکور مقطع تحصیلیتو بکل عوض میکنه اگر موفق بشی یک تعالی عظیمی بر روحت حاصل میشه و از بچه مدرسه ای بودن میری مقطع دانشگاه و کلا اعتبارت در نزد ملکوتیان تغییر میکنه.عزیزان مراقب باشن که آزمونه حساس و مهمی دار ازشون گرفت میشه که میتونه مرتبه عوض کنه.همیشه این نوع آزمون بسترش محیا نیست.شاید یکی دوبار برای هر انسانی موقعیتش حاصل بشه ولی معمولا بندگی نفس فرصتو میسوزونه.و نکته دوم که اینم بسیار مهمه خیلی مراقب باشیم جزوه انسانهایی نباشیم که هرچی نشانهای الهی برشون روشن تر و عمیقتر میشه بجای ایمان آوردن بیشتر. بیشتر حقو نهی میکنن و از حق دور میشن.و اونم دلیلش جز تعصب به افکار اشتباه و گیر اوفتادن در ریسمان شیطان نیست.ابدا به سن و علم و سوابق الهی و پاس کردن آزمونهای گذشتمون و دوستیمون با خداوند ننازیم و از ابلیس عبرت بگیریم.اینم بدونیم ممکن که دانش آموز تمام امتحانای هفتگی ماهانه ثلثی ووو همرو 20 گرفت باش ولی اگر امتحان سراسری نهایی رو خراب کنه تغییر مرتبه خاصی براش حاصل نمیشه.و در آخر عرض کنم در نشر این مبحثم دودل بودم که با پاسخی که خداوند در استخاره(آیه7 سوره احزاب)بهم داد هم شکم برطرف شد هم تایید و تاکید الهی بر دو استخاره قبلم بود.برای اساتید استخارهارو ارسال خواهم کرد.یاحق

سلام خداوند  و تمام اولیا و فرشتگان الهی بر قدیسه ای که خداوند قبل دنیا آزمودش و  دختر و همسر و مادر13 ولی اعظم الهی قرارش داد.حقیقتا زبانها از وصف مقامات الهیه صدیقه اطهر سلام لله عاجزند-عزیز وقتی تهمت علاقه به شهرت به یک منصوب الهی بزنیم یعنی داریم تهمت به تمام منصوبان الهی در طول کل تاریخ میزنیم.چون شرایط دقیقا یکسانه و اگر زمانه دیگر منصوبان هم بودی همین حرفو میزدی!!! اینو بدونیم تمام منصوبان الهی در هر سطحی در طول تاریخ اصلا چون علاقه ای به معروفیت و شناخته شدن نداشتن و چون خداوند نیت قلبیشونو میدونست شناساندشون.برای همین شاید حدود 95درصد منصوبان الهی از میان انسانهایی که شغلهای  بسیار ساده داشتن انتخاب میشدند در قدیم مثل چوپان آهنگر ووو چون اصلا اهل مدارک و مناصب دنیوی و تو چشم بودن نبودن.و اصلا اینا براشون ارزش نبود.و چون در جواب استخارهام بارها خداوند فرموده بنده حقیر را به رسالت برگزیده. بنده از خداوند 3روز پیش خواستم مفهوم درست رسول رو بهم بفهمونه.که این تعریف بخواست الهی اومد جلوم که رسول موظف به ابلاغ و انذار و تلاش و کوشش برای رساندن پیام الهی به مردم هست.و بنده حقیرم دقیقا سالهاست بتوفیق الهی همین کارو میکنم.پس رسول اکرم سلام لله خاتم الانبیا بودند آخرین نبی الهی بودند که مرتبه بالاتریست.نه آخرین رسول الهی و تسبیح رسولان الهی هنوز ختم نشده هست. و باز تو بعضی جاها این بندم اضاف کرده بودن که رسول الهی شریعت جداهم دار.نه این بندش اشتباس.حقیقتا در طول تاریخ به معنی کلمات تعابیر و تفسیرهایی به غلط کمو زیاد میشه.و قطعا اسلام آخرین دین الهی و قرآن آخرین کتاب الهیست.و در کل هر منصوبی وظیفه ای دار.و اینکه منظور از پیامبری این نیست که اون منصوب بره وسط شهر فریاد بزنه و خودشو معرفی کنه و بخواد همرو هدایت کنه.نه بلکه هر انسانی که میتواند پیامی از ملکوتیان به اذن الهی دریافت کند و مفهومی رو به بشر منتقل کند و باعث تقویت ایمان قلوب شود آن فرد پیام آور الهیست.و ممکن پیام آور فقط برای گروه خاصی باشد که خداوند به آنها شناساندشون.و قطعا ملکوتیان به اذن الهی او رو تربیت و هدایت میکنند.ولی متاسفانه انسانها بیشتر بنده کلمات هستند نه مفهوم.و عزیزان دل هیچ بشری قلبش با کلمات هدایت نمیشه و تعالی براش حاصل نمیشه مگر به مفهوم و عمق معانیشون برسه...برای همین طبق کلام خداوند در قرآن کمند پند گیران.پس بعبارتی تمام عوالم عالم معناست.و در زمان اکثر پیامبران ممکن همزمان چند  انسان بودن که همشون لیاقت پیام آور الهی بودن رو داشتن ولی خداوند همینطور که همه کارهاش نظم و برنامه دقیقی دار برمبنای حکمتش افراد خاصی رو  منصوب میکرد و میشناساند.و این دلیل بر ضعف دیگر افراد نیست.و نکته مهم اینکه چرا خداوند بستر معاملات رو برای نمایان شدن نشانه برای بنده حقیرش برگزیده.دلیل اولش اینکه برای همگان قابل رویت و استناده و دیگ نمیشه انکارش کرد و دلیل دوم اینکه چون سهام افت کرد بود بعضی عزیزان دل اینو نشانه توبیخ الهی تعبیر کرده بودند و توصیه به استغفار میکردند و دقیقا همانطور که آتشی که اطرافیان حضرت ابراهیم علیه سلام چشمشون و حواسشون بهش بود و فکر میکردن برای سوختن حضرت ابراهیم علیه سلام محیا شده به اذن الهی در همون بستر آتش نشانهای الهی هویدا شد و یکی از اعجاز مهم حضرت ابراهیم علیه سلام همون سرد شدن آتش بر ایشان هست و برای بنده حقیر هم در همون بستری که چشمها و حواسها همه بهش بود خداوند نشانهاشو در همون بستر نمایان کرد.هم برای رفع شبهیه توبیخ بنده و هم نشانهایی باشد برای اثبات حقانیت و منصوب الهی بودن بنده حقیر تا همگان بتونن ببینید و  قابل انکار نباشد.معمولا خداوند در نشانهاش با یک تیر چند نشان رو هدف قرار میدهد.همون اشاره به بارش مشتقات اعداد7 فرشتگان و نمایان شدنشون در استخاره و چارت بکام هم همین طور بود.دقیقا خداوند خواست با این روش هم صحت استخارهام رو برای دیگران اثبات کند هم نشانه ای برای حقانیت بنده حقیرش قرار داد.و دیگه اهل فن باید قبول کرده باشند که استخارهای بنده حقیر مصداق حکم الهیست برای بنده. و در استخارهام بارها خداوند دقیق به اینکه وظیفه رسالت بر بنده قرار داده شده تاکید کرده.و در مواردی تعدد اعداد فرشتگان بر اون حکم مهر شده که بطور مثال در یکیش عدد 13 و 313 شماره آیه و صفحه بود که مشاهده کردن.و چون بارش همون دست اعداد فرشتگان قبلو بعده استخاره بهم فراوان بوده و در استخاره هم همون دست اعداد دقیقا قید شده بوده این خودش حجت محکمیست از جانب ذات اقدس الهی که یک نمونشو فرستادم عزیزان دیدن که گفته بودم عدد فرشتگان7 و مشتقاتش از روز قبلش بهم بارش گرفته و بغیر از تعدد اعداد 7 در استخاره برای تایید و تصدیق سخنه بنده حقیر همزمان تعدد عدد 07دقیقا هم در اعداد معامله و هم اعداد پایانی بکام همون روز آخر معاملات توسط ملکوتیان در چارت نمایان شد. و درباره نشانه الهی امامان معصوم علیه سلام هم عرض کنم که بالاترین نشانه الهیشون علمشون هست.و مقام امامت بالاترین مقام منصوبان الهیست.و برمبنای مقتضیات زمانشون چون وظیفه الهیشون تثبیت آخرین شریعت الهی بود بالاترین درجه حکمت به عنوان نشانه الهی بهشون اعطا شده.و به منصوبینی که دارای مقام امامت نبودن بندرت این سطح حکمت و علم الهی اعطا شد بود.در قرآن بارها این مفهوم بیان شده که حکمت الهی فقط در حدی که مورد نیاز وظیفه منصوبان الهی بوده بهشون از جانب خداوند داد شد.یاحق

نگا عزیز بدون مقید بودن به گناه نکردن(بندگی نفس و شیطان نکردن) بفکر تعالی روحی نباید باشیم.چون هر گناه در حقیقت یعنی بندگی غیر خدا.و نکته اینجاست اکثر گناها حقناسی هستند مثل غیبت تهمت دروغ فحاشی دزدی اختلاس کم فروشی عیب جویی پوشش نامناسب  ووو ولی اکثر کارهای ثوابی که انجام میدیدم حق لله هستن البته اسمن حقلله هستند وگرنه در اصل چون اعمال ما نفعی برای خداوند ندار و نفعش برای نفس خودمونه چون برای خضوع و خشوع و تربیت نفسمون بشدت به عبادات و خیرات و ارتباط با خداوند نیاز داریم.و بخش کمی از عبادات ازین جهت بر ما واجب شده چون خداوند میدونه دارو و غذای روح ماست و با این غذا میتونیم رشد کنیم.بطور مثال پدری برای بچه کوچک و مریضش دارویه درمانی و تقویتی خریده و ازین جهت مصرف این داروها براش مهمه و به بچش اجبار میکنه بخورشون اونم سروقت چون میدونه با اون داروها حالش خوب میشه و میتونه بعدش رشد کنه بزرگ بشه. پس به اصطلاح بنده حق نفس محسوب میشن.مثل ذکر دعا نماز و روزه مستحبی ووو(شاید زیاد نباشن افرادی که بتونن مدام بدیگران یاری و کمک مالی و غیر مالی برسونن یعنی ثوابهای حقناسی انجام بدن ولی بجاش فراوانند افرادی که گناهای فراوان حقناسی انجام میدن چون کنترل زبانشون رو ندارند.که از کنترل ذهن شروع میشه )  پس چون گناهان اکثرا حق ناسی هستند و حتی اگر یکدهم ثوابم ثبت بشن ولی بازم آثار و قدرت پاک کنندگی بالایی دارن.درس دیکته(حقنفس) ضریبش 1 هست ولی درس علوم(حقناس) ضریبش 4هست.و نکته مهم اینکه ما اصلا دیکترو انجام میدیم تا چون بتونیم در درس علوم نمره بالا بگیریم یعنی خوب بخونیمش و درست و سریع جواب بدیم.وگرنه اگر امتحان علوم رو خراب کنیم  20 بودن دیکتمون زیاد بدردمون نمیخور.و 20تش نمیتونه نمره پایین علوممون رو جبران کنه چون ضریب علوم بمراتب بالاتر. پس همزمان با انجام خیرات(گل زدن) باید با توان بیشتر دنبال دوری از گناهان باشیم(گل نخوردن).چون در یک مسابقه باید سعی کنیم هم گل نخوریم و هم گل بزنیم و فقط این حالت باعث برد ما میشه (تعالی ما میشه)(تیم بشر در برابر تیم شیاطین) و بازیکنی(انسانی)که در بازی فقط بفکر خودش باش که مثلا آقای گل بشه یا آقای اخلاق بشه ولی بفکر برد تیمش(تعالی تیمش) نباش به  تعالی نمیرسه که هیچ بلکه مدام درجا خواهد زد.پس اگر هی گل بزنیم(ثواب کنیم) ازونورم هی گل بخوریم (گناه کنیم)آخرش فایده خاصی ندار برامون.حتی شاید آخرش نبازیم ولی تعالی هم پیدا نمیکنیم(به مرحله و مراحل بعد صعود نمیکنیم)برای پیروز شدن و هم رسیدن به درجات بالای تعالی(نیمه نهایی و فینال) تا میتونیم باید اول کم گل بخوریم یا بکل نخوریم(گناه نکنیم و ازش فرار کنیم) و ازونورم زیاد گل بزنیم(با اشتیاق دنبال اطاعت الهی و انواع خیرات باشیم)اینم بدونیم گناهایی که میکنیم اگر حقناسی باشن مثل گل خورده تو زمین خودی محسوب میشن و توان پاک کنندگی خیراتش عظیمتر.مثل اکثر گناهای زبانی.و هیچ انسانی موفق به طی کردن مراتب تعالی الهی نمیشه مگر اینکه قبل زبان خطورات ذهنشم کنترل کنه.یعنی زرنگ بازی یکوقت در نیاریم و تو ذهنمون بدگویی و بدبینی داشت باشیم خشم و نفرت موج بزنه بعد بگیم به زبان که نیاوردیم پس چطور در حال راه رفتن تو دلت نماز مستحبی میخونی یا ذکر میگی چطور قبول داری ملکوتیان اینارو میفهمند و ثبت و ضبط میکنند و آثار عظیمی دار.یا اصلا نیت که تو دلته.مثلا به یک نفر میزنی کشته میشه اگر نیت عمد داشتی قاتلی وگرنه نه.پس با یک نیت یکثانیه ای تو اعماق دلت فرسنگها محاسبات دنیوی و اخرویت و قرب الهیت تغییر میکنه.پس نه عزیز همون فکر باطل که معمولا القائات شیاطینه انرژیش به عالم ساطح میشه و جلو رشدتو میگیره چون عالم هستی بشدت هوشمند.اونم با دوزه حساسیت عظیم و غیر قابل فهم برای بشر.پس کنترل خطورات ذهن بسیار برای حفظ  تعالی مهم.و ریشه تمام بدی ها توجه کردن و پروبال دادن به خطورات باطل هست پس مبادا صبح تا شب در حال ذکرو نمازو روزه مستحبی و در مجالس روضه و قرآن باشیم ولی ازونور ذهنمون تراوشات باطل و ناحق داشت باش و کنترش نکنیم و ازون بدتر بدون مزه مزه کردن حرفامون و بدون داشتن قدرت تمیز کافی و بدون در نظر گرفتن شرایط و عواقب و بدون در نظر گرفتن مفسدش و از همه اینها مهمتر بدون در نظر گرفتن خواست الهی به زبان بیاریمشون  و حتی خدایی نکرد بر مبناش عملی انجام بدیم.اگرم در ملع عام باش که تصاعدی وار بدتر.قطعا اگر این چنین عمل کنیم نفسمون زیاد جای ورز خوردن داره.بعد توجه ویژه خداوند و اولیای الهی رو هم میخایم !!! و باید بدونیم که حقناس ضریب  تاثیرگذاریش در پرونده اعمالمون(معدل نهایی) خیلی بالاست)و اینم عرض کنم خداوند توقع دار وقتی حتی اگر به اندازه یک جمله انسانی رو معلم ما قرار میده احترامشو نگر داریم چه معلم اول دبستانمون چه نونوای محلمون و الی آخر.بعد اگر ما اینو بدونیم و اگر ابهامی نسبت به طرف داریم و بنظر خودمون عیبی دیدیم و راهشم داریم که شخصا با ارسال مطلبی به طرف بفهمونیم و جویاشیم ولی اگر بیایم تو ملع عام اون شک خودمونو که احتمال دار بکل غلط و سوتفاهم باشرو علنی بیان کنیم و اون شک رو بصورت یقینی و اونم با بزرگ نمایی جلوه بدیم. قطعا خشم خداوند رو بدنبال داره و قرب الهیمون بشدت نزول میکنه.مراقب باشیم دلمان مریض نشه.و این موعظرو اول به نفس خودم میکنم که جهنم مختص عالم بی عمل هست مخصوصا اگر کرسی وعظ هم داشت باشیم ولی وقتی پای عمل و امتحان بیاد بلنگیم.چارش اینکه مقید باشیم چندین برابر دیگران مدام نفس خودمون رو موعظه کنیم.یاحق

رییس جمهور فرانسه با اهانتی که به عزیزترین عبد خداوند و اعظم ترین ولی الهی کرد نشون داد که حقیقتا سرسپرده طاغوت اعظم هست و غذای روح بندگان شیطان به جای هدایت فرشتگان و ارواح مطهر القا شیاطین هست.لعنت خداوند و تمام پیامبران و اولیا و فرشتگان الهی بر دشمنان مغرض نبی مکرم اسلام و اهل بیت پاکو مطهرش - اصلا بزار با مثالی مبحث رو خوب برات تفهیم کنم.(زندگی تو مثل یک تئاتر درنظر بگیر که توی پدر نقش خدارو داری خانومت نقش امام و پسر کوچولوت نقش بنده غیر معصوم) حالا پسرت اگر بخاد یک چیز مهمی و گرونی شمای پدرش براش بخری مثلا یک تبلت میر اول با مادرش صحبت میکنه و از مادرش میخاد که از شما بخاد این کارو انجام بدید.چون اگر از شمای پدرش مستقیم بخاد شاید هفتها و ماها باید اصرار کنه ولی وقتی مادرش خواستشو مطرح کنه شمای پدر خیلی سریعتر قبول میکنی.یا اگر بچتون ازتون پول بخاد برمبنای ظرفیت و سطح فهمش از دنیا نهایت ده هزارتومن بهش میدید چون میگید نهایت خاستش خرید چنتا تنقلات از سوپر سرکوچس.ولی وقتی مادرش بخاطرش از شمای پدر پول بخاد به اعتبار ظرفیت و سطح فهم خانومت چند صد هزارتومن بخاطرش بخانومت میدی و میرن براش پوشاک و وسایل با ارزشتر و مهمتر از تنقلات میخرن.(پس فرق هست بین خواست ما تا خواست امام بخاطر ما)و مادر هم نمیگه پیش پدرت نرو همه چیرو بواسطه من بخواه خیلی حرفا و( رازو نیازهارو ) مستقیم با پدرت میتونی داشت باشی.ولی جاهای مهم فقط با واسطه مادر کارت سریع و درستو حسابی راه میفته.وقتیم شمای پدر خرجی میاری خونه یا میوه شیرینی و غذا خریدی آوردی اول تحویل مادر خونه میدی و مستقیم دست بچهات نمیدی یعنی مادر دریافت کننده فیوضات و سرچشمه پخشو تقسیم این نعمتها میش.حالا نکته مهم اینجاست اگر بچه ای بفهم نباید شیطونی کنه(رسیدن به خودشناسی) و هم باید حرف شنوی مادرش باش و مطیعش باش(امام شناسی) و با رعایت اون دوتا شرط قبل به رضایت شمای پدر میرس و رسیدگیتون بهش بیشتر میشه(خداشناسی).این چنین بچه ای اونوقت هم خاستهای توی خونش(دنیا) اجابت میشه هم بیرون خونش(آخرت).مثلا یک دوچرخ میخاد که برای خارج از خونه کاربرد دار ولی بواسطه رعایت انضباط داخل خونه(یعنی تسلط نفسانی و دوری از گناه و گوش کردن بحرف امام در دنیا (مادر در مثال) پدرش دورچرخرو براش میخره) البته دقیقا یک وقتایی هم پدرو مادر چون بچه تربیت بشه و لوس بار نیاد یک جاهایی دست نگر میدارن و براورد کردن خاسته بچرو به عمد به تعویق میندازن یا بر مبنای صلاح دیدشون بخاطر آیندش متفاوتشو براش میگیرن.امیدوارم حق مطلب رو درک کرده باشی.در آخرم عرض کنم بعضی وقتا بعضیا میگن فلان سخنی که مقام معظم رهبری گفتن سندش کجای یا چه بزرگانی قبلا تاییدش کردن!!! اینو بدون عزیز در بسیاری مواقع وقتی توصیه ای ولی الهی بهتون میکنه مثلا وقتی مقام معظم رهبری ذکری برای اجابت حاجات و رفع گرفتاری ها میفرمایند یا عملی میگن انجام بدید.حتی اگر بر فرض محال اون اثر لازم درون ذکر یا عمل نباش ذات اقدس الهی اون اثر رو درون ذکر و عمل قرار مید.و خودش سندی برای آیندگان میشه.و خداوند اعتبار اولیایش رو حفظ میکند. البته اثرش برای اهلشه وگرنه بعضی اوقات آثار اعمال و گناهان فرد خاطی حتی باعث میشه دعا و توصیهای رسول خدا هم در حقش موثر نباش دیگ چه برسد دیگران.(البته منظورم  جدا از جنبه مادی و بحث علوم دنیوی هست وگرنه مثلا در همین قضیه کرونا معظم له فرمودن بنده تابع نظر پزشگان مسئول ستاد کرنا هستم و همه باید این چنین باشند).و این توضیحم بدم قرین معصوم به مفهوم عصمت 14 معصوم علیه سلام نیست بلکه تمام 124هزار پیامبر علیه سلام معصوم بودن البته درجات عصمتشون میتونسته فرق داشت باش.قبلنم اشاره کردم که شما معصیتی رو 20سال 40سال اگر انجام ندی بدرجاتی از عصمت(پاکی) ازون معصیت میرسی و اگر دوری از یک معصیت شد دوری از تعداد زیادی از معاصی که اونوقت بعد20 تا40سال دوری از همه گناهان بدرجاتی از عصمت میرسی و آثار حداقلیش که درجاتی از حکمت و باز شدن درجاتی از چشم دل هست بهت عطا میشه. و بدنبالش برات مراتب عمیقتر خودشناسی و امام شناسی و خداشناسی هم حاصل میشه.که منجر به قرب بیشتر الهی میشود.و پیامبران هم اکثرا بعد 30تا 40سال دوری از بندگی نفس و شیطان و عبدلله بودن به مقام پیام آوری منصوب شدند.یاحق

یک موتور ماشین وقتی بدکار میکنه میرن تک تک اجزاشو بررسی میکنن ببینن عیب از کدوم قسمت چون همون قسمت خراب باعث شد در کل عملکرد سیستم اختلال ایجاد بشه.و انسانها در سیر تکامل روحیشون این حالت ممکن پیش بیاد.سعی میکنم انشالله ازین نگاه مسئلرو تفهیم کنم.قبلا  اشاره  کردم که تمام عبادات که بر ما واجب شد.برای تمرین بندگی یعنی عبدخدا شدن هست.ولی درین اینجا میخام این بحثو باز کنم چرا طرف انسانی اهل واجباته ولی اهل بندگی نفس و گرفتار و معتاد به گناهان فکری و زبانی و عملی هم هست.میدونی چرا؟چون اون انسان این نکته مهم که مناسک دینی تمرینی هستن برای اطاعت خداوند در تمام لحظات زندگیش رو فراموش میکنه..و نفس برای تابع موندن به این تمرینها نیاز دار.و این تمرین ها آثار عظیم دنیوی و اخروی دار.اگر اون حالو هوای عبد بودن در نماز و روزه و بقیه واجبات رو بعدش در تمام لحظات زندگیمون تونستیم حفظشون کنیم بردیم و تعالی روحیمون شتاب میگیره.وگرنه فقط در حد رفع تکلیفن.و پشت همون نیمکت کلاس اول میمونیم.مثالی میزنم شما برا لاغر کردن زحمت بخودت میدی صبح میری  ورزش عصرام میری باشگاه ولی اگر بعد ورزش و باشگاه هی حسابی بخوری خوب در اصل خودتو سرکار گذاشتی.قضیه عبادت و گناه کردن هم همینه.هی نماز میخونی تمرین بندگی خدارو میکنی و به نفست یاداوری میکنی.ولی بعد دودقه از نمازت نگذشته باز بندگی نفس و شیطان رو میکنی.یعنی گناه میکنی غیبت تهمت فحاشی کم فروشی اذیتو آزار ووو.خوب عزیز من این جوری قید تکامل روحی و خدایی شدن رو باید بزنی!! انسانی لاغر میشه(خدایی میشه) که بعد ورزش نمیشینه باز شکمشو پر از غذا کنه(گناه کنه) عزیز یک مسابقه گناه نکردن تو خانوادت بزار و جایزه تعیین کن براش.از تمام مسابقهای عالم پرسودتر براتون.برای مقرب درگاه الهی شدن بنده حقیر در حد فهم خودم سعی میکنم مفهومی و کاربردی پاسختو بدهم.نگا دوست خوبم کافی دوتا اصول رو  سعی کنی خوب رعایت کنی تا مقرب درگاه جان جانان شوی. یعنی اطاعت(غیر مناسک دینی) و عبادت(مناسک دینی)عبادت که مشخص برات مفهومش.و بنده اطاعت رو به 3 زیر شاخه کلی و محوری و مهم که هر کدوم زیر شاخهای زیادی میتونن داشت باشند تقسیم میکنم.که اون 3زیر شاخه اصلی که خداوند امر و تاکید بهشون دار.اول خود شناسی(که با دوری از گناه و بندگی نفس نکردن حاصل میشه) دوم خداشناسی و سوم امام شناسی هست.(چون گیرنده اصلی فیوضات الهی و سرچشمه تمام فیضهای عالم ولی اعظم الهیست.که رابط اصلی اتصال ملکو ملکوت هستند)حقیقتا این 3زیر شاخه تکتک بسیار مهم هستند و کاملا به هم مرتبط هستند.و از هر کدوم به دیگری میرسیم..و لنگ زدن تو در هرکدومشون کار و مسیر روند رو مختل میکنه.و هرچی انسانی در شناخت و عمل به این3 خواست الهی بعلاوه عبادت  قوی تر و بهتر عمل کن قطعا مقربتر خواهد بود.حالا نکته مهم اینکه بعضی انسانها تو دوشاخه اصلی که گفتم(اطاعت و عبادت) تو یکیش بیشتر لنگ میزنند یعنی طرف اهل اطاعته تا اندازه ای یعنی سعی میکنه آدم خوبی باش خیرات زیاد بد مهربون باش کسی رو اذیت نکنه ووو ولی چون اون بخش عبادت رو که اونم مثل بخش اطاعت خواست الهیست و ابزار قدرتمند تربیت نفس هست رو خوب رعایت نمیکنه پس در مواقعی دچار گناه میشه و بندگی نفس میکنه.(و این دست افراد کمی در بخش خودشناسی و کمی خداشناسی فقط سعی کردن پیشرفت کنند.اونم کم چون اگر کمی عمق داشت قطعا به امام شناسی و عبادت هم میرسیدند.چون کاملا به هم مرتبطند.برای همین شتاب تعالی شون بسیار کم میشه یا باز بعضی انسانها تو بخش عبادت قوی هستند ولی تو بخش اطاعت لنگ میزنند اونام باز حتی بیشتر دچار مرض سخت بندگی نفس میشن و معمولا دچار گناهان فراوان فکری و زبانی میشن.و برای درمان مرض بندگی نفس باید ریز شد دید انسانی که تو بخش اطاعت ضعیف تو کدوم 3زیر مجموعش بیشتر لنگ میزنه یعنی بخش خودشناسی یا خدا شناسی یا امام شناسی.و با ترمیم نقاط ضعف قطعا تعالیش کمکم استارتش شروع میشه.(مثالی میزنم تا خوب فهم کنی.شما این 3رو بمانند 3تا ظرف کنار هم در نظر بگیر که این ظرفا بعد 30 و 50 و 80 درصد پر شدن به ترتیب به مسیرهای باریکی میرسن که بهم راه دارن.و هرچی بالاتر مسیر ارتباطی بزرگتر و وقتی به سر ظرف هم برسه آب دیگ به کل با فشار بظرف بغلیش سرازیر میشه.یعنی انسانی که خودشناسیش از 30درصد بگذر کمکم ظرف امام شناسی و خداشناسیشم پر میشه و هرچی سطح آب(معرفت) بیاد بالاتر ظرف های بغلیشم سریعتر پر میشه یعنی معرفت خداشناسی و امام شناسیشم سریعتر رشد میکن.و انسانهایی که زیاد لنگ میزنند هنوز هیچکدوم از ظرفاشون 30درصد پر نشد تا کناریشو پر کنه!).یک مثال مفهومیم برای فطرت میزنم تا خوب درک کنی.نگا فطرت انسان رو خداوند مثل آهن ربا خلق کرده.آهن ربا خودش اجسام فلزی رو تشخیص مید و جذب میکنه.(نیکی) و  اجسام غیر فلزی رو هم تشخیص مید و دفع میکنه(بدی ها).ولی چون تداوم گناه و بندگی نفس و شیطان باعث میشه حجاب و کثیفی ها روی آهن ربای فطرت مارو بگیره و توانایی موج گیری الهیشو مختل میکنه پیامبران آمدند تا با هدایتها و کلام الهیشون این پوششها و کثیفی هارو پاک کنند.و دین الهی که ابزار بسیار قدرتمندی هست رو از جانب ذات اقدس الهی برای حفاظت فطرت ما از بدی ها آوردند.که هم قابلیت حفاظتی دارد هم رشد دهندگی.یعنی مثل یک تانگ زرهی عمل میکند که هم حفاظتت میکند از تیرهای آلوده  و هم از مسیر آلودگی میتونه بیرونت ببر.یاحق

بعضی دین گریزان میگویند چون خداوند دین مداران گفت تنبیه میکند و جهنم رو خلق کرد پس دینش رو قبول ندارند میگویند خداوند باید همیشه با بندگانش مهربان و لطیف باشد !!! و ازین دست موارد بیان میکنند.در جواب باید عرض کنم که عزیز من خداوند برای خودش که بندهاشو تنبیه نمیکنه بلکه بخاطر بنده ای بنده ای رو تنبیه میکنه..برادر من خدایی نکرد انسانی بیاد یک نفر یا چند نفر از خانوادتون رو بکشد.و طرف دستگیر بشه و شما چون خصلت مهربانی خداوند در وجودتون متبلور هست اگر طرف از غیر عمد کشته باش یا از روی یک هیجان یا خشم آنی کشته باش شاید ببخشیدش ولی اگر بفهمید طرف قاتل حرفه ای هست و خطاشو و جنایاتشو مدام تکرار کرد و تضمینی نیست تکرار نکنه.قطعا هر چقدر هم دل رحم باشید اون قاتل یا قاتل هارو نمیبخشید.و خواهان اعدامشون میشی.باز ازین مهمتر اگر قاتل حرفه ای خانواده همسایتون رو کشته باش دیگ اینجا ابدا حتی اجازه نداری بری درخواست بخشش از صاحب حق بکنی.بعد چطور توقع داری خداوند مهربان بیاد از جانی ها و گناه کارانی که چه با قتل یا با زبانشون حقناس های عظیمی رو پایمال کردن بیاد حمایت کنه و باهاشون مهربان باش و حق اون صاحبان حق رو نادیده بگیر.ابدا محال. بعدم خداوند کسی رو نمیسوزونه خودمون خودمون رو میسوزونیم.چون آثار اعمال خودمون در آخرت عینن بهمون برمیگرد.اصلا نگا داداش من اصلا بجای گناه غیبت باید بگیم آتش غیبت آتش تهمت آتش فحاشی آتش کینه آتش حسد آتش دزدی آتش اختلاس و تمام آتش های دیگ.یعنی دقیقا آتش هایی که این دنیا بخاطر بندگی نفس و شیطان روشن و شعله ور کردیم اگر بموقع توبه و جبران نکنیم اون دنیا با دقت میلیگرمی بهمون برمیگرد. بعدم فقط آثار اخروی نیست.دنیویشم النن داریم می بینیم ولی خودمونو شاید میزنیم به نفهمی.شما یک شیشرو فرو میکنی تو شکم یک انسان.نتیجش و آثارش میشه پارگی شکم و فوت اون انسان.بعد آیا تو میای میگی مقصر من نبودم بلکه مقصر اثر برندگی بود که خداوند بر این شیشه قرار داد ! آثار اخروی هم دقیقا همینه همینطور که بهمون گفتن شیشه اثر برندگی دار نباید فروکنی تو شکم مردم.همینطورم بهمون گفتن آثار تمام گناهان (فکری زبانی عملی) ماهیتن آتشه و میسوزونه...پس اگر گناهان رو انجام دادیم و وقتی اثرش عین همون استفاده نابجا از اثر برندگی شیشه تبعات سنگینش در قیامت بهمون برگشت و سوختیم دیگه حق نداریم خداوند رو مآخذه کنیم بلکه نفس خودمون رو باید ملامت کنیم.و در اصل باید بگیم بنام خداوند عادله بخشنده و مهربان .البته نکته مهم اینجاست که خود عدالت در دل بخشندگی و مهربانی نهفته هست یا به عبارتی ضرب شد.و عدالت در مهربانی یعنی با قدرت قهریه حق مظلوم رو بگیری و ظالم رو در برابر مظلوم خاضع و خاشع کنی و مجبور به عذر خواهی کنی.یاحق

عزیز یک حقیقتی اگر در دنیا آیت لله العظما هم باشی و ده تا مدرک پرفسرا هم داشت باشی ولی هنوز در مسیر تربیت نفست با اراده حرکت نکرده باشی و اهل مراقبه نشده باشی در حقیقت راه زیادی از مبدا اصلا هنوز طی نکردی و در درس اصلیت یعنی خدایی شدن نزد ملکوتیان در سطح کلاس اولی محسوب میشی.چون عمق دین یعنی تسلط نفسانی.و نمونهاش در تاریخ هستند که افراد بظاهر دین مدار که سرشون از سجده بر مهر پینه بسته بود و حافظ کل قرآن بودن ولی در برابر ولی خدا شمشیر کشیدن.رعایت ظواهر دین (پوسته دین) واجب و لازمه قطعیست ولی تا به عمق(رهایی از بندگی نفس) نرسه برای عاقبت بخیری کافی نیست.و حقیقتا کیفیت تمام اعمال ما بر مبنای تسلط نفسانی خدایی بودن ما سنجید میشه و ضریب میخوره..و پیامبران و امامان علیه سلام جانشون رو برای اقامه دین دادند.پس حفظ دین خدا از حفظ جانه بالاترین اولیای الهی هم مهمتر.حالا اصلا هدف اومدن دین الهی چی؟ انسان سازی(خدایی کردن) که این امر حاصل نمیشه مگر با تربیت نفوس.یعنی بصراحت بهت بگم هر فردی بدون توجه به حقیقت و هدف دین مداری یعنی تربیت نفس و رهایی از بندگی نفس فقط در سطح رعایت پوسته دین بمونه.و مراقبه فکری زبانی عملی نداشت باش و انوار حاصل از عباداتش رو جمع نکنه ابدا نمیتونه تعالی روحی پیدا کنه.و خیرات و عباداتش هم کیفیت و ماندگاریشون بشدت ضعیف خواهد بود.چون پاک و منتقل میشن. باز حالا جالب یک سری افرادی ازونور بوم میفتن.میگن ما بدون دین میتونیم نفس خودمون رو تربیت و کنترل کنیم و یک دلیل این حرف و عملشون بیشتر ندار.اونم اینکه میخان از قید بندگی خدا خلاص بشن.و دقیقا بر خلاف حرفشون عینن دارن بندگی نفس میکنن.باز وقتی کمی نرم میشه میگ خدارو قبول دارم نماز هم خوبه.ولی میگ آخه با رفقا میخایم بریم بیرون هی ببنیم نماز کی هست وضو داریم دسشویی کی بریم قبله کجای شکسته هست نشکستس. آیا مسخرمون کنن نکنن و. البته اینا بهونس.یعنی فقط هدفش اینکه از هر قیدو بند و اصولی خلاص بشه..و فقط نفس خودشو میخاد اطاعت کنه .حالا ازین افراد در دو جا میشه عبرت گرفت.اول وقتی که مشگل و سختی بزرگی براش پیش میاد.اونوقت خداجونم غلط کردم از دهنش نمیفته و میگ 17 رکعت در 20دقه که هیچی روزی 170 رکعت میخونم در 200دقه.و هم دوما وقتی طرف یک کلاسی میره یا کوچ کاری دار چنان دقیق بندگی مربی و کوچشو عین یک برده میکنه هرجا میگن سر وقت میر هرکار و قائده و برنامه ای که میگن دقیق انجام میده و رعایت میکنه بعدشم در زمان و با شماره خاصی که میگن میتونه باهاشون ارتباط بگیر ولی فکر کرد خالقش اومد70سال رو زمین ولش کرد و هیچ برنامه قائده و روش و اصولی براش تعیین نکرد و هیچ تایم و وسیله ارتباط خاصی هم براش قرار نداد !!!(عقل عقل عقل) و اگر واعظی بدون گفتن جملاتی درباره تربیت نفوس و خودسازی فقط درباره طاغوتها و مسکتبرین زمان امام علیه سلام بگه حق مطلب رو بیان نکرد.چون طاغوتها محصول مستکبرین عالمند و همین عدم تربیت نفسانی انسان ها و طغیان و استکبار درونیشون به ایجاد مستکبرین و طاغوتهای عالم منجر شد.پس اولیای الهی در طول تاریخ اومدن انسانهارو از بندگی نفس یعنی استکبار درونی رهایی بدند تا خدایی بشند. اهمیت این بحث تربیت نفوس رو درین جا باید فهمید که پیامبران و اوصیای الهی رو بی دین ها شهید نکردن بلکه نفوس طغیان کرده و سرکش یعنی مستکبرین کوچک و بزرگ شهید کردند.پس نتیجه میگیریم دین داری هدف نیست. بلکه ابزار قدرتمندی هست برای رسیدن به هدف خلقت یعنی خدایی شدن انسانها.یاحق

عزیز عبادات هدف خلقت ما نیست بلکه هدف خلقت ما عبد شدن(بنده مخلص و انسان کامل شدن هست) که این امر بوسیله ورز خوردن در کورهای امتحانات الهی حاصل میشه.چون پازل امتحانات هر انسانی جوری دقیق برنامه ریزی شده که اگر کمی همت کنه اونو قدم به قدم رشد مید. و عبادات دقیقا عین همون پاکن و سرکنه سر جلسه امتحان عمل میکنند که هی مارو کمک میکنن تا هی دوباره شارژ بشیم یا هی اشتباهاتمون رو پاک و جبران کنیم تا مدام ترقیب و یاری بشیم برای درست پیمودن مسیر رشد و تعالی.و نکته بسیار مهم اینکه در مسیر رشد روحی مون نباید بزاریم علف های هرز یعنی رذایل اخلاقی بر روح ما رشد کنند..و اگر بر اثر غفلت رشدم کردن باید سریعا گندزدایی کنیم.و اسلام عزیز کامل ترین دین و روش برای انسان سازی می باشد.چون قوی ترین و موثر ترین ابزارهارو رو برای این کار دارا می باشد.یعنی انسانها بوسیله ابزار دین اسلام ناب خیلی احتمال اینکه بتونن به تعالی روحی و مراتب قرب الهی برسن بیشتر از ابزار دین ها و روش های دیگر هست.ولی ممکن یک مسیحی یا یهودی هم با عمل به همون مفاهیم مشترکه حقی که میفهم از مایه مسلمان انسان تر بشه.یعنی بر نفس خودش مسلط بش و گندزدایی کرد باش.و اهل دروغو تهمتو افترا و بدگویی و فحاشی و تکبرو غیبت نباش.و از معاصی دیگر هم دوری کنه و به پدرو مادرش بسیار محبت کنه و هم بخلق خدا ووو. ولی مایه مسلمان ممکن از ابزارهای بمراتب قدرتمند تری که داریم درست استفاد نکنیم و درخت وجودمون سراسر از هلفهای هرزه غیبت تهمت بدگویی بداخلاقی نفرت کینه لجبازی بددهنی اذیت دروغ و آثار گناهان دیگر مثل حروم خوری و... پر باش.خوب قطعا اون طرف به رستگاری بمراتب نزدیکتر تا ما.مثالی میزنم به من ابزار بیل و کلنگ میدن میگن فلان جارو بکن.ولی به شما دوتا قاشق میدن میگن بکن.من ممکن بر اثر کج فهمی و ناشی گری بیلو کلنگو درست استفاد نکنم یا هی بزنم بسنگ.ولی ممکن شما با تمرکز و دقت با همون ابزار ضعیف و کوچک وظیفت رو بهتر از من انجام بدی و بیشتر گود کنی و نفس خودتو بیشتر از گناه و رذایل اخلاقی تخلیه کنی...ولی قطعا قطعا کاملترین دین برای انسان سازی دین اسلام ناب هست.چون آخرین دین الهی هست و برترین و با کیفیت ترین ابزارهای تعالی بخش روح انسانی رو دارد.که قرآن و عترت در راس قلش هستند و نظیری در طول تاریخ خلقت ندارند.و هم وجود مناسک و عبادات و ادعیهای فوق العاده روح بخش که نمونشون در ادیان دیگر بسیار نادر هست.و حتی عرفا و علمای عامل فوق العاده عالی ای داریم که تعدد و نمونشون در ادیان و امت های دیگ نیست.از شیخ بهایی ها خواجه نصیرها قاضی ها مجتهدی ها بهجت ها طباطبایی ها و صدها عارف و عالم و فقیه دانشمند بزرگ مسلمان که مستقیم یا با یک یا چند واسطه از شاگردان امام باقر و امام صادق و امام رضا علیه سلام بودن و یا دنباله رویه سیره آن اولیای اعظم الهی آن امامان همام بودن و هستند.و حقیقتا اگر آدمی با ابزارهای فوق العاده قدرتمند انسان سازی دین اسلام نتونه تسلط نفسانی و تعالی روحی پیدا کنه با هیچ دین و مسلک دیگری هم نخواهد توانست.یاحق

دوست عزیز عصاریه سالها مباحث اخلاقی بندیه حقیر در چند جمله کوتاه این مواردی هست که ذکر خواهم کرد.که منطبق هست با آن چیزی که از حقیقت عالم درک میکنم.اول خوشبینی بخداوند که اصلی ترین رکن ایمانه(یقین بدانید حقیقتا ملکوتیان بسیار مشتاقن برا یاری متقین)و دوم تقوای الهی و مفهوم تقوی در یک جمله یعنی عمل به ایمان.یا به عبارت دیگر عمل به آنچه میفهمیم حق هست و دوری از آنچه میفهمیم باطل هست.و ایمان الهی از فهم حقیقت نشعت میگیره.طرف میگ میفهمم نماز یا احترام به مادرو پدر خوبه و بهم آرامش مید ولی کوتاهی میکنم.یا میفهمم دزدی دروغ فحاشی بدگویی اذیت بدحجابی ووو بد و روحمو آزار میدن ولی نمیتونم آنچه بهش ایمان دارم یعنی میفهمم حق هست رو عمل کنم.و دلیلش اینکه در اکثر مواقع نفسش افسارشو در دست دار و درون لحظات بندیه نفسش هست نه بندیه خداوند.و حقیقتا در آخرت تفاوت مرتبه و جایگاه انسانها به تعداد لحظاتی بستگی دار که در دنیا بندیه حقیقی خداوند بودند.در دنیا هرچه لحظات بیشتری بندیه او بودیم به همون نسبت در آخرت به او نزدیک تر و مقرب تر خواهیم بود.و سوم بالا بردن و عمق دادن به ایمانه قلوب با ابزارهای قدرتمند اسلام ناب هست ( مانند قرآن عبادات روایات معصومین ادعیها و کلام عرفا)که باعث ترک بندگیه نفس و عمل بیشتر به ایمان میشه.و محصول عمق بخشیدن به ایمانه قلوب میشود تقوای بالاتر و خدایی شدن بیشتر.و بنده تقوارو سپر حفاظتی و تقویتی ایمان میدونم و اگر آنچه که میفهمیم حق هست یعنی آنچه پیامبران درونی و بیرونی بما آموختن رو بهش عمل کنیم ایمانمون رو عمیق تر و استوارتر میکنیم.و از افول و زوال و بطلان ایمانمون جلوگیری میکنیم.و انسانها در آخرت میفهمند که ذره ذره درجات ایمانه الهیشون چقدر ارزشمنده و چه گوهره ارزشمندی با خودشون به سرای ابدیشون آوردن.و تمام الماسها و ثروتهای عالم همشون روهم ارزششون از ارزش ذره ای از ایمانه قلبی حتی یک انسان هم پایین تره.یاحق

خاهرم برعکس آخرت و ملکوت و ملکوتیان اصل حقیقتا.چون همه ارکانشون ثبات دارن و همیشگی هستند.نه دنیا. بنده دنیا و ارکانشو از نظر زمانی و ثبات عین یک وهمه سراب تعبیر میکنم.یعنی شما یک سراب رو همینکه خیال میکنی هست میفهمی نیست رفت تموم شد.دنیا نه ثروتش ثبات دار آنی ممکن زمین لرزه ای یا سیلی و طوفانی بیاد و تمام محصولات و هتل ها مجتمع ها ووو همرو نابود کنه..زیبایی و سلامت دنیا هم که به یک تب یا تصادف بنده و محبوبیت و قدرتشم به یک فتنه یا پخش یک فیلم بند.سوادشم به یک فراموشی بند.پس حقیقتا عین سرابه و هیچ ثباتی ندار و بسرعت گذره یک فکر و توهم از ذهن رد میشه و تموم میشه...ولی وای بر انسانهای غافلی که تمام این وقایع و بی ثباتی و فناپذیری  دنیارو هر روز مدام می بینن که به مانند فریادهایی می مونه که به سر انسان میزند که ای انسان من جایگاه و سرای حقیقی تو نیستم.ولی بازم انسانهایی گیج میزنن و از خالق و زندگی حقیقیشون در سرای باقی غافلند و دنیارو برای خودشون میخان بهشت و باقی کنند.و خودشون خدایی کنند.ولی حقیقتا شدید در خسرانند.و دنیا رو از نظر عملکردی عین تایم یک جلسه امتحان باید بدونیم.نه بیشتر نه کمتر.کمتر بدونیم دچار پوچی میشیم و بیشتر هم بدونیم دچار غرور و جو گیری میشیم.پس فقط دنیارو در حد یک جلسه امتحان باید بدونیم و موقع امتحان هم باید توجهمون آن به آن به خالقمون باشه.و نباید بزاریم حواسمون پرت بشه یا حواسمون رو پرت کنند.و باید بدونیم که چه جوابارو درست بنویسیم چه غلط و چه ننویسیم در هر صورت بسرعت پلک بهم زدنی تایم امتحان تموم خواهد شد.و برگیه امتحانمون گرفته خواهد شد و زندگی حقیقی در سرای باقی شروع خواهد شد.پس باید سعی کنیم تمام لحظات زندگی دنیویمون الهی باش.وگرنه در سرای باقی بشدت حسرت خواهیم خورد.یاحق    

با سلام و عرض ادب.هر از چند گاهی بلاخص در شبکات اجتماعی میبینم مسخ شدگان
شیطان دیگ از لجن پراکنی و دروغ پراکنی علیه ولایت فقیه نایب امام زمان و بعد
امامان معصوم علیه سلام و بعد خود پیامبر سلام الله  و بعد دین اسلام به دروغ
پراکنی علیه خود ذات اقدس الاهی میرسن و میپردازن..که بنده خلاصه ای از مباحثم
درباری خداشناسی که مفهومی بحث کردم در سایتم قرار میدهم..عزیزان من عقل شدیدا تایید میکن که خداوند وقتی ما انسانهارو خلق میکن  مارو بحال خودمون رها نمیکنه.بلکه دین یعنی راه و روش
زندگی رو هم برامون میفرست و عقل بشدت تایید میکن که باید روز حسابی باش یعنی
بهشت و جهنمی هم باید باش وگرنه هرکی هر معصیت و گناهی بخواد براحتی انجام
مید..میزنه 100نفرو میکش و اصلا اگر بازداشتم بشه فقط یکبار اعدام میشه پس
مجازات اون 99نفر دیگ که کشته چی میشه؟؟!!!در قران در آیه 67 سوره اسرا
خداوند بیان میکند که به همون خدایی ایمان بیاوردید که در موقع سختی ها بمانند
وقتی که در دریای طوفانی هستید و مرگ را بچشم می بینید بطور ناخداگاه با تمام
وجودتون او را صدا میزنید.و مثالی که بنده برای فهم عمیق تر این ایه قرآن زدم این هست که مغز ما مثل یک کامپیوتره یک کامپیوتر وقتی خیلی فشار بالاش
میاد و هنگ شدید میکن مجبوریم ریست فکتوریش کنیم که تمام برنامها و هاردش پاک میش و فقط برنامهای مادر یعنی برنامهای پیشفرض که در  فضای غیرقابل
دسترسی هست پاک نمیش مثل برنامه ماشین حساب و مرورگر اینترنت.این فضا توسط سازنده کامپیوتر ایجاد شد و برنامهای مادر و پیشفرض
درون اون نصب شده که اصلا پاک نمیشن. و موقع لود شدن اون برنامهای پیشفرض میاد
بالا.گوشی هوشمند هم همینطوره..حالا مغز انسان هم دقیقا همینطوره و موقعی که در
سختی های شدید قرار میگیریم یا مرگ رو جلو چشمون می بینیم از استرس بالا تمام
برنامهای مغزمون پاک میشه(و همچنین همه ویروسها و بدافزارها یعنی تمام شرکهای
خفی و تمایلات و وابستگی های دنیوی مون همه برنامهاشون پاک میشه)و اونجاست که
سازندمون معلوم میشه چون درون لحظه فقط برنامه ای که سازندمون در مغزمون بطور
پیشفرض قرار داد لود میشه.و اون برنامه ایمان و یقین به ذات اقدس الاهیست.که
قبل ورود به این عالم همه انسانها بخاطر کنار بودن پردهای غیب به خداوند ایمان
داشتیم.و  برنامش در مغزمون بطور پیشفرض تعبیه شده و در شرایطی که فشار خیلی
سنگین بالامون هست و دیگ به هیچ چیزی امید نداریم و درون لحظه  دیگ همه حافظه و
هارد مغزمون بطور موقت پاک میشه و به ذات اصلیمون برمیگردیم و فقط اون برنامه
پیشفرض اولیه یعنی ایمان و یقین به پروردگارمون در مغزمون بطور خودکار  لود میشه.شما حتما اینحالت براتون اتفاق افتاد مثل تصادف سنگین یا مریضی سنگین پدر مادر یا موقع رفتن تو اتاق عمل یا موقع  تکونهای شدید هواپیما.درون موقع ها انسان  بطور ناخداگاه از درون و
اعماق وجودش خدایش پروردگارش را احساس میکند و صدا میزنه...در نشر کوشا باشید.موفق و مؤید باشید

در ادامه مباحثم-شما خوب به دلایل اثبات عقلی خداوند که بیان میکنم توجه کن.انشالله توفیق فهمش بهت عطا میشه.طبق قانون اول ترمودینامیک انرژی برای ایجاد شدن نیاز به علت داره.پس ذره اولیه  عالم محال بطور تصادفی ایجاد شد باش.و هم ماده برای حرکت و تشگیل نیاز به علت دار و این علت در نهایت باید فرا ماده باش وگرنه اونم باز نیاز به علت پیدا میکن و این هی تکرار میشه و دوره تسلل ایجاد مشه پس جهان مادی  نیاز به آفریدگار فرا مادی دار که خداست که خالق ماده است و این جهان چنان از سلولهای مادی بدن ما تا کهکشانها چنان  نظم عجیب و ساختار پیچیده ای دارند که این پیچیدگی نیاز به یک پروردگار بسیار قدرتمند و مدبر دارد همینطور که وقتی شما به داخل یک دسگاه پیچیده برقی نگاه میکنی با هزاران سیمو ترانس پیچ در پیچ .و بدون شک از دیدنه پیچیدگی این دسگاه به سطح بالای دانش و توان اون مهندس طراح و  سازندش پی میبرید.عالمم بطور مشهود ساختار پیچیدش وجود خالق و طراح بسیار زبردست و قدرتمندرو فریاد میزند

مثالی دیگری هم برای اثبات عقلی خداوند بیان میکنم یک گیاه  که تو یک کشوره عربی یا آفریقایی که بسیار گرم است روییده و رشد کرده  یعنی ویژه اون منطقه گرمسیری است.یعنی تمام اون برنامه ریزی پیشفرض که در سلولهای اون گیاه قرار داده شده برای این آبو هوا و اقلیم برنامه نویسی شده.حالا این گیاه رو ببریم تو یک منطقه سردسیر که نوع آبو هوا و اکوسیستمش  تفاوت زیادی با زادگاه اصلی اون گیاه داره یعنی دیگه اون برنام ریزی دقیقی که در سلولهای اون گیاه  به طور پیشفرض برنامه ریزی شده بود.حالا بدلیل تغییر زیاد در دما و رطوبته آبو هوا و نوع خاک و اکوسیستم نیاز به تغییر اساسی و یک برنامه ریزی بکل جدید و تازه دار تا اون گیاه بتونه خودشو با آبو هوای جدیده متضاد وقف بده.و بارها این کار صورت گرفته.این مثال رو درباری حیوانات هم میشه زد و بارها دیده شد.خوب بنظر شما که منکر خدا هستی کدوم برنامه نویسه بسیار قدرتمند برنامه تمام سلولهای اون گیاه یا حیوان رو از نوع بکل بازنویسی و بکل تغییر میده اونم بطور صدرصد و متضاد.آیا همین مثالم  که  برات زدم  اثبات نمیکنه که این عالم  در معنای واقعی کلمه دارای شعوریست بسیار هوشمند و دقیق و قدرتمند که این چنین برنامه ریزی میکند.و آن شعور همان ذات اقدس الاهیست.و طبق آیات قرآن اول و آخر و پیدا و پنهان اوست.در سه جوابی که بهتون دادم خوب و خوب و خوب بیندیشید.

مولای من بشر قدرنشناس با شما چه کرد که از حق مطلق از یدللهو الاکبر بعد پیامبر به مظلومیت یاد شد.و اول مظلوم عالم نامید شدید.حقیقتا هیچ روضه ای ازین سوزناکتر نیست...بشری که هم از لحاظ قدرت و شهامت در بالاترین سطح بود و هم از لحاظ درایت و ذکاوت و بلاغت در اوج قله بود.و کاملا تمام وجودش هم محو خداوند بود و یکپارچه توحید بود.حقیقتا فقط چنین مخلوقی امیر المومنین هست- عزیز اگر بخایم درست و الهی به حقیقت عالم نگاه کنیم گرفتن طراوت جوانی و سلامتی و زیبایی در کهنسالی خودش نعمت بزرگی برای انسان هاست.مثالی برای فهم مطلبم عرض میکنم.سر جلسه امتحان بعد پایان تایم امتحان معلم لطف میکنه هم برگ سوالها هم برگ جوابها یعنی تمام ابزارهای امتحان رو از ما میگیر. وگرنه محدودیتهای جلسه امتحان رو بی دلیل باید تحمل کنیم و سرگردان میشیم و نتیجه امتحانمون هم نمیفهمیم.امتحان های الاهیم دقیقا همینطوره چون دقیقا جوانی و زیبایی و سلامتی ووو همه ابزارهایی هستن که بوسیله اینها در دنیا مورد آزمایش قرار میگیریم و تا مادامی که هرکدوم از این ابزارهای امتحان رو داریم نسبت بهشون مورد حساب قرار می گیریم.و در سن کهنسالی چون دیگ تایم امتحانمون در حال اتمام هست.دیگ این ابزارهای امتحان کمکم از ما گرفت میش.پس هم دادنش نعمت بود چون بوسیله امتحان هاست که روح انسان میتونه تعالی پیدا کنه و انسان به درجات و مراتب قرب الهی برس.گرفتنش هم برای انسان لطف و نعمته.چون نشانه پایان اون امتحان هست.چون انسانه متقی تا امتحانش تموم نشه نمرش اعلام نمیش تا پاداش اصلیش که وصال دائمی یار هست حاصل بش و برای انسان سرکش هم لطفست چون باعث میشه کمتر در لجنزار خاستهای شیطانی و نفسانیش غرق بش و کمتر از خالقش دور بشه.پس هرچه از اوست خیر مطلق هست.یاحق

لطفا با دقت مطالعه کنید-برادر من اصلا درین دنیا برای ورز خوردن اومدیم و لول و سطح آزمون هر انسانی مشخص و مقدر شد و بر مبنای ظرفیتش تنظیم شد.ولی نکته اینجاست درست نیست که چیزی رو بزور از خداوند بخوایم و حقیقتا نذرها و دعاها در تغییر مقدرات تاثیر گذارند.و نباید هر کار و هر دعایی کنیم تا مقدرات الهی تغییر کند تا مثلا بچتون یک تبم نکنه و ذره ای سختیه هیچ آزمونی رو تحمل نکنه.چون دیروز اشاره کردید اهل بازی رایانه ای هستید مثالی از جنس علایقتون میزنم تا خوب فهم کنید.تو بازیای رایانه ای که قدیم بازی میکردیم بازیا بطور پیشفرض روی حد نرمال تنظیم بود.یعنی یک فرد عادی سالم میتونست با کمی سختی بازی رو سریع تموم کنه...ولی یکوقت طرف ضعیف عمل میکرد و نمی تونست مراحل رو رد کنه.میرفت و سختی بازی رو میزاشت روی لول آسون و اونوقت بدون ذره ای دشواری مراحل رو رد میکرد.ولی تموم کردن بازی در حالت آسون یک فرقی با تموم کردن بازی در حالت نرمال داشت اونم اینکه اگر بازی رو بجای لول آسون رو حالت نرمال تموم میکردی در آخر بازی هم جوایز و قابلیتهای های خیلی بیشتری بهت داد میشد و هم بعدش سطح و لول هارد و سخت بازی برات باز میشد. یعنی سطح و ظرفیتت ارتقاع پیدا میکرد.حالا تو بازی زندگی هم عینن همین قانون صادق هست.هر انسانی برمبنای ظرفیتش از اول سختی آزموناش جوری تنظیم شد که پاس کردنش نه خیلی سخت باش نه خیلی آسون و اگر نمره قبولی بگیر ظرفیت روحیش ارتقاع هم پیدا میکنه و انسان در بالاترین سطح قربی ممکنش به پروردگار عالمیان خواهد رسید... ولی بعضیا با اشتباه دعا کردن و واگذار نکردن امورات بچشون به پرودگارشون بر مبنای صلاحش.باعث میشن مقدراتش تا حدی تغییر کنه که شاید در دنیا ظاهرن بصلاحش باش و راحتر باش ولی با دید زندگی مجموع دنیوی و اخرویش به صلاحش نیست.بطور مثال پیامبر اکرم ص و حضرت علی علیه سلام و حضرت صدیقه اطهر سلام لله از واقعه عظیم کربلا خبر داشتن ولی دعا نکردن که این آزمون بزرگ و سخت از گردن فرزندشون برداشت بشه یا حضرت ابراهیم ع دعا نکرد اون آزمون سخت یعنی بریدن سر پسرش حضرت اسماعیل از رو دوشش و گردن بچش برداشت بش چون میدونستن این ابتلائات چه نفع عظیمی براشون خواهد داشت و هم بطور مثال مادر پدر شهدا بچشونو میفرستن تو دل سخت ترین آزمونهای الهی.بعد بعضیا انقدر قربونی و نذر و دعا برا سلامتی بچشون میکنن که اکثر سختی ها و امتحانات بچشون برداشت یا منتقل میش و به همون نسبت که ازینور سوالات و سختی آزمون کم بشه ازونورم درجه قربیشم کم میشه.یا شنیدم والدینها نذرهای سنگین میکنند که بچشون فلان رشته قبول بشه.واقعا من نمیدونم کی به این افراد گفت صلاح دنیا و آخرت بچشون تو اون رشته هست عزیزی بهم میگفت از معلولیتم به درگاه الهی گله مندم.گفتم شما به این فکر کن اگر سالم بودی احتمالا با زنی دیگر ازدواج میکردی و بکل نسلت عوض میشد.که ممکن بود فرزندی شقی و دشمن خدا حاصل ازدواجت میشد.که حاظر بودی هزار بار قبل ازدواجت بمیری تا چنین محصولی حاصل نکنی.ولی درین ازدواج ممکن فرزندی صالح نصیبت بشود که منفعت عظیم ملکوتی براید داشت باشد...پس اگر ما حکمت الاهی و صلاح خود رو میدونستیم هیچوقت زبان به گلایه باز نمیکردیم... و پدرو مادر ها باید خودشونو فقط پرستار بچشون بدونند.و باید طبق خواست صاحب اصلیش سعی کنند تربیتش کنند.و چه فراوان ادعیهای بینظیری از حضرات معصومین علیه سلام بما رسیده هست.که یکی از اهداف بیانشون نشان دادن اهمیت دعا و تاثیرش بر زندگی انسان هست.و آموزشی هم برای شیعیانشون هست.و درست ترین دعا نسبت به امورات فرزندان اینکه بگوییم خداوندا در آزمونها و ابتلائات الهی فرزندانمان را یاری فرما و از بلایای الهی محفوظش بدار و آنچه خیر فرزندمون هست سرراهش قرار بده ما راضی هستیم به رضای تو...و اینکه میفرمایید فلان شخص شرایط و سطح عقیدتیش عین شمایه ولی  فلان دغدغهارو ندار یا داشته برطرف شد ولی مال شما نه.اولا  که عزیز مهم تشابه ظاهری اعمالتون نیست بلکه ملاک الاهی سطح ایمان قلبی ماست که بر همون مبنا هم ظرفیت ها سنجید میشه و مقدرات برنامه ریزی میشه که با دعا و تغییر سطح ایمان میتونن تغییر کنند...در ادامه جوابم یک مثال کلی براتون میزنم تا بهتر حق مطلبرو درک کنید..تو مسیر مسابقه دویه استقامت المپیک مثلا 5دور باید دور پیست زده بشه.و همه دوندها قطعا ظرفیته بلقوشو داشتن و تستای کوچیکیم شدن قبل مسابقه و تو امتحان اصلی حالا یک دوند به هر دلیلی وسط مسابقه نفس کم میار یا ماهیچهاش میگیر.و داور میکشش از مسابقه بیرون تا یکوقت سنکوب نکنه و دیگه مقامش بر مبنای متراژی که رفت محاسبه میش.حالا شمایی که هنوز در هیاهو و فشار دویدن مسابقه هستی و رو کل عضلات بدنت فشار هست اگر به عقب نگاه کنی می بینی اون طرف که از مسابقه رفت بیرون چه ریلکس و آروم دراز کشید و هیچ فشاری روش نیست و دار شربت و شیرموز و شکلات میخور ولی تو از فشار مسابقه و عطش دار جونت بالا میاد.خوب الان نکته مهم اینجاست که اون چون کم آورد داور کشیدش بیرون از پیست مسابقه و مقامش برمبنای متراژی که تا الان طی کرد محاسبه میشه و زودتر به آسایش  رسید ولی دیگه قید مقام و عناوین بالا رو زده ولی تو برای مقام اول تا سومی داری میجنگی...زندگیم دقیقا همینه اونی که خداوند زودتر از پیست مسابقه زندگی میکشش بیرون و شربت و موزو شکلات بهش میدن در اکثر مواقع دلیلش اینک تحمل و ظرفیت بیشتری دیگه اون شخص برای ادامه مسابقه و تحمل سختی زندگی ندار.و اگر ازین بیشتر بالاش فشار بیاد سنکوب عقیدتی میزنه و ایمانش بر باد میر...پس بر مبنای دومثال مفهومی ای که بالا زدم بنفعه همه انسانهاست که ذات اقدس الهی رو وکیل خود قرار دهند که چه وکیله خوب و عزیز و بی همتاییست . در آخرم از عزیزانی که از بندیه حقیره سروپا تقصیر چه شفاها چه کتبا چه قلبا تشکر کرده بودن سپاسگزارم.و عزیزان همون قلبا برای بنده کفایت میکند. و درک میکنم و نیاز به پیغام دیگری نیست.چون تاثیر بر هدایت انسانها برام مهم هست که اگر درصدی سطح ایمانی رو بتونم افزایش دهم و رذایل اخلاقی عزیزی کم شود بلطف الهی در اکثر مواقع احساس میکنم..و این بهترین هدیه برای من هست.که ازین دست هدایای بلطف الهی فراوان دریافت کردم. حقیقتا اگر انسانی سعی کند رذایل اخلاقی هک شده بر نفسش را بتراشد و از شیطان تبری جوید بدون شک قلبش مقاومت نخواهد کرد و مفاهیم حق رو دریافت خواهد کرد و به همه عزیزان پیشنهاد میکنم کمی وقت بزارن و مباحثم و کتابهامو مطالعه کنن و اگر نکات مباحثم رو در حد توان عمل کنن بندیه حقیر افزایش مراتب قرب الهی رو براشون تضمین می کنم.و حقیقتا عزیزان قدردانی از معلم در سرعت بخشیدن به رشد تعالی روحی انسانها بسیار موثر هست.و یکی از دلایل واجب شدن نماز همین میباشد.چون حقیقتا اگر خاستار رشد و تعالی سریعتر هستیم باید مدام سپاسگزار معلم حقیقی و اصلیمون یعنی پروردگار عالمیان باشیم.چون تمام معلمهایمان در هر سطحی و از هر جنسی چه انس چه فرشتگان چه ارواح متبرکه چه کتاب الهی و چه جنیان مومن تماما از او هستن و واسطیه او هستند.و بالاترین و موثرترین ذکر برای سپاسگزاری از خالق ذکر شریف نماز هست چون ذکریست که خود او که معلم معلمان هست تعیین فرمود هست که هم تشکر کلامی و هم عملی (رکوع سجده) و هم توجه و تشکر قلبی همرو باهم دارد.که چه زیبا ذکریست که چه والا ذکریست که چه عزیز ذکریست و هیچ بشری بدون این ذکر به مقامات عالیه قربه الهی نمیتواند برسه...یاحق

با سلام و عرض ادب.این استخاره هارو بخاطر بیان حقانیت و زنده بودن قرآن و تاکید ذات اقدس الهی بر عمل نشر میدم... یکشنبه غروب دلم گرفت بود بعد نماز عشا استخاره گرفتم ببینم آیا خداوندم ازم راضیه و هم از مباحثم که این توضیح و آیه اومد. اگر مبحث آخرم که 2روز قبلش یعنی جمعه هفته پیش با پس زمینه سبز منتشر کردم  رو خونده باشید که درباره نفس و اعماق وجود و تعالیش و نتیجه اعمال و عالم بی عمل پرداختم کاملا متوجه دقت استخاره و جواب ذات اقدس الهی میشید.حقیقتا دوست دارم نور ایمان در همه قلوب روز افرون بشه.هم متن توضیح و هم ترجمه آیهای16 و 17 و18 سوره ق رو بخوانید عینن درباره مبحث 3روز قبل استخارم هست حتی به ضبط و ثبت سخنها توسط فرشتگان که اشاره کرد بودم دقیقا تو استخارم اشاره شده. پس مشخصه کاملا قرار دهند اون مفاهیم در قلبم با گویند این استخاره بهم قدرتی یکسان هست یعنی ذات اقدس الهیست. برنامه ای هم که استخاره میگیرم تو بازار هست بنویسید قلم هوشمند قرآنی(سبز رنگه)خودم حدود 7ساله دارمش..استخاره دوم هم آیه37سوره نور هست که مال وقت انتخابات مجلس هست که چون نشرش دادم سیو داشتم.هم برای خودم و دیگران دنبال انتخاب اصلح بودم که آقای قدوسی تو ذهنم بود که جواب استخاره و ترجمه آیرو مشاهده کنید.گوینده جواب استخاره دقیق میداند منظورم انتخاب فردی برای خدمت بمردم هست.(در استخاره هم به متن فارسی توضیح استخاره هم به معنی آیه استخاره و هم به دو سه تا آیه قبل و بعدش اگر مرتبط و توضیح آیه استخاره هست باید توجه و مطالعه شود)  اینا قابل اثباته چون دلایل استخاره واضح و مشخصه.ولی موارد متعدد دیگ نه.عزیزان حتی اگر بتونیم یکدرصد ایمان قلبی انسانی رو مثلا از 10 برسونیم 11 یعنی یکدرصد افزایش بدیم در قیامت بشدت هم بکار اون انسان و هم بکار خودمون میاد.و حتی یک عالم بزرگ با یک حرف شما ممکن یکصدم درصد ایمانش افزایش پیدا کنه از 80 مثلا بهش 80/01 و اون دنیا حاظریم بخاطر صدم درصد ایمان قلبیمون خروار خروار طلا اگر داشتیم میدادیم.پس عزیزی که اهل بحث و هدایتگری خیال نکن طرف مقابل یک ریچاری گفت یا مثلا بلاکت کرد دیگ یعنی نشانه شکست هست. نه اگر سر سوزنی ایمان قلبی رو بتونیم افزایش بدیم ملکو ملکوت بهمون سلام میفرستن و دعا میکنن...و دیدم افرادی که بعد بلاک کردن کمکم اون کلام بمانند  نوش دارو  اکثیر وار نرم نرم روشون اثر کرد و نگرشش حتی با همون یکی دوجلسه تاحدی عوض شد.اگرم نشه شما بازم وظیفتو انجام دادی.و اون بلاک از سر یک عصبانیت و تصمیم آنی و هیجانی بود.اینم بگم در دنیا هرکاری بکنی نمیتونی همرو هدایت و راضی کنی پس فقط هدفت رضای خداوند باشد اونوقت دل خداییشدگان هم کمکم ازت راضی خواهد شد. پس نگران نباش و فقط برای خدا کارتو انجام بد.ولی اصرار و جدل ابدا.و کمکم به لطف الهی تا حدی قدرت تمیز دادن بین فردی که قلبش قابل هدایت هست یا نه بهت عطا میشه.و اون بحثی که موثر بود یا تشخیص دادی موثر هستو ابدا محدود به یکنفرش نکن.و نشرش بده که خواست الهی تا جایی که من درین سالها فهمیدم این چنین هست.این بلاک کردن هارو بندهم اوایل شروع کارم دیدم.حقیقتا اون دنیا عجیب این صدم صدم های ایمان قیمت میخور.قارونش حاظره تمام ثروتشو بده تا یکصدم درصد ایمان الهی اون دنیا از شما بتونه بخره.ولی ولی ولی.هرچی ازینور بردی همونه دیگ...حقیقتا وقتی با منکرین خداوند بحث میکنم دلم بشدت میسوزه.جالب بعضیاشونم بشدت عاطفین و خوش قلب و خوش ذاتا و فقط از طریق احساس الهی که سعی میکنم بهشون منتقل کنم قابل هدایتن.و اون جرقه بلطف الهی زد میشه.عزیزان دل یقین بدانید خداوند هست وجود مبارکش رو به طرق مختلف به بنده حقیرش فهمانده  بجوری که اگر چکو سفتهای دنیا اونور معتبر بود و برای اثبات یقین میشد چکو سفته داد همه مدارک عالم رو حاظر بودن امضا کنم براشون تا باور کنن.برای بعضیاشون تکرر اعداد فرشتگان رو فقط اونایی که قابل اثبات هستو میفرستم مثلا ممکن در طی یکروز مدام هروقت در طی 24ساعت  ساعت رو نگاه کنم دقیقش رو 33 باش.مثلا 1.33 تا 23.33 ولی این برای طرف انسی قابل اثبات نیست میگ نه با اراده نگاه کردی.ولی بعضی وقتا مثلا تو گوشیم یا موارد دیگ میبینم بعد تکرر تجمع یعنی چنتا همزمان یکجا میاد جلوم مثلا 5تا 33 و 333 یا 44  خوب اینو اسکرین شات میگیرم.اونم اگر سریع نرن.چون بعضی وقتا اعداد ثابت نیستن تا بخوام عکس بگیرم چنتاشون تغییر میکنن.البته تکرر پشت هم از تجمع یکجا بسیار بیشتر اتفاق میفته.خلاصه ازین نشانهای حق هم بعضی وقتا بر مبنای شرایط و نرمی قلب و ظرفیت طرف مقابل برای تفهیم حق بهش استفاده میکنم.یا همون استخاره هام فقط در مواقعی که قابل اثباته برای هدایت ازشون استفاده میکنم ولی برای خودم که همشون تک تک اعتبارشون در حد عصای موسی علیه سلام و مرده زنده کردن عیسی علیه سلام هست.چون هربار ایمانم محکم تر و زنده تر میشه به وجود بیهمتاش.و هم بطور ملموس در بعضی مواقع دعاهام سریع اجابت میشه یا بعد مدته کوتاهی.البته نه همه دعاهام اونایی که بعبارتی  دوزه آزمون بودنشون کمتر یا بعبارتی آزمونهای فرعی و کوچکتر بحساب میان.یا شاید نمونشو با موفقیت قبلا پاس کردم! و از همه این حجتها مهمتر رشد دادن محسوس در سطح بندگی و عبادتهام هست.بطور مثال بنده حقیر تا حدود 3سال پیش هرشب یا میزاشتم 12شب رد شه تا سریع 3رکعت شفع و وتر کوتاه 5دقیقه ای بخونم و بخوابم یا نهایت یکربع قبل اذون بیدار میشدم 3رکعت نماز شب کوتاه میخوندم.و اصلا فکر اینکه بتونم هرشب از حدود2.30 صبح بیدار بشم و دیگ خوابم هم نگیره و نخوابم اصلا و توفیق خوندن نماز شب کامل و طولانی بهم داده بشه فکرشم برام محال بود.حالا این درصد تغییر بالا و مشهود رو در سطح ایمان و توجه الهیم و سطح دوریم از گناه و توجه به خیرات هم حاصل شده.آیا اعجاز و نشانه ای ازین بالاتر میخاست بهم فهموند بشه...این رو بمانند فرق اعجاز بودن قرآن در برابر اعجاز دیگر پیامبران الهی میدونم.که آنها دفعی و لحظه ای بودن و مختص زمان و قوم خاصی ولی اعجاز رسول مکرم اسلام اعجاز زنده و جاری برای تمام زمانها و اقوام تا آخرو زمان هست.و قابل قیاس نیستند.و یکی از تغییرات جالب که دوسش دارم سلام دادن هست.یعنی هروقت وجود ملکوتیان رو فهم میکنم تنها باشم می ایستم سلام میدم که بهم فهموندن شیوشو که همینجا بیان میکنم و بعدش صلوات بوجود مبارکشون هدیه میکنم.خانوادم اوایل فکر کرد بودن خول شدم.چون زیاد اتفاق میفته.برای همین وقتی در جمع باشم حظورو فهم کنم دیگ نشسته سلام میدم.(سلام خداوند بر تمام پیامبران و اوصیا و اولیای و فرشتگان الهی و سلام تمام پیامبران و اوصیا و اولیا و فرشتگان الهی و بنده سرو پا تقصیر بر وجود مقدس و مطهر و منور و یگانه ات خداوند عزیزتر از جانم)که احساس میکنم قسمت دومشو ملکوتیان خیلی بیشتر دوست دارن.حقیقتا سلام ذکر عظیمیست ذکرولله هست.اینم بگم وقتای متعددی فیلم یا مطالب یا آیاتی جلوم میاد که عینن منطبق بر فکر و نیتم هست.نمونه آخریش که دوهفته قبل توضیح دادم عزیزی حرف ناحقی زده بود در فکرش بودم که آیه 13 و 14 سوره کهف اومد جلوم که خداوند میفرماید بر هدایتشون افزودیم و دلهایشان رو محکم ساختیم و ادامش تا آیه21 که خودش یک اعجاز هست و یقین قلبیم رو افزایش داد چون بهم فهماندن تورا میشناسانیم و بعد چند هفته بدون ذره ای فعالیت اضافی متوجه شدم وعده الهی محقق شد..و عدد 3و4 خودشون دقیقا اعداد ارواح مطهر اولیای الهی و فرشتگان هستند که به اذن الهی هدایتگری رو انجام میدن.که این آیات وقتی دلم گرفته بود و درون فکر بودم جلوم آورد شد.که اعتبار این حالت از استخاره بسیار بالاتره چون استخاره یعنی آب طلبیده یعنی بنده خواستم با خداوند صحبت کنم ولی این حالت یعنی آب نطلبیده که (مراد) هست یعنی خداوند اراده کرد با بندش صحبت کند و آرومش کند.و حجت بسیار با ارزش تری از استخاره هست.و اینکه دو 3تا بحث درباره خوده حقیرم دارم یکی از بچگی رفتار و حالاتم رو بیان کردم و دیگری علت و وقایع پیش آمده که احساس کردم سایتم به نور چشمان مبارک ولی عصر ارواحنا فدا منور شده.که قبلا اشاره کوتاهی کردم.توضیح مفصل این دو بحثو یکیشو حدود 2ساله نوشتم یکی رو بیش از 1سال ولی چون جنبه و بوی نفسانی شاید داشته باشن گذاشتم مدتها خاک بخورند و هروقت یقین کردم 100درصد خالص برای اوست منتشر خواهم کرد..و پیامبران بزرگ الهی مثل حضرت یونس و یوسف علیه سلام که بنده سرو پاتقصیر خاک پاشونم محسوب نمیشم بخاطر ترک اولاشون توبیخ شدن و در دهن نهنگ و 10سال زندان افتادن پس ما بیایم بگیم دروغگو هستن!!!(در آخر درباره دروغ توضیح میدم) در قضیه بورس چون یک مورد همگانی هست و میلیونها نفر درگیرشن پس زیاد مختص به شخص خاصی نمیشه آثارشو لحاظ کرد.و هم چون اختیار در کاره.یعنی بنده یکماه پیش میتونستم خارج شم فردام میتونم کلا هروقت بخوام میتونستم.بله اگر میرفتم با محاسبات دقیق علمی چنتا سهم دیگم که علمن باید صعود میکردن ولی نمیکردن بله میشد اونوقت اون موارد رو لحاظ کرد.بعدم اینو میشه لطف خداوند دونست چون بسیاری از سهما 80درصد یا بیشتر اصلاح کردن ولی بکام 50درصد و من اگر بکام رو میفروختم میرفتم یکی از اونارو میخریدم.مثلا یک ماشین بشما میزنه جفت پاهاتون میشکنه بظاهر خیلی بد ولی اگر بدونی پات نمیشکست فردای همون روز یا چندروز بعد سوار ماشین میشدی و یک تصادف دیگه میکردی و هم چندنفرو میکشتی و هم خودت کشته میشدی.خوب حالا میفهمی چه خوب شد پات شکست و خدارو هم باید شاکر باشی.پس سعی کنیم سریع و بدون داشتن قدرت تمیز کافی درمورد چه زندگی خودمون و چه دیگران قضاوت نکنیم.و بدونیم زندگی میتونه لحظه به لحظش آزمون باش و رشدمون بده.و از شروع این قضیه تعدد بارش اعداد فرشتگان برای تسلی و آرامش دادن بهم بمراتب بالاتر رفته.بنظر بعضی آزمونهای الاهی یک بازه مشخص داره که باید طی بشه و در این مدت ملکوتیان آرامش رو بهم القا میکنند.و اگر ذره ای ایمان و یقینم و توجه الهیم کم نشه و حتی بیشتر بشه و خولقم هم تنگ نشه آزمونو با موفقیت پاس میکنم.و اگر آزمون نبود بنظرم تعدد بارش اعداد فرشتگان کم میشد نه زیاد.( و این برای دیگران هم آزمونه.تسلط نفسانی صبر و عدالتشون و... سنجیده میشه)و جواب استخارهام بمانند بارش اعداد درین مدت خود تایید بر این امر بود. تمام سعیمو میکنم فکرو حرفو عملی نداشت باشم که برخلاف خواست الهی باشد.حتی سعی میکنم ترک اولا هم نداشت باشم.یعنی بین حق و حقتر حقتر رو انتخاب کنم.ولی قطعا سروپا تقصیرم و جا برای تعالی بسیار هست(لا الله الا انت سبحا نک انی کنت من ظالمین)چشم زخم رو هم شاید بشه موثر دونست.که البته منافات با آزمون الهی ندار.چون بعضی شیطنت های دیگران خودش بستر آزمونه ما رو ایجاد میکنه.مثل قضیه کرنا...حالا چرا میگم چشم زخم.چون بنده حقیر 10ساله انگشتر حرز آقام امام جواد علیه سلام دستمه که مال پدربزرگم خدا بیامرزم بوده.و بشدت معتقدم به حرز آقام و متنشم همش حمد و ثنای ذات اقدس الهی البته از زبان امام معصوم هست.که یکی از آثارش حفاظت از چشم زخم هست.ولی حدود 3ماه پیش همین حدودا تو حمام چون انگشتر قدیمی هست دیدم دستم سیاه شد.و متوجه شدم یک سوراخ بسیار ریز دور انگشتر ایجاد شده و باعث شد آب بره داخل و بخشی از جوهرو بشوره.و این اتفاق هم از همون زمان تقریبا شروع شد.البته خیلی تلاش میکنم اطلاعات شخصیم رو جایی بیان نکنم.ولی شاید پیش اومد باش! و اساتید بزرگوارم و همه عزیزان لطفا در نمازهاشون بنده حقیر رو هم دعا بفرمایند.و خدارو گواه میگیرم آنچه گفتم حق بود.و قبل نشر سبک سنگین میکنم نفسمو که آیا اگر تمام ملکو ملکوت تمام انسو جن و فرشتگان از کلامم خوششون بیاد ولی ذات اقدس الهی نه آیا بازم خوشنودی بندگان خداوند باعث خوشنودی من میشه؟می بینم نه.هیچ ارزشی برام ندار.و خوشنودیشون فقط در ذیل خوشنودی ذات اقدس الهی برام معنا پیدا میکنه.وگرنه به یک ارزن نمیرزه برام.در هواپیما موقع برگشت به ایران از امام خمینی ره میپرسن چه حسی دارید؟ امام میفرماید هیچ.هیچه امام از جنس هیچه قبل و بعد نماز و اعمال واجب الهیست.از شما قبل و بعد خوندن نماز واجبت بپرسن چه حسی داری.هیچی.البته یک حس معنوی و شعف روحی بین خود و خدای خود داریم.ولی ابرازش به خلقلله مربوط نمیشه.اون گزارش گر حسه دنیوی امامو میخاست که حس دنیوی قبل و بعد انجام واجبات و وظایف الهی ما چی؟ هیچی.چون اون کار فقط برای رضای الهی بود.و از همین هیچ حکم الهی و  قرب عظیم الهی و تسلیم فرمان الهی بودن آن ولی الهی قابل فهم هست.و در آخر عرض کنم هدفم فقط اینکه به تمام مخلوقات خداوند بفهمانم راهی که رفتم که به کمک ابزارهای فوق قدرتمند دین اسلام ناب (تشیع)بوده حق هست چون توجه ذات اقدس الهی و  ملکوتیان رو برام بهمراه داشته.و اگر هر انسانی همین راهو بره به آن توجه خاصه عرشیان خواهد رسید انشالله...و خداوندم رو گواه میگیرم که سر سوزنی هدف دنیوی ندارم و انشالله نخواهم داشت.آخه دنیا در برابر آن چیزی که بهم فهماندن ذره ای قابل مقایسه نیست ! یاحق(3تا گزینه شبه انگیز به دروغ بودن در سایتم و اینستا یافتم. اول هک شدن که نوشتم. دلیلش اینکه چون روزای اول بارگزاری سایتم حدود10سال پیش چنبار بعد کلیک رو لینک بخشهای مختلف سایتم منتقل به سایتهای نامناسب میشد.که اون باعث شک من شد.و هر کاری بلد بودم برا پیش نیومدن دوباره این اتفاق انجام دادم.و اون متنو زدم که اگر یکوقت بازم پیش اومد بدونن علتش چی بود.و دوم اینکه نوشتم فلان تعداد برنامم دانلود شد برمبنای فیلمی که تو آپارات همون سالها نشر دادم و تعداد بالای دید شدنش در عرض مدت کوتاه و هنگ و کند شدن سایتم در بعضی روزها معیار ورود مخاطب و دانلود بود.و در بازار هم اگر میموند بمراتب بیشتر دانلود میشد.و بعضیا با اینکه نمیدونند تو بازار بود یا نه ولی نظر نابجا دادن.درباره تعداد دنبال کنند اینستا هم اون زمان حدود 4سال پیش اکثرا فالوور میگرفتن بنده هم کمی گرفتم ولی اینستا بمرور خودش فالوورهای غیر فعال رو حذف میکنه.برای همین می بینید یکهو یک تعداد زیاد دنبال کنندتون کم میش علتش حذف اینستاگرام هست نه کار شخص.پس 3هزار فالوور که بعد مدتهای طولانی موندن اینها احتمال زیاد فعال هستند و فیک هم نیستن وگرنه اینستا حذفشون میکرد.و اون عزیزی که میفرماید دروغ میگم اصلا نمیدونه که من از چند سال قبل تو اینستا فعال بودم و فعالیتم چقدر بود ولی به ناحق نظر میدن!!! و اینم بدونیم صفت و تهمت دروغگو بودن رو نسبت به یک انسان بی دین هم بکار نبریم مگر یقین داشته باشیم و بتونیم اثبات کنیم دروغگوست.تو ملع عامش که فاجعس.مثلا اون کله زرد قاتل لعنتلله و نوچهاش میان بر ضد مقام معظم رهبری حفظتلله و سردار دلها که ولی الهی هستند نطق میکنند خوب این کاملا مشخص چیزی جز القا شیاطین و دروغ نیست.ولی مثلا بنده حقیر بخاطر تجربم در بورس 80 درصد میدونم ریشه این کرم خوردگی رأسش کجاست و با اینکه ضرر زیادی بهم زدن ولی از سر تقوا و بخاطر خدا ترسیم چون 100درصد یقین ندارم حرفی نمیزنم چون ممکن درصد کمی ناحق باشه و مورد رضای الهی نباشه.بعد تعجبم چطور بعضی عزیزان 80درصد که هیچ بدون حتی یکدرصد یقین دیگران رو دروغگو خطاب میکنند!؟؟؟!!! آیا از خدا و آه مظلوم نمیترسند؟؟؟!!! و حقیقتا هنگام حسابکشی در آخرت بهمون میگن خوب گفتی فلان شخص دروغگوست خوب حالا باید اثبات کنی حرفی که گفته دروغ بوده.میگن مدارکتو ارائه بد ببینیم.اگر نتونیم اثبات کنیم بغیر از دروغ تهمت بدگویی غیبت و بسیاری از معاصی حقناسی دیگر رو هم برامون کنارش ثبت میکنن.که اگر در ملع عامم بود باش هم تسویه و هم تصفیه از هر یکدونش مکافات عظیمی دار.پس خیلی مراقب افکار و حرفامون باشیم.اگر بعضی عزیزان معیارهای کارشناسیشون این مواردی که گفتم بوده کم لطفی و عجله کردن...و هر علت دیگه ای هم داشته همین جور بوده و هم بدون سنجش دنیوی و هم بدون لحاظ معیارهای الهی نظر دادن!!! حقیقتا در آخرت به ازای تک تک فکرها و حرفها و اعمالمون اگر حقناس باشن دقیق و ریز به ریز مو به مو صدم ثانیه به صدم ثانیه حساب کشی میشیم)یاحق

با سلام و عرض ادب احتمال زیاد این آخرین بحثم درباره بیان نکات شخصی  باشه خدا شاهده خوشم نمیاد درین زمینها برای عموم حرفی بزنم.با اکراه این کارو میکنم.ولی چون توسط عزیزانه اندکی درباره دروغ صحبت شد و بر مبنای استخاره ای که گرفتم (آیه39 سوره حج) که برای اساتیدی ارسال کردم با اجازه الهی بخاطر دفاع از حق این هفته برای آخرین بار به این بحث پرداختم.و دیگ احتمال زیاد نخواهم پرداخت.مگر خواست الهی باشد.چون بنظرم به اندازه کافی خداوند حق رو آشکار نموده.خداشاهده نه برای شناخته شدنم از خداوند خواسته ای داشتم نه برای نمایش نشانهای الهی.و اینها خواست خود ذات پاکش هست و بنده حقیر هم فقط رضایت او را می طلبم و چون خواست ذات پاکش بود بشدت راضیم و قطعا بصلاحه دنیا و آخرتم هست.و آن وظیفه ای که بر عهدم قرار داد با یاری خودش سعی میکنم با قدرت دریافت و انجام بدم.خوب نشانه الهی که عرض کردم عدد333 هست و اینبار چون این عدد برام محرزه که نشانه ای برای شخص من فقط نیست و حجتی برای دیگران هست بهش میپردازم.و لطفا عزیزان در  گوگل بنویسید بکام سایتی میاد نوشتهtse  بکام اون رو باز کنید. برید داخل قسمت سابقه (معاملات) تاریخ 99.9.8 که یعنی شنبه 8آذر میشرو رو کلیک و نگاه کنید درصد تغییر قیمت پایانی سهم رو ببینید نوشته3.33 درصد یعنی دقیقا فردای روزی که بنده حقیر درباره اعداد فرشتگان 33 و 333 صحبت کردم و هم برای اولین بار درباره سهم بکام صحبت کردم  دقیقا فردای همون روز یعنی شنبه 8آذر پایانی سهم بکام درصد پایانیش شد3.33 و نکته بسیار مهم اینکه تو این سالها که بکام دارم یاد ندارم پایانی سهم درصدش 3.33 شده باش.تا چند ماه معاملات گذشته هر سهم در سایتtse  ذخیره هست بروید مشاهده کنید تا متوجه بشید.و نکته مهمتر بروید تمام سهمای بازار رو درون روز چک کنید در حد محال سهم دیگری درصد پایانیش دقیقا 3.33 شد باش.یا حتی روزهای قبلو بعدش.قطعا اینها نشانه ای هست برای اهلش که کمترین اشارات الهی رو میگیرند.و نکته مهمتر اینکه دیروزش و همون روز بارش اعداد33 و333 بهم تشدید شد بود.و اینو بدونیم نشانهای الهی برای هدایت انسانها سرراهشون مدام قرار میگیره.که هرکدوم مصداق یک معجزه شخصی میشه دونست.ولی فقط اونهایی که حقیقتا دنبال حق هستید این نشانهارو دریافت میکنند و رشد پیدا میکنند.که متاسفانه این دست بندگان کمند.انشالله ههمون جز این دست باشیم.عزیزان تمام  واجبات الهی و مستحبات مأکد رو باید انجام بدیم که قلبمون انقدر نرم بشه انقدر عبدلله بشیم که هروقت نشانهای الهی برامون نازل شد و سرراهمون قرار گرفت بتونیم قبول کنیم و ایمانمون رشد کنه و نتیجه ایمان حقیقی میشه ترک بیشتر گناهان و حلاوت بیشتر برای انجام خیرات.و اینکه این عزیزان بسیار ماهره تردست هستن که در شبکات تلویزیونی بازی اعداد میکنن.اگر بتونن عددی 3رقمی انتخاب کنند و  فرداش در درصد قیمت پایانی یک سهم بزرگ که معاملات چند ده میلیاردی در روز دار عینن بیارنش جایزه خوبی دریافت خواهند کرد.ولی قطعا نمیتونند و اینجا فرق تردستی و نشانه الهی مشخص میشه.  اینم بگم خدارو گواه میگیرم بغیر از هدایتگری و انجام خواستهای الهی و این سید عظیم شان سید علی خامنه ای این ولی الهی و خانوادم بخصوص پدرو مادرم هیچ علقه ای به مانندن درین دنیا ندارم.و این عزیزان دل هم با اطمینان میسپارم به خداوند.و بشدت مشتاق بوصال یارم.البته قبلش تا میتونم دوست دارم بزر ایمان در قلوب بکارم.و در آخر عرض کنم عرفا بخاطر مراقبه دائمی و لحظه ای بحث معصیت تا اندازه ای براشون حل شدس و دیگ بحث ترک اولا نداشتن براشون بیشتر مطرح میشه و بقول معروف توقع خداوند ازشون بالاتره..و باز برای اولیای اعظم الهی از ترک اولا هم یک لول و سطح بالاتر میره و درجه خلوص اعمال مطرح میشه.یعنی اول مرحله ترک گناهه و مرحله بعد بین حق و حقتر انتخاب حقتر و در آخر خلوص کامل در عمل حقتر برای خداست که اون کنع و عمیقترین سطح قلوب هم سنجیده میشه .و اکثر اولیای اعظم الهی پیامبران استغفاری که میکردن برای این سطح هست وگرنه اون دو مرحله قبل برای اولیای اعظم الهی با بالاترین نمره پاس شدس.(و بسیار بندرت ولی اعظمی هست که در طول عمرش در مرحله ترک اولا اشتباهی کرد باشد و بین حق و حقتر حق رو انتخاب کرد باش) و حالا درین مرحله خلوص هر ولی از اولیای اعظم الهی که سطحش بالاتر باشد مقربتر درگاه الهی هست.البته اختلاف در صدم درصده مثلا  99.2 تا99.9 که قطعا رسول مکرم اسلام و ذریه پاکش خالصترین و مقربترینن.و هر انسانی با رعایت و جدیت به عمل درین 3 مرحله یعنی دوری از گناه و تلاش برای درسترین و حقترین عمل رو انجام دادن و تلاش هرچه بیشتر برای خالص کردن و خدایی کردن نیاتش وارد حیطه و کلاس اولیای الهی میشود.و اینجا دیگ میلیمتری انسان میره جلو چون سطح و لول سنجشها سخت میشه.و معیارها ارتقاع محسوسی پیدا میکنن.و اینکه برای هر مریضی دکتر نباید  آسپرین تجویز کنه.قطعا بعضیا سیستم ایمنیشون(روحانی نفسانیشون) مقاومتر چون مدام هرآن به نفسشون تذکر میدن.و معیار غرور اینکه ببینیم آیا بعد بیان اون حرف یا عمل حقی روشن یا گرفته میشه یا نه.مخصوصا اگر مخاطب عموم باشد.اگر بعد حرفی حقی آزاد و هویدا شد اون کلامی که بظاهر فکر میکردیم طرف از سر غرور گفت نه تنها عیبی نبود و از سر غرور نبود بلکه بیانش واجبم بوده.و اگر نمیگفت توبیخ الهی میشد.نمونش در کتب دینی فراوان هست.ولی شیطان بعد حرف و عمل مغرورانش آیا حقی رو آشکار کرد !!!؟؟ نخیر.بلکه برعکس حقی رو میخواست بپوشاند.پس طبیبان روح مراقب باشند سریع تصمیم نگیرند و نسخه مشابه برای همه تجویز نکنیم.و برای خود بنده حقیر شنیدنه موعظه و اندرز بسیار روح نوازه.( در طول تاریخ منصوبان الهی رو گروهی بدروغ  گویی متهم میکردن و مجبورشون میکردن از خودشون دفاع کنند و گروهی از همونا باز بعد ارائه نشانهای حق بجای پوزش و توبه به غرور متهمشون میکردن!! در شگفتم ازین انسانها..) یا حق

با سلام و عرض ادب پیغامی حدودا 3روز پیش برا اساتیدی فرستادم.که نمیخاستم نشر عمومی بدم ولی بدلم افتاد این کارو بکنم.و بخاطر نشانهای عظیم الهیش بخاطر هدایتگری دوست دارم شماهم بدونید.در تاریخ99.10.16 صبح استخاره گرفتم که آیا ذره ای غروری که در مباحثم دارم نفسانی یا الهی و برای خداست. که الحمدلله بازم جواب خداوند دقیق بود و توضیحات و آیاتش  صفحه 77 و آیه 317 بود.که در عکس استخاره مشخصه.که از روز قبلش بارش اعداد 7 و مشتقاتش یعنی 77 و17 و71 و07 و 70 بهم زیاد شده بود که به اساتید اینو عرض کردم این شماره 77 و 317 صفحه و آیات استخاره هم دقیقا دنباله همون بارش اعداد7 فرشتگانه.(که عکس متنو قرار دادم و ساعتشم مشخصه)و دقیقا جالب این بود که مفهوم معنی عدد  7 و77 فرشتگان دقیقا منطبق با معنی استخاره بود و نکته مهم اینکه بعد گفتن این حرفها و ارائه نشانها همون روز ظهر بفاصله 5ساعت یعنی ساعت 12.30 ظهر که آخر معاملاته هم عدد معاملات سهم بکام و هم عدد پایانیش هردو 07 شدن.یعنی دوتا عدد 7 در تابلوی بکام همون روز در پایان معاملات نمایان شد که در عکس مشخصه.که یعنی ملکوتیان با ارائه این نشانه به اذن الهی صحت استخارها و حرف بندرو تایید کردن.سر قضیه عدد333 هم دقیقا همینطوری شد.بنده تو مبحثم به بکام و عدد 333 فرشتگان اشاره کردم و عدد 333 شنبه یعنی فرداش در پایانی بکام نمایان شد.که عرض کردم در سهمی با معاملات 50 60 میلیارد تومنی هیچ دستکاری ذره ای قابل انجام نیست.مخصوصا که بنده ماهاست بکام نه فروختم نه خریدم خروج و ورود حساب بورسیم مشخصه.و همچین پولی هم ندارم اصلا....و در آخر عرض کنم خداوند رو گواه میگیرم (هروقت گفتم خداوند رو گواه میگیرم یعنی قسم یاد میکنم)حدود 24ساعت قبل گرفتنه استخاره این بار خودم از خداوند درخواست کردم نشانه دیگری اگر صلاح میدانی بر من قرار بد.که ذات پاک بی همتایش آنن با ظاهر کردن این نشانه هم در استخارم هم در تابلوی بکام تایید بر حقانیت بنده حقیرش و هم تایید بر صحت استخارهام کردن که یعنی تمام استخارهایی که براشون فرستادم و خواهم فرستاد صحیح و دقیق و کلام ذات اقدس الهی بوده و هست.و بنده صبح همون روز چندساعت قبل نمایان شدن نشانه به اساتید عرض کرده بودم بارش اعداد 77 و مشتقاتش بهم از روز قبلش شروع شد.و دیگه هیچ شکی نباید باش.و متن پیغامم به اساتید و عکس استخارهام در سایتم قرار دادم...که خداوند در جوابم این توضیح و آیات رو فرمودن.که این غرور بجا سبب پیروزی توست.و باعث حل مشگل یعنی هدایت طرف مقابل هست.معانی آیات هم دقیقا بر مبنای همین مفهوم.که اشاره به قوم حضرت موسی ع و تلاش برای هدایتگری قومش دارد.و با بیان نترسیدن ار غرق شدن در آیه استخاره این مفهوم رو خداوند میخاد بهم بفهمونه که که مسیرتو ادامه بده من باهاتم و از سرزنشهای بیجا نترس و ته دلت خالی نشه.خداوند تو را کفایت میکند.و اینم عرض کنم عزیزی اگر به هر دلیلی دوست ندار بنده حقیرو تایید کنه.هیچ عیبی نیست خرده ای بهش نمیگیرم.و وقتی ذات اقدس الهی تایید میکند.دیگه نیازی به تایید مخلوقی نیست.ولی اگر عزیزی بخواد تخریب کند یقین بدونه شفاعت هیچ ولی الهی در آخرت شامل حالش نخواهد شد.عزیزان من رو مباحثی که روش تاکید میکنم بدونن خواست الهیست و بواسطه ملکوتیان بهم القا شد و بخاطر زندگی ابدشون خیلی بهش توجه کنن و جدی بگیرن.(برای نمایش بزرگتر عکسها روشون کلیک کنید)یاحق

 
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
Back to content | Back to main menu